عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم لزوم هوشيارى در مقابل توطئهها مجلس، مجلس علماى اعلام است، آن هم علماى آذربايجان و در اين مجلس ـ كه بركات خداى تبارك و تعالى اميد است به آن نازل شود ـ لازم است به آقايان معظم آذربايجان، بلكه علماى اعلام همۀ كشور، بعض تذكرات را عرض كنم. آذربايجان و علماى آذربايجان در طول تاريخ پاسداران اسلام و كشور بودهاند و ان شاءاللّه، خواهند بود. ما در اين مدتى كه بوديم و حاضر بعضى واقعهها بوديم، از قيام علماى بزرگ آذربايجان مطلع بوديم و حاضر در صحنهاى بوديم كه علماى بزرگ آذربايجان با قيام خودشان در مقابل رژيم پهلوى تكليف الهى خودشان را ادا كردند و منتهى به تبعيد آنها شد و معذلك، پيروزى با آنان بود و هست ان شاءاللّه. ما از آذربايجان و خصوصاً علماى آذربايجان، همان توقعى را داريم كه از علماى سابق آذربايجان، خصوصاً، در اين پنجاه سال اخير، داشتيم و ما اميد آن را داريم كه همان طور كه علماى آذربايجان در مقابل ظلم و ستمكارى رژيم سابق قيام كردند و نهضت كردند، ولو اينكه گرفتار بعضى از چيزهايى كه نبايد بشوند، شدند، ما اميدواريم كه علماى آذربايجان در صحنه باشند و همۀ نابسامانيها را توجه داشته باشند و در حل مشكلاتى كه امروز گرفتار آن هستيم و هستند كوشا باشند. و توجه داشته باشند كه دستهاى ناپاكى و گروههاى فاسدى بالخصوص در مقابل روحانيون و در مقابل جمهورى اسلامى ايستادهاند و بايد با هشيارى همۀ ملت و خصوصاً، علماى آنها و خصوصاً، آذربايجان كه در آنجا توطئهها شايد بيشتر باشد، علماى آذربايجان و ساير قشرهاى مؤمن آذربايجان دين خودشان را به اسلام و جمهورى اسلام ادا كنند. ما امروز گرفتار قلمهايى هستيم و گرفتار زبانها هستيم و گرفتار بعض گروههايى كه مسلح هم هستند. ما گرفتار بعضى اشخاص هستيم كه كنار نشستهاند و به اشخاصى كه در ميدان هستند، چه ميدانهاى جنگ، چه ميدانهاى مبارزه با فساد و چه ميدانهاى بازسازى كشور، در خارج آنها نشستهاند و قلمها را در دست گرفتهاند و اشكال مىكنند و كارشكنى مىكنند. من مىخواهم به قشر روحانيون يك كلمه عرض بكنم كه قضيۀ قضاوتْ، محوّل به آنها به حسب شرع هست. من به آن آقايانى كه نشستهاند و به قضاوتى كه در ايران مىشود اشكال مىكنند يك عرض دارم و يك عرض هم به قضاتى كه در سرتاسر كشور هر جا هستند. مسئوليت خطير امر قضاوت در نظام اسلامى عرض من به قضات اين است كه توجه كنند به اينكه اگر با كوشش آنها مسئلۀ قضاوت حل نشود، تا آخر، قضيۀ قضاوت به زمين خواهد ماند. كوشش كنند كه اولاً علما و اشخاص دانشمند را معرفى كنند و ثانياً آنها كه متصدى امور قضايى هستند، توجه كنند به اينكه مسئلۀ بسيار مشكل و مهمى و پرمسئوليتى برعهدۀ آنهاست. حتى مسئوليت قضيۀ قضا از همۀ مسئوليتهايى كه در يك كشور هست بالاتر است؛ براى اينكه قاضيان، متصدى امورى هستند كه جان مردم، مال مردم، نواميس مردم، در گرو كارهاى آنها و قضاوت آنهاست. و القَاضِى عَلى شَفِيرِ جَهَنَّم. 1
بايد توجه كنند كه ـ خداى نخواسته ـ جانى به واسطۀ فتواى آنها و يا قضاوت آنها بدون مجوز شرعى از بين نرود، مالى از بين نرود، حيثيتى، آبرويى از بين نرود كه بسيار اهميت دارد اين مطلب و امروز اهميتش بيشتر از سابق است. سابق قضيه اين نبود كه اگر قاضى تخلف مىكرد، اصل اسلام را مشوّه كند. امروز قلمهايى هست كه چنانچه يك قاضى يا چند قاضى ولو اشتباهاً يك كارى انجام بدهد، يا ـ خداى نخواسته ـ عمداً انجام بدهد، اين را پاى روحانيت حساب مىكنند و پاى جمهورى اسلامى حساب مىكنند و بالاخره پاى اسلام حساب مىكنند و لهذا، قاضى امروز مسئول حيثيت اسلام است؛ مسئول حيثيت جمهورى اسلام است و مثل قضاتِ در طول تاريخ نيست كه فقط مسئول باشد نسبت به آن قضاوتى كه در مورد شخصى مىكرد. امروز قضاوت علاوه بر آن بعدى كه هميشه داشته است، يك بعد خاصى دارد و آن بعد خاص آن چيزى است كه بر مىخورد به حيثيت اسلام. اگر چند قاضى در چند محل اشتباه بكنند، يا بعضى از آنها مثلاً ـ خداى نخواسته ـ عمداً يك كارى را انجام بدهند، اين اسباب اين مىشود كه قلمهايى كه مىخواهند اين جمهورى اسلامى را از بين ببرند يكى را چند و چند را صدها جلوه مىدهند و با قلمهاى خودشان به اصل جمهورى اسلامى و به اسلام حمله مىكنند. بنابراين، اگر سابق شغل قضا يك شغل در عين حال بسيار مهم و پرمسئوليتى بود، امروز مسئوليت او بسيار زيادتر است؛ بايد بگوييم صدچندان است. اين يك [مطلبى] است كه به متصديان قضا، چه در حال و چه بعدها كه تصدى مىكنند، عرض كردم. اشكالتراشيهاى بيجا در امور قضايى و يك عرضى هم دارم به اينهايى كه كنار نشستهاند، توى حجرهها نشستهاند، توى خانهها نشستهاند و وارد صحنهها نيستند، لكن اشكال مىكنند، يك عرضى به علمايى است كه در اين مسائل اشكال مىكنند، مصاحبه مىكنند، چيز مىنويسند؛ اشكال امر آسانى است، انسان مىتواند يك جايى بنشيند و فكر خودش را جمع بكند و اشكال بكند، آنچه مشكل است حل اشكال است. ما امروز چندهزار قاضى در اين كشور لازم داريم، قاضىاى كه قاضى شرع باشد. اين آقايان بايد يكى از چند امر را قبول بكنند؛ يا قبول بكنند كه اصل قضا را در اين جمهورى اسلامى حذف بكنند، اصلاً قضاوت هيچ نباشد، هرج و مرج باشد، هر كس مال هر كس را برد و ناموس هر كس را تجاوز كرد و هر كس را كشت يك محل رسيدگى نباشد، اين يك فرض است. فرض دوم اينكه نه، باشد، اما مثل سابق باشد؛ مثل زمان رژيم پهلوى باشد؛ يعنى، قاضى لازم نيست مسلمان باشد. از قرارى كه به من گفتند، در اين قاضيها كمونيست هم بوده، در اين قاضيها مبتلاى به مشروبات هم بوده. اين علماى اعلام يا اين را قبول كنند كه نه، لازم نيست كه قاضى معمم و ملا باشد و اهل علم باشد، به همان ترتيب سابق باشد و قضاوت به دست همان اشخاصى كه سابق بودند باشد، اين هم يك فرض است. فرض ديگر اين است كه نه، بايد قاضى به دست همين طبقهاى كه شرع معين كرده است باشد. آقايان مىدانند كه حوزههاى علميه در ايران و در خارج، از باب اينكه قضاوت از آنها بكلى سلب شده بود، مهيا نبودند براى اينكه قاضى تربيت كنند و ما امروز چندهزار قاضى لازم داريم و كمبود داريم. آقايان به جاى اينكه بنشينند و بگويند بچه طلبهها دارند قضاوت مىكنند، خودشان هم بيايند قضاوت كنند، كى جلويشان را مىگيرد؟ معرفى كنند هر عالمى در هر استانى كه هست، علمايى كه لايقاند، براى قضاوت و حاضرند براى قضاوت، معرفى كنند، شوراى قضا قبول مىكند. آن آقايى كه مىفرمايد كه اين قضاوت قضاوت شرعى نيست، خوب، ايشان خودشان بيايند در رأس قضاوت قرار بگيرند و در هر جايى كه هستند معرفى كنند اشخاصى را كه لياقت براى قضاوت دارند، تا آنها را قاضى قرار بدهند، تا وقتى كه وارد در عمل شدند، بفهمند كه مسئله، مسئلۀ آسانى نيست، مسئلهاى است كه حالا از صفر شروع شده است. اگر كمك كنند همۀ علماى بلاد و آنهايى كه دلسوزند براى اسلام و در امر قضاوت مىبينند كه يك اشخاص غير لايق هستند، آنها بيايند خودشان متكفل قضا بشوند يا معرفى كنند اشخاص لايقى كه مىتوانند قضاوت كنند. هر كس در هر جا هست پيدا كند قاضيهاى شرعى اسلامى را و معرفى كند. بهتر نيست اينكه همۀ آقايان كمك كنند تا اينكه قضاوت به آن طورى كه در اسلام است درست بشود؟ اين بهتر از اين نيست كه بنشينند و بگويند كه بچه طلبهها دارند قضاوت مىكنند؟ خير، بچه طلبهها نيستند، لكن قضاوت كار آسانى نيست، تازهكارند. البته قضاوت به آن ترتيبى كه در شرع مقرر شده و با آن شرايط به اين آسانى نمىشود او را پيدا كرد و قاضى پيدا كرد، لكن بهتر نيست كه آقايان براى اينكه تا يك حدى اين قضاوت به صورت واقعى شرعى درآيد كمك كنند، نه اشكال كنند؟ اشكال را همه مىتوانند بكنند، اما كمك بكنند. اين علماى بلاد، اينهايى كه براى اسلام دلسوز هستند، اينها بنشينند و پيدا كنند افراد را، تربيت كنند افراد را. همان طورى كه در قم الآن مشغولاند براى پيدا كردن قاضى و تربيت كردن قاضى، آقايانى هم كه در بلاد ديگر هستند و خارج هستند از صحنه و نمىدانند كه مسئله چه مسئلۀ مشكلى است، كمك كنند بر اين مشروع و بر اين امر شرعى. كمك كردن به امر شرعى تكليف آقايان است يا فحاشى تكليف آقايان است؟ كمك كردن به اينكه قضاوت به طور شرعى انجام بگيرد يك تكليف شرعى است يا اينكه به باد فحش گرفتن قضاوت را و جمهورى اسلامى را؟ اين امرى است كه من به علماى اعلام بلاد عرض مىكنم كه هر جا هستند و در هر ناحيهاى كه هستند كمك كنند به اين جمهورى نوپاى اسلامى؛ با هم همكارى كنند. اگر قاضيهاى خوبى را در هر استانى پيدا كردند و معرفى كردند و شوراى قضايى قبول نكرد، آن وقت حق اين دارند كه [بگويند] شما قاضى خوب را قبول نكرديد و قاضى بد به جاى او گذاشتيد. بهتر اين است كه آقايان، كسانى كه اشكال دارند، بنشينند و رفع اشكال بكنند. لزوم قضاوت منصفانه مخالفين داخلى نظام اسلامى و آنهايى كه به حكومت اشكال دارند و اصلاً در مقابل جمهورى اسلامى ايستادهاند و حكومت اين جمهورى را قبول ندارند، من به آنها هم عرض مىكنم كه شما سراغ داريد يك دولتى كه اگر اين دولت از بين برود به جاى اين دولت آن دولت بيايد، بعد از چند روز اين مملكت گلستانى بشود؟ شما سراغ داريد يك جمعيتى را كه بتوانند چند ميليون جمعيت آواره، يك مقدار آوارۀ جنگى، يك مقدار آواره از عراق، يك مقدار آواره از افغانستان، شما سراغ داريد يك مبدأيى را كه اين دولت آن مبدأ را مخفى كرده است و اشخاصى هستند كه اگر بيايند آن مبدأ را پيدا مىكنند و همۀ اينها را اصلاح مىكنند؟ آيا شما يك همچو حكومتى را سراغ داريد؟ آيا مىدانيد شما داريد چه مىكنيد؟ شما داريد كارى مىكنيد كه اگر اين حكومت از بين برود و اگر اين جمهورى برود، به جاى او امثال ازهارى 2
خواهد آمد. آنها در خارج نشستهاند، در پاريس نشستهاند و نقشه مىكشند براى اينكه بيايند و جاى حكومت اسلامى را بگيرند و خودشان حكومت كنند. شما داريد يك اشخاصى را كه اگر اين حكومت از بين رفت، آنها را بياوريد و فوراً به طور اعجاز همۀ كارها را انجام بدهيد؟ شما داريد حكومتى را كه در اين حالى كه ما در جنگ هستيم و در محاصرۀ اقتصادى به حسب واقع هستيم ـ ولو اينكه لفظاً گفتهاند نه، لكن عملاً هست ـ و طلبهاى ما را خارجيها نمىدهند، چيزهايى كه ازشان خريدهاند دولت، به آنها نمىدهد و همه جا در مخالف با اين جمهورى اسلامى مشغول فعاليت هستند، شما يك حكومتى داريد كه اگر اين جمهورى اسلامى كه همه جايش را مىگوييد خراب است، اين خراب برداشته بشود، يك حكومت اسلامى زمان رسولاللّه جاى او بنشيند؟ اگر سراغ داريد معرفى كنيد، معرفى كنيد كه اينها افرادى هستند كه اگر اين حكومت از بين برود، تمام كارهايى را كه حالا زمين مانده است يا اينكه نتوانسته است اين دولت انجام بدهد، آنها انجام مىدهند، آنها همۀ آوارهها را مسكن برايشان با يك روز يا ده روز يا يك ماه درست مىكنند و همه چيزشان را اصلاح مىكنند و جنگ را هم به پايان مىرسانند و صلح ايجاد مىكنند به طورى كه شرافتمندانه براى ايران باشد و همۀ امور را اصلاح مىكنند، فوراً كشاورزى را به راه مىاندازند و بازرگانى را به راه مىاندازند و دانشگاهها را دانشگاه اسلامى مىكنند و همه جا را سرتاسر ايران را گلستان مىكنند. خوب، شماها اگر سراغ داريد معرفى كنيد. خوب، مىخواهيد كه اين از بين برود، به جاى او حكومت سابق بيايد. اگر نمىتوانيد معرفى كنيد و معرفى نكنيد، معلوم مىشود كه شما با جمهورى اسلامى به نام اينكه اسلامى است مخالف هستيد؛ اين «اسلامى» نباشد، هرچه مىخواهد باشد. شما مىخواهيد اين مطلب باشد كه جمهورى اسلامى نباشد، هر كس ديگر مىخواهد باشد. آن كه مىگويد حالا از زمان شاه ملعون بدتر هست، مىفهمد چه مىگويد؟ مىفهمد دارد چه ضررى به اسلام وارد مىكند؟ مىفهمد كه در زمان شاه ملعون سابق، بر اين ملت، بر اين بانوان ملت ما، بر اين اشخاص ملت ما، بر اين روحانيت، چه گذشت و چه رنجها بردند، و يك كلمه نتوانستند حرف بزنند؟ آقايان مىبينند كه حالا شكايتها زياد است، پيشتر لابد شكايت نبوده است! پيشتر كه مال مردم را بزور مىگرفتند و جان مردم را آنطور تلف مىكردند لابد شكايت نبوده! شكايت بوده، جرأت اظهار نبوده. اگر يك روز مردم، آزادى امروز را داشتند، آن وقت مىفهميديد كه شكايات در آن زمان چه بوده؛ روحانيون چه شكايتهايى داشتند، بازاريها چه شكايتهايى داشتند. امروز و آن روز فرقش اين است كه امروز مردم شكايت مىكنند اگر يك چيزى واقع بشود و شما شكايات را چند برابر جلوه مىدهيد؛ آن روز مردم خفقان داشتند، اختناق در كار بود، جرأت نفس كشيدن نداشتند. حكومت سابق نفسها را قطع كرده بود و [حالا] شما به آنجا رسيديد كه صاف در مقابل حكومت مىايستيد و مىگوييد كه اين كار خطاست. شما جرأت مىكرديد كه در حكومت سابق يك همچو كلمهاى يا يك همچو مقالهاى بنويسيد؟ فرق ما بين حالا و آنجا اين است كه شمايى كه قلمهايتان ـ خداوند آن قلمها را بشكند ـ آن طور آزاد است كه [عليه] همه چيزها و مقدسات اسلام مىنويسيد و پخش مىكنيد و جلوى شما گرفته نمىشود ـ با اينكه بايد گرفته بشود ـ فرق حالا و سابق اين است كه در سابق شما تسليم بوديد، اگر هم در دلتان چيزى بود در زبانتان نمىشد اظهار كنيد و امروز در زبان و قلم و قدم، كارهايى مىكنيد و جلوه مىدهيد اين جمهورى اسلامى را به اينكه اين از زمان سابق بدتر است! به اين نعمت خدا تشكر كنيد، خوبهاى اين را ببينيد. آن مقدارى كه در اين دو سال خدمت شده است به اين ضعفا و به اين مستمندان و به اين مستضعفين آنها را نگاه بكنيد؛ نه اينكه يك جايى يك فساد مىشود، شما تمام مسائل كه انجام گرفته است ناديده بگيريد، فقط آن را بگيريد. اين انحراف است، اين بىانصافى است، اين خلاف رضاى خداست. كسانى دارند شب و روز به اين مملكت خدمت مىكنند؛ لكن آن قدر فساد زياد است و آن قدر خرابى زياد است كه نمىتوانند به اين زودى اين كارها را انجام بدهند. و معذلك، در اين دو سال به قدر پنجاه سال سابق كار انجام دادهاند. شما ناشكرى نكنيد. خداى تبارك و تعالى ـ خداى نخواسته ـ يك وقت از شما عنايتش را برمىدارد و گرفتار همان مىشويد كه در طول پنجاه سال گرفتار بوديد. پاسخ قاطع به گروهك منافقين (مجاهدين خلق) آنهايى كه اين طور هم با قلمهايشان، علاوه بر تفنگهايشان، با ما معارضه دارند ما به آنها كراراً گفتهايم و حالا هم مىگوييم كه مادامى كه شما تفنگها را در مقابل ملت كشيدهايد، يعنى در مقابل اسلام با اسلحه قيام كردهايد، نمىتوانيم صحبت كنيم و نمىتوانيم مجلسى با هم داشته باشيم. شما 3
اسلحهها را زمين بگذاريد و به دامن اسلام برگرديد، اسلام شما را مىپذيرد و اسلام هوادار همۀ شماها هست. فقط گفتن به اينكه ما حاضريم [كافى نمىباشد] و در آن نوشتهاى كه نوشتهايد، در عين حالى كه اظهار مظلوميتهاى زياد كردهايد، لكن باز ناشيگرى كرديد و ما را تهديد به قيام مسلحانه كرديد. ما چه طور با كسانى كه قيام مسلحانه بر ضد اسلام مىخواهند بكنند مىتوانيم تفاهم كنيم؟ شما اين مطلب را، اين رويه را، ترك كنيد و اسلحهها را تسليم كنيد و اگر مىگوييد ما به قانون، در عين حالى كه رأى ندادهايم، لكن سر به او مىسپاريم و قبول داريم او را، به قانون شما، عمل كنيد و قيام بر ضد دولت، كه بر خلاف قانون است و قيام مسلحانه كه بر ضد قانون است و اسلحه داشتن كه بر ضد قوانين كشور است، به اينها عمل كنيد، ما هم با شما بهتر از آن طورى كه شما بخواهيد عمل مىكنيم. ما مىخواهيم با آغوش باز همۀ گروههايى كه هستند، بپذيريم و همۀ منحرفين را ميل داريم كه به استقامت برگردند. اسلام براى همين آمده است. اسلام آمده است كه راه مستقيم انسانيت را به مردم، به جهان، ارائه بدهد و حتى الامكان هم خودش تعقيب كند براى برگرداندن منحرفين به راه راست اسلامى. اسلام، بلكه تمام مكتبهاى توحيدى در طول تاريخ، براى اصلاح بشر آمده است. پيغمبر اكرم براى اين مشركينى كه به جهنم خودشان را مىفرستادند، براى اينها تأسف مىخورد، غصه مىخورد براى اينها. 4
اسلام دين رحمت است، دين عدل است. ديانت قانون است، شما به قوانين اسلام سربگذاريد، گردن فرو بياوريد. كشور اسلامى ما، همۀ شما را مىپذيرد و من هم كه يك طلبه هستم با شما حاضرم كه در يك جلسه، نه در يك جلسه، در دهها جلسه، با شما بنشينم و صحبت كنم، لكن من چه بكنم كه شما اسلحه را در دست گرفتهايد و مىخواهيد ما را گول بزنيد. برگرديد و به دامن ملت بياييد و اسلحهها را تحويل بدهيد و اذعان كنيد به اينكه ما خلاف كردهايم. دعوى نكنيد كه ما در جبهه مشغول جنگ هستيم. دعوى اين را نكنيد كه ما از اول تا حالا هميشه طرفدار اسلام و يا طرفدار از مردم بوديم. اين را دعوى نكنيد؛ براى اينكه از شما پذيرفته نيست و شما قبل از اينكه اينجا به اين مطلب برسيد، مشت خودتان را باز كردهايد. شما الآن مىبينيد كه بعض احزابى كه انحرافى هستند و ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نمىكنيم، معذلك، چون بناى قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاى سياسى دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد. پس بدانيد كه اين طور نيست كه ما با احزاب ديگرى، با گروههاى ديگرى، دشمنى داشته باشيم. ما البته ميل داريم كه همۀ گروهها و همۀ احزاب به اسلام برگردند و راه مستقيم اسلام را پيش بگيرند و همه مسلم بشوند. بر فرض اينكه نشدند، مادامى كه آنها با ما جنگى ندارند و با كشور اسلامى جنگى ندارند و در مقابل اسلام قيام مسلحانه نكردهاند، به طور آزاد دارند عمل مىكنند و به طور آزاد حرفهاى خودشان را دارند مىزنند، لكن شما بناى بر اين مطلب نداريد. و من اگر در هزار احتمال يك احتمال مىدادم كه شما دست برداريد از آن كارهايى كه مىخواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم و من پيش شما بيايم؛ لازم هم نبود شما پيش من بياييد. و حالا هم به موجب احكام اسلام نصيحت به شما مىكنم؛ شما در مقابل اين سيل خروشان ملت نمىتوانيد كارى انجام بدهيد. شما اگر يك وقت ملت قيام كند، مثل يك ذرهاى در مقابل اين سيل خروشان هستيد. برگرديد به دامن اسلام، بياييد آن چيزى را كه ديگران مىخواهند به شما بدهند و وعدۀ آن را به شما مىدهند در اسلام براى شما مهياست. شما دست برداريد از قيام مسلحانه و آن چيزهايى كه به غارت بردهايد از بيتالمال مسلمين برگردانيد و با مسلمين ديگر با هم باشيد. شما معزز و محترم هستيد، لكن مادامى كه اسلحه در دست شماست و شما در همين نوشته اظهار مظلوميت و اظهار اينكه ما مىخواهيم كارها درست بشود و تفاهم بشود، وقتى در همين جا تهديد به قيام مىكنيد، ما نمىتوانيم از شما اين طور مسائل را قبول كنيم، لكن بهتر است كه شما با اين جمهورى مخالفت نكنيد. اگر شما واقعاً، براى مردم و براى اين ملت و براى اين كارگرها و براى اين دهقانها دلسوز هستيد، اين را بدانيد كه اگر اين جمهورى اسلامى ـ خداى نخواسته ـ شكست بخورد، شكست مستضعفين در سرتاسر جهان است. والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
عنوان :
اهمیت امر قضا و بیان مشکلات آن پاسخ قاطع به گروهک مجاهدین خلق (منافقین)
مرجع :
صحیفه امام (۱۴) صفحه ۳۵۵
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۰-۰۲-۲۱
حضار :
روحانیون آذربایجان شرقى و غربى