[بسماللّه الرحمن الرحيم] ترسيم دورنماى حكومت اسلامى من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل بشود، و از مزايايى كه در حكومت اسلام هست بر بشر روشن بشود تا بشريت بفهمد كه دين اسلام چه دينى است؛ و در روابط بين حكومت و ملتها چه روابطى است و در طرز اجراى عدالت چه نحوى است، و شخص اول مملكت با رعيت چه جور فرقى دارد در زندگى. اگر چنانچه بعضِ از مزاياى اسلام را مردم بفهمند، اميد اين است كه همه رو به اسلام بياورند. حكومت اسلام و شخص اول، كه خليفه است بر مسلمين و به منزلۀ سلطان است نسبت به مسلمين، زندگى عادىاش از افراد طبقۀ سه پايينتر و با مردم، با همين طبقۀ فقرا، همدرجه در زندگى هستند؛ و عدالت اجتماعى و عدالتهايى كه اجرا مىكند اسلام به مصلحت تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حكومت اسلام مثل حكومتهاى ديگر از قبيل سلاطين، از قبيل رؤساى جمهورى نيست. حاكم اسلام حاكمى است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه مىآمد جلوس مىكرد و آنهايى كه مقدرات مملكت دستشان بود، مثل ساير طبقات مردم در مسجد اجتماع مىكردند؛ و طورى بود اجتماعشان كه كسى كه از خارج مىآمد نمىفهميد كه كى رئيس مملكت است و كى صاحبمنصب است و كى از فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرايى. و در اجراى عدالت طورى بود كه اگر چنانچه يك نفر از پايينترين افراد ملت بر شخص اول مملكت، بر سلطان، بر رعيت ادعايى داشت و پيش قاضى مىرفت، قاضى شخص اول مملكت را احضار مىكرد و او هم حاضر مىشد؛ و اگر چنانچه حكم برخلاف او مىكرد تسليم بود. و معالاسف بر بشر، حتى بر خودِ مسلمين، مزاياى اسلام مخفى است و دست ستمكارها و نفتخوارها نگذاشته است كه اسلام به آنطورى كه هست پيش مردم روشن بشود. اگر چنانچه اسلام به آنطورى كه هست پياده بشود و اجرا بشود، اميد آن را داريم كه تمام بشر در تحت لواى اسلام بيرون بيايد؛ تمام مكتبها شكست بخورد. معالاسف نگذاشتند كه اسلام را بشناسند مردم. گاهى اسلام را به صورتِ، به وصفِ «ارتجاع» تعبير كردند و گاهى به خشونت تعبير كردند و گاهى به اينكه چيزى كه در هزار و چند صد سال پيش از اين بوده است حالا نمىتواند اداره كند. تمام اينها تبليغات است. و شواهد زنده در متن اسلام است كه اين مسائل اينطور نيست كه مبلغين ساير ملل براى اسلام گفتهاند. ما به دنبال اسلام اصيل هستيم ما مىخواهيم اسلام را ـ لااقل حكومتش را ـ به يك نحوى كه شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بكنيم تا شما معنى دموكراسى را به آنطورى كه هست بفهميد، و بشر بداند كه دموكراسى كه در اسلام هست با اين دموكراسىِ معروف اصطلاحى كه دولتها و رؤساى جمهورى و سلاطين ادعا مىكنند بسيار فرق دارد. قوانين الهى طورى نيست كه بشود با اين مجالس دربارۀ آن ـ ولو اجمالاً ـ توضيح داد لكن يك نمونۀ كوچكى را اينجا من اظهار مىكنم. قوانين اسلام يك قوانينى است كه براى اشخاص هست، فرد فرد بشر، روابطى كه هر فرد بشر با خدا دارد، روابطى كه هر فرد بشر با پيغمبر اسلام دارد، با حكومت دارد، روابطى را كه هر فرد با فرد ديگر بايد داشته باشد، روابطى كه هر فرد با غير ملت خودش بايد داشته باشد ـ كليۀ روابطى كه امكان دارد بين يك بشر با افراد ديگر بشر يا جوامع بشرى باشد ـ در اسلام مطرح است و حكم دارد. اين احكامْ بسيارى راجع به روابط بشر با خداست؛ همان طورى كه حضرت مسيح ـ سلاماللّه عليه ـ همين بُعد (آنطورى كه حالا به حسب مذهب مسيح معلوم است) همين بُعد از بشريت را تحت نظر آورده است؛ فقط روابط مابين خدا و خالق را منظور داشته است. در اسلام به طور كامل اين مطلب حكم دارد، احكام بسيار زياد دارد و علاوه بر اين، روابط ديگرى هست و احكام ديگرى هست كه اين احكام [نيز]راجع به افراد است. و كيفيت، از اوّلى كه متولد نشده است يك فرد؛ يك احكامى براى توطئۀ 1
تولد يك فرد صحيح، سالم، مهذب. و در حالى كه ازدواج حاصل مىشود بين شوهر و زن؛ و قبل از ازدواج ـ براى انتخاب همسر؛ و در زمان ازدواج و در زمان معاشرت زوجيْن با هم؛ در زمانِ حمل؛ در زمان شير دادن بچه؛ زمانى كه بچه در دامن مادر بايد تربيت بشود؛ زمانى كه بچه در پيش معلمهاى اول بايد تربيت بشوند ـ تمام اينها در اسلام حكم دارد و براى تربيت يك بشر قوانين دارد. و علاوه بر اينها، مذهب اسلام مثل مذهب مسيح نيست كه راجع به حكومت و راجع به ادارۀ مملكت دستورى نداشته باشد يا اگر داشته باشد به مسيحيين نرسيده باشد. اسلام حكومت دارد، و حكومتش همان نحوى كه حكومتهاى ديگرى هست و تشكيلات دارد، تشكيلات دارد لكن تشكيلاتى كه تمامش بر مبناى عدالت است. روابط حكومت با رعيت، با اصناف رعيت، روابط رعيت با حكومت، روابط حكومت با مذاهب اقليت، روابط مردم جامعه با اقليتها، روابط حكومت با حكومتهاى ديگر، روابط خود جامعۀ اسلامى با جوامع ديگر ـ تمام اينها قوانين دارد. و من نمىتوانم كه قوانين اسلام را اينجا براى شما تشريح كنم ـ حتى اجمالش را. ان شاءاللّه اگر چنانچه به شما خداوند توفيق عنايت كند و وارد اسلام بشويد، بتدريج اين مسائل را هر كدام اهلش باشيد خواهيد فهميد.
عنوان :
اسلام، جوابگوى نیازهاى بشر
مرجع :
صحیفه امام (۴) صفحه ۴۴۱
مکان :
پاریس، نوفللوشاتو
تاریخ :
۱۳۵۷-۰۸-۱۸
حضار :
جوانان فرانسوى (دختران و پسران)