بسمه تعالى 30 / 8 / 1361 حضور محترم مرجع عالىقدر و رهبر انقلاب، حضرت آيت الله، امام خمينى، مدّ ظله، پس از عرض سلام و درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و دعا براى سلامتى و طول عمر امام عزيز، مسألهاى كه براى بنده و ورثۀ مرحوم ابوى پيش آمده را به عرضتان مىرسانم. خواهشمندم حكم آن را بفرماييد.
پدرم زمينها و محلهايى را براى فرار از ماليات در زمان حياتش به نام بچههايش كرده و بعد هم وصيت نموده كه بعد از فوتش ورثه، همه را روىهم بريزند و تقسيم نمايند. اما بنده در اوايلى كه به سن تكليف رسيدم، مختصر پولى از حقوق خود را جمع كرده بودم و با آن پول، در مغازۀ ايشان مشغول كاسبى بودم. ايشان از اين موضوع خوشحال شدند و گفتند: شما پولهايت را به حساب دفتر بريز و من برايت كاسبى مىكنم و ايشان در عرض دو يا سه سال با چند معامله و با پشتكار بنده در فروش آن كالاها، منفعت قابل توجهى بردند كه در حدود 60 تا 70 هزار تومان نصيب بنده شد. تا اينكه بنده به علت درسى و مدرسهرفتن، ديگر نمىتوانستم به مغازۀ ابوى بروم و سرمايۀ بنده كه با لطف خداى منان و مرحمت پدرم جمع شده بود بدون مثمر ثمر دست ايشان مانده بود. ايشان يك قطعه زمين انبارى خريدارى كردند و بنده به ايشان گفتم: اكنون خوب است در مقابل حساب بنده كه در دفتر ثبت است، اين زمين كه وجهش در همان حدود شده را به نام بنده بنماييد. ايشان هم به دفتردار خود دستور داده و اين كار در همان زمان انجام شد و تمام عرايض بنده در دفتر مرحوم ابوى نشانگر اين حقيقت مىباشد. اكنون ورثۀ مرحوم ابوى مىگويند كه چون مرحوم ابوى وصيت كرده كه من هرچه به نام هركس كردم بايد تقسيم شود، اين هم بايد تقسيم شود؛ در صورتى كه همان طور كه عرض شد، وجه اين انبار با مختصر پول و زحمت دو ـ سه سالۀ بنده جمعآورى شده كه در مقابل وجه، به نام بنده شد. و وقتى ايشان بنده را داماد كردند، قسمتى هم از اين زمين را قبالۀ زنم كردند. ضمناً زمينهايى كه مرحوم ابوى به اسم بچهها كردند، هيچكدام در دفاتر ايشان ثبت نشده، ولى چون اين زمين پولش از حساب بنده پرداخت شده، همۀ اين نقل و انتقالات زمين در حساب بنده در دفتر ايشان ثبت مىباشد. حال براى رضاى خدا هرچه حكم بفرماييد و توجيه بفرماييد كه چه بايد بكنيم و حق با كيست، قبول مىنماييم.
۱. بسمه تعالى، اگر متوفى چيزى را در زمان حيات به كسى در مقابل وجهى منتقل نموده جزء اموال او نمىباشد.