Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحيم كميتۀ امداد و رسالت امدادرسانى من از شما خواهران و برادران كه امروز تشريف آورديد و از كميته امداد هستيد، از مجاهدات شما تشكر مى‌كنم، و به همۀ شما دعا مى‌كنم. شماها مى‌دانيد كه ما خرابيهاى زيادى از هر جهت داشتيم و محتاج به امداد هستيم. و ملت ما از جهات مختلفه محتاج به امداد است. براى اينكه از ابعاد مختلفه به اين مملكت و به اين كشور و به اين امت خسارت وارد شده است كه جبران اين خسارتها محتاج به امداد است. يك امدادهايى در مقابل خسارتهاى مادى است. خسارتهاى جسمانى است كه شما آقايان، خواهران و برادران مجاهده مى‌كنيد براى امداد به اينها كه در اين طول مدت در فقر بودند. جراحات بر آنها وارد شده است. صدمات بر آنها وارد شده است. اعضايشان نقص شده است. و خانه‌هايشان از بين رفته است. زندگيهايشان خراب شده است. اينها يك خرابيهايى بوده است كه از رژيم سابق بوده است و محتاج به مرمت است كه بحمداللّه‌ شما برادرها و خواهرها و ساير اهل خير كمك كردند و مى‌كنند و جبرانش اميد است كه آسان باشد و زود. و يك خسارتهاى معنوى بر اين مملكت وارد شده است، يك خسارتهاى روحى بر اين مملكت وارد شده است، يك خسارتهاى فرهنگى بر اين مملكت وارد شده است كه آن بيشتر محتاج به امداد است تا اين خسارتهاى مادى، و اين جراحاتى كه بر اين افراد وارد شده است، و اين نقص اعضايى كه وارد شده است، و اين فقرهايى كه هست در اين مملكت. آن خسارات معنوى بيشتر محتاج به امداد است و ديرتر قابل جبران است. سياست‌بازان كاسب‌كار جبران خسارات معنوى محتاج به مطالعات است كه مطالعه كنند كارشناسهايى كه واقعاً دلسوز بر اين ملت هستند، نه آنهايى كه اظهار دلسوزى مى‌كنند. چون امروز اين معنا كه هر كسى انقلابى خودش را مى‌داند، هر كسى ملى خودش را مى‌داند و هر كسى دلسوز خودش را براى ملت مى‌داند، امروز يك كسب رايجى شده است، جزء كسبهاست اين الآن. كاسبها يك وقت در دكان مى‌نشينند و اجناس مى‌فروشند، يك وقت در جاهاى ديگر مى‌نشينند و آن حرفهايى را كه خودشان مى‌دانند، براى استفاده تحويل مى‌دهند تا استفاده كنند. امروز وضع اين طور شده است. اشخاصى كه در زمان طاغوت طرفدار طاغوت بودند، بلندگوى طاغوت بودند، پشتيبان طاغوت بودند، امروز طرفدار اسلامند به حسب ظاهر. مخالف با طاغوت مى‌گويند هستيم. مى‌گويند مخالف با رژيم سابق هستيم. اينها اشخاصى هستند كه هر روزى نان را به نرخ آن روز مى‌خورند. اگر همين امروز هم مسئله خداى نخواسته برگردد، خواهيد ديد كه همين قلم به دستها... ـ بعضيشان البته، بعضيشان هم متعهدند ـ همين بعضى از روشنفكرها، همين بعضى از قلم به دستها، همين بعض چيزنويسها، خواهيد ديد كه همان مسائل سابق، و باز دعاگو و ثناگوى همان رژيم هستند. امروز چون اينجا بيشتر مردم به آن توجه دارند، آنها براى يك كسب اعتبار به اينجا متوجه شده‌اند، ولى قلوبشان اينجا نيست. فردا چنانكه يك ورقى ديگر پيش بيايد، آنها پاى آن بيرق سينه مى‌زنند. اينها سينه زنند! بيرق اسلام بلند بشود پايش سينه مى‌زنند، لكن به اسلام كار ندارند. بيرق كفر هم باز بلند بشود پايش سينه مى‌زنند براى استفاده. امروز اگر امريكا غلبه پيدا كند، آنها سينه براى امريكا مى‌زنند. الآن كه من اينجا ايستاده‌ام اشخاصى هستند كه روابط با امريكا دارند. روابط دارند با كسانى كه با امريكا روابط دارند. اينها سينه زنند. پاى هر عَلَمى سينه مى‌زنند. به نظرشان فرقى نيست مابين عَلَم اسلام يا عَلَم كفر. آن كسبش را مى‌خواهد بكند. او مى‌خواهد اسم بلند كند. او مى‌خواهد مردم او را به روشنفكرى بشناسند. او مى‌خواهد مردم او را به آن چيزهايى كه پيش ملت رايج است بشناسند. خطر فرصت‌طلبان و منافقان امروز مردم متوجه به اسلامند، آنها هم به اسلام روى آورده‌اند. مردم انقلابى شده‌اند. يك دسته ديگر جوانهايشان را دادند، يك دسته ديگر اموالشان از بين رفته، يك قشر ديگر فرياد زدند، و اينها توى خانه‌ها نشسته بودند. اگر كمك نمى‌كردند، لااقل كارى نداشتند. تماشا مى‌كردند ببينند كى جلو مى‌افتد. در خارج نشسته بودند؛ در خارج ايران. در داخل ايران نشسته بودند و نظر دوخته بودند كه ببينند كدام طايفه‌اى كه با هم دارند جنگ مى‌كنند غلبه مى‌كنند. هر كدام غلبه كردند بروند زير علم آنها. حالا مسلمانها غلبه كردند، آمده‌اند زير بيرق مسلمان‌ها. لكن شيطنتشان را دست برنمى‌دارند. زير [پرده توطئه مى‌كنند] در ظاهر فرياد مى‌كنند و اسلام را ترويج مى‌كنند و رژيم سابق را «طاغوت» مى‌گويند و رژيم فعلى را «جمهورى اسلامى» مى‌گويند. لكن در زير پرده مخالفت مى‌كنند با اسلام. مخالفت مى‌كنند با جمهورى اسلامى. اگر امروز كارتر پيش بيايد، اينها سينه‌زن براى كارترند، حالا هم در زير دارند سينه مى‌زنند برايش. الآن هم روابط با امريكا، هم مستقيم هست هم مع‌الواسطه. هر كس پيش بيايد آن طورى است. منافقين اين طورند. اصلاً اين صفت منافقين است. در زمان رسول‌اللّه‌ هم آن گرفتاريى كه اسلام براى منافقين داشت و از دست منافقين داشت، از دست كفار نداشت. كفار ايستاده بودند در مقابل هم و جنگ هم مى‌كردند و تو سر هم مى‌زدند و پيش مى‌بردند و يا عقب مى‌نشستند. لكن با منافقين چه بكنند؟ منافقى كه آمده و مى‌گويد من براى اسلام هستم و اسلام آوردم؟ و مثل اسلام ابوسفيان و دارودسته او، با او چه بكنند؟ اين كه دارد مى‌گويد من مسلمانم، با مسلمان كه نمى‌شود كارى كرد، اين كه ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم مى‌خواند و جماعت هم مى‌خواند و پاى منبر رسول‌اللّه‌ هم مى‌نشيند و اشك هم مى‌ريزد، با اين كه نمى‌شود كارى كرد. امروز هم مسلمانها مبتلاى به دسته‌اى از منافقين هستند كه كار اين مسلمانها با اين منافقين مشكلتر است، تا كارشان با محمدرضا. محمدرضا ايستاده بود و مى‌زد و مى‌كشت. و تكليف ملت با او معلوم بود. ملت مى‌رفت به جنگش. اما يك دسته‌اى كه در ظاهر اظهار اسلام مى‌كنند، در ظاهر براى اسلام دعوت مى‌كنند، در ظاهر حرف اسلام مى‌زنند، قلمهايشان و قدمهايشان براى اسلام است، لكن زير پرده با اسلام مخالف‌اند. مخالفت با اسلام مى‌كنند در زير پرده. با اينها بايد چه بكنيم؟ كار با اينها بسيار مشكل است. و حل مسئلۀ منافقين [دشوار است ]پيغمبر اكرم هم نمى‌توانست حل بكند. حضرت امير هم گرفتار اينها بود و حلش نمى‌شد بكنى. حلش مشكل است. مقدس‌نماها، روشنفكر مآبها و منافقان، مثلث تزوير و ريا آن كه ما امروز مبتلاى به آن هستيم و آن دستۀ منافقينى كه اظهار اسلام مى‌كنند و كمر اسلام را مى‌خواهند بشكنند. كار مسلمانها با اينها مشكل است. حل مسئلۀ اينها بسيار مشكل است. اين غير از آنى است كه «نصيرى» است، كه مطلبش معلوم است. و «هويدا» است كه مطلبش معلوم است. «هويدا» معلوم بود دشمن اسلام و مسلمين است. و «نصيرى» هم معلوم بود كه مردم را چه كرده و تكليف مردم با او معلوم بود. و گرفتند آنها را و به جزاى خودشان رساندند. اما آن آدم مقدس‌مآبى كه تسبيح هم دستش گرفته است و مى‌گويد به اسلام هم من خدمت مى‌كنم. اين مقدس‌مآب را چه بايد بكنيم ...؟ اين طايفۀ منافقين هم كه نمى‌شود با آنها كارى كرد. اسلام از صدر، از اولى كه اسلام پيدا شده تا حالا، مبتلاى به اين جمعيت هست. و حل مسئله اينها مشكلتر از هر مسئله‌اى است براى اسلام و مسلمين. اشخاصى كه فرياد براى اسلام مى‌زنند و مى‌زدند. و از مليت و از اسلاميت و از اينها مى‌گفتند. بعد معلوم شد كه اين آقا كه اين قدر اسلام‌مآب است و اينقدر ملى است رابطه دارد با امريكا. بعضى از اين روشنفكرهاى ما اين طورى‌اند؛ منافق‌اند. اگر صاف مى‌ايستادند، مردانه مى‌ايستادند، مثل آن فرض كنيد آدمى كه مى‌ايستد، مى‌گويد كه من طرفدارم. در بين اينهايى كه كشتند، يكيشان ايستاد گفت كه نخير من طرفدار شاه هستم 1

. حالا هم طرفدار شاهم. كشتندش. اين مردانه ايستاد و مردانه هم مرد. به جهنم هم رفت. مشكل منافقين از بزرگترين مشكلات اسلام اما آنهايى كه الآن ما مبتلا به آنها هستيم كه مردانه نمى‌آيند به ميدان بگويند كه آقا ما اسلام را نمى‌خواهيم. مردانه نمى‌آيند به ميدان و بگويند كه اسلام براى سابق بوده، حالا ديگر به درد نمى‌خورد! با اينها بايد ما چه بكنيم؟ كميتۀ امداد شما نمى‌تواند حل اين را بكند. شما كميتۀ امدادتان مى‌تواند يك آدم مجروحى را، يك آدم ضعيفى را، يك آدم بينوايى را نجات بدهد و خداوند ان‌شاءاللّه‌ شما را سلامت بدارد براى نجات اين طايفه. اما نه كميتۀ شما و نه ساير قشرهاى ملت مى‌توانند حل اين مسئله را بكنند. حل مسئلۀ منافقين از اعظم مشكلاتى است كه براى ملت ما و براى اسلام از اول بوده. با معاويه بايد چه كرد كه امام جماعت است. و براى خدا ـ به قول خودش ـ براى اسلام، براى خودش مى‌خواهد هم جنگ بكند براى اسلام و هم [خدمت] بكند و اينها! منافق است. به مردم شام حالى كرده است كه من يك آدم مسلمانى هستم، و مخالف اميرالمؤمنين هم كه اصلاً مسلمان نيست. اين كه اميرالمؤمنين را آنجا مى‌گويد مسلمان نيست. به طورى كه وقتى مى‌گويند به اهل شام كه على را كشتند در محراب عبادت، مى‌گويند مگر او نماز مى‌خواند؟ تو مسجد چه مى‌كرد على؟ با اينها بايد چه كرد؟ جز پناه به خداى تبارك و تعالى. و جز افشاگرى؟ ملت بايد افشا كند. رسالت افشاگرى بر ضد فريب‌كاران اينها كه به صورت منافقين پيش آمدند و در ميدان مسلمين واقع شده‌اند و مى‌خواهند كارشكنى كنند براى اسلام و مسلمين، بايد هر چه از آنها پيدا كردند، هر پرونده‌اى كه از اينها پيدا كردند اين را نشان بدهند تا معلوم بشود كه اينها جزو منافقين‌اند. و با آنها مبارزه كنند، تا معلوم شود، خوب با يك كاسبى كه خيلى هم آثار سجده در جبينش هست، يا يك نويسنده‌اى كه از اول كه وارد مى‌شود «بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحيم» در كلامش مى‌نويسد و بعد هم از «جمهورى اسلامى» شروع مى‌كند [ستايش ]كردن و [تمجيد] كردن، تعريف كردن. لكن از زير لطمه بر اسلام وارد مى‌شود. با اين نمى‌شود الآن كارى كرد. هر كارى بخواهيد بكنيد مى‌گويند او يك مسلمان است؛ يك آدم حسابى است. نمى‌شود، اين تا افشاء نشود. تا مشتش باز نشود توى مردم. اين مقدس‌مآبى كه هر روز مى‌رود پشت سر فلان آقا نماز مى‌خواند و گاهى هم سهم امام مى‌دهد براى اغفال آن آقا، لكن در واقع مخالف با اين رژيم است و مى‌خواهد بزند اين رژيم را و از هم بشكند، مشكل است با او معارضه كردن. اين را جز افشاگرى الآن جور ديگر راه نداريم. راه اين است كه مطالب اينها و خيانتهاى اينها را هر كس پيدا كرد اين را بگويد كه اين طور شد. البته اَعراض مسلمين محترم است و كسى حق ندارد كه همينطور بيخودى هر كس هر طورى دلش بخواهد، با هر كس دشمن است بگويد اين ساواكى است، نمى‌دانم اين [وابسته] است. اعراض مردم محترم است. مگر اينكه معلوم بشود كه اين عِرض اسلام را مى‌خواهد ببرد. آن وقت ديگر محترم نيست. دعوت به رعايت موازين اسلامى با احتياط بايد عمل بشود. با ضوابط اسلامى بايد كارها عمل بشود. كميته‌هايى كه شما در آن هستيد ضوابطش بايد اسلامى باشد. روى اغراض نباشد. كسى با يك كسى خوب نيست، فرض كنيد كه از مى‌آيد يك چيزى مى‌گويد، كميتۀ امداد هم فرض كنيد، اقدامى مى‌كند، اين طور نبايد باشد. بايد روى ضوابط اسلامى، بطورى كه پيش خداى تبارك و تعالى، روسفيد باشيم. اگر هم در اينجا به ما يك چيزى مى‌گويند، آنجا روسفيد باشيم. و همينطور همه قشرهايى كه الآن دارند خدمت مى‌كنند؛ از دادگاهها گرفته تا پاسبانها، ارتش، ژاندارمرى، شهربانى و همه قشرهايى كه خدمت در جمهورى اسلامى مى‌كنند، بايد اسلامى باشند. نمى‌شود يك كسى بگويد من در جمهورى اسلام دارم كار مى‌كنم و مع‌ذلك ربا بخورد. اين با اسلام نمى‌سازد. يك كسى در جمهورى اسلامى، پاسبان جمهورى اسلامى ظلم بكند. پاسدار جمهورى اسلامى كه بايد پاسدارى از اسلام بكند، به بندگان خدا ظلم بكند. بايد خودتان را بپاييد. متوجه باشيد. همه قشرها را مى‌گويم. بايد متوجه باشند كه تخطى از احكام اسلام نكنند. توجه به اسلام داشته باشند. و اتكا به اسلام داشته باشند. و امروز كه ما با يك قدرت شيطانى مقابل هستيم، و دنيا الآن توجه به اينجا دارد، موج اين مخالفت شما با اين قدرت بزرگ در همه دنيا الآن رفته است. بايد ما از اين مبارزۀ بين اسلام و كفر سرفراز بيرون بياييم. ما بر فرض اينكه شكست اقتصادى بخوريم، شكست نظامى بخوريم، لكن بايد سرفراز بيرون بياييم. يعنى بايد مثل مجاهدين صدر اسلام كه مى‌رفتند و مجاهده مى‌كردند و كشته مى‌شدند، ما هم بايد همينطور باشيم. خداوند ان‌شاءاللّه‌ همۀ شما را حفظ كند و موفق. و من از همه شما تشكر مى‌كنم. و به همه شما دعا مى‌كنم. و خدمتگزار همه‌تان هستم.

  1. ـ مهدى رحيمى آخرين فرماندار نظامى تهران و حومه در روزهاى پايانى حكومت شاه.

عنوان :

خطر مثلث مقدس‌نماها، روشنفکرمآبها و نفاق‌پیشگان

مرجع :

صحیفه امام (۱۱) صفحه ۲۵۵

مکان :

قم

تاریخ :

۱۳۵۸-۰۹-۲۳

حضار :

سرپرست و کارکنان کمیته‌هاى چهارده‌گانه امداد امام خمینى مرکز