Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

اعوذ باللّه‌ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‌ الرحمن الرحيم توصيه به مردم دربارۀ سربازان فرارى به طور استثنا امشب چند كلمه‌اى گفتند من صحبت كنم، ولى وقتهاى ديگر همان روز يكشنبه خدمت مى‌رسيم. 1

ما كه اعلام كرديم كه دولت ايران غير رسمى است و مخالف با قوانين است، هم مخالف با قانون شرع است و هم مخالف با قانون اساسى است، بنابراين كليۀ چيزهايى كه مربوط به دولت و براى اعانت دولت است، بايد مردم از آن اجتناب كنند. و ما به سربازها گفتيم كه ـ دستور داديم كه ـ فرار كنند 2

براى اينكه خدمت در اين دستگاه خدمت به ظلم است، و آنها هم بسيارى‌شان فرار كردند؛ لكن بعض مشكلات پيدا شده است. اينها بسيارى‌شان فقيرند و مكان هم ندارند از باب اينكه اگر بخواهند در مكانهاى خودشان بروند مورد تجاوز دولت واقع مى‌شوند و آنها را مى‌گيرند، از اين جهت آنها نمى‌توانند در منازل خودشان بروند؛ مردم در هر جا كه هستند مكلفند به اينكه اينها را پناه بدهند؛ هم مخارجشان را بدهند و هم منزلى محقر براى اينها، به طورى كه معلوم نشود كه اينها كجا هستند، مردم مكلفند كه اين كار را بكنند. و ما هم بابت وجوه شرعيه قبول داريم چيزى كه همراهى به اينها مى‌شود. اين يك مسئله است كه مهم است و لازم است كه مردم اقدام كنند. اين بيچاره‌ها از سربازخانه‌ها بيرون رفتند و الآن مكان ندارند، و بايد اين كار بشود. لزوم حمايت مردم از اعتصاب كاركنان صنعت نفت مطلبى ديگر راجع به كارمندهاى شركت نفت است. اينها هم از كار كنار رفتند، بسيارى‌شان هم استعفا كرده‌اند. و اينها محتاج به اعانت هستند؛ و مِنْ‌جمله مشكلشان قضيۀ خانه است كه دولت ـ دولت غاصب ـ خانه را، خانه‌هايى كه اينها دارند، يا از آنها گرفته يا تهديدشان كرده است به اينكه خانه‌هايتان را از شما مى‌گيريم، براى اينكه اينها نفت را بيرون نياوردند كه به اربابها بدهند. حالا اينطور تهديد كرده‌اند آنها را كه اگر نيايند سرِ كار، خانه‌هايشان را از آنها بگيرند. بنابراين آنها، هم احتياج به كمك مكانى دارند و هم براى اعاشه‌شان احتياج دارند؛ اين هم باز بايد مردم و متمكنين، و مردم بايد اين كار را انجام بدهند. به آنها منزل بدهند و از آنها پذيرايى بكنند و مخارج آنها را هم بدهند. و ما باز بابت وجوه شرعيه قبول داريم و مجاز هستند كه اين كار را بكنند. و كليۀ كارهايى كه براى دولتْ اعانتِ به دولت است، از باب اينكه اين دولتْ دولتِ غاصب است و ظالم است، براى مردم جايز نيست كه كمك كنند به اين دولت. مالياتها كمك است به دولت و جايز نيست كه به اينها بدهند؛ حتى‌الامكان بايد خوددارى كنند از دادن ماليات. از اعانت كردن و هر چيزى كه اعانت به اين دولت است بايد مردم از آن خوددارى بكنند. رد تبليغات سوء در مورد اقليتهاى مذهبى و ما چون تبليغات زياد شده است راجع به امور متفرقه و ما در صحبتهايمان جواب داده‌ايم، لكن باز آنها تبليغاتشان سر جاى خودش هست؛ و در روزنامه‌ها، چه روزنامه‌هاى اينها ـ بعضى روزنامه‌هايى كه در اينجاها هست ـ و چه تبليغات ديگرى در اطراف جاهاى ديگر و روزنامه‌هاى خودشان، آنهايى كه روزنامه‌هاى سازمانى هستند، در خود ايران هست، تبليغاتى هست مِنْ‌جمله راجع به اقليتهاى مذهبى كه اينها تبليغ كرده‌اند به اينكه اگر يك حكومت اسلامى پيدا بشود، يهوديها را چه خواهند كرد، نصارا را چه خواهند كرد، زرتشتيها را چه خواهند كرد، اينها را خواهند قتل عام كرد، چه! اين حرف بسيار غلط است. و حكومت اسلامى اگر چنانچه ان شاءاللّه‌ برپا بشود، ما اين يهوديها هم كه از ايران رفتند و بازى‌شان دادند و رفتند به اسرائيل، و الآن گرفتارند در آنجا، با دست اين يهوديها و اسرائيليهايى كه از امريكا آمده‌اند يا از دولتهاى ديگر رفته‌اند آنجا، اين دسته‌هاى يهودى كه اينها آنجا بردند و اينها هم به خيالاتى رفتند آنجا، الآن آنطورى كه مى‌گويند بسيار در سختى هستند، ما اگر ان شاءاللّه‌ يك دولت عادلى تأسيس شد، آنها را دعوت مى‌كنيم؛ يهوديهايى كه مملكتشان ايران بوده است دعوت مى‌كنيم كه به وطن خودشان برگردند و با آنها كمال خوش‌رفتارى را دولت اسلامى مى‌كند. اسلام نيامده است كه بشر را تحت مضيقه قرار بدهد. اسلام يك قوانينى است كه تمام اقشار بشر را براى آن احترامات قائل است. البته يك استثناهايى هست كه آنهايى كه شلوغ‌كارند، آنهايى كه خرابكارند، براى آنها هيچ كس يك ـ عرض مى‌كنم كه ـ تساهلى قائل نيست؛ و اما مثل يهود كه اهل ذمه هستند، و تمام اهل كتاب ـ نصارا، زرتشتيها ـ همۀ اينها در مملكت اسلامى با ـ عرض مى‌كنم كه ـ رفاه و با احترام، آنجا توقف مى‌كنند. و اينكه گفته شده است كه اگر يك حكومت اسلامى تأسيس بشود، چه خواهد شد و چه خواهد شد، اينها تبليغاتى است كه براى نگهدارى شاه و براى به هم زدن اين نهضت اين تبليغات مى‌شود و اين تبليغاتْ غلط است. حكومت اسلامى مخالف تجدد نيست يا مثلاً تبليغ شده است به اينكه اگر حكومت اسلامى تأسيس بشود، ديگر تمام اين مؤسسه‌هايى كه بوى تجدد از آنها مى‌آيد، اينها همه به كنار بايد بروند. حتى در آن اوايل امر يكوقت شاه گفته بود كه اين روحانيون مى‌گويند كه ما اصلاً سوار طياره و اتومبيل نمى‌شويم، ما مى‌خواهيم سوار الاغ بشويم! مى‌خواهيم مثل زمان سابق كه سوار الاغ مى‌شدند، ما مى‌خواهيم سوار الاغ بشويم! و حالا هم همين حرفها را با كم و زيادش مى‌زنند كه روحانيون مى‌خواهند مملكت را برگردانند به عهد كذا. خير، مسئله غلط است. روحانيون مى‌خواهند مملكت را يك مملكت مستقل آزاد متمدنى كنند؛ نه آن تمدنى كه در اصطلاح شاه است و نه آن آزادى كه در كتاب شاه است و در اصطلاح شاه است كه مردم را فوج فوج مى‌كشند براى اينكه يك صدا مى‌كنند مع ذلك اسمش را آزادى مى‌گذارند! در اسلام، تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است مگر آنهايى كه فساد اخلاق بياورند، فساد عفت بياورند. اسلام آن چيزهايى را كه مخالف با مصالح ملت بوده است، آنها را نفى كرده. آنهايى كه موافق با مصالح ملت است، آنها را اثبات كرده است. ما الآن اين مظاهر تمدنى كه در جاهاى ديگر ـ در ممالك پيشرفته ـ از آنها استفاده‌هاى صحيح مى‌شود، وقتى كه آمده است در مملكت ما يا مملكتهاى شبيه به مملكت ما، استفاده‌هايى كه از اينها مى‌شود استفاده‌هاى فاسد مى‌شود؛ مثلاً سينما. ممكن است كه كسى در سينما نمايشهايى كه مى‌دهد نمايشهاى اخلاقى باشد، نمايشهاى آموزنده باشد، كه اين را هيچ كس منع نكرده؛ و اما سينمايى كه براى فساد اخلاق جوانهاى ماست، و اگر چند روز جوانهاى ما در اين سينماهايى كه در اين عصرْ متعارَف بود و در زمان شاه متعارف است، اگر چند وقت يك جوان برود در آنجا فاسد بيرون مى‌آيد، ديگر به درد نمى‌خورد... و اينها مى‌خواهند همين بشود. يعنى تمام برنامه‌هايى كه اينها درست كرده‌اند، برنامه‌هاى فرهنگى، برنامه‌هاى هنرى، هرچه درست كرده‌اند استعمارى است. مى‌خواهند اينها جوانهاى ما را يك جوانهايى بار بياورند كه به درد آنها بخورند، نه به درد مملكت خودشان بخورند؛ يا فاسد بشوند، يك عضو فاسدى بشوند. اگر يك مدتى اين جوانها در اين مراكز فسادى كه اينها درست كرده‌اند و در اختيار جوانها گذاشته‌اند... . توطئه براى هدر دادن نيروى جوان آن قدرى كه مراكز فساد در تهران ـ الآن بيشتر از كتابخانه است، بيشتر از مراكزى است كه براى تعليم و تربيت است ـ براى اين است كه مى‌خواهند اين جوانها به طرق مختلفه... بيكاره و بيعار بار بيايند؛ ديگر در مقابل اين استفاده‌جوهاى خارجى نتوانند كارى [بكنند]؛ يعنى بى‌تفاوت باشند نسبت به آنها. اين جوانهايى كه ترياكى بار آمده‌اند، هروئينى بار آمده‌اند، شارب‌الخمر هستند، قمارباز شده‌اند ـ عرض بكنم ـ در مراكز فساد و فحشا رفتند، اينها ديگر همان عياشيها را تمام مقاصد خودشان مى‌دانند و عالم هرچه بشود، آنها بى‌تفاوتند نسبت به آنها. و آنها مى‌خواهند كه اين نسل جوانى كه ممكن است يك ثروت بزرگى براى يك مملكت باشد و اين مملكت را جلو ببرد، اين نسل جوان را كارى بكنند كه به عقب برگردد، يعنى چيزى بشود بيفايده؛ يك امر بيفايده‌اى، يك ثروت بيفايده‌اى براى مملكت بشود. اين يكى از كارهايشان است كه مى‌كنند. فرهنگ استعمارى شاه يا مثلاً اين مراكز تعليم و تربيتى كه اينها درست كرده‌اند، از دانشگاه گرفته تا پايين، اينها باز استعمارى است. و اينها بچه‌هاى ما را كه مى‌خواهند تربيت كنند، يك تربيت صحيح نمى‌كنند: يعنى اولاً يك حد معين دارد كه از اين حد معين نمى‌گذارند بالاتر اينها بروند؛ و ثانياً وسايل متعدده درست مى‌كنند، موانع متعدده درست مى‌كنند براى اينكه اينها عقب بمانند. براى اينكه دانشگاه اگر يك دانشگاه صحيح مستقلى كه ماها مى‌خواهيم باشد، از اين دانشگاه رجال بزرگ بيرون مى‌آيد، از اينها رجالى بيرون مى‌آيد كه بعد در مقابل آنهايى كه مى‌خواهند تعدى به مملكت ما بكنند و همۀ مخازن ما را ببرند، در مقابل آنها مى‌ايستند. و آنها چون نمى‌خواهند يك همچو چيزى بشود، اينها را آنطور بار مى‌آورند. و اگر توانستند غربزده آنها را بار مى‌آورند؛ يعنى طورى مى‌كنند، طورى اين مسائل غرب را براى آنها طرح مى‌كنند، طورى آنها را تحت تأثير قرار مى‌دهند كه اينها از خودشان بكلى بيخود مى‌شوند و پيوستۀ به آنها مى‌شوند، يعنى عمال آنها مى‌شوند. فرض كنيد كه اگر چنانچه اين نحو تربيت باشد، بعد از چند وقت ديگر ـ تا حالا هم همين طورها بوده ـ اگر يك رجالى داشتيم كه اينها مى‌خواستند يك كارى بكنند كارهايى مى‌كردند كه به نفع آنها بوده، نه كارهايى مى‌كردند كه به نفع خودشان باشد؛ براى اينكه اينها به طورى محو شده‌اند در آن تربيت و تعليم خارجيها، و به طورى اينها را در نظر اينها بزرگ كرده‌اند كه ديگر همۀ مآثر 3

خودشان و همۀ چيزهايى كه مربوط به خودشان است، همۀ اينها را فراموش مى‌كنند و توجهشان به خودشان از بين مى‌رود و متوجه به غرب مى‌شوند و هرچه مربوط به آنهاست به آن توجه مى‌كنند. اسلام، مخالف نفوذِ بيگانگان اسلام مى‌خواهد كه هيچ يك از افراد اين مملكت اسلامى پيوستۀ به غير نباشد، تحت نفوذ غير نباشد. حكومت اسلامى اگر چنانچه تأسيس بشود نمى‌خواهد كه آثار تمدن را از بين ببرد، با دانشگاه مخالف نيست، با علم مخالف نيست. قرآن پُر اين است كه تفسيرِ، تأويلِ علم را از آن تعريف مى‌كند و ـ عرض مى‌كنم كه ـ احاديث ما از علم آنقدر تعريف مى‌كنند، از عالم آنقدر تعريف مى‌كنند، آن وقت ما بگوييم كه با علم مخالفند! خير، با اين نحو علمى كه شما داريد ما مخالفيم؛ با اين نحو تربيت و تعليمى كه شماها مى‌خواهيد ما را تربيت كنيد، با اين ما مخالفيم؛ با آن مظاهر تمدن كه بچه‌هاى ما را فاسد مى‌كند، بچه‌هاى ما را عقب مانده نگه مى‌دارد، ما با آن مخالفيم؛ نه اينكه ما مخالفيم با اصل تمدن و مى‌خواهيم مردم را برگردانيم به زمان كذا. اينها مى‌خواهند مردم را نگذارند ترقى بكنند. برنامۀ اينها اين است كه به اين نحو رفتار كنند كه بچه‌هاى ما ترقى نكنند؛ و دليلش اين است كه بعد از هفتاد سال كه ما مدرسه داشتيم و بيش از سى سال كه دانشگاه داريم، حالا هم اگر چنانچه يك كسى مريض [دارد] مريض خودش را برمى‌دارد مى‌رود اروپا يا مى‌رود امريكا، آنجا معالجه بكند! ما اگر چنانچه يك دانشگاه مستقلى داشتيم، خوب در دانشگاههاى ما بعد از سى سال بايد طبيبها و ـ نمى‌دانم ـ همۀ [بيمارستانها] مجهز باشد و ما بتوانيم مريضهاى خودمان را مداوا كنيم. اين دليل بر اين است كه ما نداريم يك چيزى. در زمان ايشان كه همۀ چيزها از دست ما رفته است. يك اسفالت مى‌خواهند اينها درست كنند، مى‌روند يك شركت خارجى مى‌آورند؛ يك سد مى‌خواهند درست كنند، يك شركت خارجى مى‌آورند. اگر چنانچه ما خودمان داشتيم، اگر چنانچه ما فرهنگمان مستقل بود كه ديگر محتاج به اين نبوديم كه يك اسفالت را حتى خودشان نتوانند درست كنند يا ـ عرض بكنم ـ يك سد را خودشان نتوانند درست كنند. يك برنامۀ آبيارى نداشته باشند، يك برنامۀ برق صحيح نداشته باشند، يك برنامۀ آب صحيح نداشته باشند. هيچى ندارند. اگر ايشان الآن هم برود، يك مملكتى تحويل ما مى‌دهد كه اين مملكت سى سال محتاج به اين است كه زحمت به آن بشود تا به درجۀ اولش برسد؛ تا به آنجا برسد كه زراعتش يك زراعت صحيح بشود. تمام زراعت ما را از بين برده‌اند و همۀ جهاتى كه ما داشتيم از بين برده‌اند، و حالا محتاج به اين است كه از سر درست كنند. همۀ ادارات ما را فاسد كردند. اين بايد از سر درست بشود؛ نه اينكه «از سر درست بشود» [يعنى] ما بخواهيم بگوييم كه اجزاى ادارات بايد بروند؛ خير اجزاى ادارات خوب هستند، اينها نمى‌گذارند كار بكنند؛ اينها مانع هستند از اينكه ادارات ما درست كار بكنند و الاّ ادارات ما مردمش مردم همين مملكت هستند؛ الاّ يك دسته استفاده‌جويى كه مربوط و پيوسته به دولت است يا پيوسته به خارج است، مابقى‌شان ملت ما هستند و با كمال خوبى با آنها رفتار مى‌شود، با كمال صفا با آنها رفتار مى‌شود. همه سرِ كار خودشان هستند و بهتر از زمان حاضر كه همه چيزشان به باد فنا رفته است با آنها رفتار خواهد شد. مقصود اين است كه اين تبليغات سوئى كه در روزنامه‌هاى اينجا، در روزنامه‌هاى ساير ممالك ديگرى كه در اينجا هست، يا در خود ايران به وسايل مختلف تبليغ مى‌كنند، همۀ اينها براى اين است كه، تمام نظر خارجيها اين است كه اين شاه را نگه دارند، همۀ استفاده‌ها را ببرند. مى‌بينند بهتر از اينها شخصى كه از اين نوكرىِ حسابى بكند، بهتر از اين ندارند! از اين جهت مى‌خواهند اين را نگهش دارند. و بايد ايران و ايرانى جديت كند كه اين بساط برچيده بشود و يك بساط صحيح سالمى بيايد و خودشان مملكت خودشان را اداره كنند. ان شاءاللّه‌ خداوند همۀ شما را توفيق بدهد. موفق باشيد. [آمين حضار].

  1. ـ از اواخر دى ماه 57 به دليل فشردگى برنامه‌ها، ديدار عمومى و سخنرانى امام در روزهاى يكشنبه تعطيل عمومى در اروپا تعيين شد.
  2. ـ در اعلاميۀ روز اول محرّم 1399 ه . ق . 11/9/57: «... من از سربازان سراسر كشور خواستارم كه از سربازخانه‌ها فرار كنند.»
  3. ـ آثار گذشتگان، آنچه از پيشينيان به جاى مانده.

عنوان :

تکلیف ملت در پناه دادن به سربازان فرارى و کمک به اعتصابکنندگان فرهنگ استعمارى سلسله پهلوى

مرجع :

صحیفه امام (۵) صفحه ۲۷۹

مکان :

فرانسه، نوفل لوشاتو

تاریخ :

۱۳۵۷-۱۰-۰۱

حضار :

دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج