بسمه تعالى 22 / 3 / 1361 تهران، جماران، دفتر حضرت امام خمينى، دامت بركاته، من به نام يك فرد ايرانى خدمت آن امام بزرگوار سلام عرض نموده، بقاى عمر امام امت را از خداوند يكتا خواهانم.
منظور از نوشتن نامه و گرفتن وقت گرامىتان اين است كه تقاضا بكنم مرا در اين گرفتارى كه برايم پيش آمده، راهنمايى و رهنمون بفرماييد. من استواريكم با سابقه خدمت 14 سال به عنوان اينكه مذهب اهل حق دارم، از ارتش پاكسازى شدم ولى در پروندۀ پاكسازى، عنوان ديگرى منعكس نموده و مرا از ارتش بازخريد و بيرون كردند. بارها گفته شد كه احتمالاً در اين پاكسازى هستند كسانى كه بىگناه پاكسازى شده باشند، لذا اينگونه اشخاص را دوباره به خدمت فرا مىخوانيم. من نيز با صبر انقلابى تحمل نموده و حتى چندين بار از طريق قانونى براى دوباره به خدمت اعاده شدن اقدام نموده ولى نتيجهاى نگرفتم. البته مأيوس نشده و از راه مشروع كاركردن به زندگى خويش ادامه دادم، ولى قريباً گرفتارى ديگرى برايم پيش آمده كه به طور كلى مرا از ادامۀ زندگى مأيوس و حتى اميدى به زنده ماندن ندارم؛ لذا به فكر افتادم كه به وسيلۀ نامه، گرفتارى خود را در پيشگاه حضرت امام بازگو نموده تا بلكه آن حضرت، مرا رهنمون نموده و به اين كالبد بىروح اميد دوباره به زندگى بازگشتن را برگرداند.
حضرت امام! همانطورى كه قبلاً ذكر نمودم، مذهب من، اهل حق و از طوايف كوران و سنجابى كه در غرب استان باختران زندگى مىكنند مىباشم و مرجع تقليد ما سيدنفرالدين هستند كه بارها خدمت امام امت رسيده و سرپرستى بسيج عشايرى غرب نيز به عهدۀ ايشان مىباشد. من دوازده سال پيش با يك دختر شيعه ازدواج نمودم كه قبل از ازدواج، از پيشنماز وقت دربارۀ مذهب من سؤال و بررسى شد؛ در نتيجه هيچگونه اشكالى براى اين ازدواج نديد وازدواج انجام گرفت و حال داراى سه فرزند مىباشيم. پس از پيروزى انقلاب و بازخريدى من، به علت مذهب همسرم، پروندهام دوباره به بررسى افتاده و به اين نتيجه مىرسند كه مذهب من رسمى نيست و مسلمان نيستم و به ايشان گفته بودند تا به حال و در اين مدت ازدواج، مرتكب عمل نامشروع شده و بچههاى شما حرامزاده مىباشند. به اين خاطر همسرم با من متاركه و تقاضاى طلاق نمودند. به دادگسترى رفته و در دادگاه بخش يك خاص مدنى عرض حال نموديم. در آنجا نيز به گفتۀ ايشان موافقت و با طلاق ما موافقت نمودند. حال مىخواستم از محضر امام بزرگوار و رهبر عالىقدر تقاضا وكسب تكليف نمايم كه آيا مذهب من رسمى نيست و مشرك هستم و بچههاى من نامشروع هستند؟ آيا من مىتوانم آنها را به مادرشان واگذار نمايم؛ چون مىدانم عاطفۀ مادرى باعث ناراحتى براى مادرش مىشود؟ آيا از اموال من چيزى به همسرم مىرسد كه به ايشان حلال باشد؟
۱. بسمه تعالى، مراعات مقررات دولت اسلامى لازم است و در فرض سؤال، اولاد حكم حلالزاده را دارند و بايد مهر زن را بپردازيد و واگذاردن بچهها به مادرشان مانع ندارد وچنانچه بخواهيد از اموال خود به آنها بدهيد جايز است.