اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم دستاوردهاى انقلاب اسلامى از بركات اين نهضت يكى اين است كه ما با اين چهرههايى كه ناآشنا گذاشتند ما را با آنها، انشاءاللّه آشنا بشويم، و آشنا شديم. دولتهاى تابع استعمار كوشيدند تا اينكه طبقات مختلف ايران را از هم جدا كنند؛ بلكه در يك دايرۀ وسيعى مسلمين را از هم جدا كنند، دولتهاى اسلامى را از هم جدا كنند، و در هر ناحيهاى قشرهاى آنجا را از هم جدا كنند، روحانيون را از طبقات ديگر جدا كنند. شما آقايان كه پزشك هستيد و اطبا هستيد، بهتر از ما مىدانيد كه اينها به سر ما چه آوردهاند. شما شاهد اين مصيبتها بيشتر از ما بوديد. و ما همه با هم شريكيم در اينكه در اين پنجاه و چند سال شاهد مصيبتهاى زياد بوديم. و اگر جوانها از اول اين سلسله را ياد ندارند لابد اين اواخر را مطلع هستند و ما كه از اول اطلاع داريم و شاهد قضايا بوديم و در قم بوديم و ديديم در اولى كه اينها آمدند روى كار و رضا خان آمد روى كار با اين مردم چه كرد، با همين ملت قم چه كرد، با بانوان ما چه كرد، با علماى ما چه كرد، با طلاب ما چه كرد؛ اينها قضايايى است كه اگر بخواهد كسى بنويسد بايد يك كتاب بنويسد. نمونههايى از اختناق رژيم رضاخانى من گاهى كه مباحثه داشتم در مدرسۀ فيضيه ـ و چند نفرى بودند ـ يك روز ديدم كه يك نفر هست؛ پرسيدم، گفت: قبل از آفتاب اينها بايد بروند در باغات براى اينكه مأمورين مىآيند دنبالشان و آنها را مىگيرند! قبل از آفتاب مىرفتند در باغات شهر و بعد، آخرهاى شب، برمىگشتند به محل ما. خودمان اگر يك جلسۀ خصوصى مىخواستيم داشته باشيم، به طور متفرق و از كوچه پس كوچهها بايد برويم و چند نفر با هم مجتمع بشويم و درددل بكنيم. شما نمىدانيد كه با بانوان قم چه كردند اينها. يك رئيس نظميه بود ـ كه نمىدانم حالا هست يا از بين رفته است ـ كه آنطور با بانوان عمل مىكرد كه ـ از قرارى كه گفتند ـ يك روز دماغش خون آمده بود و نشسته بود، خون دماغش داشت مىچكيد؛ چشمش افتاد به يك زنى كه چادر دارد يا روسرى دارد؛ اعتنا به خون نكرد و پريد به او! اينطور با [مردم] عمل مىكردند. و شما شاهديد كه در اين آخر اينها با اين ملت چه كردند؛ چه كشتارهايى در تمام شهرستانها كردند؛ در خود قم چه مصيبتهايى به بار آوردند. اطباى ايرانى در امريكا و يكى از مصيبتهاى بزرگى كه براى اين ملت بار آوردند اينكه ملت را نسبت به خودشان هم بدبين كردند. اين معنا كه ما اگر يك مريض پيدا بكنيم در تهران، الآن هم مىگويند كه اينجا نمىشود، برويد به ـ مثلاً ـ انگلستان، برويد به پاريس! اين يك مطلبى است كه از دست آنها براى ما پيدا شده است. يعنى ما خودمان را باختيم در مقابل آنها. شما گمان مىكنيد كه در آنجا اطباى آنها همچو هستند كه اگر كسى برود آنجا چه خواهد شد! همين مريضهايى كه در اينجا اگر يك دقتى بكنند معالجه مىشوند، وقتى بروند آنجا معلوم نيست درست معالجه بشوند. اينطور نيست كه اطباى آنها يك معجزهاى مىكنند و اطباى ما اينطور نيستند. 1
اين يك مطلبى است كه براى تبليغاتى كه اينها كردند، ما به خودمان هم حتى سوءظن پيدا كرديم؛ يعنى خودمان هم باختيم خودمان را. شما گمان نكنيد كه اينجا اطبايش ـ ايران اطبايش ـ كمتر از اطباى آنجا باشد. الآن بسيارى از اطبا كه در امريكا هستند ايرانى هستند. گفتند شايد قريب پانصد تا يا بيشتر طبيب ايرانى هست كه اگر طبيبهاى ايرانى بيايند، اختلال پيدا مىكند در امريكا! اينطور نيست كه اينهايى كه رفتند و تحصيل كردند و يا در همين جا تحصيل مىكنند، اينها كمتر از آنها باشند. نخير، اينها هم همان طور هستند. اينها هم مثل آنها يا بهتر از آنها هستند. ما در آنجا ـ فرانسه ـ هم كه بوديم گاهى مثلاً گرفتارى پيدا مىكرديم، اطبا را مىديديم خيلى از آنها چيزى كه فوقالعاده باشد من كه نفهميدم! و اشخاصى هم كه رفتند باز با همان حالِ مرض برگشتند. اينجا جوابشان دادند رفتند آنجا، آنجا هم همين حال بوده است. اين براى اين است كه اينها جديت كردند در اين سالهاى طولانى كه ما را تهى كنند از مغز خودمان. يعنى ما را همچو غربزده كنند كه چيزهايى هم كه پيش خودمان بهتر است به [آن] سوءظن پيدا كنيم، و عقيدهمان اين باشد كه نه اينطور خوب نيست؛ خوب است كه آنطور باشد. حال آنكه مسئله اينطور نيست و همچو نيست كه آنها در اين مسائل عقلى يا در مسائل طبى خيلى جلو باشند. خوب، بله هستند اما نه اينطورى كه ما توهّم مىكنيم. نمونهاى از بركات نهضت بنابراين، يكى از بركاتى كه در اين نهضت هست اين است كه ماها را با هم مواجه كرده است. ما از هم دور بوديم؛ و اين هم باز دست اجانب بود كه ماها را از هم دور كرده بود. با اينكه ما با شما همكاريم: ما طبيب روحانى هستيم، شما طبيب جسمانى ـ همه طبيب انسان هستيم. ما بايد با هم متصل باشيم؛ مثل يك بدن كه روح دارد و جسم دارد، روحانيين و اطبا هم يك بدن هستند كه يكى آن جنبه است يكى اين جنبه است لكن معالأسف ما تا حالا يك همچو اجتماعى را ـ غير از اين آخرى كه در تهران هم البته اطبا مىآمدند ـ اين اجتماعات را ما قبلاً نداشتيم؛ نه با شما نداشتيم، با دانشگاهيها هم نداشتيم، با قضات هم نداشتيم، با وكلا هم نداشتيم. يكى از بركات اين نهضت اين است كه ما مواجه حالا مىشويم با شماها و حرفهايمان را با هم مىزنيم. ريشهكن نشدن استعمار ما مىخواهيم كه اين ايران ما ـ كه ـ تاكنون زير دست و پاى اجانب بوده و همۀ مخازن ما را بردند، همۀ حيثيات ما را بردند، نيروهاى ما را يا عقب راندند، يا ما را نسبت به نيروهاى خودمان طورى كردند كه بدبين بشويم، ما مىخواهيم از حالا به بعد انشاءاللّه ورق برگردد و ما دست آنها را كوتاه كنيم و دست ظالمها را كوتاه كنيم. بحمداللّه دست اين ظالم كوتاه شد؛ و البته همۀ مخازن ما را برد و دستش كوتاه شد. و من اميدوارم كه بتوانيم از چنگش بيرون بياوريم. و ـ عرض مىكنم كه ـ منتها اين نكته الآن بايد معلوم باشد كه ما تا آخر نرفتيم؛ باز ما نصف راه هستيم؛ همۀ ريشههاى استعمار را ما بيرون نياورديم. استبداد الآن رفته است از بين، يعنى الآن كسى نيست كه به ما زور بگويد، به شما زور بگويد؛ نه دولت اسلامى زورگو هست و نه ما ديگر سازمان امنيتى داريم كه از ترسش مثلاً ... بعضيها خوابشان نبرد و يا ـ فرض كنيد كه ـ شهربانى و اينها همه يا نظاميها، اينها هيچ كدام. الآن همه در خدمت ملت هستند و در خدمت اسلام هستند؛ از اينها الحمدللّه ديگر مأمون هستيم و نمىترسيم. و لكن استعمار باز ريشههايش هست يعنى توطئههايش هست الآن. توطئه عليه رفراندم «جمهورى اسلامى» الآن در اين حالى كه ما مىخواهيم برويم رفراندم كنيم ـ و انشاءاللّه بعد از دو روز ديگر رفراندم خواهد شد ـ در همين حال اينها توطئه دارند مىبينند كه يا نگذارند، يا يك شلوغى بكنند، يا يك دزدى بكنند، يا يك كارى بكنند نگذارند اين كار انجام بشود. بايد همه ملتفت باشيد؛ توجه داشته باشيد كه اين كيد اينها را خنثى كنيد. و جوانهاى شما، اشخاص ديگرى كه هستند در قم، در ساير بلاد، بايد با هم مجتمع بشوند و قرار بر اين بگذارند كه از صندوقها و اطراف صندوقها حفاظت كنند [و] اگر چنانچه اشخاص نابابى آمدند و خواستند شلوغ كنند، تودهنى به آنها بزنند نگذارند كه شلوغ بكنند تا انشاءاللّه رفراندم به طور صحيح انجام بگيرد؛ و اگر رفراندم انشاءاللّه به طور صحيح انجام بگيرد، آنها عددى نيستند! عدد با شماست، با مسلمين است و همه «جمهورى اسلامى» را مىخواهند. و من اميدوارم كه جمهورى اسلامى براى ما يك نويد آزادى و استقلال بياورد و ما انشاءاللّه از اين قيدوبندها خارج بشويم؛ و انشاءاللّه ايران متحول به يك صورت ديگرى غير از اين صورتى كه تاكنون داشته است و غربزده بوده است، تاكنون داشته است و تحت حمايت ديگران ـ به قول خودشان ـ بوده است. ان شاءاللّه، هم استقلال حقيقى پيدا بكنيم و هم آزادى انشاءاللّه حفظ كنيم. عاقبت سردى و سستى و عمده اين است كه اين نهضت را نگه داريم. اينكه ما را تا اينجا آورده است اين نهضت بوده است كه متكى به همۀ مردم، و بالاتر اينكه اسلامى بوده است، متكى به ايمان بوده؛ يعنى همۀ مردم با هم گفتند كه ما اسلام را مىخواهيم و ما رژيم كذا را نمىخواهيم. اين معنا را بايد حفظ كرد. اگر انشاءاللّه اين معنا را حفظ بكنيم تا آخر خواهيم پيروز شد، و اگر خداى نخواسته سستى بشود، سردى بشود در اين معنا، من خوف اين را دارم كه [با] سردى و سستى ماها يكوقت ـ خداى نخواسته ـ اوضاع برگردد و اگر ـ خداى نخواسته ـ برگردد، از آن برگشتهايى است كه ديگر ما رفتهايم. ولى من اميدوارم كه برنگردد و با همت همۀ آقايان و خدمتگزارى همۀ ما به ملت خودمان و به ملت اسلام، انشاءاللّه ما پيروز باشيم و تا آخر پيروز باشيم. همه با هم جلو برويم انشاءاللّه. خداوند شما همه را حفظ كند و ما همه را آشناى به وظايف خودمان بكند. و من از شما پزشكها تشكر مىكنم كه در اين نهضتى كه شده و در اين زحمتهايى كه براى رفقاى خودتان پيدا شده و براى اهل شهرتان پيدا شده، زحمت كشيديد و رنج ديديد. معلوم است كه كسانى كه شاهد بودند به اينكه مثلاً زخميها چقدر بوده است، جوانها چقدر بوده است ـ چقدر اينها در زحمت بودند ـ يا كشتهها چقدر بوده، اينها در رنج بيشترند از آنهايى كه مىشنوند اينطور بوده. شما شاهد بوديد و ما مىشنيديم اين مطالب را. خداوند به شما انشاءاللّه عزت و سلامت و قدرت عنايت كند. سلام بر شما!
عنوان :
لزوم اتحاد همه اقشار و مقابله با توطئه علیه رفراندم
مرجع :
صحیفه امام (۶) صفحه ۴۴۹
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۱-۰۸
حضار :
پزشکان قم