بسمه تعالى پيشگاه زعيم عالىقدر، رهبر شيعيان جهان، امام خمينى با سلام بر رهبر كبير انقلاب، و با سلام بر شهيدان راه اسلام، و با سلام بر رزمندگان اسلام، و با درود بر امت حزبالله اميد مستضعفان جهان! ضمن عرض سلام، به استحضار مىرساند كه اينجانب در اين زمان حساس دچار مشكلات زيادى شده و از امام ـ اين رهگشاى مشكلات ـ استمداد مىطلبم و داروى درد دلهاى خود را جز از خدا و رهنمودهاى شما، از كسى ديگر نمىتوانم بطلبم. خلاصهاى از شرح زندگى و دردهاى بنده: بنده از خانوادهاى مذهبى و مستضعف هستم و زندگى ما را پدرم اداره مىكرد، كه پس از مدتى با داشتن هفت فرزند، دنيا را وداع گفت و بعد، زندگى ما توسط برادر بزرگم تأمين مىشد، كه او هم با تشكيل خانواده از ما جدا شد. در اين زمان مسئول تأمين زندگى ما برادر ديگرم شده بود، تا اينكه انقلاب اسلامى شروع و با رهبرى پيامبرگونه شما، پيروز شد و سپس در آمل سپاه پاسداران تشكيل، و او به عضويت آن ارگان درآمد، و پس از مدت يك سال، در كشف خانۀ تيمى، به دست منافقين به شهادت رسيد و اكنون اينجانب ماندهام با دو خواهر، و يك برادر كوچك هشت ساله، اما اينجانب، خدا مىداند كه عاشق اسلام و انقلاب هستم ولى هر بار نامى از جبهه يا سپاه رفتن به ميان مىآيد، با مخالفت شديد مادرم روبهرو مىشوم. البته مادرم از نظر عاطفى و نداشتن سرپرست و آگاهى كامل، با اين برنامه مخالفت مىكند. بنده هم از اينكه نتوانستم حتى يكبار به جبهه بروم، نسبت به رزمندگان و شهدا احساس شرمندگى مىكنم، در صورتى كه علاقۀ شديدى دارم تا بتوانم ذرّهاى به اسلام و مسلمين ـ چه در جبهه و يا در سپاه ـ خدمت كنم و هرچه سعى مىكنم بهجايى نمىرسم، تا اينكه با تصويب برادران انجمن اسلامى شهيد محله، قرار بر اين شد كه اين دردم را با رهبرم در ميان بگذارم، و تسليم اوامر شما شوم، و از آن مسألهاى كه راجع به رضايت پدر و مادر در اسلام مطرح است آگاهم.
۱. بسمه تعالى، مادامى كه جبههها نياز به نيرو دارد و از طرف مسئولين اعلام كفايت نشده، شركت در جبهۀ دفاع واجب است و اجازۀ والدين شرط نيست.