عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم اهميت تحول درونى ملت ايران اين تحولى كه در جوانهاى ما، در انسانها، آنهايى كه متعهد هستند پيدا شده است، اهميتش بيشتر از آن تحولى است كه در مملكت پيدا شده است. تحولى كه در كشور پيدا شد اين بود كه با همت شما جوانها، همۀ قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك اين سد باطل را، سد شيطانى را شكستيد و شيطانها را از حريم اسلام بيرون كرديد. اين تحولى است كه در كشور پيدا شد و رژيم طاغوتى به رژيم اسلامى آن هم به همت همه برگشت. لكن اين چيزى كه بسيار مهم است و آن چيزى كه اجانب روى آن بيشتر كار مىكردند و كردند، آن انسانهاست. در سالهاى طولانى كه اخيراً پيوسته قوه پيدا كرد، اينها در صدد بودند كه اين انسانها را از آن حالى كه به حسب طبع خودشان و فطرت اسلامى خودشان هست برگردانند به يك حال ديگر، و نگذارند نيروى انسانى اين كشور، بلكه نيروى انسانى شرق پيش برود. با شيوههاى مختلف، در هر جا به يك شيوۀ خاصى و طرح خاصى انجام اين كار را مىخواستند بدهند كه جوانهاى ما از آن قدرت فعاله كه دارند برگردند به يك حال سستى و رخوت و بيتفاوتى. اين همه مراكز فحشا كه اينها درست كردند و دامن به آنها زدند، تبليغات كردند، روزنامهها و مجلاتشان، راديو و تلويزيونشان دامن زد به اين مراكز و به اين فساد، اينها همچو نبود كه بدون يك توطئهاى باشد. آنكه به نظر مىرسد اين بود كه يك توطئهاى بود براى اينكه جوانها را وارد كنند به اين مراكز، و از آن قدرت فعالهاى كه دارند اينها را خلع سلاح كنند. شما مىدانيد كه خوب، جوانها در آن غرور جوانى كه دارند زود به دام يك مراكز فساد كشيده مىشوند. و باز با تجربه معلوم است كه اشخاصى كه عادت كردند به اينكه در اين مراكز بروند و مشغول باشند. اينها ديگر نمىتوانند آن قوه فعالهاى كه بايد، داشته باشند. هروئين و ترياك و مواد مخدر و مشروبات يك باب است كه كسانى كه عادى بشوند به اينها، ديگر از آنان كار نمىآيد. ناتوانى جوانان آلوده به فساد شما اگر توجه كرده باشيد در همين جهاد سازندگى كه شما جوانها خداوند حفظتان كند وارد شديد، اگر شخصى باشد كه عادت به هروئين داشته باشد نمىتواند اينجا كار كند. آنهايى كه مىتوانند فعاليت داشته باشند. آنهايى هستند كه از اين عادات بركنار باشند. آنهايى كه عادت كردند به اينكه در اين مراكزى كه براى به خيال خودشان تفريح، به حسب واقع براى فاسد كردن جوانها درست كردند، آنهايى كه عادت كردند به آن، نمىآيند دنبال اين كارها. اينهايى كه وارد شدند در جهاد سازندگى از همۀ قشرها، از دكترها، از مهندسين، از محصلين، از بازرگانان هستند. همه قسمها، كارگرها، همه آمدند. اينها غير از آنهايى هستند كه آن عادات را دارند. البته در اين نهضت آن چيز مهمى كه باز اسلام دريافت، اين بود كه جوانهاى بسيارى از آن مراكز كشيده شدند به ميدان مبارزه رها كردند آنها را. همين ديروز پريروز بود. يك كسى گفت كه اين خيابان كجا و كجا كه يك مراكزى بود براى يك مسائلى، الآن هيچ در آن نيست. اين نهضت براى اينكه اسلامى بود و براى خدا بود، خداى تبارك و تعالى كمك كرد در همه مراحلش، كمك كرد در مراحل ابتدايى. راجع به شكست دشمنتان، اين تأييد خدا بود، و الاّ ماها كه اسلحه نداشتيم و اسلحه را بلد هم نبوديم چطور بايد مثلاً [استفاده ]كرد. لكن يك تفنگ هم داشتيم، نمىتوانستيم كه تفنگ بيندازيم. ما تعليمات نظامى نداشتيم، آنهايى كه تعليمات نظامى داشتند، خوب، ابتدائاً با آنها بودند. ملت ما بىتعليمات نظامى و بىساز و برگ، با قدرت ايمان به ميدان رفت و در مرحله اولى آنها را شكست داد، و اين نبود جز تأييد خداى تبارك و تعالى و قدرت اسلام. نيروى غيبى در انقلاب ايران يعنى آن تحولى كه در ملت پيدا شد كه از حال خوف برگشت به حال قدرت. از حال ضعف برگشت به حال قدرت. اين تحول، تحول الهى بود. دست بشر امكان ندارد برايش كه بتواند در يك ملتى اين طور تحول ايجاد كند. هيچ امكان ندارد. اگر كسى بخواهد پاى خودش حساب كند، آدم جاهلى است يا آدم خودخواهى است. اين قدرت، قدرت خدا بود، كه از بچۀ كوچك تا پيرمرد و جوانها، همه، زنها و مردها، همه با يك قدرتى، با يك قوهاى ريختند در خيابانها و با دست خالى دشمن را، با همه جهازى كه داشت از صحنه بيرون كردند. و باز اين قدرت الهى بود كه آنها را يك رعبى در دلشان افكند كه نتوانستند حتى اين سلاحهايى كه دارند به كار بيندازند. و باز با قدرت الهى بود كه وقتى شماها به ميدان رفتيد، فوجفوج سربازها به شما متصل شدند. آنهايى كه بايد تحت فرمان آنها باشند نبردند فرمان آنها را، متصل شدند به شماها. اين يك تحول روحى بوده از براى ملت ما، كه فوق پيشبرد ما و فوق اين پيروزى است كه در ارواح شد. يعنى غلبه كرد هر انسانى بر آن حالات نفسانيهاى كه داشت كه خوف داشت، احتمال اينكه بشود مثلاً ما يك همچو قدرتى را از بين ببريم، اول نمىداد. بعد يكدفعه خدا خواست و متحول شد به يك موجودى كه مصمم، و فرياد اينكه بايد ديگر اين جرثومه فساد نباشد. و يك تحول ديگرى كه اميدوارى براى انسان مىآورد، اين حس تعاون كه پيدا شده است در ملت. شما را يك قدرت غيبى وادار كرده است كه برويد و مشغول بشويد به اين كارهايى كه براى ملتتان فايده دارد. يك قدرت غيبى، ملائكةاللّه، آنها شما را وادار كردند كه برويد و اين كارها را انجام بدهيد. شماها و همۀ جوانهاى ما كه در همۀ قطرهاى ملت و كشور دارند زحمت مىكشند، و گاهى از خارج مىآيند در ايران و زحمت مىكشند. اينها يك قدرت الهى است كه اينها را وادار كرده به اين كارها. اين يك امر بسيار مهمى است كه براى جوانهاى ما حاصل شده. حس تعاون، همه احساس مىكنند كه يك وظيفۀ الهى است داريم انجام مىدهيم. همه با محبت و عشق عمل مىكنند. من گاهى وقتها در تلويزيون ديدم كه اين زنها، اين مردها، اين جوانها، اين بچهها، توى اين بيابان مشغول هستند و معلوم است با يك اشتياقى مشغولاند. اينطور نيست كه يك امرى تحميل به خودشان كرده باشند. يك امرى است كه نفسشان كانّه عاشق اين مطالب هست. بارقه الهى در دل تودهها و آن تحولى كه پيدا شده است كه جوانهاى ما فرياد مىزنند كه ما مستعديم براى شهادت، كفن مىپوشند. اينها يك تحولاتى است كه بشر نمىتواند اين كارها را بكند. اينها كار خداست. من ديروز يك عقدى اينجا كردم بين يك جوانى و يك دخترى. آن دختر بعد كه مىخواست برود يك كاغذ داد به من. كاغذ را كه من خواندم ديدم كه خوب، بعد از اينكه، شما دعا كنيد كه اين جوانهاى ما چه، چه، چه، آخرش نوشته «من عاشق شهادتم. يك دخترى كه تازه، ديروز من عقدش كردم مىنويسد، من عاشق شهادتم. و از اين قبيل زيادند. اينها يك تحول انسانى است كه خدا ايجاد كرده در شما، قدرش را بدانيد چيزى كه از ناحيۀ خدا اهدا شده به شما. و اين حس تعاونى كه شما الآن احساس مىكنيد كه ميل داريد برويد كار بكنيد، و مىدانيد كه كشور ما الآن محتاج به كار است. يعنى كشور ما با تبليغات به اينجا رسيده. هى تبليغ كردند، هرچه بوده صرف تبليغ كردند. همه چيز ما را دادند به غير، و همه نيروهاى جوانى ما را از بين بردند، و همه جا را خراب كردند الاّ تبليغات را. هى تبليغ كردند به اينكه به «تمدن بزرگ» ما مىخواهيم برسيم. بعد از مثلاً همين به اين زودى ما در عرض ممالك پيشرفته، جلو رفته، چه شده، مىرسيم! ما با ژاپن سال ديگر. مثلاً از اين حرفهايى كه اغفال مىخواستند بكنند كشور ما و جوانهاى ما را. و توجه نداشته باشند به اينكه دارد به سرشان چه مىآيد. من و شما باز اطلاع نداريم كه به سر ما چه آمده. مسائلى بوده است كه بين خود اين شخص با اجانب، شايد اين را بروز هم ندادند به كسى. قراردادهايى كه اين رژيم كرده است، رژيم فاسد كرده است، و همه چيز ما را داده است. وابستگيهايى كه از همه جانبه پيدا كرده است كه، ايران را وابسته كردند. از آن طرف بوق و كرنا، به اينكه مملكت چه و چه و چه، از اين طرف همه چيزش را تهى كردند. و با تبليغات انسانها را هم تهى كردند از آن واقعيتى كه بايد داشته باشند. و خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد، به داد اين كشور رسيد. اگر يك چند سال ديگر ادامه پيدا مىكرد اين خيانتها و جنايتها، ديگر معلوم نبود كه بشود اصلاحش كرد. خدا خواست. يك بارقۀ الهى بود. اين يك هديۀ الهى بود اين براى ملت ما كه خواست كه اين ملت را برگرداند از آن حالهايى كه داشت به يك حال ديگرى، بيدارشان كرد. يكدفعه ما ديديم سرتاسر كشور بيدار شدند، و همه هم، آنهايى كه آن وقت از پاسبان مىترسيدند حالا از تانك نترسيدند. آنهايى كه از باتوم مىترسيدند از مسلسل ديگر نترسيدند. اينها يك مسائل غيبى است، الهى است. دلهايتان را به آن مبدأ قدرت متصل كنيد. گمان نكنيد كه ما خودمان چيزى هستيم. از اين وابستگيهاى دنيايى بيرون برويد و وابسته كنيد خودتان را به آن مبدأ قدرت. قطرهها خودتان را به دريا برسانيد. ماها قطرهايم، از قطره هم كمتر. اما اگر متصل بشويم به آن دريا، كار ازمان خيلى مىآيد. خدا با جماعتهاست. ايران بايد همه مشغول كار بشوند تا نجات پيدا بكنند. كشور خودتان را نجات بدهيد. آذربايجان، سنگر دليرمردان من متأسف مىشوم از اينكه مىبينم در محيط آذربايجان كه محيطى بوده است كه هميشه طرفدار اسلام، هميشه طرفدار استقلال كشور، يك اشخاصى پيدا بشوند، يك ريشههاى فاسدى پيدا بشوند كه بخواهند بدنام كنند آذربايجان را. اين اهميت داشته باشد پيشتان. شما سرفراز در ايران و در دنيا بوديد. براى اينكه همه توطئههايى كه واقع مىشد، مىشكستيد. شما در صف اول بوديد در مشروطه، و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بوديد. شما مجاهدين خيلى داريد. شما خيابانى 1
داريد و ستارخان 2
داريد و باقرخان 3
داريد، و علما داريد. مرحوم آقاميرزا صادق آقا 4
از مجاهدين بود و مرحوم انگجى 5
كه اينها را از تبريز در زمان ما بود، كه شايد شماها خيليهايتان يادتان بيايد، اين ديگر در زمان ما بود كه اينها را گرفتند آوردند، تبعيد كردند در يكى از شهرستانها و بعد هم مرحوم «آقاميرزا صادق آقا» آمد قم، و ديگر نرفت به تبريز. تا همين جا فوت شد و قبرشان هم همين جاست. شما مردها داشتيد. مردهاى بزرگ داشتيد از همه طبقه. نگذاريد شما را آلوده كنند. و اين نشان الهى كه در پيشانيهاى آذربايجانيهاست اينها بكنند و به جاى او يك چيز ديگر بچسبانند. الآن اين مفسدين، اين فاسدها در صدد ايناند كه هر جا يك بساطى درست كنند. در آذربايجان هم مشغولاند به اسم اسلام، به اسم اينكه ما مسلمانيم، به اسم اينكه ما چطور هستيم، حمله مىكنند به معبد مسلمانها. جماعت مسلمانها را به كتك مىگيرند. اين با اسلام مىسازد؟ اين جز اين است كه در خارج گمان بكنند كه يك دستهاى از آذربايجانيين دارند اين كار را مىكنند؟ در صورتى كه معلوم نيست اين طور باشد. يك دسته فاسد هستند. يك دسته هم اغفال كردند. يك دسته اشخاص فاسد اغفال كردند يك دسته جوانهاى ما را. اينها را از اين غفلت بيرون بياوريد. بسازيد اين جوانهاى خودتان را براى اسلام باشد. آبروى آذربايجان را حفظ بكنيد شماها. و خداوند انشاءاللّه شماها را حفظ كند و اين جهاد سازندگى شما انشاءاللّه ايران را حفظ كند، ايران را خودكفا كند. با كار خودمان، با دسترنج خودمان مملكت خودمان را از گير اجانب، از چنگال اجانب بيرون بياوريم. خودمان اداره كنيم كشور خودمان را. خداوند همهتان را حفظ كند و مؤيد باشيد.
عنوان :
تحولات روحى و درونى تودهها در انقلاب اسلامى آذربایجان و توطئه گسترده مفسدهجویان
مرجع :
صحیفه امام (۱۱) صفحه ۵۵۵
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۱۰-۱۲
حضار :
کارکنان جهاد سازندگى تبریز