بسمه تعالى 10 / 8 / 1358 حضور محترم امام خمينى سلام عرض مىكنم. بدين وسيله به اطلاع حضرتعالى مىرسانم كه: اينجانب در سال گذشته، يعنى تيرماه پنجاه و هفت كه چهار فرزند داشتم، خانمم حامله شد. چون در حاملگى بيش از حد ناراحتى مىكشيد؛ اصرار زياد نمود كه بايد كورتاژ كنم، ولى من راضى نشدم و خيلى هم خوددارى نمودم كه اين كار را انجام ندهم. اما سرانجام بر اثر گريه و زارى همسرم از يك طرف و فشار زندگى از طرف ديگر و رشد و نموّ فساد و آلودگى محيط در دوران طاغوت سبب شد كه سرانجام با بىميلى راضى شدم. اما در تمام اين مدت كه عرض شد دقيقاً مىدانم و حتى يك روز را هم اشتباه نمىكنم كه از روزى كه غسل حيض نمود تا روزى كه كورتاژ نمود بيش از دو ماه و نيم طول نكشيد. اما از آنجايى كه من جاهل اين مسأله نبودم از آن روز تا كنون آسايش روحى و فكرى و وجدانى ندارم. بارها تصميم گرفتم كه از رحمت الهى مأيوس شوم و دست از هر كار خيرى بردارم، براى اينكه خداوند مىفرمايد: مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً بِغَيْرِ نَفْسٍ أوْ فَسَادٍ فِي الأرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعَاً به هر حال همواره سرگردانم! چه كنم؟ اشتباهى بود كه كردم. اما اين نكته را هم بايد يادآور شوم كه در مدت انقلاب اسلامى به طور جدّى كوشش نموده و مىكنم و حتى در سپاه پاسداران و اخيراً هم در جهاد سازندگى صميمانه و بدون توقّع از دل و جان كمك مىكنم. لكن از موضوع فوق به سختى رنج مىبرم. و خانمم نيز بسيار بسيار ناراحت است. حضرت آيت الله، خواهشمندم چنانچه حدى يا دستور ديگرى است؛ مرا تكليف فرماييد؛ كه بىصبرانه منتظر جواب جنابعالى هستم. ولى اين جواب را خواهشمندم با دست خط مبارك خودتان در پاى همين نامه بنويسيد چون من مقلد شما هستم و جواب و يا نوشتۀ هيچ كسى را قبول ندارم؛ يعنى نمىتوانم راضى شوم. از تفقّد شما سپاسگزارم.
۱. بسمه تعالى، از عمل خود توبه كنيد و ديه بر عهدۀ كسى است كه مباشر سقط جنين بوده است.