عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم تلاش براى كسب رضايت الهى من هم مشكلات دادگاههاى انقلاب را و دادسراهاى انقلاب را مىدانم كه خيلى زياد است، و هم زحمات آنها را مىدانم كه زحمات بسيارى است؛ براى اينكه، خود مواجه شدن با امثال آنهايى كه سر و كارشان با اين دسته از آقايان است، اصلاً مواجه شدن با آنها هم خودش مشكل است. فرضاً كه انسانى بخواهد به آنها مسائلى را بگويد و آنها جواب بدهند، اينها، اين مسائل هم البته حجمش خيلى زياد است و من مىدانم كه با حجم زياد و كمبود افرادى كه حوزههاى علميه نمىتوانند، حالا من سفارش زياد كردهام و مىكنم، وليكن خوب، كمبود دارند. و اين هم نكتهاش اين است كه در فكر اين مسائل، حوزهها نبودند، يعنى حوزهها دنبال همان احكامى بودند كه رايج بين خودشان هست و محل ابتلاى مردم است، مسئله دولتى در پيش نبود كه راجع به اين هم فكرى بكنند. تازه اين كار واقع شده است و حوزهها هم دنبالش هستند كه افراد تربيت كنند، افراد پيدا كنند و من هم سفارش زياد كردهام و باز هم مىكنم؛ لكن اين مسئله البته مشكل است، لكن شما در يك انقلابى كه پيش مىآيد توقع اينكه مسائل به آسانى رفع بشود نبايد داشته باشيد و نداريد هم. و اينكه كسى به شما از بشر يك تشويقى بكند ـ يك عرض مىكنم كه فرض كنيد كه ـ پاداشى بدهد، شما براى خدا كار مىكنيد، بشر چيزى نيست، بشر يك چيزى حالا مىگويد، يك چيزى فردا ـ فرض كنيد ـ بعضيهاشان خلافش را هم مىگويند؛ اينى كه اساس است اين است كه ما حسابمان را با خدا درست كنيم نه با مردم، و از هيچ كس هم توقع نداشته باشيم. مايى كه براى خدا مىخواهيم يك كارى بكنيم توقع نداشته باشيم. قاطعيت در برخورد با اشرار و ضد انقلاب و من مخصوص اين قشرى كه سر و كارشان با اين اشخاصى است كه ضد انقلاب هستند و اشرار هستند، من علاقه به اينها زياد دارم و زحمت آنها را مىدانم. و من در آن نوشتهاى هم كه نوشتم راجع به، ضد انقلاب را استثنا كردم. و من مع ذلك گاهى مىبينم سؤال مىكنند كه راجع به اينها چى. خوب، من از اول گفتم كه آنها حسابشان از اين مسائل جداست. آنها نه عفوى حالا در كار است برايشان مگر اينكه خيلى تشخيص بدهند كه نه، ديگر حالا منقلب شده واقعاً؛ والاّ ما نمىتوانيم حالا با ضد انقلاب يك جورى رفتار كنيم كه فردا باز يك اجتماعى بكنند و يك غائلهاى براى ايران ايجاد كنند، براى اسلام ايجاد كنند. اسلام به ما اجازه نمىدهد اين را. ما راجع به افراد ديگرى كه افراد عادى هستند، افرادى هستند كه يك جرمهايى كردهاند كه در همه جا هست اين جرمها، عادى است، آنها را بايد البته خوب رسيدگى بكنند و چه بكنند و چه بشود. راجع به اموال، اگر اموالهايى هستند كه واقعاً در معرض ايناند كه اگر چنانچه رسيدگى به آنها نشود از بين برود، همان طورى كه آقاى محمدى 1
فرمودند، خوب، اين يك مسئلهاى است كه براى خاطر آنها، ولى غايب بايد آن كار را بكند، واجب است برايش كه اين كار را بكند، براى اينكه، از امور حسبيه است، و بعضى وقتها واجب است اين امر را انجام دادن، براى حفظ اموال آنها، حفظ كنند آنها را، اموالى كه در معرض خطر است، در مظان از بين رفتن است، بفروشند و برايشان نگه دارند، همين طورى كه آقاى موسوى 2
گفتند. و ان شاء اللّه اين كارها را انجام مىدهيد. زندان، محل ارشاد و تربيت مجرمين و من راجع به دادگاه انقلاب و راجع به كارهايى كه مربوط به دادگاه انقلاب است، من نمىگويم كه بايد اينجا سستى بشود. اينجا بايد با جديت جلويش گرفته بشود، بايد جلوى اين فسادها گرفته بشود. حالا بگيرند نگه دارند تربيت كنند يا اگر واقعاً مستحق حدود شرعى هستند حدود شرعى را جارى بكنند كه ـ زندانها ـ بايد زندانها محل تربيت باشند، بايد مردم را در زندانها تربيت كرد. زندان خودش يك تربيتگاه بايد باشد. خوب، كسانى كه در زندان هستند برايشان صحبت بشود ارشاد بشود، آقايان صحبت كنند برايشان، ارشادشان كنند. ممكن است يك عدهايشان افرادى باشند كه واقعاً گول خوردهاند، و شايد اكثراً هم گول خورده باشند. آنهايى كه گول خوردهاند كم كم درست مىشوند؛ تا يك وقتى كه آرامش پيدا شد، خوب، آنها هم بروند سراغ زندگيشان. اما آنهايى كه غير اينها هستند، فرض كنيد يك كسى دزدى كرده، يك كسى ـ يك فرض كنيد كه ـ يك كار خلاف كرده، اينى كه حد شرعى دارد، خوب حد شرعى جارى كنيد. آنى كه حد شرعى ندارد بايد رسيدگى كرد و اين تعزيرى مىخواهد، تعزيرش كنند و رهايش كنند. آن هم كه حد دارد حدش را مىزنند رها مىكنند، نگه داشتنش در زندان جز اينكه يك خلاف باشد و خداوند راضى نباشد و اينكه يك كسى كه بايد يك چند تا شلاق بخورد برود، خوب، اينها را ناراحت كردن، كه اينها بايد زودتر رسيدگى شود. حالا هم باز همين معنا را ـ عرض مىكنم كه ـ همه بدانند كه در غير دادگاههاى انقلابى كه مربوط به اين گروهكهاست، ساير دادگاهها و دادسراها كار مردم را بايد زود تمام بكنند. و من به حوزه علميه هم سفارش كردهام و مىكنم به اينكه كمك كنند و امروز ايران محتاج به كمك است. رفتار انسانى ـ اسلامى با زندانيان شما اگر بدانيد، خيال كنيد كه در هيچ جاى دنيا مثل ايران پيدا كنيد، نمىتوانيد بكنيد. يا اينكه به مجردى كه انقلاب شد كارهايش يك دفعه رو به راه شد ديگر. حالا يك دستهاى اشرار هست. خوب، اشرار، مگر امريكا اين همه اشرار را ندارد؟ اين همه جناياتى كه در امريكا واقع مىشود در ايران واقع نمىشود، يا در جاهاى ديگر، اين هم، همهاش براى اين است كه كارها افتاد دست يك عدۀ متدين؛ يك عدهاى متدين آمدند در ميدان و كارها را انجام دادند. حالا اين متدينين يك دستهشان از اهل علم بودهاند و يك دستهشان هم از اشخاص عادى بودند، متدينين بودند، اينها آمدند و كارها را انجام دادند، و حالا هم الآن هستند. حالا هم همۀ ايرانيهايى كه هستند، اينهايى كه از اول بودند حالا هم هستند در ميدان، حالا هم [خدمت] مىكنند. و از باب اينكه يك ناراحتيهايى در پيش بود، خوب، من صلاح ديدم به اينكه بعض مسائل را مطرح كنم و به آقايان بگويم و آقايان هم پيگيرى دارند مىكنند. و اميدوارم كه كارها را درست بكنند. اما در همان جا من قضيۀ دادگاهها و دادسراى انقلاب را كه مربوط به اين جمعيت است، همان جا من گفتم آنها حسابشان على حِدّه است. اينها بايد با جديت [درست] بشود، با جديت تعقيب بشود و حسابشان را درست بكنند. البته معاشره، معامله با آنها مادامى كه در زندان هستند، معاملۀ انسانى ـ اسلامى بايد باشد. و هر وقت هم معلوم شد كه اين شخص بايد فلان حد را بخورد، فلان حد را بخورد. بايد هم بماند تو حبس تا برود و آن، اشرارى است كه اگر بيرونش كنند باز هم مشغول بشود به آن كارها، مىماند تا هر وقتى كه خدا بخواهد. قدردانى و تشكر از خادمين به اسلام و مسلمين در هر صورت، من به همه كس، حالا يك دستهاى ملتفت نيستند، توجه ندارند، همه كس بايد تشكر كنند از اين آقايانى كه كارهايشان را زمين گذاشتند. اين آقايان يك كار ديگرى داشتند كارشان اين كارها نبود كه، يك كارهاى ديگرى داشتند. يك علاقهاى به يك مسائلى داشتند، علاقهاى به مباحثه داشتند، علاقهاى به درس داشتند، در يك محلى علاقه پيدا كرده بودند. اينها بدون اينكه توقعى داشته باشند آمدند و مشغول خدمت شدند به اسلام، خدمت شدند به مسلمين. خوب، ما بايد از آنها قدردانى كنيم، بايد تشكر كنيم از آنها و خداى تبارك و تعالى هم به آنها اجر خواهد داد و همه چيز از اوست. او ان شاء اللّه جبران همۀ نقيصهها را او مىكند. بشر چيزى نيست، فرض كنيد كه به شما يك تبريكى هم بگويند، اين اثرى ندارد؛ آنكه اثر دارد اين است كه كار پيش خدا خوب باشد، تا هميشه شايستگى انسان داشته باشد. و من اميدوارم كه ان شاء اللّه همان طورى كه تا حالا وضع ايران رو به خوبى است الحمد للّه، رو به بهبودى است، از اين به بعد هم رو به بهبودى بشود. ... و اين مسائل جنگ هم زودتر ان شاء اللّه حل بشود. و ايران اگر رهايش كنند به حال خودش ـ و حال آنكه نمىكنند رها ـ كار خودش را زود انجام مىدهد، ولى حالا هم كه رها نكنند باز دارد انجام مىدهد. فريبكارى منافقان و سادهانديشى بعضى افراد آن مسئلهاى كه همه كس مىگفت، هر كس مىرسيد مىگفت كه «نمىشود، نكنيد، خونريزى مىشود، چه مىشود»، بعضى از آقايان از قم به من نوشتند كه «آقا ديگر بس است، ـ ديگر ـ اين شاه ماندنى است، ديگر بس است رها كنيد» خوب، اينها نمىدانستند قضيه را و معذور بودند. از اينور خيرخواه بودند، معذور هم بودند، اما حتى براى منافقين. منافقين، خوب بعضيها را بازى داده بودند اينها، خوب، اين همه جوانان ما را بازى دادند هيچ، بعضى از علماى ما را بازى داده بودند، بعضى از ريشسفيدهاى ما را بازى داده بودند كه به من سفارش نوشته بودند راجع به اينها. و من آن آدمى كه آمد، با آنكه سفارش نوشته بودند اينها، گوش كردم حرفهايش را ديدم آدم مُعوَجى است؛ از زياد مسلمان بودنش من اين را ادراك كردم. در هر صورت، ما بايد اين راهى كه در آن واقع شديم ببريمش تا آخر. مأيوس نبايد بشويم و شما هم دنبال اين نباشيد، يعنى خيال اين را نكنيد كه به شما يا به ايرانيها، خارجيها تبريك مىگويند. آنها تا آخر هم با ما سر و كارشان، سر و كار دشمنى است و ما هم بايد اعتنايى به اين دشمنيها نكنيم. آنها همه چيز دارند، ما خدا داريم. يعنى همه چيز ما داريم، آنها هيچ چيز ندارند. و تا حالا هم كه خداى تبارك و تعالى به ما لطف فرموده، عنايت فرموده و ما تا حالا هم بحمداللّه بدى آن طورى كه انقلابات ديگر مىبينند، نديديم. اين طور كه يك ميليون، يك ميليون مىريختند دريا، ما نداديم اين طور چيزها را و آن هم براى همين بود كه مردم در كار بودند، اسلام در كار بود، اين مردم يك راز رساندند. من اين حديثى كه وارد شده، گاهى وقتها به اين، همين امثال محمدرضا حمل مىكنم كه لا يَزالُ يُؤَيَّدُ هذَا الدّينُ بِالرَّجُلِ الْفاجِر 3
اين رجل فاجر وقتى كه كار را رساند به آنجا، يكدفعه انقلاب حاصل شد. اين تأييد است ديگر، تأييد دين است، عكس العمل است اين، آن كارى مىكند كه عكس العملش يك همچو مطلبى مىشود، و اين از اوضح مصاديق بود كه اين، آن رجل فاجر 4
بود كه تأييد كرد رژيم را به اين معنا، كه با كار بدش و با ظلمش و با ستمش انفجار حاصل كرد و مردم فهميدند همه به اينكه اين رژيم، رژيمى نيست كه بشود به آن دل بست. اين رژيمى نيست كه بتواند خدمتگزار باشد؛ او مىخواهد غارت كند، مىخواهد از بين ببرد. وقتى مردم فهميدند اين معنا را، از اعمال خودشان فهميدند، انفجار حاصل شد. و بحمداللّه پيروز شديد در يك مدت كمى و با يك ضايعات كمى، و آن چيزى كه برديد ارزشش در دنيا زياد است، و آن اين است كه اسلام را آورديد؛ اسلام را آورديد در ايران. حالا هر كه هم، هر چيزى مىخواهد بگويد بگويد، به ما چه ربطى دارد. براى ما همه مىگويند، براى شما هم بگويند. مثلاً براى من مىگويند كه، از اين خارجيها يك وقتى نوشته بودند، چه كردند كه خودش ديگر كارى از او نمىآيد، اين اطرافيها دارند اداره مىكنند او را، آن اطرافيها را من تا حالا نشناختهام كه او هى دارد به من مىگويد ـ عرض مىكنم كه ـ يا فلان آدم يا فلان آدم در او تأثير دارد، حال آنكه اگر مرا آنهايى كه شناختهاند مىدانند كه من آنى كه بايد انجام بدهم تحت تأثير واقع نمىشوم، انجام مىدهم. اگر من بنا بود كه تحت تأثير واقع شده بودم، از اول بنا بود نبايد اصلاً وارد بشوم در كار، با اينكه آن قدر به من خيرخواهى كردند الى ما شاء اللّه. خوب، من در پاريس هم كه بودم خيرخواهى زياد مىشد كه كشته مىشود، چه مىشود، شلوغ مىشود، چه مىشود، پيش هم نمىرود، از اينها، لكن ما ديديم كه خوب، يك تكليفى است ما ادا مىكنيم. توانستيم كه بحمد اللّه، حالا هم توانستيم كار را انجام بدهيم، نتوانستيم هم تكليفى بوده است ادا كرديم. حالا هم شما همين است، يك تكليفى متوجه است الآن به همۀ ما براى حفظ اين جمهورى، به همۀ ايرانيها، تكليف متوجه است كه اسلام را آورديد، حفظش كنيد؛ رژيم را برديد، يك رژيم حقى را آورديد، بالاخره هم شكستيد شما [رژيم] را، اما تكليف ادا كرديد. آنها دنبال اين هستند كه حالا چه مىگويند كه ما آن كار را بكنيم، حالا اين كار پيش مردم چه مىشود، مردم چه صلاح مىبينند و آن همه صلاحديد مىكردند براى حضرت امير، كه شما آن آدم 5
بگذاريد باشد؛ بعدها، ايشان مىگفت من نمىتوانم يك كسى كه برخلاف اسلام عمل مىكند بگذارمش باشد. در هر صورت اميدوارم كه خداوند قدرت مقاومت به همۀ ما عنايت كند و ما مقاوم باشيم در مقابل مشكلات. و ان شاء اللّه اميدوارم كه بزودى مسائل حل بشود و اگر من نبينم، شما ان شاء اللّه ببينيد كه مسائل خوب شده، حل شده و موفق باشيد. خداوند تأييد كند همه را. والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
عنوان :
تشریح و تبیین وظایف و تکالیف دادگاههاى انقلاب
مرجع :
صحیفه امام (۱۷) صفحه ۳۰۳
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۶۱-۱۱-۱۸
حضار :
موسوى تبریزى (دادستان کل انقلاب)، محمدى گیلانى (رئیس دادگاههاى انقلاب و دادستان انقلاب اسلامى مرکز)، حکام شرع دادگاههاى انقلاب و دادیاران دادستانى انقلاب اسلامى مرکز