بسم اللّه الرحمن الرحيم لزوم تحقق محتواى جمهورى اسلامى من اميدوارم كه حالا كه مملكتمان يك مملكت اسلامى است و جمهورى اسلامى الآن حكومت ماست، و رژيم طاغوتى از بين رفته است و دست خيانتكارها و ظَلَمه كوتاه شده است، ما همه و شما دانشجوهاى محترم و اين دانشجويان، خواهران ما، همه كوشا باشيم به اينكه آن طورى كه بايد و آن طورى كه لازم است در جمهورى اسلامى ما عمل كنيم. همچو نباشد كه فقط لفظ باشد كه ما جمهورى اسلامى هستيم، لكن نه دانشگاههايمان و نه دانشسراهايمان و نه دادگاههايمان و نه پاسدارهايمان و نه كميتههايمان، هيچ كدام آن معنايى كه بايد در اسلام باشد در آنها نباشد. اگر خداى نخواسته اين طور باشد كه فقط يك رأى به جمهورى اسلامى داديم و ديگر فكر اين نباشيم كه اين جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد، نه اينكه لفظ جمهورى اسلامى و محتوا غيراسلامى و اين بسته به عمل همه است، خصوصاً قشر دانشجو و قشر اساتيد دانشگاه، استادهاى دانشسراها و آنهايى كه جواناند و درصدد تعلّم و دانش هستند و دانشجو هستند و مىخواهند بعدها براى كشور خودشان مفيد واقع بشوند. بسيار اشخاص هستند كه دانشمندند، خيلى هم دانشمندند، لكن چون تربيت اسلامى ندارند وجودشان گاهى ضرر مىزند به كشور و ضرر مىزند به اسلام. اين فرقى نيست مابين اينكه دانش، دانش علوم قديمه باشد يا دانش علوم جديده؛ چه در جانب علماى اسلام و روحانيون، و چه در جانب شما دانشجوها و دانشگاهها و ساير طبقاتى كه درصدد تعليم و تعلّم هستند. تعليم و تربيت اگر چنانچه فقط دنبال ياد گرفتن باشيد، حالا اين ياد گرفتن همراه با يك تربيت صحيح و تزكيه نفس و درست راه رفتن نباشد، يك انبارى از معلومات يا به قول سعدى، كه تعبير ديگرى از همان تعبير قرآن [است]: مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَوْريةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الحِمارِ يَحمِلُ أَسْفَاراً 1
كسى كه ياد مىگيرد، لكن ياد گرفتنش همان ياد گرفتن است و به كار نمىبندد آن ياد گرفتنها را، تربيت، تربيت انسانى نيست، در تعبير قرآن كريم اين است كه مثِْل يك حيوانى، الاغى، مىماند كه به پشتش كتاب بار باشد. اين كتاب فرق نمىكند كه پشت يك كسى باشد؛ يا خير، در مغز و در فكرش باشد، بلكه آن كه در مغز و فكرش كتاب هست، تعليمات هست، لكن مُربّى به تربيت انسانى نيست، اين ضرر دارد براى جامعه، چه در جانب ما باشد و چه در جانب شما باشد هيچ فرق نيست، چه علوم اسلامى و فلسفۀ اعلا باشد؛ و چه علوم طبيعى و امور مربوط به طبيعت باشد. اگر همراه با تعليمْ تربيت نباشد، همراه با تعلّم تربيت نباشد، تربيت انسانى نباشد، يك حيوانى هست انسان كه انبارى از معلومات هم دارد. اما به حسب واقع حيوان پر معلومات است، نه انسان پر معلومات. خطرات علم بدون تزكيه و تربيت و گاهى ضرر از اين قشر به اسلام و به كشور از قشرهاى ديگر بيشتر مىخورد. اكثر اين دينهايى كه باطل بوده و درست شده است به وسيلۀ اهل علم درست شده است. غير اهل علم دينسازى نكرده. اهل علم دينسازى كرده و بسيار از اين خيانتهايى كه به كشور ما شده است، از همين درس خواندههاست. اين درس خواندهها هستند كه كمك كردند به دستگاه و دكترها و نمىدانم كذا، و اينها كمك كردند به دستگاه و پنجاه سال مملكت ما را به باد فنا دادند. اگر دانشگاهها درست نشود و مدرسههاى ما هم درست نشود، اميد اينكه يك جمهورى اسلامى ما پيدا بكنيم نداريم. اگر اين دو قشر تربيت شدند به طورى كه اسلام مىخواهد، تربيت انسانى شدند، هم مملكت ما مصون مىشود از تصرف شياطين و روى چرخ خودش گردش مىكند بدون وابستگى به خارج و بدون خيانتهاى داخلى؛ و هم ترقيّات حاصل مىشود براى شما. مهم در دانشجويى و در دانشيارى و در استادى و در شاگردى و در تربيت [و] در علم اين است كه يك تربيت صحيح همراه علم باشد. عالِم تربيت شده به تربيت انسانى، كه همان تربيت اسلامى است. كوشش كنيد كه هر قدمى كه براى علم برمىداريد، براى عمل ظاهرى و براى اعمال باطنى، ايجاد تقوا در خودتان، ايجاد استقامت، امانت در خودتان بكنيد كه وقتى از دانشگاه انشاءاللّه بيرون مىآييد يك انسانى باشيد كه هم معلومات داشته باشيد و هم امانتدار باشيد. براى معلوماتتان، هم امانتدار باشيد و هم تزكيۀ نفس كرده باشيد؛ نفس خودتان را مهار كرده باشيد. نفس انسان سركش است. و سركشى آن انسان را به زمين مىزند. همان طورى كه اگر انسان سوار يك اسب سركش باشد و مهار نداشته باشد اين اسب سركش انسان را به هلاكت مىرساند، نفس انسان بدتر از هر سركشى است. سركشى نفس، انسان را به هلاكت مىرساند. هر قدمى كه براى تعليم و تعلم برمىداريد، همراه آن قدم، قدمى باشد براى مهار كردن نفستان كه از اين سركشى كه دارد و آزادى كه براى خودش فرض مىكند كه هيچ مهارى در كار نباشد؛ خودتان مهار كنيد نفس خودتان را. اگر يك همچو تعليم و تربيتى در يك كشورى باشد، اين كشور مىتواند مستقل باشد، مىتواند آزاد باشد، اقتصادش را مىتواند تأمين كند، مىتواند فرهنگش را درست كند و مىتواند همه چيزش را اصلاح كند، يك همچو كشورى ديگر حكومتش نمىتواند معوج باشد؛ ارتشش نمىتواند زورگو باشد، ژاندارمريش نمىتواند تعدى بكند؛ شهربانيش نمىتواند خلاف بكند. عمده اين است كه از دانشگاهها، چه دانشگاههاى علوم جديد باشد و چه دانشگاههاى علوم قديمه باشد، كه مقدرات يك مملكت دست اين دو قشر است، از اينها انسان بيرون بيايد؛ نه چهارپايى و بر دوشش كتابى چند، اين طور نباشد كه تعلم باشد، شما در طرف علوم طبيعى و اين طايفه هم در طرف علوم فقهى و الهى، دقايق علوم را بررسى كنيد، لكن از آن جهالاتى كه در نفس است و از آن سركشيهايى كه در نفس است غفلت بكنيد. اگر غفلت بكنيد، هر قدمى كه در علم برداريد از انسانيت دور شدهايد؛ هى دورتر. انسانيت يك راه مستقيمى است، يك راه مستقيم كه اگر از اين ور كسى برود مُعْوَج است و برخلاف انسانيت است؛ اگر از آن ور هم برود برخلاف است و آن كسى كه اعوجاج پيدا كرد و راه مستقيم نرفت، هر چه پيش برود دور مىشود از راه انسانيت. مثل اين مىماند كه يك خط مستقيم بكشيد، دو خط اين طور، هر چه اين خط جلوتر برود، از خط مستقيم دور مىشود. ضرورت اصلاح نَفْس هر چه درس بخوانيد و بخوانيم، اگر چنانچه به راه مستقيم نباشيم و مهار نكنيم معلومات خودمان را و مهار نكنيم نفس خودمان را و در اين راه مستقيم نكُشيم نفس را، هر چه معلومات زيادتر بشود، از انسانيت، انسان دورتر مىشود و مشكلتر مىشود انسان خودش را برگرداند. شما كه الآن جوان هستيد قواى جوانى را الحمدللّه داريد و مبتلاى به سستيهاى پيرى نشديد، زود مىتوانيد خودتان را اصلاح كنيد. خيال نكنيد كه بگذاريم آخر عمر، آن وقت توبه بكنيم. آخر عمر توبه ممكن نيست براى آدم، اگر از اول عمر دنبال قضيه نباشد، خودش، خودش را نسازد، آخر عمر ديگر نمىتواند؛ قواى شيطانى در انسان ريشه كرده و قوى شده و قوّۀ خود آدم، ضعيف شده و ارادهاش ضعيف شده و كارى از او نمىآيد. توصيه به جوانها جوانها قدر جوانيشان را بدانند كه صرف كنند در علم و در تقوا و در سازندگى خودشان كه اشخاص امين صالح بشوند كه مملكت با اشخاص امين صالح مىتواند مستقل باشد. همۀ اين پيوستگيهايى كه ما به خارج پيدا كرديم دنبال اين بود كه ما رجال صالح نداشتيم. آن وقت اگر رجال صالحى بودند، كنار بودند؛ كنار گذاشته بودند. آنهايى كه در ميدان بودند رجال صالح نبودند، دانشمند هم بودند، اما رجال صالح نبودند، به درد مملكت نمىخوردند! و آنها بودند كه ما را پيوستۀ به خارج كردند و سالهاى طولانى مملكت ما در حلقوم خارجيها منافعش فرو رفت؛ و به ما آن كردند كه الآن مىبينيد كه هيچ نداريم. شماها ذخاير اين مملكت هستيد، جوانيد، دانشجو هستيد، ذخيرۀ اين مملكت هستيد، طورى بكنيد كه اين ذخيرهها براى مملكتتان مفيد واقع بشود و خودتان را اصلاح بكنيد تا انشاءاللّه يك انسانهاى متعهد صحيحالعمل امين؛ كشورتان دست خودتان و خودتان ادارهاش بكنيد. آدم امين را هيچ كس نمىتواند مُعْوَجش كند. اشخاصى كه اعوجاج دارند اينها امانت ندارند؛ اينها صلاحيت ندارند. خداوند انشاءاللّه همۀ شما را، هم خواهرها را و هم برادرها را ـ كه همه ارجمند هستيد و ذخيره هستيد براى اين مملكت ـ همهتان را حفظ كند و همهمان را به راه راست هدايت فرمايد.
عنوان :
نقش اصلاح و تهذیب نفس در تعلیم و تربیت
مرجع :
صحیفه امام (۹) صفحه ۲۹
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۴-۱۷
حضار :
دانشجویان اهواز