Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

بسم اللّه‌ الرحمن الرحيم قيام پانزده خرداد؛ مبدأ نهضت اسلامى پانزدۀ خرداد ـ كه ما مردان با اراده‌اى را از دست داديم و جوانانى از دست ملت ما رفت ـ نقطۀ عطفى است در تاريخ، و مبدأ اين نهضت است. آنها كه در پانزدۀ خرداد قيام كردند، قيام مردانه كردند، و در مقابل دژخيمان «نه» گفتند و به شهادت رسيدند، آنها مبدأ اين نهضت عظيم شدند. من از خداى تبارك و تعالى براى آنها رحمت استدعا مى‌كنم؛ و براى بازماندگان آنها سلامت و صبر و سعادت. همين قيامها بود كه امروز مى‌بينيد در يك مجلس، گروههاى مختلف مجتمع مى‌شوند با مقصد واحد. همين قيامها بود كه مابين دانشگاه و مدارس قديمى ما را جوش داد، و مابين قشرهاى مختلف را جوش داد، به طورى كه همه با حال وحدت و با وحدت اراده، و با وحدت مقصد اين راه را طى كردند و تا اينجا رساندند. و به اين نحو كه ملت ما الآن زنده است و راه خودش را يافته است اين راه را هم طى خواهد كرد و نهضت را به ثمرهاى انسانى ـ اسلامى خواهد رساند. اين خواهرهايى كه از بعض نعمتها، از نعمت گوش و زبان محروم هستند، و الآن آمدند اينجا، اين خود اسباب اميدوارى است كه همۀ قشرها مجتمع هستند در اين مقصد الهى، خداوند آنها را حفظ كند و به سعادت برساند. تلاش همۀ اقشار براى خنثى كردن توطئه‌ها من اميدوارم كه اين قشرهاى مختلفى كه هست، همه توجه داشته باشند كه اين توطئه‌هايى كه الآن در بين هست با توجه خودشان خنثى كنند. شما ديديد، و خانمهاى به قول خودشان روشنفكر ديدند، كه يك دروغى در تهران منتشر كردند. و اين خانمها بدون اينكه رسيدگى كنند، به خيابانها مى‌خواستند بريزند. در صورتى كه اصلاً يك همچو قانونى كه آنها خيال مى‌كردند مطرح نبود. مع‌ذلك، مع‌الأسف اين روشنفكرها معلوم شد كه اين قدر بى‌توجه به مسائل روز هستند و به مسائلى كه مربوط به سرنوشتشان هست كه مطالبى كه در راديو ـ تلويزيون، در مطبوعات منتشر شده است اينها نگاه نكردند؛ و فقط به نوشته بعض اشخاص مُفْسِد نگاه كردند؛ و بدون توجه خواستند ترتيب اثر بدهند. اينها توطئه نيست؟ اينها كشف از يك توطئۀ فاسد نيست كه يك مسئله‌اى كه اصلاً مطرح نشده است، نسبت بدهند كه گذشت در قانون اساسى كه زن هيچ حقى ندارد؟ در صورتى كه اصلاً مطرح نشده است، و از امورى نيست كه مربوط به قانون اساسى باشد. بيدار نمى‌شوند اين جوانهاى ما؟ اين جوانهاى زن و مرد ما بيدار نمى‌شوند كه يك همچو توطئه‌هايى در كار هست؟ توجه نمى‌كنند كه يك دروغ را كه بعد از يك روز كشف مى‌شود، مع‌ذلك آنها منتشر مى‌كنند و از جهالت اشخاص بهره‌بردارى مى‌كنند؟ به كجا بايد گفت كه شمايى كه اين قدر به قول خودتان دانشمند و روشنفكر هستيد به يك قانونى كه سرنوشت شما بستگى به او دارد اين قدر بى‌عنايت هستيد كه نه روزنامه را نگاه كرديد، نه راديو را گوش كرديد، نه راديو ـ تلويزيون را! و همين طور بى‌جهت، اسباب اين شد كه ما را سرشكسته كنيد كه روشنفكرهاى ما اين طور مردم هستند، اين طور جمعيت هستند كه تحت تأثير يك دروغى كه بعد از يكى دو روز فاش مى‌شود واقع مى‌شوند؛ و خودشان اين قدر بى‌اطلاع‌اند كه از گزارشها و از چيزهايى كه مى‌گذرد در مملكتشان هيچ توجه ندارند و هيچ اطلاع ندارند. آزادى يا تباهى خودتان را اصلاح كنيد! توجه كنيد به سرنوشتهاى خودتان. اينهايى كه اين دروغها را پخش مى‌كنند براى شما نمى‌خواهند يك سعادتى ايجاد كنند. اينها همانها هستند كه با اسم «آزادمردان و آزادزنان» شما را و همۀ جوانهاى ما را به تباهى كشيدند. اينها اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهايى كه تباهى مى‌آورد مى‌دانند. و اما آن چيزهايى كه تباهى ندارد، آن چيزهايى كه براى سرنوشت ملت است، در آن چيزها آزادى نمى‌دهند. اينها همان طايفه هستند، اينها مى‌خواهند همان مسائل را پيش بياورند. و از چيزهايى كه اينها منتشر مى‌كنند، شما توجه داشته باشيد. اسلام براى همۀ شماست. اين معنا [از] من قبلاً سؤال شده بود. و جواب دادم كه طلاق در صورتى كه شرط بشود در ضمن عقد با مرد، وقتى كه مى‌خواهند عقد كنند، شرط بكنند و در ضمن عقد اين شرط بشود كه وكيل باشد [زن] در طلاق خودش، يا مطلقاً، يا در شرايطى يك سؤالى پيش آورده است. و آن اينكه اين زنهايى كه حالا تحت زوجيت هستند چه؟ اين ولايت فقيه را اينها مخالفت مى‌كنند، در صورتى كه نمى‌دانند از شئون فقيه هست كه چنانچه يك مردى با زن خودش رفتارش بد و ناسالم باشد، او را اولاً نصيحت كند، و ثانياً تأديب كند، و اگر ديد نمى‌شود، اجراى طلاق كند. ولايت فقيه؛ هديه‌اى الهى شما موافقت كنيد با اين ولايت فقيه. ولايت فقيه براى مسلمين يك هديه‌اى است كه خداى تبارك و تعالى داده است. مِنْ جمله همين معنايى كه شما سؤال كرديد و طرح كرديد كه خوب، زنهايى كه الآن شوهر دارند چنانچه گرفتاريهايى داشته باشند، چه بايد بكنند؟ آنها رجوع مى‌كنند به آنجايى كه فقيه هست، به مجلسى كه در آن فقيه هست، به دادگاهى كه در آن فقيه هست؛ و فقيه رسيدگى مى‌كند؛ چنانچه صحيح باشد، شوهر را تأديب مى‌كند؛ شوهر را وادار مى‌كند به اينكه درست عمل كند. و چنانچه نكرد، طلاق مى‌دهد، ولايت دارد براى اين امر. اگر ديديد به فساد مى‌كشد، يك زندگى به فساد كشيده مى‌شود، طلاق مى‌دهد. و طلاق اگر چه در دست مرد است، مى‌تواند لكن فقيه در جايى كه مصلحت اسلام را ديد، مصلحت مسلمين را ديد، و در جايى كه ديد نمى‌شود به غير از اين، طلاق بدهد. اين ولايت فقيه هست، ولايت فقيه براى شما يك هديۀ الهى است. مخالفت با اسلام منشأ مخالفت گروهكها و غرب باوران در هر صورت، ما الآن گرفتار يك مشت اشخاص مختلف السليقه و مختلف العقيده‌اى كه همه در اين معنا كه نخواهند اين مملكت به سر و سامان برسد شريك‌اند. در عقايد مختلف‌اند، بعض گروههاشان با بعض گروههاى ديگر دشمن هم هستند، لكن در يك چيز موافق‌اند، و آن اينكه مخالفت با اسلام! مخالفت با آن چيزى كه همۀ ملت ما به آن رأى دادند، در اين اينها موافق‌اند؛ يعنى در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشيد، اين باطلها نمى‌توانند كارى بكنند. شماها توجه داشته باشيد كه اسلام براى شما، براى ما، براى همه، براى همۀ بشر مفيد است. اسلام يك طرحى است كه براى مستضعفين بيشتر از ديگران مفيد است؛ و براى همه مفيد است. از اسلام نترسيد، و نترسانيد مردم را. شماهايى كه قلم دستتان مى‌گيريد و هر چه دلتان مى‌خواهد مى‌نويسيد يا هر چه دلتان مى‌خواهد صحبت مى‌كنيد، شماها از اسلام بى‌اطلاع هستيد. شما يك كلمۀ اسلامى شنيديد، گاهى هم يك كتابى خوانديد كه نويسنده‌اش هم از اسلام اطلاع صحيحى نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع از فلسفۀ احكام اسلام، شماها سمپاشى مى‌كنيد. و معلوم هم نيست كه واقعاً مقصدتان اين باشد كه يك كار صحيحى انجام بدهيد، منتها اشتباه مى‌كنيد. نخير، من خيلى احتمال مى‌دهم كه بسيارى از اينها ـ نه همه ـ بسيارى از اينها اشخاصى باشند كه حالا كه ديدند آن رژيم به هم خورده است و آن منافعى كه آنها در آن رژيم مى‌بردند، و آن قدر فاصله‌اى كه مابين آنها و مابين مردم بوده است در طرح اسلامى آن طور نمى‌تواند مطرح باشد، اينها حالا به دست و پا افتادند بلكه نگذارند اين نهضت پيش برود. شما ملاحظه كرديد كه قدم بقدم مخالفت كردند. آن روز كه نهضت بود، همين در تهران و در ساير جاها، هِى مخالفتها بود و دست و پا مى‌زدند به اينكه ـ همين داخليها، خارجيها، [وقتى] كه سر جايش بود ـ شاه را نگه دارند. وقتى كه شاه رفت، دست و پا مى‌زدند به اينكه بختيار را نگه دارند. توى خيابانها راه مى‌افتادند و «قانون اساسى» مى‌گفتند. قانون اساسى معنايش حفظ شاهنشاهى است. و آنها قانون اساسى را براى شاهنشاهيش مى‌خواستند، نه براى ساير مسائلش. وقتى كه بختيار هم رفت، دنبالش باز هى صحبت قانون اساسى بود؛ مى‌خواستند حفظش كنند. من كه در پاريس بودم، مى‌آمدند آنجا پيغام مى‌دادند، خودشان مى‌آمدند كه بگذاريد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد، و روى شوراى سلطنتى يك كارهايى بكنيد، و بعد ما كارهايى بكنيم و بعد چه؟ خوب، من مى‌دانستم كه اينها يا نمى‌فهمند مطلب را؛ يا مقصدشان اين است كه همان مسائل حفظ بشود. شوراى سلطنتى را ما فرض كنيد قبول كنيم، معنايش اين است كه سلطنت را قبول كرديم. والاّ شوراى سلطنتى با شاه است، هر وقتى بخواهد كنارش مى‌گذارد. اين معنايش اين است كه ما خود شاه را قبول داريم. مى‌آمدند بعضى از همين روشنفكرها و بعضى از همين اشخاصى كه حالا انقلابى شدند، همينها مى‌آمدند مى‌خواستند ما را اغفال كنند ـ يا خودشان هم نمى‌فهميدند ـ كه شما كارى بكنيد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد. در صورتى كه آن كه رئيس شوراى سلطنتى 1

بود آمد پاريس، من گفتم تا استعفا نكردى من با تو ملاقات هم نمى‌كنم، استعفا هم كرد او. ولى مع‌ذلك از اينجا مى‌آمدند هِى مى‌گفتند آن هم كه از بين رفت و ملت ما بحمداللّه‌ پيروز شد، بعد در هر قدم، مخالفت واقع مى‌شد. در رفراندمش باز مخالفت مى‌كردند. در مجلس خبرگانش، در انتخاباتش، باز مخالفت مى‌كردند. حالا هم با مجلس خبرگان مخالفت مى‌كنند. بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد. بعد هم با رئيس جمهورى مخالفت خواهند كرد. اين مخالفتها همين طور سلسله مراتب محفوظ است! براى اينكه با اساس مخالف‌اند. چون با اساس مخالف‌اند، اينها فروع آن اساس است، با آن مخالفت مى‌كنند. لكن بايد بدانند كه اين دست و پا زدنها ديگر فايده ندارد. ما هيچ وقت از اين دست و پا زدنهاى شما نمى‌ترسيم. ما مى‌دانيم كه ديگر كارى از شما نمى‌آيد. يك نويسندگى از شما برمى‌آيد و يك گفتن از شما برمى‌آيد. خوب، هر چه مى‌خواهيد بنويسيد و هر چه مى‌خواهيد بگوييد! لكن شما بيدار بشويد. شما بفهميد كه بايد در مسير اين راه برويد. همگامى با ملت دنياتان هم در مسير اين ملت است، اگر شما دنياتان هم بخواهيد اداره بشود. يك سيلى راه افتاده، برخلاف مسير اين سيل هلاكت مى‌آورد. شما بخواهيد برخلاف مسير اين ملت ـ كه مسير اسلام است ـ برخلاف مسير اين سيل خروشانى كه اين سلسلۀ خبيثه را و آن رژيم فاسد شاهنشاهى را در هم كوبيد، شما چهار نفر بخواهيد مقاومت كنيد و مقابلش بايستيد، شما را اين سيل مى‌برد! براى دنياى خودتان، اگر اهل دنيا هستيد، براى دنياى خودتان فكر بكنيد. اين قدر مخالفت نكنيد با ملتى كه جوانهايش را و همه چيزش را در راه اين نهضت داده و در راه اسلام داده، و شماها هيچ كاره بوديد. اگر مخالفت هم نمى‌كرديد، كارى به اين كارها نداشتيد. نشسته بوديد توى منازل خودتان و كاخهاى خودتان و مشغول تَعُّيش خودتان بوديد. حالا آمديد و باز مخالفت با اين ملت مى‌كنيد، اين صلاح خودتان نيست، صلاح دنياتان نيست، صلاح دينتان نيست. بياييد با اين سيل، همراه بشويد تا اينكه بتوانيم ما اين نهضت را تامّ و تمام به آخر برسانيم. و به زودى ان‌شاءاللّه‌. گر چه مخالفتهاى شما اسباب اين نمى‌شود كه اين سيل خروشان وقوف كند، لكن براى ما يك عيبى است كه بگويند اين اشخاصى كه مثلاً داراى كذا و علم كذا و كذا هستند اينها با ملت خودشان مخالفت دارند مى‌كنند. مخالفت مدعيان دمكراسى با حكومت مردم اين اشخاصى كه مدّعى اين هستند كه بايد دمكراسى باشد، و آن حرفهايى كه مى‌زنند، همين اشخاص با حكومت ملت دارند مخالفت مى‌كنند؛ با همين ملتى كه نود و هشت و بيشتر درصد را رأى داشتند، با اينها دارند مخالفت مى‌كنند؛ با همين مجلس خبرگانى كه با آراء آن طور، تعيين شدند حالا اينها دارند باز مخالفت مى‌كنند. ولايت فقيه؛ ديكتاتورى نيست اينها اصلاً اطلاعى ندارند كه قضيۀ ولايت فقيه چى هست. اصلاً از ولايت فقيه سر درنمى‌آورند كه اصلاً چه هست! در عين حالى كه سر درنمى‌آورند، مى‌نشينند مى‌گويند اگر بنا باشد كه ولايت فقيه بشود ديكتاتورى مى‌شود، كذا مى‌شود! مگر اميرالمؤمنين ـ كه ولىّ امور مردم بود ـ ديكتاتور بود؟ مگر خود پيغمبر كه ولايت داشت ديكتاتور بود؟ مگر بگويند ولايت براى پيغمبر هم نيست؛ پيغمبر هم مثل ساير مردم! و از اينها بعيد نيست اين را بگويند. لكن جرأت نمى‌كنند بگويند. ديكتاتورى كدام است؟ در اسلام همچو چيزى مطرح نيست. اسلام ديكتاتور را محكوم مى‌كند. اسلام يك نفر فقيه را اگر بخواهد ديكتاتورى بكند از ولايت ساقطش مى‌كند. چه طور ديكتاتورى مى‌گوييد مى‌كند اسلام، و اين حرفها را مى‌زنيد؟ اگر مى‌دانيد و مى‌گوييد، چرا بايد در مخالف مسير ملت سير بكنيد و اين مسائل را بگوييد؟ اگر نمى‌دانيد، چرا انسان ندانسته يك حرفى را بزند؟ همين بيخود بدون اينكه بفهمد چى هست مسئله، بيايد يك همچو مسائلى را بگويد. ان‌شاءاللّه‌ من اميدوارم كه ما همه با هم، آنهايى كه از پانزده خرداد جوان دادند و سرپرست خودشان را از دست دادند، و آنهايى كه الآن مشغول فعاليت هستند، همه با هم اين مقصد را طى بكنيم، و به آن نقطه آخر فيروزى برسيم. خداوند همه‌تان را حفظ بكند.

  1. ـ آقاى سيد جلال‌الدين تهرانى.

عنوان :

مخالفت با اسلام منشا مخالفت غرب باوران و گروهکها

مرجع :

صحیفه امام (۱۰) صفحه ۴۲۹

مکان :

قم

تاریخ :

۱۳۵۸-۰۸-۰۹

حضار :

خانواده‌هاى شهداى 15 خرداد 42 و شهداى حوادث بندر انزلى