عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
مصاحبه كننده: لوسين ژرژ(خبرنگار روزنامۀ فرانسوى لوموند) [آقاى لوسين ژرژ در آغاز مصاحبۀ خود با امامخمينى كه در روزنامۀ لوموند، 6 مه 1978 م. (16/2/57 ) به چاپ رسيده است چنين مىنويسد: از آغاز سال جارى مسيحى، قيامهاى بزرگى مرتباً در ايران، از قم گرفته تا تبريز، به وقوع پيوسته و شهرهاى متعددى را زير آتش خود گرفته است. در همين هفته نيز كار درس و بحث در چند دانشگاه واقع در تهران به هم خورده است. گرچه بعضى مخالفان چپ و چپ افراطى، در اين جنبشها كه بر ضد رژيم شاه است شركت دارند ولى به نظر مىرسد كه الهامدهندگان عمده و اصلى اين جنبشها رهبران مذهبىاند... به هر حال به طور منظم و مرتب، تظاهركنندگان نام رهبر مذهبى شيعيان جهان يعنى آيتاللّه خمينى را تكرار مىكنند. آيتاللّه خمينى از سال 1963 به حال تبعيد در عراق به سر مىبرد. در روز 29 اكتبر 1977 مرگ مشكوك پسر ايشان در عراق و انتشار مقالۀ توهين آميزى عليه آيتاللّه خمينى در روزنامههاى دولتى، منشأ عصيان و طغيانى گرديد كه پس از آن تاريخ، نيروهاى مذهبى را عليه شاه به طور جديترى به حركت درآورد. هر چند آيتاللّه خمينى كه از مخالفان سرسخت رژيم شاهنشاهى است، مرتباً بيانيهها و اعلاميههايى خطاب به مردم صادر مىكنند و آنها را به قيام و عصيان فرا مىخوانند ولى هيچگاه تا كنون با مطبوعات خارجى مصاحبهاى به عمل نياوردهاند. ايشان در تبعيدگاه خود ـ نجف (عراق) ـ فرستادۀ مخصوص لوموند را به حضور پذيرفت. آيتاللّه خمينى با چهرهاى لاغر كه محاسنى سفيد آن را كشيدهتر مىكرد، با بيانى متهورانه و لحنى آرام، به مدت دو ساعت با ما سخن گفت. حتى وقتى به اين مطلب و تكرار آن مىپرداخت كه ايران بايد خود را از شرّ شاه خلاص كند و نيز هنگامى كه به مرگ پسرش اشاره مىكرد، نه آثار هيجان در صدايش ديده مىشد و نه در خطوط چهرهاش حركتى ملاحظه مىگرديد. وضع رفتار و قدرت تسلط و كفّ نفس او خردمندانه بود. آيتاللّه به جاى آنكه با فشار بر روى كلمات، ايمان و اعتقاد خود را به مخاطبش ابلاغ كند، با نگاه خود چنين مىكرد، نگاهى كه همواره نافذ بود؛ اما هنگامى كه مطلب به جاى حساس و عمدهاى مىرسيد، تيز و غير قابل تحمل مىشد. آيتاللّه، عزمى راسخ و كامل دارد و در صدد قبول هيچگونه مصالحهاى نيست. مصمم است كه در مبارزۀ خود عليه شاه تا پايان پيش برود... . در حال حاضر در ايران و به نام همين پارساى زاهدِ 76 ساله است كه قيامهاى متعدد به وقوع مىپيوندد. اين قيامها كه عناوين و موضوعات مذهبى دارند خيلى بيشتر از آنچه جبهۀ مخالف چپْ رژيم شاه را به خطر بيندازد، رژيم مذكور را به طور جدى به خطر انداخته است. اكنون ما در حضور آيتاللّه در اتاقى 2×3 متر و در خانهاى هستيم كه در دورترين قسمت نجف واقع است. شهرى كه از لحاظ وضع جغرافيايى يكى از بدترين مناطق كويرى عراق است. در راه نجف و بغداد بادى سختبرخاست و شنهايى را به حركت درآورد. شدت باد به اندازهاى بود كه اتومبيل ما را مانند پر كاهى جابه جا مىكرد و بالاخره آن را در يك تودۀ شن بىحركت ساخت. رانندۀ ما اين را خشم و غضب خداوندى مىدانست و به تلاوت آياتى از قرآن پرداخت. در اينجا كه سرزمين مقدس مسلمانان شيعى است، همه جا خداوند عادل و عدالتخواه وعدالتگستر آنان حاضر و ناظر است. مرقد على نخستين امام و داماد پيغمبر در نجف است و در كربلا نيز مرقد امام حسين سومين امام و نوادۀ پيغمبر قرار دارد. قبور اين امامان در زير گنبدى قرار دارد كه از خارج طلا كارى است و تلألؤ و لمعان آن بىنهايت است، و از داخل نيز با هزاران آيينه درخشان آذين شده است. اين دو امام و فرزندان امام حسين تا امام يازدهم، همگى توسط غاصبان اموى و عباسى به قتل رسيدهاند، معذلك اين ثروتِ نمايان در متن فقرِ بىنهايتِ محيط تعجبآور نيست. در واقع، اين امر خود بيانى است از حالت انتقام مردمان شيعىانديش از غاصبان حق امامانشان. اسلام شيعى، كه پيروانش در سراسر جهان يك ششم مسلمانان را تشكيل مىدهند، مدت ده قرن است كه در انتظار امام دوازدهم هستند؛ امامى كه حكومت حق را برقرار خواهد كرد و بر روى زمين عدالت را مستقر خواهد ساخت. گرچه اماكن مقدس شيعيان در مملكت عراق واقع است كه نصف جمعيت آن شيعه هستند ولى شيعيان خصوصاً در ايران ساكنند. در حقيقت از 33 ميليون ايرانى 93 درصد شيعه هستند و آيا كسى كه اين تودۀ شيعه را كه هنوز ايمانى شديد و سوزان به حركتشان درمىآورد، تحت تسلط و كنترل خود دارد و بر ايران فرمانروايى مىكند، همين پارساى كهنسال يعنى آيتاللّه خمينى است كه داراى چنين قدرتى است؟ شاه وى را در 1963 از ايران تبعيد كرد، و از (1965) و پس از طى يك دوران تبعيدى در تركيه، در نجف به سر مىبرد و مرگ پسرش دليلى براى قيامهاى متوالى شده است كه هر چند يك بار، ايران را به لرزه درمىآورد. در پيچ يكى از كوچههاى تنگ نجف كه خانههايش براى آنكه سپرى در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته است، مسكن محقر آيتاللّه خمينى قرار دارد. اين خانه نظير مسكن فقيرترين افراد نجف است. در سه اتاق اين خانه، حداكثر دوازده تن از نزديكان وى حضور داشتند. در اين مسكن محقر، از قدرت رؤساى شورش و يا رؤساى جبهۀ مخالف كه در تبعيد به سر مىبرند، هيچ نشان و علامتى ديده نمىشود و اگر آيتاللّه خمينى قدرت آن را دارد كه ايران را به حركت درآورد و قيام برانگيزد، اين قدرت مسلماً ناشى از تسلط و اقتدار وى بر افكار مردم ايران است؛ اقتدارى كه پس از تبعيد وى از ايران به جاى آنكه كم شود، ده برابر شده است. آيتاللّه كه مردى متين و كم سخن است تا به حال هيچگاه خطاب به مطبوعات بينالمللى مطلبى بيان نكرده است و بنابر اين، مصاحبۀ حاضر با لوموند نخستين مصاحبۀ ايشان است.] سؤال: [شاه شما را متهم مىكند كه مخالف تمدن و گذشتهگرا هستيد؛ جواب شما به اين مطلب چيست؟] جواب: اين خود شاه است كه عين مخالفت با تمدن است و گذشته گراست. مدت پانزده سال است كه من در اعلاميهها و بيانيههايم خطاب به مردم ايران مُصراً خواستار رشد و توسعۀ اقتصادى و اجتماعى مملكتم بودهام. اما شاه سياست امپرياليستها را اجرا مىكند و كوشش دارد كه ايران را در وضع عقبماندگى و واپسگرايى نگاه دارد. رژيم شاه رژيمى ديكتاتورى است. در اين رژيم، آزاديهاى فردى پايمال و انتخابات واقعى و مطبوعات و احزاب از ميان برده شدهاند. نمايندگان را شاه با نقض قانون اساسى تحميل مىكند. انعقاد مجامع سياسى ـ مذهبى ممنوع است. استقلال قضايى و آزادى فرهنگى به هيچوجه وجود ندارد. شاه قواى سهگانه را غصب كرده است و يك حزب واحد 1
ايجاد نموده است. از اين بدتر، پيوستن به اين حزب را اجبارى كرده است و از متخلفان انتقام مىگيرد. كشاورزى ما كه توليدش حتى تا 23 سال پيش اضافه بر احتياجات داخلىمان بود و ما صادر كنندۀ اين مازاد بوديم، فعلاً از ميان رفته است. مطابق ارقامى كه نخستوزير شاه در دو سال پيش به دست داده است، ايران 93 درصد از مواد غذايى مصرفى خود را وارد مىكند. و اين است نتيجۀ به اصطلاح اصلاحات ارضى شاه! دانشگاههاى ما نيمى از سال بسته است و طلاب و دانشجويان ما هر سال چندين بار مضروب و مجروح مىگردند و به زندان افكنده مىشوند. شاه اقتصاد ما را از ميان برده و درآمد حاصل از نفت را كه ثروت آيندۀ مردم ماست تبذير مىكند و آن را براى خريد اسلحههايى به كار مىبرد كه جنبۀ تجملى و قيمتهاى سرسامآور دارد و اين امر به استقلال ايران صدمه مىزند. من مخالف شاه هستم؛ درست به دليل آنكه سياست وى كه وابسته به قدرتهاى خارجى است، پيشرفت مردم را در معرض خطر قرار مىدهد. هنگامى كه شاه ادعا مىكند كه ايران را به مرز «تمدن بزرگ» مىرساند، دروغ مىگويد و اين مطلب را بهانه قرار داده است تا ريشۀ استقلال مملكت را قطع كند و خون مردم را جارى سازد. كارگران، كشاورزان، دانشجويان، كسبه و زنان و مردان عليه قدرت ارتجاعى و گذشتهگرايى وى مبارزه مىكنند. به دليل اين واقعيتهاى غيرقابل بحث است كه شاه كوشش مىكند موضع مخالف ما را در قبال رژيمش وارونه جلوه دهد و ما را مخالف تمدن و گذشتهگرا قلمداد كند. اگر ما موفق به سرنگون كردن رژيم او شويم، او براى كارهايى كه بر ضد پيشرفت و ترقى اقتصادى و فرهنگى مردم كرده است محاكمه خواهد شد؛ و آن روز تمامى عالم از جنايات وى آگاه خواهند گرديد. ــ [شاه شما را مخالف با تمدن قلمداد مىكند؛ شما نيز همين اتهام را به شاه برمىگردانيد و اين مطلب لزوماً قانع كننده نيست. لطفاً ممكن است موضع و موقع خود را راجع به سه موضوع اصلى ايران بيان بفرماييد: اصلاحات ارضى، صنعتى كردن مملكت، و زنان] ــ هدف از اصلاحات ارضى شاه، خصوصاً اين بود كه بازارى براى كشورهاى خارجى، خصوصاً امريكا، ايجاد كند. اما اصلاحات ارضىاى كه ما خواستارش هستيم، كشاورز را از محصول كارش بهرهمند خواهد ساخت و مالكانى را كه برخلاف قوانين اسلامى عمل كردهاند مجازات خواهد كرد. ــ [زمينهايى كه گرفتهاند، به مالكان قديمىاش برگردانيده خواهد شد؟] ــ مسلماً نه، درست همين مالكان در طول سالها درآمدهايى را روى هم انباشته بودند، بىآنكه مقررات اسلام را در خصوص توزيع آنها اجرا نمايند. بدين ترتيب ثروتى را كه حق جامعه بوده و بايد به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و برخلاف قوانين اسلامى عمل كردهاند و ثروتمند شدهاند. بنابراين اگر ما به قدرت و حكومت برسيم، ثروتهايى كه اين مالكان به ناحق متصرف شدهاند، ضبط خواهيم كرد و بر اساس حق و انصاف، مجدداً ميان محتاجان توزيع خواهيم كرد. در خصوص صنعتى كردن مملكت، كاملاً با اين امر موافقيم ولى ما خواستار يك صنعت ملى و مستقل هستيم كه در اقتصاد مملكت ادغام شده و همراه با كشاورزى در خدمت مردم قرار گيرد، نه يك صنعت وابسته به خارج بر اساس مونتاژ؛ نظير صنعتى كه فعلاً در ايران مستقر ساختهاند. سياست شاه از لحاظ صنعتى و كشاورزى، مملكت ما را به نفع قدرتهاى استعمارى به صورت يك جامعۀ مصرفى درآورده است. در خصوص زنان، اسلام هيچگاه مخالف آزادى آنان نبوده است، برعكس اسلام با مفهوم زن به عنوان شىء مخالفت كرده است و شرافت و حيثيت او را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است. زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاى خود را انتخاب كند؛ اما رژيم شاه است كه با غرق كردن آنها در امور خلاف اخلاق، مىكوشد تا مانع آن شود كه زنان آزاد باشند. اسلام شديداً معترض به اين امر است. رژيمْ آزادى زن را البته نظير آزادى مرد از ميان برده و پايمال ساخته است. زنان مانند مردان زندانهاى ايران را پر كردهاند. در اينجاست كه آزادى آنها در معرض تهديد و در خطر قرار گرفته است. ما مىخواهيم كه زنان را از فساد، كه آنان را تهديد مىكند، آزاد سازيم. ــ [دربارۀ لفظ «ماركسيسم اسلامى» كه رژيم مرتباً استعمال مىكند چه فكر مىكنيد؟ آيا با دستجات چپ افراطى روابط سازمانى داريد؟] ــ اين شاه است كه اصطلاح مذكور را به كار برده است و اطرافيانش از او تبعيت كردهاند. اين مفهوم مفهومى نادرست و حاوى تناقض است و براى از اعتبار انداختن و از بين بردن مبارزۀ مردم مسلمان ما بر ضد رژيم شاه است. مفهوم اسلامى كه بر اساس توحيد و وحدانيت خداوند بنا شده است با ماترياليسم در تضاد است. اصطلاح «ماركسيسم اسلامى» يك اصطلاح خلاف حقيقت است. به عبارت ديگر، شاه و دستگاه تبليغاتىاش از اتحاد «ارتجاع سياه» و «خرابكارى سرخ» نيز هدفى را كه گفتيم تعقيب مىكند؛ بدين معنا كه وى مىخواهد مردم مسلمان را وحشتزده سازد و بذر ابهام را در آنها بپراكند، تا مخالفتشان را نسبت به رژيم كه جامع و غير قابل بحث و انكار است از ميان ببرد. هيچگاه ميان مردم مسلمانى كه بر ضد شاه در حال مبارزهاند و عناصر ماركسيست افراطى يا غير افراطى اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلاميههاى خود خاطرنشان ساختهام كه مردم مسلمان بايستى در مبارزۀ خود همگون و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همكارى سازمانى با عناصر كمونيست برحذر باشند. بدين ترتيب با اتحاد بين تمام مسلمانان است كه ما با شاه مبارزه مىكنيم و خواهيم كرد؛ و به همين دليل است كه شاه سعى دارد مبانى مبارزهاى ما را وارونه جلوه دهد. ــ [با توجه به فقد روابط سازمانى، آيا يك اتحاد تاكتيكى را با ماركسيستها براى سرنگون كردن شاه در نظر داريد؟ و روش و طرز رفتار شما با آنان پس از موفقيت اجتماعىتان چگونه خواهد بود؟] ــ نه، ما حتى براى سرنگون كردن شاه با ماركسيستها همكارى نخواهيم كرد. من همواره به هواداران خود گفتهام كه اين كار را نكنند. ما با طرز تلقى آنان مخالفيم. ما مىدانيم آنها از پشت به ما خنجر زدهاند و اگر روزى به قدرت برسند، رژيمى ديكتاتورى برقرار خواهند كرد و اين مخالف روح اسلام است. اما در جامعهاى كه ما به فكر استقرار آن هستيم، ماركسيستها در بيان مطالب خود آزاد خواهند بود؛ زيرا ما اطمينان داريم كه اسلام دربردارندۀ پاسخ به نيازهاى مردم است. ايمان و اعتقاد ما قادر است كه با ايدئولوژى آنها مقابله كند. در فلسفۀ اسلامى از همان ابتدا مسئله كسانى مطرح شده است كه وجود خدا را انكار مىكردهاند. ما هيچگاه آزادى آنها را سلب نكرده و به آنها لطمه وارد نياوردهايم. هر كس آزاد است كه اظهار عقيده كند و براى توطئه كردن آزاد نيست. ــ [به نظر شما علت شعلهورشدن قيامهاى ايران چيست؟ چرا اين طغيانها در حال حاضر رخ داده است؟] ــ فشار و قهرى كه شاه و پدرش اعمال كردهاند، بدبختيهايى كه ملت ما دچارش شده است، مردمى كه از آزادىاشان، استقلالشان، پيشرفتشان و زندگى خوبشان محروم شدهاند، وعدههايى دروغى كه در پانزده سال اخير مغزشان را پر كرده است، روى هم رفته منشأ تظاهرات مذكور است. خرابى وضع اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و وسعت دامنۀ قهر و فشار، به درجۀ تحملناپذيرى رسيده است. آخرين قيامها مقدمۀ انفجار عظيمى است كه نتايجش غير قابل محاسبه است. هدف از ضد تظاهراتى كه پليس در مقام مقابله و با شركت افراد مزدور ترتيب داده است و هدف از كشتارهايى كه در هر شهر و روستا پيش مىآيد آن است كه مانع سرنگون شدن شاه گردد. ــ [فكر مىكنيد كه فرزند شما به قتل رسيده است؟ اگر چنين نيست چرا مرگ وى علت انفجار تظاهرات شده است؟] ــ من با قطع و يقين نمىتوانم بگويم چه اتفاقى افتاده است ولى مىدانم كه او شب قبل از درگذشتش صحيح و سالم بود و مطابق گزارشهايى كه به من رسيده است، اشخاص مشكوكى آن شب به خانۀ وى رفتهاند و فرداى آن شب او فوت كرده است. چگونه؟ من نمىتوانم اظهار نظرى بكنم. نارضايى مردم به اين مناسبت ابراز شد. مسلماً مردم خدمتگزاران خود را دوست مىدارند و مرا و نيز پسرم را خدمتگزار خود مىدانند. دنبال اين جريان هر كشتارى كه رژيم ترتيب داد، تظاهرات تازهاى را به مناسبت چهلم كشتهشدگان موجب گرديد. اما مطلب اصلى و اساسى، پسر من نيست. مسئلۀ اساسى، عصيان و قيام همۀ مردم بر ضد ستمگرانى است كه بدانها ستم مىكنند. ــ [برنامۀ سياسى شما چيست؟ آيا مىخواهيد كه رژيم را سرنگون سازيد؟ به جاى اين رژيم، چه نوع رژيمى را برقرار خواهيد كرد؟] ــ كمال مطلوب ما ايجاد يك دولت و حكومت اسلامى است؛ معذلك نخستين اشتغال حاضر ما سرنگون كردن اين رژيم خودسر و خودكامه است. در مرحلۀ اول بايستى قدرتى به وجود آوريم كه به احتياجات اساسى مردم پاسخ دهد. ــ [مقصودتان از حكومت اسلامى چيست؟ آنچه از اين تعبير، خود به خود، به ذهن مىآيد امپراتورى عثمانى و يا عربستان سعودى است.] ــ تنها مرجع استناد براى ما، زمان پيغمبر و زمان امام على است. ــ [آيا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى 1906 2
يك راه حل معتبر است؟] ــ قوانين اساسى و متمم آن به شرط آنكه مورد اصلاح قرار گيرد، مىتواند مبناى دولت و حكومتى باشد كه ما توصيه مىكنيم؛ اين حكومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مىگيرد. ــ [آيا اين قانون اساسى، رژيم سلطنتى را حفظ خواهد كرد و يا حكومت جمهورى را در مدنظر داريد؟] ـ رژيمى كه ما برقرار خواهيم كرد به هيچوجه رژيم سلطنتى نخواهد بود. اين مطلب خارج از موضوع است و مطرح نيست. ــ [به سلطنت رسيدن پسر شاه فعلى براى شما قابل قبول خواهد بود؟] ــ ما مخالف پدر شاه بوديم و مخالف شاه فعلى و مخالف همۀ سلسلهاش هستيم؛ زيرا مردم ايران آن را نمىخواهند. ــ [آيا خود شما در نظر داريد كه در رأس آن قرار گيريد؟] ــ شخصاً نه. نه سن من و نه موقع و نه مقام من، و نه ميل و رغبت من متوجه چنين امرى نيست. اگر موقعيت پيش آيد، ما در ميان كسانى كه در جريان مفاهيم و فكر اسلامى مربوط به حكومت هستند، شخصى و يا اشخاصى را كه مستعد تعهد چنين امرى باشند انتخاب خواهيم كرد. ــ [شما همواره در مقابل درخواستهاى مطبوعات بينالمللى سكوت را حفظ كردهايد؛ چرا؟] ــ مطبوعات بينالمللى بيشتر به دبدبه و كبكبه و طمطراق و تشريفات رسمى توجه دارند: تخت جمشيد، تاجگذارى شاه و ... يا در حداعلا توجهشان معطوف به قيمت نفت است، نه به بدبختيهاى مردم ايران و يا فشارى كه تحمل مىكنند. ظاهراً شاه هر سال صد ميليون دلار براى تبليغاتش در خارج پول خرج مىكند. از اين جهت من در طول پانزده سال گذشته ـ خصوصاً به من گفتهاند روزنامۀ شما مستقل است و به مسائل واقعى ايران از قبيل شكنجهها، كشتارها و بىعدالتيها مىپردازد من اميدوارم كه اين مصاحبه به آشنا ساختن آرمان مردم من كمك كند ـ حرفهاى خود را خطاب به مردم ايران زدهام و همين كار را ادامه خواهم داد. ــ [آيا سياست موافق شاه در قبال اسرائيل يكى از دلايل مخالفت شما با رژيم است؟] ــ آرى؛ زيرا اسرائيل سرزمين يك قوم مسلمان را اشغال كرده و جنايات بيشمارى مرتكب شده است. عمل شاه در حفظ روابط سياسى با اسرائيل و دادن كمك اقتصادى به وى، بر خلاف مصالح و منافع اسلام و مسلمانهاست. ــ [آيا آرزومند آن هستيد كه ايران عليه اسرائيل در جرگۀ كشورهاى عربى وارد شود؟] ــ من همواره مُصراً خواستهام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند. متأسفانه دعوتهاى مرا رژيمهاى مختلفى كه در كشورهاى مسلمان بر سر كار آمدهاند، نشنيدند. من اميدوارم كه بالاخره اين دعوتها شنيده شود. من در اين راه پايدارى خواهم كرد. ــ [آخرين رشتۀ عمليات نظامى اسرائيل منجر به اشغال يك سرزمين عربى ديگر يعنى جنوب لبنان شده است كه مردمانش شيعهاند. در اين باره چه فكر مىكنيد؟] ــ مردم جنوب لبنان بايد به هر وسيلهاى كه شده به خانههاى خود باز گردند و وظيفه دارند كه براى باز پس گرفتن سرزمين خود مبارزه كنند، پيش از آنكه اسرائيلىها مردم خودشان را در آنجا مستقر سازند. شخص من از مردم ايران و شيعيان جهان درخواست كردهام كه به كمك برادران خود در جنوب لبنان بشتابند. اين دعوت نتايجى داشته است اما تنها حكومتها هستند كه با توجه به احتياجات اين مردم، وسايل لازم را در اختيار دارند؛ تنها حكومتها هستند كه امكان دارند به اسرائيل فشار بياورند كه مجبور به تخليۀ اين سرزمين بشود. ــ [يك دسته از سربازان ايرانى جزء نيروهاى ملل متحد در جنوب لبنانند؛ فكر مىكنيد كه اين كمكْ مثبت است؟] ــ ما رژيم ايران را تجربه كرديم؛ هيچ دليلى وجود ندارد كه بتوان باور كرد كه اين رژيم كه همواره به ضرر اعراب و به اسرائيل كمك كرده است، اين بار در خدمت يك آرمان مقدس عمل كند. به اعتقاد من، كار ايران بيشتر به اين جهت است كه مانع از اظهار عقيده دشمنان اسرائيل بشود. ــ [موقع و موضع شما در قبال امريكا چيست؟] ــ در طى بيانيهها و اعلاميههاى پانزده سال اخير خود چندين بار موضع و موقع خودم را در قبال امريكا و قدرتهاى بزرگ ديگرى كه از ثروتهاى ممالك فقير بهرهبردارى مىكنند، بيان كردهام. امريكا عمال خود را در اين ممالك تحميل و بعد خشونتى را كه به مردم تحميل مىشود تأييد مىكند. امريكا كه منشأ كودتاى 1332 و بازگشت و حفظ شاه بر سر قدرت است، سياست خود را تغيير نداده است. تا وقتى كه وضع بدين منوال است، موضع و موقع من در قبال امريكا همچنان تغيير ناپذير خواهد ماند. ــ [آيا مثل برخى فكر مىكنيد كه امريكا مىخواهد يك رژيم آزادمنش ليبرال در ايران مستقر سازد؟] ــ يعنى اعلاميه راجع به احترام و رعايت حقوق بشر؟ اين مطلب چيزى جز حرف نيست؛ حرف! و من بدان باور ندارم. كافى است كه ملاحظه بكنيد كارتر رئيس جمهور امريكا در جريان ديدارش در تهران پشتيبانى خود را از شاه تجديد كرد و علاوه بر آن، عملاً اين پشتيبانى مورد تكذيب قرار نگرفت. به هر حال ما هيچگاه رژيمى را با سيما و صورتى ليبرال و آزادمنش، و مضمون و محتواى ديكتاتورى و استبدادى قبول نخواهيم كرد. ــ [در مقابل اتحاد شوروى كه همسايۀ بزرگ ايران است، موضع و موقع شما چيست؟] ــ همان موضع و موقعى كه در قبال امريكاست. ابرقدرتها مردم ما را استثمار كردند. من فرقى ميان آنها و حتى بين آنها و انگليس هم نمىبينم. هنگامى كه ايران واقعاً مستقل گرديد، در آن صورت مىتواند روابط سالمى با تمامى ممالك عالم برقرار سازد. ــ [آيا فكر مىكنيد كه رژيم شاه قادر است كه آزادمنشى پيشه كند؟] ــ هرگز! حتى اصول دموكراسى و آزادى در تضاد بنيادى با اين رژيم و با وجود خود شاه هستند؛ لذا هيچ مصالحۀ ممكنى با وى وجود ندارد. جنايات وى بيشمار است. نخستين كار يك رژيم آزاد آن خواهد بود كه محاكمۀ شاه را ترتيب دهد؛ بر اساس اين امر كه او ثروتهاى مملكت را جمع كرده و آنها را به بانكهاى خارجى منتقل ساخته است. بايد كه او در خصوص جناياتى كه مرتكب شده است جواب دهد. آزادسازى واقعى تا هنگامى كه شاه بر اريكۀ قدرت است امكانپذير نخواهد بود.
عنوان :
مسائل سیاسى، اجتماعى ایران
مرجع :
صحیفه امام (۳) صفحه ۳۸۶
مکان :
نجف
تاریخ :
۱۳۵۷-۰۲-۰۴