عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم نقشۀ دشمن؛ جلوگيرى از رشد نيروى فعال جوانان شما خودتان در ضمن بيان گفتيد كه «فرهنگ 2500 ساله». [در] 2500 سال فرهنگ غلط رژيم طاغوتى، و پنجاه و چند سال رژيمى كه ما ادراك كرديم، و ده ـ پانزده سال هم رژيمى كه شماها كه جوانيد ادراك كرديد، تمام هَمّشان در انحراف بود. نيروى جوانى را و نيروى انسانى را مىخواستند كه منحرف كنند، و يا مشغول كنند به چيزهايى كه مربوط به زندگى نيست. اينهمه مراكز فساد، اينهمه مراكز فحشا، اينهمه مخدِّرات، اينهمه مراكزى كه بايد آموزشى باشد برخلاف آموزش و فاسد كننده، اينها همين طور مِنْباب اتفاق واقع نشده است. اينها نقشه داشته است، و با آن نقشه عمل شده است. نقشه اين بوده است كه نگذارند نيروى فعال اين مملكت رشد كند و به فعاليت انسانى خودش ادامه بدهد. و لهذا از طريقهاى مختلف، با برنامههاى بسيار وسيع و مختلف، كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند. آنها از نيروى انسانى مىترسند. اصلاً از انسان مىترسند. آنها تجربه كردهاند كه در دوران سابق گاهى يك نفر آدم وقتى پيدا شد در مقابلشان ايستاد و منافعشان را مانع شد كه درست به آزادى ببرند. ولهذا برنامۀ آنها ـ خارجيهايى كه مىخواهند استفاده از ما ببرند ـ اين است كه نگذارند انسان پيدا بشود و بهتر از همه چيز اين است كه نيروى جوانى را منحرف كنند از آن راهى كه بايد برود، بِكشندش به طرف فحشا؛ بِكشندش طرف سينمايى كه آن برنامههاى فحشايى را داشت. اين از صبح كه بيدار بشود تا پيچ راديو را باز بكند موسيقى؛ تا تلويزيون را نگاه بكند آن مناظر بد و باز گوش و چشمش را مشغول كند. تا از منزل بيرون بيايد، راهش راه اين باشد كه يا اطراف دريا برود و آن بساط، يا دنبال مراكزى كه مهيا شده و آسانش كردهاند و ارزانش كردهاند برود؛ و عادتش بدهند به اين مسائلى كه شَهوى است، به اين مسائلى كه مغز انسان را فاسد مىكند، و همۀ مطلب اين است كه نگذارند تفكر كند در امورى كه احتياج به آن دارد، اگر جوانهاى ما اينطور عادت كردند كه دائماً اذهانشان مشغول شد به آن چيزهايى كه در سينما به آنها نشان دادهاند و آن چيزهايى كه از راديو شنيدهاند و آن چيزهايى كه در خارج برايشان مهيا كردهاند، اينها تمام افكارشان متوجه به همان مسائل مىشود، مسائل شَهَوى. شب كه منزلش مىرود با فكر همان مسائل در رختخوابش مىرود، شب هم خواب اگر ببيند همان مسائل را خواب مىبيند. وقتى هم بيدار مىشود، اول چيزى كه در ذهنش وارد مىشود همان مسائل است. وقتى هم مىرود سراغ يك كارى و اشتغالى، حواسش آنجاست تا كىْ وقتش بشود كه برود سراغ آن مسائل، يك همچو موجودى نمىتواند در مسائل جدى فكر كند. اصلش فكرش نمىآيد دنبال مسائل جدى. يك مغزى را كه اينطور تربيت كردهاند، اين مغز نمىتواند اصلاً وارد بشود در يك فكر روز و فكر مسائل حياتى و جدى، تمام افكارش متوجه به آن مسائل شهوانى و حيوانى است، اين يك برنامه بوده. اين همينطور اتفاق نيفتاده است كه در اين ممالك ما اينطور، بيخود شده باشد، يا جوانها اين كارها را كرده. اين فكر، يك مسئلهاى بوده است كه روى يك نقشهاى كه از خارج دادهاند به اينها و طرح كردهاند، و اينها هم در خارج اينها را عمل كردهاند. اين يك باب واسعى است كه علاوه بر آن مسائل ديگرى كه دارند، يك باب واسعى است كه از همۀ اطراف چشم و گوش جوانهاى ما را از مسائل حياتى ببندند، و به مسائل ديگر منحرف كنند. قضيۀ روزنامهها على_' حده؛ قضيۀ مجلات، با آن وضعى كه مىدانيد، على_' حده. و همين طور هر جا كه گوشَت را باز بكنى مىبينى كه از آن مسائل است. يكوقتى بود كه در تهران من گاهى از خيابان عبور مىكردم، همين طور كه آدم مىرفت موسيقى بود. در تمام دكانها صداى موسيقى كه پخش مىشد، همين طور تا آخر موسيقى بود، اين مغز را اينطور متزلزل مىكردند. حواس را مىبردند دنبال اين مسائل، كه مبادا راجع به آن مسائلى كه مربوط است به زندگىشان، مربوط به مسائل انسانىشان هست، مربوط به استقلال مملكتشان است، مبادا متوجه به او بشوند، و همين طور هم هست. توفيق هم يافتند كه اصلاً در طول اين پنجاه و چند سال، الاّ كمى از اوقات، آن هم كمى از مردم، باقى توجه به اين مسائل اصلاً نداشتند. تبليغات دامنهدار و مسموم عليه روحانيت از آن طرف، تبليغات دامنهدار كه طبقۀ روحانى را جدا كنند از مسائل روز. آنچنان تبليغ كرده بودند كه اوايلى كه من ـ همان سال اول و دوم ـ آمدم به قم، در قم وضع جورى بود كه يكى از روحانيون كه رئيس بود، مورد طعن مردم بود، مىگفتند: در منزلش روزنامه پيدا مىشود! روزنامه پيدا شدن در منزل يك روحانى را نقصش مىدانستند. فلان آخوند «سياسى» است! طعن مىزدند به اينكه فلان آخوند «سياسى» است. جدا مىكردند روحانيون را، محدودشان مىكردند به همان مسائل شخصى؛ و از مسائل اجتماعى و مسائل سياسى همچو جدا مىكردند، و تبليغات همچو بود كه يك آخوندى اگر چنانچه مىخواست در اين امور دخالت كند مىترسيد از مردم؛ مطعون 1
مىشد؛ كنار گذاشته مىشد، اينطور درست كرده بودند. اين هم يك باب واسعى بود براى جدا كردن روحانيون از مسائل روز. يك باب واسع هم جدا كردن روحانيون از دانشگاه بود كه اين هم نقشه بود، براى اينكه مِنْباب اتفاق اينها به نظر نمىآيد باشد، همۀ اينها طرحهايى بود كه درست كرده بودند براى اينكه استفادهها را ببرند و كسى حرف نزند. جدا كردن روحانيون از دانشگاه، پيش روحانيون اينطور منعكس مىكردند كه دانشگاهيها يك دسته فُكُلى نمىدانم كذا و كذا. پيش آنها هم مىگفتند: آخوندها يك دسته دربارى هستند! اين دو تا قشر را از هم جدا مىكردند. نه فقط جدا، دشمن؛ اين به او بد مىگفت؛ او به اين بد مىگفت. [با] درگيرى تبليغاتى جدا مىكردند اين دو طايفه را از هم. طرحها بود براى اين جدايى، در قبل از ماه رمضان كه وقت اجتماعات است، و قبل از ماه محرّم كه وقت اجتماعات است. اينها يك طرحى درست مىكردند ـ ماها غافل و بيچاره! ـ طرحى درست مىكردند كه تمام ماه مبارك مردم را در منابر، سر آن طرح با هم دعوا مىداد. دانشگاهى به اينها حمله مىكرد؛ اينها به دانشگاهى. تمام ماه مبارك را به يك مسائلى كه ربطى نداشت به مسائل روز و زندگى، سرِ اينها را گرم مىكردند به اين، و آن كنار مىنشستند و به ماها مىخنديدند. ما اينطور بىاطلاع از مسائل روز و بىاطلاع از نقشههاى شوم آنها. اين هم يك باب واسعى بود كه اينطور [كارى] كرده بودند؛ و همين طور امثال اينها. لزوم حفظ هوشيارى در برابر توطئۀ دشمنان حالا بايد ما به فكر اين مسائل باشيم، هم طبقۀ روحانيون، و هم طبقۀ دانشگاهى و دانشجو، و ساير طبقات بايد به فكر اين مطلب باشيم كه الآن كه اينها احساس كردهاند، لمس كردند كه اتصال مردم به هم آنها را شكست داد و نتوانستند مقاومت كنند، روى وحدت كلمۀ جامعه نتوانستند مقاومت كنند، با تمام جديتى كه امريكا به صراحت و انگلستان به صراحت و شوروى هم براى حفظ اين جرثومۀ فساد [كردند] نتوانستند حفظش كنند، و فهميدند كه اين براى اين بود كه قشرهاى مختلف با هم مجتمع شدند و مقصود همه هم، يك حكومت عدل اسلامى بود و مجتمع شدند در اين مسئلۀ حق، الآن بيشتر ما احتياج به اين داريم كه خودمان را حفظ كنيم و مجهز باشيم. پيشترها اينها همۀ كارها را البته مىكردند، لكن مسائل كلى در نظرشان بود. اينكه شايد اينها با هم مجتمع بشوند، شايد اين دو قوۀ متفكر روحانى و دانشگاهى با هم بشوند، شايد تودههاى مردم با اينها بشود، «شايد»ها بود، و روى شايدها اينهمه نقشهها بود! حالا احساس كردند، در اين نهضت عيناً ديدند كه مسئله چه بود، ديدند كه همۀ قدرتها در مقابل قدرت ايمان و اجتماع مردم بر امر اسلامى فَشَل 2
شده است، الآن بيشتر، نقشههاى شيطانى در كار است، الآن بيشتر ما بايد هوشيار باشيم. گمان نكنيم به اينكه ما حالا ديگر اين سد را شكستيم و تمام شد. الآن اينها مشغول تجهيزند، اجتماعات، اتصالات و اشخاصى كه با هم اصلش دوستى نداشتند، گروههايى كه با هم هيچ ابداً ارتباط نداشتند، حالا پيوند كردند و پيوند مىكنند. شما روزنامهها را بخوانيد، در همين قضيۀ قانون اساسى و خبرگان، ببينيد چه گروههايى با هم مجتمع شدند براى اينكه كانديدا بدهند. ويژگيهاى نمايندگان مجلس خبرگان توجه داشته باشيد كانديداهايتان اسلامى باشند. ما مىخواهيم يك مملكت اسلامى درست بكنيم. يك مملكت غربى نمىخواهيم درست كنيم. مملكت اسلامى قانونش بايد اسلامى باشد. بايد هم آن كسانى را كه تعيين مىكنيد، براى خُبره بودن و براى بررسى، خبرۀ اسلامى باشد. مثل اين مىماند كه مثلاً ما بخواهيم يك كسى را معالجه كنيم، يك فقيه را چون فقيه است بياوريم براى معالجه! بايد طبيب باشد تا معالجه كند. فقيه هم هر چه فقيه باشد عقلش نمىرسد راجع به طب. ما مىخواهيم يك قانون اسلامى، يك جمهورى اسلامى [داشته باشيم] اين جوانهاى ما در خيابانها ريختند و غلبه كردهاند بر اينها، روى آن حس اسلاميتشان بود، و الاّ اگر كلمۀ اسلام را ما برمىداشتيم كنار مىگذاشتيم، مردم مگر بىعقلند كه بروند جلوى توپ و تانك. مردم براى اسلام مىروند. صدر اسلام سربازهاى اسلامى براى اسلام جانشان را به خطر مىانداختند يعنى خطر نمىديدند، خطر براى خودشان نمىديدند براى اينكه مردن را خطر نمىدانستند. جوانهاى ما اينطور شده بودند، و الآن هم هستند. الآن هم بعضى وقتها، شايد هر چند روز يك دفعه، يكى مىآيد بيخ گوش من مىگويد دعا كنيد من شهيد بشوم. جوان اينطور آمده است الآن به ميدان. اين حس، حس انسانى و حس اسلامى ما را پيروز كرده است. و روى اين حس است كه مردم خون خودشان را دادند. حالا بعد از اينكه رسيديم به اينجا، ما بياييم يك قانون امريكايى درست كنيم، يك قانون اروپايى درست كنيم، يك قانون اساسى غربى درست كنيم، خون جوانهامان را هدر بدهيم! اين الآن دست خودتان است. اين قانون پيشنويس است، پيشنويس هيچ چيز نيست. بايد رأى بدهيد. بايد نظر بكنيد. و مهم اين است كه خبرگان بايد اسلامى، امين، مسلمان، متوجه، غرب و شرق و تحت تأثير غربى و تحت تأثير شرقى نباشند، تحت تأثير مكتبهاى انحرافى نباشند. اينهايى كه مىخواهيد قرار بدهيد اينطور نباشد كه تحت تأثير مكتب ماركس مثلاً يا امثال اينها باشند، اينها [نبايد ]باشند. مجلس خبرگان را كه مىخواهيد درست بكنيد، بايد افراد خبير به احكام اسلام و اشخاصى كه امين هستند و اشخاصى كه تحت تأثير مكتبهاى انحرافى نيستند و اشخاصى كه دلسوز به اين ملت هستند و اشخاصى كه دلسوز به اسلام هستند، يك همچو اشخاصى را البته اشخاص خبير مطلع و مطلع بر اوضاع روز، اينها را بايد تعيين بكنيد تا بررسى بكنند و يك قانونى كه مطابق با ميل همۀ ملت است، كه آن عبارت از قانون غير مخالف با اسلام [است] و هيچ چيزش مخالف با اسلام نباشد، انشاءاللّه درست بشود. و آن وقت به نظر همۀ مردم گذاشته بشود؛ مردم رأى به آن بدهند، و آن قانون، قانون تصويب شده باشد. انشاءاللّه كه خداوند همۀ شما را حفظ كند؛ موفق كند؛ و همۀ ما را خدمتگزار اسلام [قرار دهد].
عنوان :
هدف رژیم طاغوت، انحراف نیروهاى جوان بیان ویژگیهاى مجلس خبرگان
مرجع :
صحیفه امام (۹) صفحه ۲۶۹
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۵-۰۳
حضار :
دانشجویان کاشان