بسمه تعالى 4 / 1 / 1361 محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، سلامٌ عليكم ورحمة الله وبركاته مشكلى بزرگ براى اينجانب پيش آمده، ناچارم وقت آن حضرت را گرفته و از اين راه دور، با ايشان درد دل نمايم. اينجانب پيرمردى از كار افتاده كه 69 سال سن دارم، داراى همسرى پير، كه 63 سال سن دارد، سه فرزند پسر و چهار فرزند دختر هستم. دخترانم به خانۀ شوهر رفتهاند و دو پسرم همسر انتخاب كرده و به يارى خداوند براى خودشان خانه و زندگى جداگانه تشكيل دادهاند، و داراى چند سر عائله هستند و مشغول كارگرى و گردش معاش زندگى خودشان هستند. پسر سومم درست چند روز بعد از انقلاب، اسمش براى سربازى در آمد. به علت كهولت سن و از كار افتادگى اينجانب و مادرش كه خانهنشين هستيم، پسر سومم را كفالت قانونى دادند.
يك سال بعد از كفالت، اينجانب ـ بنا به وظيفۀ شرعى و پدرى كه داشتم ـ براى پسرم كه كفيل ما بود، همسر اختيار نمودم، و در حال حاضر، داراى همسر و يك فرزند دختر مىباشد. از آن طرف، دوباره ژاندارمرى شهرستان ابهر، اعلام نمود كه بايد اين پسر كفيلم به خدمت سربازى برود، و بايد سيزده روز بعد از عيد، خودش را به حوزۀ نظام وظيفه و ژاندارمرى ابهر معرفى نمايد. اينجانب كه به علت عمرى كارگرى و يكبار تصادف، ـ كه در آن بدنم خرد شده بود ـ اكنون پير و ناتوان هستم و همسرم نيز پيرزنى كُنجنشين است و همۀ اميد ما اول به خداوند است، دوم به اين يك پسر و عروس در خانه داريم، كه معاش و خورد و خوراك، تميزى و نظافت زندگى ما، با همين يك پسر و عروس است و از آن دو پسر ديگر هيچ اميدى ندارم؛ چون هيچگونه كمك و همكارى با من ندارند. پس اگر اين يك پسر را هم به خدمت سربازى ببرند، تكليف من پيرمرد با اين همسر پيرزن چيست؟ آيا خداوند را روا است ما در كنج اين خانه، بىسرپرست بمانيم؟ خواهشمندم هرچه زودتر به داد اينجانب، رسيدگى فرماييد و تا دير نشده، ما را راهنمايى نماييد. از خداوند متعال سلامت و سعادت همۀ مسلمين عالم را خواستارم.
۱. بسمه تعالى، بايد به سربازى برود و يا تحصيل معافى نمايد، و تخلف جايز نيست.