عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم تكليف مهم من تكليف را در آنجايى كه بودم تعيين كردم. اگر آقايان تشريف داشتند و شنيدند، كه ما تكليف را عرض كرديم. و اگر تشريف نداشتيد، حالا دو كلمه عرض مىكنم كه تكليف همهمان چيست. تكليف مهم، آنى است كه متوجه به اين قشر است، و اين قشر يعنى روحانيون، دانشگاهيها و دانشجوها. آنكه مغز متفكر جامعه است همين دو طايفهاند. اينها مغز متفكرند. دانشگاهيها، چه آنهايى كه از دانشگاه بيرون آمدهاند و حالا وكيل دادگسترى شدهاند، يا حقوقدان شدند يا هر چيز، چه اين قشر روحانى كه مشغول تحصيلاند يا از تحصيل فارغ شدهاند و مشغول ترويج و كارهاى ديگر هستند، مغز متفكر جامعه، شما دو طايفه هستيد. و آن قشرى كه مىتواند خنثى كند آن توطئههايى كه با كمال دقت براى شكست دادن نهضت در شُرُف تكوين است، آن هم شماها هستيد. تكليف براى شما دو طايفه از سايرين زيادتر است؛ و مسئوليتتان بسيار زياد، همه مسئولاند، لكن شما دو طايفه مسئوليتتان زيادتر است. و آنها در صدد هستند كه بين شما دو طايفهاى كه با هم مربوط شديد و ديگر صحبتى نبود كه دانشگاهى كذا و روحانى كذا، همه با هم بوديد و پيش برديد ـ بحمداللّه ـ و فهميديد با هم بودن پيش مىبرد. شما دو قشرى كه مغز متفكر بوديد، وقتى با هم مجتمع شديد قشرهاى ديگر پيوند كردند با شما، تكليف شما و اين قشر روحانيون و شما آقايان دانشگاهيها اين است كه دست از هم برنداريد. از بين بردن وحدت روحانى و دانشجو الآن نقشه اين است كه شما را از هم جدا كنند. فهميدند كه اين وحدت كلمهاى كه در ايران پيدا شده است، و شايد اين دو قشر بودند كه موجب يك همچو مطلبى شدند ـ قشر روحانى، منبريش، محرابيش، واعظش، گويندهاش، اينها. شماها هم خودتان و با نطقهاى خودتان، با زحمتهاى خودتان، مردم مجتمع شدند همه و اين پيروزى حاصل شد ـ آنهايى كه احساس كردند شكست خودشان را از اين اجتماع. يك وقت اين است كه آدم مىگويد اگر اينها با هم مجتمع بشوند ما شكست مىخوريم؛ اما احساس نكردند؛ يك وقت اين است كه در خارج احساس [و] لمس كردند پيروزى شما را و لمس كردند شكست خودشان را، و لمس كردند كه اين شكست و آن پيروزى براى خاطر اجتماع شماهاست. الآن توطئه است براى اينكه شماها را از هم جدا كنند، دو قشر برادر را با هم مخالف كنند، دو قشر مغز متفكر را از هم جدا كنند، اگر از هم جدا بشويد، نه اينها ازشان كار مىآيد، نه شما. شما خيال كنيد كه دانشگاهى بدون اين قشر مىتواند كارى بكند، نه. اينها هم خيال كنند كه همهاش ما هستيم و دانشگاهى نيست، نخير اشتباه است. دو قشر بايد با هم جوش بخورند، و آن تبليغات خبيث چندين ساله را، كه در صدد بودند شماها را از هم جدا كنند و شما را يك طرف قرار بدهند، شما دشمن باشيد با اينها، اينها را هم يك طرف قرار بدهند و اينها هم دشمن باشند با شما، آنها هم اين ميانه بيايند استفادههاى خودشان را بكنند و هيچ كس هم نباشد بگويد چرا. الآن بعد از اينكه اينها لمس كردند كه يك همچو قدرتى وقتى پيدا شد، يك همچو وحدتى وقتى پيدا شد، اين موجب اين مىشود كه آنها شكست خوردهاند، پيدا شد و آنها را شكست داد. امروز توطئهها بيشتر و شايد دقيقتر باشد، و الآن توطئه است براى اينكه اين قشر را از اين قشر جدا كنند. در مشهد توطئهاش دارد پياده مىشود، در اصفهان هم شده است، در تهران هم هست، شايد قشرهاى ديگر را هم فرو بگيرد. سر چى دعوا داريد؟ سر اينكه يك نفر آدم آيا خيلى آدم خوبى است، يا خيلى آدم بدى است؟ يك دستهاى بگويند بالاى منبر و پايين منبر كه اين آدم كافر است، و يك دستهاى هم بگويند كه اين آدم مُسْلِم است و از اوليا است؟ نتيجه چى؟ نتيجه اين است كه شماها، از اينها جدا، اينها از شما جدا. هر دو مقابل هم ايستادهايد و آن وحدت كلمهاى كه داشتيد از دست داديد، سر هيچى! سر هيچْ وحدت كلمه را از دست بدهيد، و جدا شدن شما از هم اسباب اين مىشود كه ساير قشرها هم از شماها جدا بشوند، مختلف بشوند؛ اين اختلافات اسباب اين بشود كه اين نهضت نتواند كار خودش را عمل كند. آنكه همۀ خارجىها مىخواهند: آنى كه شرقىها و غربىها همه مىخواهند، اين را كه شماها از هم جدا و متفرق باشيد. هوشيارى در برابر تفرقهافكنان توطئهها براى همين است كه شماها را از هم جدا كنند، دشمن كنند، قشرهاى مختلف درست كنند، گروههاى مختلف درست كنند ـ همه با هم دشمن؛ و آنها نتيجهاش را ببرند. نبايد ما بيدار بشويم؟ تا كى ما بايد غافل باشيم؟ ما را سالهاى طولانى غافل كردند و كُلاهِمان را برداشتند، باز نبايد بيدار بشويم؟ شما دانشگاهيها نبايد بيدار بشويد؟ شما علما نبايد بيدار بشويد؟ با همين تفرقهافكنىها ما را چاپيدند و بردند، و بر ما حكومت كردند و جوانهاى ما را در حبس آنقدر زجر دادند و با روحانيون ما آنطور كه ديديد كردند و ساير اقشار هم آنطور، باز ما نبايد بيدار بشويم؟ باز ما بايد سر يك امور جزئى، كه هيچ نيست، با هم اختلاف كنيم، به جان هم بيفتيم؟ منبر را، محراب و دانشگاه [را]، و اينها همه بريزند به جان هم؟ نبايد ما توجه كنيم كه اين دست ديگرى است كه آمده و دارد اين كار را انجام مىدهد؟ نبايد اين ملت بيدار بشود كه در ظرف دو ماه، صد گروه اظهار وجود كردند؟ اين هم همچو مِنْباب اتفاق نيست، اين يك دست حساب كرده در كار است كه اين رمزى كه دست شما بود، و آن رمز پيروزى بود، ازتان بگيرد. آنها فهميدند كه با وحدت شكست خوردند، وحدت را از شما دارند مىگيرند. با عمل آنها و با تبليغات آنها و با طرحهاى آنها، اين كى است؟ حزب كذا، آن كى است؟ حزب كذا، صد تا، يك همچو عددى من به چشمم خورد، در ظرف اين چند هفته، صد گروه اظهار وجود كردند! و معالأسف وضع اين است كه گروهها وقتى اظهار وجود مىكنند، همه با هم بد مىشوند! اينطور نيست كه همه به نفع ملت و به نفع اسلام كار بكنند. اينها با هم مختلف مىشوند، گروههاى مختلف، و به واسطۀ اين اختلافات كه حاصل مىشود، آن وحدت كلمه گرفته مىشود؛ آن قدرت گرفته مىشود. آحاد، كار ازشان نمىآيد، گروه گروه كار ازشان نمىآيد، ملت كار اَزَش مىآيد، ملت وقتى گروه گروه شد اَزَش كار نمىآيد. اختلافات، برخلاف رضاى خدا و سمّ قاتلِ ملت تكليف ما و تكليف شما اين است كه توجه بكنيم به اين توطئههايى كه براى تفرقه است الآن؛ و آنها را خنثى كنيم. شما كه در مشهد مىرويد، رفقاى خودتان را هم بگوييد، بگوييد آقا، امروز روز اين نيست كه سر يك قصهاى شما به هم بريزيد. آقايانى هم كه در هر جا تشريف مىبرند، به اهل منبر و به اهل محراب بگويند كه تحت تأثير يك دستهاى خبيثى كه الآن مىخواهند اين ملت را به هم بريزند و استفاده كنند و شكست بدهند، تحت تأثير اينها واقع نشويد، از اين اختلافات شخصى و جزئى دست برداريد. الآن وقت اين است كه شما قانون اساسىتان را توجه كنيد به آن؛ خُبرگانتان را توجه كنيد؛ بعد رئيس جمهورتان را توجه كنيد؛ مجلستان را توجه كنيد. اين مراحل بايد بگذرد، تا يك دولت مستقرى پيدا بشود. الآن ايران يك شيئى متزلزل است، باز اساسش درست نشده، و در اين موقع، الآن اين اختلافات برخلاف رضاى خداست. اين سمّ، قاتل براى ملت ماست. اين تكليف از من عرض كردن؛ و از شماها نمىدانم شنيدن يا نشنيدن. انشاءاللّه خداوند همهتان را حفظ كند.
عنوان :
تکلیف و مسئولیت خطیر روحانى و دانشجو
مرجع :
صحیفه امام (۸) صفحه ۴۹۲
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۴-۱۴
حضار :
دانشجویان مشهد