Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

اعوذ باللّه‌ من الشيطان الرجيم بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحيم از دست و پاهايى كه شاه دارد مى‌زند، يكى هم اين شريك جرمهايش است كه اينها را ـ يك عدۀ آنها را ـ گرفته‌اند. در اين حكومت نظامى، يعنى در دولت نظامى و حكومت نظامى كه به پا كردند، ديدند كه خيلى فايده نكرد؛ حالا يك راه ديگرى پيش گرفتند. و آن اينكه آنهايى كه ديروز با او شريك جرم بودند، بعضى‌اشان دوازده سال، سيزده سال در همۀ جناياتى كه شاه كرده است شريك بودند 1

، حالا به عنوان اينكه آن خيانت كرده و جرم كرده است گرفته‌اند. آن شريك را گرفته‌اند كه اين شريك محفوظ بماند! گمان كردند كه مردم الآن، همۀ اذهان مردم، متوجه‌اند كه آن شريكها را گرفته‌اند، ديگر مسئله‌اى نيست و بايد مردم اجازه بدهند كه شاه باشد! براى اينكه خوب، شما مگر چه مى‌خواهيد؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهى كرده است و ببخشيد من اشتباه كرده بودم! بعد از اين هم ديگر من اشتباه نمى‌كنم! از آن طرف هم خوب، زندانيهاى سياسى را ـ خيلى از آنها را ـ رها كرده است: از اهل علم، از جماعت سياسى و ساير طبقات؛ از اين طرف هم يك عده‌اى از اين اشخاصى كه در دولتها بودند و آنها خلاف كرده‌اند ـ همه را، اين عده را گرفته است و مى‌خواهد كه اينها را محاكمه ـ مثلاً ـ بكند! مى‌گويد شما ملت ايران چرا اينقدر لجاجت مى‌كنيد؟... «اعليحضرت» باشم! ديگر شاه از اين بهتر كجا ما پيدا بكنيم كه دزدها را گرفته و سياسيها را رها كرده، زندانيها را رها كرده و قول و قرار هم داده به اينكه بعد از اين ديگر زاهد بشود و عابد و مسلمان! و ديگر شما چه طلبى از شاه داريد [كه] در سرتاسر ايران باز اعتصابات مى‌كنيد؟ اين اعتصابات ديگر چيست كه مى‌كنيد؟ چرا باز سرتاسر ايران اعتصاب است؟ چرا شركتهاىِ ـ نمى‌دانم ـ هواپيمايى و ديگران، اتوبوس و شركت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشكها چرا اعتصاب كردند؟ و هكذا. شاه، مسئول همۀ جرمها بايد پرسيد كه اين مسائل، ما اگر بخواهيم تحليل كنيم اين مسائل را، ببينيم كه اينها جرم را زياد مى‌كند يا جرم را قَصْر 2

مى‌كند؟ شما اين دولتهايى كه تشكيل داده‌ايد همۀ اينها به دست شما تصويب شده است! و اين مجرمهايى كه حالا گرفتيد، اينها همه‌شان اينها بودند كه در دولتهاى شما بودند! شريك جرم شما بودند! شما حالا مى‌گوييد اينها مجرم هستند؟ شما اين مجرمها را روى كار آوردى، مى‌گويى دزد هستند؟! شما اين دزدها را روى كار آوردى! حالا شما يك مجرمى يا مجرمهايى و يك خائنهايى را خودتان در دولتها سر كار آورديد و با هم مشتركاً مشغول شديد به چاپيدن اين مملكت و به اذيت كردن اين مردم! حالا اگر دو نفر يا ده نفر با هم شريك شدند و يك جرمى را انجام دادند يا يك خيانتى كردند، بعد يكى از آنها قدرتمندتر بود يك چند نفرى از آنها را فرض كنيم گرفت، اين جرم خودش مَعفُوّ 3

است براى اينكه شركاى جرم را گرفته است يا خودِ اين اقرار به اين است كه من خيانت كردم اين اشخاص را آوردم روى كار؟! بعضى از اينها كه دوازده سال يا بيشتر در مسند نشسته بودند، شما اين دوازده سال هيچ اطلاع از حال اين نداشتيد! حالا تازه امروز مطلع شديد؟! هيچ اطلاعى تا چند ماه قبل از اين، از دوازده ـ سيزده سال پيش از اين، تا چند ماه قبل از اين، شما هيچ اطلاع از حال اين آدم كه نخست‌وزير شما بود و در كارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همۀ كارها را با نظر و فرمان مبارك انجام مى‌داد، شما تا حالا هيچ اطلاع داشتى كه اين آدم چكاره است؟! همين دو ـ سه روز مطلع شدى؟! همين چند روز و چند ماه شما مطلع شدى؟! اگر يك آدمى دوازده ـ سيزده سال مشغول خيانت و مشغول چپاولى بوده و شما اطلاع نداشتيد، شما لياقت اينكه در اين پست باشيد ـ اگر پستى باشد ـ شما همچو لياقتى ندارى! آدم نالايقى هستى! لكن مطلع بوديد ـ چنانكه هستيد و بوديد ـ خوب دو نفر شريك جرم بوديد! منتها تو شريكْ بزرگه بودى، او شريكْ كوچكه بوده! حالا شريك بزرگه اگر شريك كوچكه را گرفت و حبسش كرد، اسباب اين مى‌شود كه ديگر جرمى در كار نباشد؟! يا جرم هست؟ خوب، تو شريك كوچكه را گرفتى؛ ملت شريك بزرگه را مى‌خواهد! همان حجتى كه تو دارى بر اينكه اين شريك جرم را گرفتى يا اين شركاى جرم را گرفتى، با همان دليلى كه شما اين شركاى جرم را گرفتى، به همان دليل، ملت از تو مؤاخذه مى‌كند و مى‌خواهد تو را بگيرد. اين راهِ مَفَرّ است؛ خوب، اينها راه عقلايى نيست كه شما مى‌خواهيد يك راهى درست كنيد كه اين نجات پيدا بكند. اين راه نجات نيست كه! مردم بازى نمى‌خورند تمام اين حرفها و تمام اين نيرنگها براى اين است كه خوب، احتمال ـ ولو درصدِ احتمالْ يك احتمال، ولو در هزار احتمال يك احتمال ـ اينها احتمال مى‌دهند كه مردم را مثلاً يك بازى بدهند، ولو آن طبقۀ مثلاً متعارف مردم را بازى بدهند لكن ما مى‌بينيم كه مردم بازى نمى‌خورند. همين حالا كه هم آن شريك جرمها را گرفته است و هم آن نطق را هى مكرراً مى‌گويند گذاشته است و شنيدند و خوب ما هم شنيديم اين نطقها را، و هم نطق آن نخست‌وزير نظامى، آن را هم ما شنيديم كه گفته است، هم سرنيزۀ آقايان و همۀ چيزها، هم حملۀ به مردم و هم ريختن توى بيمارستان و درِ بيمارستان را شكستن و در توى بيمارستان آدم كشتن، و هم حمام قم كه سه نفر را به واسطۀ گاز خفه كرده‌اند، و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرفها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست، و نمى‌شود نباشد. يك ملتى كه بيشتر از پنجاه سال زير دست و پاى اينها خرد شده است، حالا كه چشمهايش را باز كرده و مى‌بيند كه بايد اين مجرمها را با زور و با فشار و با هياهو و با ـ عرض مى‌كنم ـ تظاهرات و اعتصابات و اينها بايد اين را شكست داد، همين ملت مى‌داند اين معنا را كه اگر چنانچه يك غفلت كوچكى حالا بكند، يك غفلت بسيار كوچكْ الآن اگر بكند، باز مطلب برمى‌گردد به پنجاه سال پيش از اين، و ديگر نمى‌تواند اين ملت حتى بعد از پنجاه سال ديگر هم يك همچو نهضتى را ايجاد كند و يك همچو قيامى بكند. خوب، ملت اين را مى‌داند. مى‌داند كه اگر امروز اين تا آن آخرِ نقطه نرود و تا سرنگونى اين آدم اين نهضت را ادامه ندهد، برمى‌گردد به حال رضاشاه و بدتر از او. و اين دفعه اگر چنانچه اين قدرت پيدا بكند، ديگر نه بر بچه مهلت مى‌دهد نه بر بزرگ. همۀ مخالفين خودش را، كه همه ملت است، سركوب مى‌كند و هيچ هم مضايقه ندارد ايشان. همچو خيال نكنيد كه يك، بله، خيلى مثلاً عدالت اجتماعى! هر چند روز يكدفعه كه مى‌رفت منبر، مى‌رفت [مى‌گفت:] عدالت اجتماعى را من مى‌خواهم چى بكنم! و فضاى باز سياسى و عدالت اجتماعى و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازۀ تمدن بزرگ! و از اين شعرهايى كه صدتاى آن يك غاز 4

در بازار ايران ديگر ارزش ندارد، اين پشت سر هم مى‌بافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت كه صحبت مى‌كند باز از آن حرفها مى‌زند! منتها صفحه‌ها مختلف مى‌شود! گاهى وقتها با آن صورتها درمى‌آيد، و گاهى وقتها] برعكس] مى‌شود. گاهى وقتها به بازاريها[بد مى‌گويد]، وقتى قم آمد، آنجا دست و پايش را هم گم كرده بود. آن دفعه كه قم آمد، يك دفعه كه در همان نزديكيهاى 15 خرداد، جلو 15 خرداد بود، اين آمد قم. گفتند كه وقتى كه وارد شد همچو دست و پايش را گم كرده بود كه بايد از اين راه برود، از توى يك كوچه‌اى شروع كرد رفتن! بعد رفتند گفتند آقا راه اين طرف است، بفرماييد! [خندۀ حضار] از اين راه هدايتش كردند آمد. و وقتى كه رفت ايستاد در بيرون صحن؛ ايستاد صحبت بكند. در حركاتش هم كه مى‌پريد بالا و مى‌پريد پايين، باز مردم يك حرفهايى داشتند! و رفت ايستاد و بازاريهاى متدين قم را به حرفهاى نامربوط بست؛ گفت ريشوهاى كذا! از اين حرفهاى نامربوط. به علما كه بدتر گفته است ديگر؛ حيوان نجس! از اين مسائل. سلطنت شيطانى همين آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه مى‌كند و عرضِ اخلاص مى‌كند به همۀ طبقات ملت كه ما اشتباهاتى كرديم! خوب، ديگر از اين به بعد اشتباه نمى‌كنيم! خوب، اگر اشتباه كردى چرا حالا دوباره مى‌كشى؟ اگر شما تصديق دارى كه اشتباه كردى، از آدمكشى اشتباه بيشتر مى‌شود؟! از جوانهاى مردم را كشتن، از زنهاى مردم را كشتن ديگر اشتباه بالاتر دارى تو؟! اگر اعتراف دارى كه شما اشتباه كردى و مى‌گويى مى‌خواهم برگردم از اين اشتباهات، ديگر اينها تكرار نمى‌شود، اگر اينطور است، خوب برگرد از اشتباهات خود. تو كه مى‌گويى مى‌خواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور كنند؟ تو مى‌گويى اشتباه كردم و الآن دارى آدم مى‌كشى! مگر امكان دارد كه نظامى بدون اجازۀ اين آدمْ آدم بكشد؟ چه داعى دارند آنها آدم بكشند براى خاطر يك كسى ديگر؟ تا او فرمان ندهد و خودشان را لازم‌الاطاعه ندانند و جرأت نكنند تخلف بكنند، آدم نمى‌كشند. تا فرمان ايشان نباشد كسى آدمكشى نمى‌كند و اين اراذليها را نمى‌كند. فرمان مستقيم اين است كه اينها را وادار مى‌كند به آدمكشى و اينطور چيزها. همين آدمى كه مى‌گويد كه من عذر مى‌خواهم از شما و اشتباه شده و چطور، و من تعهد مى‌دهم، ضمانت مى‌دهم به اينكه چه نكنم؛ خوب يك دفعۀ ديگر هم ضمانت و تعهدت را دادى. اول سلطنت شيطانيت تو همين تعهدها را دادى و قسم هم خوردى و در مجلس هم رفتى و همۀ اين كارها را كردى، و دنبالش به قول خودت اين «اشتباهات» را كردى و اين غلطها را، حالا چه شده است كه دوباره آمدى؟ آن وقت باز يك فُرْجه‌اى شده است مثلاً فرض كنيد ده روز، يك ماه و دو ماه، سه ماه بعدش اين كار را كردى. تو امروز در عين حالى كه مى‌گويى من اشتباه كردم و ديگر نمى‌كنم از اين كارها و ديگر ـ عرض مى‌كنم كه ـ تعهد كردم كه تكرار نشود، در عين حال دارى انجام همين كثافتكاريها را مى‌دهى و همين جنايتكاريها را؛ آن وقت مردم چطور بپذيرند از تو؟ مثلاً فرض كنيد اگر ـ خداى نخواسته ـ يك عالِمى بيايد به مردم بگويد ساكت بشويد، چطور مردم گوش كنند به حرف اين عالم؟ كه خوب مى‌گويند اين عالم ـ خيلى خيلى بخواهند تأدّب كنند 5

مى‌گويند ـ اين عالم اشتباه كرده است و الاّ مى‌گويند آدمِ دربارى [است]! خيلى بخواهند ادب كنند مى‌گويند خوب اين آقا آدم ساده‌اى است، آدم صافى است، و نفهميده كه اين چه جور جنسى است! ملت نمى‌شود، آقا نمى‌شود ملت را ديگر اينقدر نفهم حساب كرد! يك ملتى كه ايستاده و دارد فرياد مى‌زند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه مى‌كند، اين را ديگر نمى‌شود با اين چيزها خوابش كرد. اقليتهاى مذهبى در پناه حكومت اسلامى از آن طرف تبليغات همه جانبه. مثلاً ديدند كه خوب، در ايران، مالِ هم ايران هم خارج ـ هر دو را مى‌خواهند اين انحراف حاصل كنند ـ كه در ايران اقليتهاى مذهبى هست، و خارج ايران هم به اين مسئله خوب، اهميت مى‌دهند، راجع به اقليتهاى مذهبى اينها درست كردند كه اگر چنانچه حكومت اسلامى تشكيل بشود، ديگر همۀ اقليت مذهبيها را از بين خواهند برد اينها! ببينيم كه شما بهتر رفتار مى‌كنيد با اقليتهاى مذهبى يا اسلام بهتر رفتار كرده است؟ تو كه هم اقليت مذهبى و هم اكثريت مذهبى را دارى پايمال مى‌كنى و از بين مى‌برى! تو كه همۀ حقوق بشر را در ايران از بين بردى. تو نه مُسْلم را گذاشتى آزاد باشد نه غيرِ مُسْلم را. اقليتهاى مذهبى در اسلام احترام دارند، آزادند. احترام دارند. مثل اينها مى‌گويند كه ـ هى مى‌آيند سؤال مى‌كنند ـ خوب، اگر چنانچه حكومتِ اسلام شد، با اقليتهاى مذهبى چه مى‌كنيد؟ اين براى اين است كه هى تزريق شده به ايشان كه اگر اينطور شد، قتل عام مى‌كنند مثلاً يهوديها را! قتل عام مى‌كنند نصارا را! قتل عام مى‌كنند زرتشتيها را. در كدام وقت اتفاق افتاده است كه در اسلام وقتى كه در يك مملكت اسلامى كه در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده و در حال چه بوده، اقليتهاى مذهبى را قتل‌عام كرده باشند يا قتل كرده باشند؟! اين همين اقليت مذهبى است كه وقتى كه يك زن يهودى را، ذِمّى را خلخالش را مى‌بَرَند، حضرت امير مى‌گويد اگر انسان بميرد اين ارزش دارد كه آدم بميرد، وقتى بشنود كه يك زن ذمى را ـ يك زنى كه در پناه اسلام بوده است ـ اينها خلخال را از پايش كشيدند. يك همچو اسلامى و يك همچو حكومت اسلامى مى‌آيد اقليتهاى مذهبى را چه مى‌كند؟! اينها همه تبليغات است كه طرفدارهاى شاه و شاه با بوقهاى خودشان اين تبليغات را مى‌كنند براى اينكه حكومت اسلام و اسلام و ـ عرض مى‌كنم ـ روحانيت اسلام را پيش مردم، يا لااقل پيش اين اشخاصى كه در خارج ايران هستند، يعنى اين خودشان از غير مُسْلم هستند و غير مذهبى هستند، پيش اينها لااقل لكه‌دار بكنند كه نه، اينها مى‌خواهند يك حكومت ارتجاعى [بكنند]، يك حكومت ارتجاعى، ارتجاع اسلامى! اسلام را، خود اين آقا اسلام را ارتجاعى معرفى مى‌كند. اين مى‌گويد اين مطلب را كه خير، «دين مبين اسلام» اينها را مى‌گويد اما از آن طرف هم آنهايى كه اسلام را دارند به مردم مى‌گويند، مى‌گويد اينها مرتجع هستند! مرتجع يعنى اينها برگشتند به 1400 سال پيش از اين! تبليغ مى‌كنند يك چيزى را كه 1400 سال پيش از اين آمده. غفلت از اينكه خود ايشان تاريخ 2500 ساله را حالا پيش كشيده! ايشان مرتجع نيستند اما اينها كه 1400 سال پيش قوانين مترقى را دارند مى‌گويند، اينها كه مى‌گويند بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلب آزادى از مردم كرده، بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلطۀ ديگران را در ايران برقرار كرده و مردم را زير سلطۀ ابرقدرتها قرار داده، اينها مرتجعند! اما آنهايى كه مال مردم را دارند مى‌خورند به زور و با فشار و سلب آزادى از همه كردند نه، اينها متمدن هستند و اينها دروازۀ باز آزادى است! اسلام، مخالف فساد اين حرفها و اين شعرها و اين چيزهايى كه در خارج درست كردند، اينها خوف اين است كه يكوقت خداى نخواسته بعض جوانهاى ما هم به اشتباه بيفتند كه مبادا يك همچو چيزى بشود؛ مبادا يكوقتى اسلام بيايد درِ خانه را روى زنها ببندند، قفلش كنند كه ديگر بيرون نيا از خانه! زنها در صدر اسلام توى ميدانها مى‌رفتند. در همين جنگهاى اسلامى توى ميدانها مى‌رفتند براى پرستارى اين چيزها، اينهايى كه كشته مى‌شدند آنجا. زنها در مَحْفَظه بمانند؟! چه كسى همچو چيزى به شما گفته است كه بايد اينطور باشد؟... آزادند مثل مردها. چه كسى گفته است كه اقليتهاى مذهبى را اينها خواهند چه كرد و چه كرد؟ بله، يكى از درددلهايشان اين است كه درِ قمارخانه‌ها را مى‌بندند، اين راست است. در مراكز فساد را مى‌بندند. حكومت اسلامى نمى‌گذارد اين كاباره‌ها كه همۀ جوانهاى ما را به بدبختى كشيده، نمى‌گذارد اينها باز باشد. اگر اينها را طرفدار هستند مردم بر آن، اين روشنفكرها و اين ـ عرض مى‌كنم ـ متجددين با اين مَفْسده‌ها موافقند؟ نه. حكومت اسلامى قمارخانه‌ها را مى‌بندد درشان را. و مراكز فساد و كاباره‌هايى كه اين فسادها در آن مى‌شود، اينها را درش را مى‌بندد. اين فرم سينماها را تغيير مى‌دهد؛ يعنى اين سينماهايى كه الآن جوانهاى ما را دارند به فساد مى‌كشند و به فحشا مى‌كشند، اينها مى‌گويند اين فرم نبايد باشد. مى‌خواهد سينما باشد، سينماى آموزنده باشد، سينماى اخلاقى باشد. با فسادْ اسلام مخالف است؛ با فساد كشيدن جوانها، مسلمين را به فساد كشيدن مخالف است. با غارتگرى مخالف است. اسلام نمى‌خواهد غارت بيت‌المال را، غارت كنند بيت‌المال را. اسلام با تمدن مخالف نيست؛ با اين توحشها مخالف است. با اين فحشايى كه راه انداختند اينها مخالف است. با مال ملت را صرف قمارخانه كردن در جزيرۀ ـ نمى‌دانم ـ كجا 6

مخالف است.اينها البته جلوگيرى مى‌شود.حكومت‌اسلامى‌اگرآمد،اين مفسده‌ها را از بين برمى‌دارد؛ نمى‌گذارد جوانهاى ما فاسد بشوند، نمى‌گذارد اين فرهنگْ عقب نگه داشته بشود تا اينكه نگذارد اين جوانها رشد بكنند. خوب، همين جوانهاى خارج آمدند به من مى‌گويند كه ما را نمى‌گذارند كه رشد علمى بكنيم. ما را به يك حدى نگه مى‌دارند، نمى‌گذارند. با اين چيزها مخالف است؛ البته اسلام با اين چيزها مخالف است. اسلام، مدافع واقعى حقوق زن اسلام مى‌خواهد كه زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آن چيزهايى كه در جاهليت بود. آنقدرى كه اسلام به زن خدمت كرده، خدا مى‌داند به مرد خدمت نكرده؛ آنقدر كه به زن خدمت كرده. شما نمى‌دانيد كه در جاهليت زن چه بوده و در اسلام چه شده. حالا هم اينها دارند از جاهليت بدتر مى‌كنند. آن وقت آنها بى‌اهميت مى‌كردند، حالا ايشان مى‌فرمايد كه زن بايد لَعبه 7

باشد! زن بايد ـ نمى‌دانم ـ چه باشد. يك همچو حرفى كه به كرامت زن برمى‌خورد. اعتقاد ايشان دربارۀ زن اين است كه بايد ـ يك تعبير سوئى كرده بود ـ اينطورى باشد! اسلام مى‌خواهد زن اين جورى نباشد. اسلام مى‌خواهد زن مثلِ ـ همان طورى كه مرد همۀ كارهاى اساسى را مى‌كند زن هم بكند، اما نه اينكه زن يك چيزى بشود كه آقا دلشان مى‌خواهد كه بَزَك كرده بيايد توى جامعه و با مردم چه بشود، مخلوط بشود. با جوانها آن جورى مخلوط! اينها را جلو مى‌خواهد بگيرد اسلام. مى‌خواهد زن را حيثيت و احترامش را حفظ كند؛ مى‌خواهد شخصيت به زن بدهد كه از اين شيئيت بيرون بيايد. اينها مى‌خواهند بفروشند، از اين دست به آن دست كنند؛ اين را مخالف است اسلام. با زن مخالف است اسلام؟! اسلام به زن خدمتى كرده است كه در تاريخ همچو سابقه‌اى ندارد. اسلام زن را از توى لجنزارها برداشته آورده شخصيت به او داده، اسلام با زن مخالف است؟! اينها تبليغات است. مى‌خواهند شما را از اسلام دور كنند و مالتان را بخورند، مى‌خواهند شما را از روحانيت كنار بزنند و مالتان را بخورند، مى‌خواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پيدا كند و اموال زيرزمينى‌تان رابخورندودراسارت نگهتان دارند تاآخر.واگرامروز همۀ ملت دست به‌هم ندهند و هر چه خواهد شد خودشان را نجات ندهند از اين گرفتارى، تا آخر در گرفتارى هستند. و هر كس يك كلمه بگويد كه موافق باشد با سازش با اين مرد، خيانت كرده؛ هم بر اسلام و هم بر مسلمين و هم بر كشور خيانت كرده است. خودتان را بپاييد و ناظر باشيد اشخاصى را كه مى‌خواهند يك همچو كارهايى را بكنند. اگر يكوقت از دهن كسى بيرون آمد، تودهنى به او بزنيد كه همچو غلطى را نكند. ان شاءاللّه‌ خداوند همه‌تان را حفظ كند؛ موفق باشيد و خدمت كنيد به كشور خودتان و اسلام خودتان.

  1. ـ دستگيرى امير عباس هويدا نخست‌وزير سيزده ساله و ديگر مسئولان رژيم در 16 آبان 1357
  2. ـ كوتاه، اندك.
  3. ـ بخشوده شده.
  4. ـ واحد پول بى‌ارزش.
  5. ـ ادب به خرج دهند
  6. ـ اشاره به جزيرۀ كيش.
  7. ـ بازيچه، عروسك.

عنوان :

شاه، مجرم واقعى است

مرجع :

صحیفه امام (۴) صفحه ۴۴۴

مکان :

پاریس، نوفل‏لوشاتو

تاریخ :

۱۳۵۷-۰۸-۱۸

حضار :

دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج