عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
تهديدات خارجى بسم اللّه الرحمن الرحيم وحشت دولتمردان امريكا از اثبات جرائم و جنايات من بايد تشكر كنم از آقايانى كه زحمت كشيدند و به كشور خراب مظلوم ما آمدند. ان شاءاللّه خداوند توفيق بدهد به همه كه به راه حق بروند و از مظلومها طرفدارى كنند در تمام كشورها. من يك سؤالى دارم و آن اينكه، چرا آقاى كارتر از آمدن اين هيأتها به ايران اينقدر وحشت دارد. و چرا براى كسانى كه از مملكت خودشان هستند، و از شخصيتهاى بارز هستند، براى آمدن ايران جريمه قرار داده است. و چرا از آمدن شاه به ايران اينقدر وحشت دارد. و چرا از محاكمۀ اين اشخاصى كه در سفارت اينجا، كه به اصطلاح ما لانۀ جاسوسى است، وحشت دارد. اگر ايشان دخالتى در مقدرات مملكت ما نكرده است، و اگر دولت امريكا با سرنوشت مملكت ما كار نداشته است، و سفارتخانۀ او مثل سفارتخانههاى صحيح هست، او بايد پيشقدم بشود به اينكه هيأتهايى بيايند رسيدگى كنند. چرا اينقدر وحشت دارد از اينكه رسيدگى بشود. مگر چه كرده است؟ مگر دولت امريكا با مملكت ما چه كرده است كه ايشان وحشتناك است؟ اگر آنطورى كه ايشان مدعى هستند، و طرفدارهاى ايشان مدعى هستند، با كمال خوبى رفتار كرده است، و به قوانين بينالمللى احترام گذاشته است، و با ايران به طور ظلم وجور رفتار نكرده است، بايد ما كه ادعا مىكنيم، او بفرستد يك عدهاى خودش، تجهيز كند يك جمعيتهايى از همۀ اطراف دنيا كه بيايند اينجا، و ببينند كه او چقدر رفتار خوب كرده است. چقدر با مردم ايران به انسانيت رفتار كرده است. و اين ايرانيانند كه نمكنشناسند! ما اگر دليل ديگرى نداشتيم براى مجرم بودن امريكا جز اين جلوگيرى كردن از افرادى كه از ملت خودش است، و از شخصيتهاى بزرگ ملت خودش هستند، و او براى آنها جريمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه كرده است در اينجا كه براى افرادى كه مىخواهند بيايند رسيدگى كنند جريمه قرار مىدهد؟ ما اگر هيچ دليلى نداشتيم الاّ اين، كسانى كه اطلاع نداشتند مىفهميدند كه يك مسئلهاى در كار هست كه اين وحشت را دارد. كارهايى انجام شده است كه اين وحشت را دارد. كشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرتها مع الأسف ملتهاى ضعيف، كشورهاى ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال مىشوند. گفته مىشود كه خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مىشود، ملتهاى ضعيف هم اينطورند. من هر دو جنگ بين المللى را يادم هست، و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بينالمللى اول را يادش باشد. ما در جنگ بينالمللى هم مشاهده مىكرديم، من كوچك بودم لكن مدرسه مىرفتم، و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم؛ در خمين، من آنجا آنها را مىديدم، و مورد تاختوتاز ما واقع شديم در جنگ بينالمللى اول. جنگ بينالمللى دوم را بسيارى از شماها يادتان است كه ما مورد تاختوتاز اين سه قوه واقع شديم؛ امريكا، انگلستان، شوروى. سربازهاى آنها در همۀ كشور ما تقريباً پخش بودند. شوروى تقريباً از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها، و كسان ديگر هم جاهاى ديگر. ما مورد تاختوتاز بوديم به عنوان پل پيروزى. ما بايد مورد تاختوتاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند. بعد هم كه پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم. كشورهاى ضعيف اينطورند؛ در حال صلح مورد تاختوتازند و ذبح، و در حال جنگ هم همين طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود، در حالى كه دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود. اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چيز ما را از دست بدهند، بگيرند از ما. ما در طول مدتى كه انگلستان و امريكا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز خودمان نداشتيم. نه فرهنگ ما يك فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مىشد در دانشگاههاى ما اشخاصى كه براى خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند، و نه قواى نظامى ما از ما بود و براى ما بود، و نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود. تمام طرحهايى كه ريخته مىشد از آنجا بود. شاه مخلوع در يكى از كتابهايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران، او نوشته است كه اينها صلاح ديدند كه من باشم، ما باشيم در ايران. بعد آنهايى كه اطرافش بودند، لابد به او فهماندند كه بد غلطى كردى. آن كتاب را با آن جملهاش را ديگر محو كردند و جمع كردند، از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت، اين يك اقرارى است از او، به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مسئله بود، منتها آن را خود انگليسها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم، لكن به ما خيانت كرد و او را بيرون كرديم. اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد. آن هم اقرارى بود كه همان كسى كه دستنشاندۀ خود آنها بود كرد. در يكى از صحبتهايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مىنوشتند و پيش ما مىفرستادند، و ما ملزم بوديم كه آنها را وكيل كنيم. ما، هم وكلا را با اين كلمه مىشناسيم و هم محمدرضا را، و دستگاههاى دولتى را با اين كلمه مىتوانيم بشناسيم و هم امريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست. نرسيدن فرياد مظلوميت ملت ايران به دنيا ما مىخواهيم ببينيم كه اين ملت ما چه مىگفتند. از اول كه رضاخان سركار آمد و مشغول به فسادكارى شد، و قيام كردند علماى اسلام، از آذربايجان يك دفعه، از خراسان يك مرتبه، بعدش هم باز يك دفعۀ ديگر، و از اصفهان يك دفعه، كه علماى ايران هم تقريباً از بسيارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مىخواستند جنگ بكنند؟ چه مىگفتند اينها؟ مردم در 15 خرداد چه مىگفتند؟ اين 15 خردادى كه فردا سالروزش هست، مردم چه مىگفتند كه مستحق اين بودند كه آنطور كه گفتند پانزده هزار مظلوم را اينها به خاك و خون كشيدند، و از قرارى كه مىگفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع مىكرده. اينها چه مىگفتند كه مستحق اين مسائل شدند؟ ملت ايران در طول اين قريب بيست سال كه از اول 15 خرداد تا حالا هست، اينها چه مىگفتند؟ چه مىگويند؟ مع الأسف تمام رسانههاى گروهى خارج و بعضى از داخليها همه در خدمت ابرقدرتها هستند. ما نمىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم، ما وسيله نداريم. همۀ روزنامههاى خارج به ضد ما چيز مىنويسند. همۀ راديوها و تلويزيونهاى خارج به ضد ما پخش مىكنند اكاذيب را. در دنيا ايران را مثل يك جنگلى كه تويش يك دسته وحشى جمع شدهاند و ريختهاند به جان مردم، و دارند قتل عام مىكنند همه را، و پستانهاى زنها را مىبرند و چه مىكنند و چه مىكنند [معرفى مىكنند]. ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم؟ كى مىرساند اين ندا را به دنيا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببينيم كه شما آقايان و خانمها كه آمديد و رسيدگى كرديد اينجا، مىتوانيد؟ همچو قدرتى داريد كه اين مسائل ايران را برسانيد؟ ما مىخواهيم آنى كه حقيقت است، هيچ نمىخواهيم طرفدارى از ما بشود، ما مىخواهيم طرفدارى از حقيقت بشود. آنچه كه حقيقت است شما به ممالك خودتان برسانيد. آنجا بگوييد قضيۀ 15 خرداد را كه چه بوده است. و فردا مشاهده مىكنيد كه اين ملت كه 15 خرداد را هميشه عزادار خواهد بود، مىبينيد كه اين ملت چه مىگويند. 15 خرداد با آنها چه كرده است، 17 دى 1
با آنها چه كرده است. ما هر روز در طول اين قريب دو سالى كه نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يك مسئلهاى داشتيم، يك مسئلۀ قتل عامى. آيا هيچ شما اطلاع از اين حبسيهاى زمان رضاخان و محمدرضا خصوصاً زمان محمدرضا هيچ اطلاعى از اينها پيدا كرديد؟ هيچ مىتوانيد تصور كنيد كه در اين زيرزمينها كه در محبسهاى اينها موجود است، با اين جوانهاى ما چه كردند اينها؟ شما به تلويزيون در ديشب، پريشب كه دادگاه را نمايش مىداد نگاه كردهايد ببينيد كه آنهايى كه خودشان را نشان مىدهند يكى ـ دو تا مورد است، اينكه چه بوده است قصه؟ شما مىدانيد كه پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره كردند؟ شما مىدانيد كه در تاوه گذاشتند اين جوانهاى ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنيا برسانيم؟ من گمان مىكنم كه شما هم نتوانيد؛ فردا وقتى كه رفتيد در محلهاى خودتان، شروع كنند آن قلمهاى اجير و آن خيانتكارهاى به همۀ بشريت، شروع كنند بر ضد شما يك چيزهايى را نوشتن كه حرفهاى شما را خنثى كنند، لكن به اندازۀ قدرتتان حق را بگوييد. نهراسيدن ملت ايران از دخالت نظامى و حصر اقتصادى ملت ما الآن قيام كرده است و نهضت كرده است، و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى نتواند در ايران ديگر آن كارهايى را كه مىكرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الآن تمام همّشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود؛ لكن اين يك آرزويى است كه اين ابرقدرتها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمىدهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر آنها خيال كردهاند كه نظامى زياد دارند و وسايل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكنندهتر است. ما را اينها مىخواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار دادهاند. و معالأسف اين دولتهايى كه ادعا مىكنند كه ما متمدن هستيم، و ادعا مىكنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسئله فهميده مىشود كه اينها چكارهاند. كارتر آنجا نشسته و حكمفرمايى مىكند، و اين ملتها، دولتها يعنى، اين دولتهايى كه تحميل شدهاند بر ملتها، اينها هم فرمانبردارى مىكنند؛ اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولتهاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمىتوانند، مىترسند از امريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند؛ براى اينكه مخالفتشان براى خودشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولتها به ما گفتهاند كه ما همان چيزهايى كه از ديگران مىگيريد ما به شما مىدهيم. كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم، و استقلال خودمان را حفظ مىكنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت، و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزادىمان را حفظ بكنيم، يا خير، بندۀ آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرتها باشيم و زندگانيهاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مىدهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مىدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مىدهد، و مىگويد كه ما مىخواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً ـ من در نجف بودم آن وقت ـ تا حالا زن، مرد، جوانها مىآيند و از من استدعا مىكنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مىكنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم، آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند، بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم. ديدم مىگويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده، مىگويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مىطلبند و دعا مىخواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مىترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مىترسند؟ همۀ عالم درهاى ممالكشان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عدهاى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مىكنيم، يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مىدهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. ما مىخواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است، ما مىخواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم. اين دروازۀ تمدنى كه شاه مخلوع مىخواست به روى ما باز بكند، يعنى قدرتها را بر ما مسلط كند، و همۀ دارايى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مىخواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد، به طورى كه اگر الآن همۀ ملت دستشان را به هم بدهند و دستشان را به هم دادهاند بحمداللّه، و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است، و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيلۀ امريكا بر مملكت ما گذشته است، سالهاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مىخواهيم چه كنيم روابط داشته باشيم با آنهايى كه مىخواهند ما را بچاپند؟ رابطۀ ما با آنها غير از اين است كه رابطۀ چپاولگر و چپاولبشو است؟ براى چه ما مىخواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند. ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مىدهد، خودمان مىكاريم و مىخوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مىخواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديۀ آسمانى است، يك هديۀ الهى است به ما رسيده، و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم به نعمت خدا، قدردانى از نعمت خدا نكردهايم، كفران كردهايم نعمت خدا را، ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهايى كه مىكنند و كشتيهايشان را مىآورند در مثلاً خليج و امثال اينجا، و از اين طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرفها كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مىخواستند تحميل كنند، و يكى يك مثلاً نالهاى مىزد، يك كشتى از انگلستان مىآمد در آبهاى خليج، تمام مىشد مسئله. امدادهاى غيبى خداوند در شكست ظالمين حالا همۀ كشتيهايتان را هم بياوريد اينجا، همۀ طيارههايتان را هم بفرستيد اينجا، مسئله حالا غير سابق است. ما اتكال به خدا داريم. ما براى اين جهان يك مدبّر را مىدانيم هست. آنهايى كه تاكنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بكنند كه يك ملتى كه هيچ نداشت جز اللّهاكبر، و او همه چيز است، چطور همۀ قوا را كنار زد، و اين قواى شيطانى كه همه پشتيبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهاى پاييندست هم دنبال او بودند، و ما را نمىگذاشتند در يك مملكتى زندگى كنيم و فعاليت كنيم، همه موافق با او بودند. اين چه بود كه اين ملت ضعيف بدون تجهيز، بدون تدريب نظامى 2
را بر اينهمه قدرتها غلبه داد؟ اين جز اين بود كه رعبى را كه خدا در دلهاى اين سران انداخت، ما را به رعب، به رعبى كه خدا در قلب اينها انداخت پيروز كرد؟ اين جز همان است كه در صدر اسلام هم يك عده قليل را بر عدههاى كثير پيروز كرد، و همچو رعبى در قلبها انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب، كه هر چندتايشان يك شمشير داشت، و هر چندتايشان يك شتر داشت، و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بر آنها، چه بود؟ اين جز اين بود كه يك دست غيبى در كار است؟! نبايد بيدار بشوند آنهايى كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياوردهاند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه مىخواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شنها ساقط كردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شنها همه مأمورند. تجربه بكنند باز. حفظ روحيه معنوى اول انقلاب لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مىكنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد، و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ. مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با اللّهاكبر پيش برد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد؛ بيمۀ الهى هستيد. خدا نكند كه دستهايى كه الآن در كار هست و مىخواهند شما را مأيوس بكنند، اينها در اين شيطنتشان پيروز بشوند، و شما را از آن حالى كه در اول انقلاب داشتيد منحرف كنند، كه آن روز، روزى است كه خداى تبارك و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما بر مىدارد و شما به همان حالها مىافتيد. حفظ كنيد؛ حفظ كنيد آن حالى كه در اول نهضت داشتيد. شما نهضت براى شكم نكرديد، شما نهضت براى اتاق و حياط نكرديد، شما نهضت نكرديد براى اينكه يك مقامى پيدا بكنيد. شما آرزوى شهادت نمىكنيد به اينكه برسيد به يك مثلاً فرشى و يك نوايى. اين حال را كه حالى است الهى حفظ كنيد، و مادامى كه اين حفظ بشود شما پيروز هستيد. و من وعدۀ پيروزى به شما مىدهم. و خداى تبارك و تعالى، وعدۀ پيروزى داده است به شما: اِنْ تَنْصُرُوا اللّه يَنْصُرْكُمْ. 3
اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد، و از هيچ ابرقدرتى نترسيد، و از هيچ تبليغاتى، داخلى و خارجى، هيچ خوفى نداشته باشيد. ما راه خودمان را مىرويم و آن راه خداست. بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستكبرين و من اميدوارم كه اين هيأتهايى كه آمدند و رسيدگى كردند، گرچه نمىتوانند رسيدگى كنند، آنها نمىتوانند به همۀ دردهاى ما برسند آنها مصيبتهايى كه من در زمان رضاخان شاهدش بودم كه بر اين ملت گذشت، آنها ديگر مثل اينكه ديگر منسى 4
شده و كهنه شده، و آن اشخاصى كه آن را ادراك كردند ديگر در آنها كم است. الآن شما نمىتوانيد آنها را اطلاع پيدا كنيد، شما نمىتوانيد اطلاع پيدا كنيد اينكه اين پنجاه سال به ما چه گذشته است، به اين ملت چه گذشته است، و نمىتوانيد تصور اين را بكنيد كه اين ملت جوانهايش به چه بلاهايى مبتلا شدند، در اين تاريكخانهها و در اين زيرزمينهاى ساواك، لكن آن مقدارى كه اطلاع پيدا كرديد و اسناد را به شما دادهاند، و اگر رفتيد آن محل را هم ديديد، و آن چيزهايى كه در آنجا هست، كه هيچ شباهتى به سفارتخانه ندارد، آن وقت تصديق مىكنيد كه مسئله، مسئلۀ گروگان گرفتن يك عده ديپلمات نيست. اين چيزى است كه قلمهاى خارج و مطبوعات خارج به شما تحميل كرده است كه بگوييد ديپلماتها، والاّ اگر، اينها را ببينيد مىفهميد كه اين محل، محل ديپلمات نيست، و اين اشخاص، اشخاص ديپلمات نبودند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى، به همۀ ما و به همۀ مظلومين عالَم و به همۀ مستضعفان جهان پيروزى عنايت كند، تا همه از زير بار اين ابرقدرتها خارج بشوند، و مسئلهاى است كه بايد بشود. مسئله اينطور شده است كه ديگر مستضعفين در مقابل مستكبرين قيام كردهاند، بيدار شدهاند. بيدارى اولْ قدم است، اول قدم يقظه 5
است. در سير عرفانى هم يقظه اول قدم است. در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است، بيدارى اول قدم است و كشورهاى اسلامى، ملتهاى مسْلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شدهاند، و سياههاى امريكايى كتك اين بيدارى را مىخورند، و انشاءاللّه پيروز خواهند شد. والسلام عليكم و رحمةاللّه
عنوان :
وحشت کارتر از محاکمه افراد مستقر در لانه جاسوسى نهراسیدن ملت ایران از
مرجع :
صحیفه امام (۱۲) صفحه ۳۹۳
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۵۹-۰۳-۱۴
حضار :
هیاتهاى نمایندگى شرکت کننده در کنفرانس بین المللى بررسى مداخلات امریکا در ایران