بسمه تعالى با عرض سلام سؤال حقير، در ميان گذاشتن شرايطى است كه براى اينجانب پيشآمده. در مورد شرايط خانوادگى از يكطرف، و قصد اينجانب به رفتن به جبهه از طرف ديگر، كه مىخواستم بدانم حكم و رضايت خدا و دستور اسلام با وجود اين شرايط در مورد وظيفۀ شرعى من چيست و كدام كار به صواب نزديكتر و مطابق دستور خداوند متعال است؟
آن شرايط اين است كه پدر و مادر اينجانب هر دو بيمارى دارند. مادرم بيمارى قلبى يا عصبى دارند كه هرچند گاه يكبار براى مدتى، مثلاً ده يا پانزده روز در بستر بيمارى مىافتد و پدر من هم از سابق، دچار فشار خون و سكته شده كه اكنون نيز بيمارى و عارضۀ فشار خون وجود دارد.
از طرف ديگر، برادر اينجانب نيز بايد به سربازى برود و برادر كوچكتر ديگر نيز محصل مىباشد. اكنون پدر و مادر اينجانب مىگويند: ممكن است با رفتن من به جبهه، براى پدر عارضۀ قلبى عود كند و با وجود نبودن برادر ديگر، من بايد به كارهاى ايشان رسيدگى كنم كه اگر احياناً مسألهاى يا بيمارىاى پيش آمد آنها بىكس نباشند، و هم به درس و زندگى برادر كوچكتر رسيدگى و سرپرستى كنم. حالا چون مسأله اينجانب، مسأله شرعى است و من شخصاً داوطلب اعزام به جبهۀ جنگ مىباشم و از طرفى نمىدانم با وجود اين شرايط آيا مىشود در رفتن تأخير انداخت يا نه، تقاضا دارم بفرماييد: حكم و دستور خداوند در اين مورد چيست و به كدامين كار، رضاى او جلب مىشود و مطابق شرع مقدس اسلام است، تا من به همان كار و روش، زندگىام را ادامه دهم؟ اگر در رفتن به جبهه است ـ اگر چه هر مسأله و عارضهاى براى خانواده پيش آيد ـ من به همان عمل كرده و مطمئن باشم گناه بيمارى يا چيزهاى ديگر ـ اعم از بىكسى يا سرپرستى و رسيدگى به درس برادر كوچكتر ـ با من و به گردن من نيست.
و اگر در ماندن و كمك به پدر و مادر و حاجتهاى آنها ـ چه در مورد بيمارى يا غيره ـ است بمانم و مطمئن باشم اين هم دستور و رضاى خدا و خواستۀ اسلام است. كلاً مىخواستم بدون مشورت و از روى نظر شخصى و فكر خود كار نكنم و صلاح خود را با برادران روحانى و حكم امام منطبق كنم.
۱. بسمه تعالى، اگر جبههها به شما نيازى نداشته باشد، مىتوانيد نرويد و تشخيص آن با مسئولين مربوطه است.