Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

بسم اللّه‌ الرحمن الرحيم ملازم بودن وجود انسان با امتحان بعضى وقتها انسان متحير است كه با اين منظره‌هايى كه مواجه است چه بگويد. من الآن در مقابلم عكسهايى از شهدا مى‌بينم، و در آن تابلو نوشته بود كه خانواده‌هاى شهداى دزفول آمده‌اند و جمعى هم از عشاير محترم خرم آباد و از اهالى خرم آباد آمده‌اند، و در آن كنار هم كودكان موسويۀ تهران آمده‌اند. و با ديدن اين منظره‌ها چه بايد بگوييم؟ انسان در اين دنيا، هر انسانى كه باشد از انسانهاى بزرگ ـ مثل انبيا و اوليا ـ تا هر جا كه برسد، مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است و هيچ انسانى بدون امتحان نخواهد در اين عالم زيست كند. گاهى امتحان به خوف، به جوع، به نقص در اموال و اَنْفُس، به نقص در ثمرات و امثال اينهاست، كه الآن در مراكزى كه جنگزده است بسيارى از اينها تحقق دارد. و اين يك امتحانى است كه از شما آقايان كه در دزفول و در اهواز و سوسنگرد و ساير محالّى كه مورد تعدى كفار شده است واقع شده ايد. اين يك امتحانى است الهى براى آزمايش ما و شما. گاهى امنيت مورد آزمايش است. انسان را گاهى به ناامنى و خوف امتحان مى‌كنند و گاهى به امنيت و اطمينان، گاهى به نقص در ثمرات و انفس. جوانها را از انسان مى‌گيرند، برادرها را مى‌گيرند، و بچه‌ها و زنها را به اين راه امتحان مى‌كنند. و گاهى به زياد كردن ثمرات، زياد كردن اموال، توسعه دادن و امنيت اعطا كردن امتحان مى‌كند. بشر در امتحان واقع است. با ادعاى اينكه من مؤمن هستم رها نمى‌شود. پيغمبرهاى بزرگ امتحان شدند. ابراهيم خليل ـ عليه‌السلام ـ در آن قضيۀ حيرت انگيز امرِ به اينكه بايد اولادت را ذبح كنى امتحان شد. 1

پيغمبرهاى بزرگ، اولياى بزرگ امتحان شدند. حضرت سيدالشهدا ـ سلام‌اللّه‌ عليه‌ـ امتحان شد. اولاد و اَحفاد 2

او هم امتحان شدند و همۀ ماها هم امتحان مى‌شويم. و همۀ بشر هم امتحان خواهند شد. و امتحان به امنيت و دارايى و ثروت و رياست و امثال ذلك بزرگتر است از امتحان در نفس، اولاد و انفس. چه بسا اشخاصى كه ادعا مى‌كنند كه ما مؤمن هستيم، لكن وقتى كه امتحان مى‌شوند معلوم مى‌شود كه فقط ادعا بوده. و چه اشخاصى كه ادعا مى‌كنند كه ما طرفدار ضعفا هستيم لكن وقتى كه امتحان مى‌شوند از امتحان درست درنمى‌آيند. و چه اشخاصى كه ادعا مى‌كنند كه اگر [براى] ما صفحۀ جنگ پيش بيايد پيشقدميم، و در وقت عمل از امتحان درست در نمى‌آيند. شما دزفوليها و اهوازيها و سوسنگرديها امتحان داديد و خوب از امتحان بيرون آمديد. پيروزى در امتحان و بشارت به صابرين اين عكسهايى كه الآن در مقابل من هست و موجب تأثر و تأسف، اين سند امتحان شماست و سند افتخار شما. خداى تبارك و تعالى مى‌فرمايد: بَشِّرِ الصّابِرينَ 3

آنهايى كه صبر مى‌كنند، به آنها بشارت بده. آنهايى كه در مصيبتها، در نقص ثمرات، در نقص انفس، در نقص اولاد، صابر هستند و مى‌گويند كه: اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ ما از خدا هستيم و به او برمى‌گرديم، از او هستيم و به او رجوع مى‌كنيم. جوانهاى ما از خدا هستند و در راه خدا فداكارى كردند و به خدا مراجعت مى‌كنند. انسان اگر هر چه دارد بفهمد كه از خداست، اگر زندگى دارد خدا به او داده است، و اگر اولاد دارد خدا به او اعطا كرده است، و اگر ثروت دارد خدا به او اعطا كرده است، و همه چيز را خداى تبارك و تعالى عطا فرموده است، اگر دل انسان به اين معنا ايمان بياورد و اطمينان به اين معنا داشته باشد، چيزى كه امانت الهى است، به خدا برگردانده. اولادها اماناتى هستند از خدا، زن و فرزند امانتهايى هستند از خدا، داراييها امانتهايى هستند از خدا و به او رد شده است. و ما از خدا هستيم و به سوى او رجوع مى‌كنيم. اگر امتحان را درست داديم و همان طورى كه اوليا وانبيا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا كرديم، مورد آن بشارت هستيم كه خداى تبارك و تعالى مى‌فرمايد و به آنها رحمت مى‌فرستد، مغفرت مى‌فرستد و آنها را اصحاب هدايت 4

مى‌داند. اين امتحان آسان‌تر است از آن امتحانهايى كه دولتمردان را خدا امتحان مى‌كند. چه بسا از اين رؤساى جمهورى كه در دنيا هستند، مدّعى احترام به حقوق بشر هستند. قبل از رسيدن به مقام رياست جمهور مدّعى آزاديخواهى، مدّعى دوستى با بشر، مدّعى خواستارى رفاه بشر هستند. لكن وقتى كه مى‌رسند به مسند و امتحان مى‌كند خداى تبارك و تعالى آنها را، نمى‌توانند از امتحان بيرون بيايند. به جاى طرفدارى از حقوق بشر، بشر را به تباهى مى‌كشند. به جاى طرفدارى از ضعفا، ضعفا را به هلاكت مى‌رسانند. همان طورى كه در آن طرف بَشِّرِالصّابِرين است به رحمت و مغفرت و حيات ابدى، براى اينها هم بشارت به عذاب اليم است: بشارت به ننگ است. لزوم امتحان و ناكافى بودن صرف ادعا بايد امتحان بشويم. مجرّد دعواى اينكه من خداخواه هستم، من آزاديخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات مى‌كنم، من اگر به رياست جمهورى، به حكومت، به نخست‌وزيرى، به رئيس مثلاً قبيله، به رياست عشاير برسم با مردم رفتار خوب مى‌كنم و مردم را به آزادى و رفاه دعوت مى‌كنم و خودم هم همين طور هستم، مجرد دعوا پذيرفته نيست. وقتى كه داده شد آن منصب به آن شخص، رسيد به آن منصب، آن وقت است كه مطالعه در حال او بايد كرد كه آيا مثل كارتر هست يا مثل على‌بن ابيطالب. با مستضعفين و مستمندان آن مى‌كند كه على‌بن ابيطالب ـ سلام اللّه‌ عليه ـ كرد، يا آن مى‌كند كه كارتر كرد. يا آن مى‌كند كه استالين 5

كرد. آنها هم همه مدّعى هستند. استالين هم مدّعى اين بود كه براى مردم مى‌خواهد كار بكند و مردم را به طور آزاد، مساوى نگه دارد، لكن وقتى كه به مقام رياست رسيد فوج فوج مردم را فانى كرد و از بين برد. كارتر هم همين ادعاها را مى‌كند كه ما براى بشر آزادى مى‌خواهيم و رفاه مى‌خواهيم و بشر دوست هستيم، لكن وقتى كه به مقامش رسيدند ديديم كه آن طور بودند، كردند با بشر آنچه را كردند. صدام هم ادعاى اين را مى‌كند كه من مى‌خواهم كه عرب را چه بكنم و با عرب چه بكنم. لكن وقتى كه امتحان پيش آمد، اعراب را آن طور در خوزستان به كشتن داد كه مغول نكرده بود. و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ايران و هر جا دستش برسد آن كند كه مغول با ايران كرد. ادعا نمى‌شود كرد كه من ادعا كنم كه من يك ملاّيى هستم و مردم‌دوست هستم. وقتى كه رسيدى به منصب، آن وقت ببين چه هستى. آن وقتى كه امثال آقاى نخست‌وزير 6

در حبس بود و زجر بود، ادعاى اين معنا را البته در دل داشت كه اين حكومت بد است، و اگر من به رياست برسم چه خواهم كرد. اگر در ذهنش بوده لكن الآن در معرض امتحان است. الآن همۀ اين رؤسا، رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس مجلس، رؤساى دادگاهها، رؤساى همۀ استانها، حكومتها، فرماندارها، استاندارها، همۀ اينها در معرض امتحان‌اند. و اين امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است. امتحان مردم به رياست، به رياست در هر مقام، به رسيدن به هر مقام، اين امتحان سختتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس. و مشكلتر است كه انسان بتواند از اين امتحان نجات پيدا بكند، و درست امتحان بدهد در مَعْرض اعمالى كه مى‌كند و در پيشگاه خدا آبرومند باشد. رؤسا هر جا هستند، در هر كشورى هستند، دولتمردان در هر كشورى كه هستند و در هر جا كه هستند بايد بدانند كه رسيدن به اين مقام، امتحانى الهى بوده است و سخت امتحانى است. خودشان توجه كنند به اينكه قبل از رسيدن به اين مقام و بعد از رسيدن به اين مقام، چقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است. قبل از رسيدن به اين مقام به رؤساى جمهورى كه سابق بودند، به نخست‌وزيرانى كه سابق بودند، به وكلاى مجلسى كه سابق بودند، به استاندارهايى كه سابق بودند، به دادگاههايى كه در سابق بودند، قبل از رسيدن خودشان به اين مقامات به آنها اشكال داشتند و آنها را تقبيح مى‌كردند. الآن كه خودشان رسيدند آيا همان نقشه را عمل مى‌كنند كه آيندگان، آنها را تقبيح كنند؟ يا خير، وقتى كه به مقام رسيدند رفتارى مى‌كنند كه همان طورى كه بعد از هزار و چهارصد سال نسبت به اميرالمؤمنين مردم نظر مى‌دهند؟ همان كه بعد از اينكه مقام رياست داشت ـ به حسب اصطلاح شما ـ تمام ايران و عراق و مصر و جاهاى ديگر در زير سلطۀ او بود، رفتارش با مردم آن طور بود كه هيچ كس نمى‌تواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبۀ جمعه، گاهى كه يك وقتى كه در خطبۀ جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حركت مى‌دادند براى اينكه پيراهن را شسته بودند. و پيراهن عوضى نداشتند. 7

بيدار بشويم ما! دولتمردان بيدار بشوند! استاندارها بيدار بشوند! دادگاهها بيدار بشوند! ما دعوى شيعه‌گرى را مى‌كنيم. ادعا هست كه ما شيعه و تابع هستيم. در مقام امتحان، باز شيعه هستيم؟ تَبَع هستيم آن طورى كه او هست؟ به اندازه‌اى كه وسعت وجودى ما هست تبعيت مى‌كنيم؟ با دوستانمان، با رفقايمان، با همكيشانمان، با بشر آن طور رفتار مى‌كنيم؟ آن شخصى بود كه وقتى يك خلخال 8

را از پاى يك ذِمّيه 9

يا يهودى يا نصارا بوده است بيرون آورده بودند اشرار ـ قريب به اين معنا ـ فرموده است كه اگر انسان بميرد براى اين ننگى كه واقع شده و اين چيزى كه واقع شده است، خيلى بعيد نيست. 10

ما هم مدّعى هستيم كه شيعه هستيم. رؤسا و دولتمردان بيدار بشوند! مخاصمه را ترك كنند! اين منظره‌ها را ببينند. اين جوانهايى كه خون خودشان را در راه اسلام داده‌اند ببينند. اين جوانهايى كه شما را به اين مقام رسانده‌اند ببينند، و دست از مخاصمات 11

بردارند، آتش بس كنند. در محضر خداست، همۀ ما در محضر خدا هستيم و همۀ ما خواهيم مرد، و همۀ ما خواهيم حساب پس داد. بيدار بشويد ملت! بيدار بشويد دولت! همه بيدار باشيد! همه‌تان در محضر خدا هستيد. فردا همه بايد حساب پس بدهيد. از روى خون شهداى ما نگذريد بدون نظر! و براى مقام دعوا نكنيد باهم. ما همه كه به صدام اين طور نفرين مى‌كنيم و ننگ نثارش مى‌كنيم، مبادا خودمان آن طور باشيم. در حال خودمان مطالعه كنيم، وقتى كه خلوت هست خودمان را آزمايش كنيم كه ما اگر به مقام رسيديم آيا همان طورى كه صدام مى‌كند، ما هم همان طور خواهيم كرد، يا شبيه به او؟ يا ما شبيه به خليفۀ رسول اللّه‌ عمل مى‌كنيم؟ سخت‌ترين آزمايش الهى حكومت كردن بر يك جامعه‌اى، بزرگترين آزمايشى است كه خداى تبارك و تعالى از بشر مى‌كند. حكومت كردن اگر حكومت كردن اسمش باشد، باصطلاح حكومت كردن بر يك همچو جامعه‌اى كه خون خودش را در راه اسلام و در راه كشور اسلامى دارد مى‌دهد، و جوانان برومندش را دارد فدا مى‌كند؛ از كارهاى بسيار مشكل و از امتحانات بسيار مشكل است. اى رؤسا! شماها در معرض امتحان درآمده‌ايد، و اعمال شما دقيقاً تحت نظر خداى تبارك و تعالى است. توجه بكنيد به اين ملتى كه به اين طور همراهى با شما مى‌كند. اى پاسداران! اى ارتشيان! اى ژاندارمرى! و اى ساير قواى مسلّح نظامى و انتظامى! و اى رؤساى هر جا كه هستيد، هر قبيله كه هستيد و اى همۀ استاندارهاى سرتاسر كشور! در معرض امتحان هستيد. مبادا با خون اينها براى خودتان بخواهيد مقامى درست كنيد. خدا نكند كه شماها بخواهيد ديگران، خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود. خدا نكند كه يك همچو حيوانى در باطن شما باشد و شما خيال كنيد انسانيد. بشر در معرض امتحان است. اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ 12

شما گمان مى‌كنيد، مردم گمان مى‌كنند كه همين كه گفتند من مؤمنم رهايشان مى‌كنند؟ امتحانشان نمى‌كنند؟ همين كه گفتيد ما آزاديخواهيم رهايتان مى‌كنند؟ بر مسند مى‌نشانند تا بفهمند كه راست مى‌گوييد يا نه و بفهمانند. به مجرد اينكه ادعا كرديد كه من براى اين ملت و براى اين كشور خدمتگزارم، رها مى‌شويد؟ امتحان خواهيد شد و در امتحان هستيد. از من طلبه تا تمام افراد اين مملكت و تمام افراد بشر و تمام انبيا و اوليا، همه در معرض امتحان‌اند، به ادعا و گفتار رها نمى‌شوند. فرموده است كه: «سابقين را ما امتحان كرديم تا اينكه معلوم بشود كى مؤمن است و كى منافق». 13

همۀ گروهها، همۀ مردمى كه در اين مملكت يا در رأس امور هستند، يا در بازار هستند، يا در كشاورزى هستند، يا در كارخانه‌ها هستند، يا گروهكهاى مفسد هستند، همه بدانند كه در محضر خدا هستند و در معرض امتحان. در گفتار، بسيار آسان است كه انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم، لكن همان معنايى را كه ادعا مى‌كند در همان امتحان مى‌شود. همان شخصى كه مى‌گويد من بشر دوستم در همان معنا امتحان مى‌شود. همان شخصى كه مى‌گويد كه من طرفدار حقوق بشر هستم در همان معنا امتحان مى‌شود. اگر در آن مقامى كه رسيد، با آن وقتى كه قبل از آن مقام بود هر دو مساوى است و نفسش يك طور است و رياست براى او سنگينى نمى‌كند؛ اين شيعۀ على‌بن ابيطالب است و پيروِ او، و از امتحان روسفيد بيرون آمده. من خجالت مى‌كشم وقتى كه شماها را مى‌بينم كه از خوزستان و خرم آباد و از جنوب و از غرب آمده‌ايد، و آن همه رنج ديده‌ايد، و آن همه جوانهاى شما شهيد شده‌اند، و آن طور خانه‌هاى شما خراب شده‌اند. و وقتى كه بياييد در اينجا ببينيد اوضاع، طور ديگرى است، سرِ خون شما دعواست. عالم، محضر خداست قلمهاى در روزنامه‌ها، دستهايى كه اين قلمها به دستشان است، آنهايى كه در راديو ـ تلويزيون و در ساير جاها سخنرانى مى‌كنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتى كه قلم به دست مى‌گيريد بدانيد كه در محضر خدا، قلم دست گرفته‌ايد. آن وقتى كه مى‌خواهيد تكلم كنيد بدانيد كه زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصيت خدا نكنيد. در محضر خدا با هم دعوا نكنيد سرِ امور باطل و فانى. براى خدا كار بكنيد و براى خدا به پيش برويد. اگر ملت ما براى خدا و براى رضاى پيغمبر اكرم به پيش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از اين امتحان بزرگ، سرافراز و روسفيد بيرون بياورد. خداوند تمام افراد ملت ما را آبرومند كند. خداوند اين نهضت را متصل به نهضت امام زمان ـ سلام اللّه‌ عليه ـ بكند. خداوند دشمنان ما را هدايت كند. والسلام عليكم و رحمة‌اللّه‌ و بركاته

  1. - اين داستان در سورۀ صافّات، آيات 100 تا 107 ذكر شده است.
  2. ـ احفاد: فرزند زادگان، نوادگان، نبيرگان، جمع حَفَد.
  3. - سورۀ بقره، آيۀ 155.
  4. - اشاره است به آيۀ 157، سورۀ بقره: «أُولـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» آن گروهند مخصوص به درود و الطاف الهى و رحمت خاص خداوند، و آنها به حقيقت به سوى خدا هدايت يافتگانند.
  5. - جوزف استالين، رهبر اتحاد جماهير شوروى ـ پس از مرگ لنين ـ او در دوران حاكميت خود، ميليونها تن از مخالفان حزب كمونيست را كشت و يا به زندانهاى مخوف فرستاد ويا به سرزمين سردويخبندان تبعيد كرد.
  6. ـ شهيد محمد على رجايى.
  7. - الغارات، ثقفى، ص62.
  8. - خلخال: حلقه فلزى كه زنان براى زينت به مچ پاى خود مى‌اندازند.
  9. - زن غير مسلمان كه تحت الحمايه حكومت اسلامى است.
  10. - نهج البلاغه، خطبه 27 صبحى صالح.
  11. - دشمنى‌ها .
  12. ـ سورۀ عنكبوت، آيۀ 2.
  13. - اشاره است به آيۀ 101، سورۀ توبه: «وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذابٍ عَظِيمٍ» آگاه باشيد بعضى از اعراب اطراف مدينه منافق‌اند و با شما مسلمين خدعه مى‌كنند و بعضى از اهل شهر مدينه هم منافق وبر نفاق ماهر وثابت‌اند و شما از نفاقشان آگاه نيستيد، ما بر سريرت ناپاك آنها آگاهيم و آنان را دوبار عذاب مى‌كنيم يعنى در دنيا قبل از مرگ و در برزخ بعد از مرگ و عاقبت هم به عذاب سخت ابدى دوزخ باز مى‌گردند.

عنوان :

امتحانات الهى در زندگى انسان و بیان بزرگترین آنها

مرجع :

صحیفه امام (۱۳) صفحه ۴۷۴

مکان :

تهران، جماران

تاریخ :

۱۳۵۹-۱۰-۰۷

حضار :

خانواده‌هاى شهداى دزفول، جمعى از اهالى خرم‌آباد، پل‌دختر و کوهدشت‌لرستان به همراه روحانیون منطقه و نماینده ملاوى در مجلس شوراى اسلامى و کودکان موسویه تهران