عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم خودشناسى و بازگشت به خويشتن در عين حال كه هم وقت گذشته است و هم هوا سرد است و هم شما دوستان در يك منزل مرطوبى به هم فشرده نشستيد و موجب تأثر است، معذلك چند كلمه عرض مىكنم. هيچ ملتى نمىتواند استقلال پيدا بكند الاّ اينكه خودش، خودش را بفهمد. مادامى كه ملتها خودشان را گم كردند و ديگران را به جاى خودشان نشاندند، استقلال نمىتوانند پيدا كنند. كمال تأسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته است و دنبال غرب رفته است. همچو غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مىكنند غير از غرب هيچ خبرى در هيچ جا نيست. و اين وابستگى فكرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشأ اكثر بدبختيهاى ملتهاست و ملت ماست. در هر امرى كه پيش مىآيد، از باب اينكه مغزهاى آنهايى كه در رأس كارها واقع بودند، به طورى بار آمده بوده است كه از خودشان بكلى منصرف و قبلهشان غرب شده بود. يكى از روشنفكرهاشان، به اصطلاح متفكرينشان 1
گفته بود كه ما تا همه چيزمان را انگليسى نكنيم نمىتوانيم يك رشدى بكنيم. يك همچو مغزهايى در رأس كارها واقع شد، و از آن طرف هم تبليغات دامنهدارى كه غربيها و غربزدگان شروع كردند و شايد حالا هم باز باشد، اسباب اين شد كه مغزهاى ما غربى شد، قبلۀ ما غرب شد، و تا بيايد اين غربزدگى و اجنبىزدگى از اين قلبها و از اين مغزها زدوده بشود، وقت طولانى لازم است. آثار استعمارى غرب در همۀ شئون كشور در قبل اين پنجاه سال هم بوده است. لكن در اين پنجاه سال اخير، و خصوصاً در اين زمانى كه اين شخص فاسد، اين محمدرضاى فاسد، زمامدار اين كشور بود، اين مسائل به رشد خودش رسيد. غربزدگى به كمال خودش رسيد. در همه جهت وابستگى پيدا شد. در عين حالى كه ما قضايمان، قضاى حقوقيمان و مسائل حقوقيمان و مسائل فرهنگيمان يك مسائل پيشرفته و از ساير جاها جلوتر هست، لكن در هر امرى دستشان را دراز كردند از جاى ديگر گرفتند. حتى آن وقتى كه در صدر مشروطيت كه باز اين مسائل كمتر بود، باز دست يك غربزدگانى آن وقت هم در كار بوده است كه قانون اساسى آن زمان را از غرب گرفته بودند، تا اين ملت به خود نيايد و فرهنگ خودش را پيدا نكند و توجه به اينكه فرهنگى دارد و فرهنگ غنى دارد، نمىشود اصلاح بشود. الآن مدرسههايى كه دانشگاهها و دانشسراها، اينها كه ما داريم، فرمهايش همه فرم غرب است. دادگاههاى دادگسترى هم همين طور است. مراحل دادگاهى هم از غرب گرفته شده است و همه چيز را از غرب گرفتهاند. فرهنگ به اين غنىاى كنار زده شده است و چسبيدهاند به فرهنگ غرب. آن هم نه فرهنگ اصيل غرب، فرهنگ استعمارى غرب. غرب همه چيز استعمارى دارد. طب استعمارى دارد. فرهنگ استعمارى دارد. همه چيز استعمارى دارد، صادر مىكند براى كشورهايى كه عقبافتادهاند به اصطلاح آنها، آن چيزى كه مناسب با آنجاست، به طورى كه وابستگى داشته باشد. آنها مىخواهند ما وابسته باشيم، و چيزهايى كه به ما مىدهند چيزهايى است كه وابستگى مىآورد. استقلال نمىخواهند ما داشته باشيم. استقلال فرهنگى نمىخواهند داشته باشيم. استقلال فكرى نمىخواهند داشته باشيم. عُمالى كه آنها تربيت كردهاند در پيش خودشان و صادر كردند براى ما، آنها هم كمك كردند به آنها، و طرز فكر جامعه ما را به طورى عوض كردند كه اگر يك مطلبى غربى نباشد جامعۀ ما نمىپذيرد اين را. حالا شايد در اين نهضت كم شده باشد. لكن شما مىدانيد كه قبلاً تا يك اسم غربى روى دوايى، روى يك فاستونى، روى چيز ديگرى نباشد، مردم هم نمىپذيرند. خيابانهاى ما بايد يك اسم غربى داشته باشد، از همان اشخاصى كه ما را آنطور ناتوان كردند و آنطور چپاول كردند و آنطور ستمها را به ما كردند، بعض از خيابانهاى ما به اسم همانهاست؛ همانهاى غربى، همانهاى امريكايى، خيابان روزولت 2
مثلاً. اگر يك جنسى رويش اسم غربى نمىبود، اين را درست نمىپذيرفتند. اگر يك دوايى نمىگفتند از غرب آمده است نمىپذيرفتند. چيزهايى كه خود ملت درست مىكرد بايد با اسم غرب فروش برود. اين غربزدگى است. يعنى بازار ما هم غربزده هست. يعنى ملت ما الآن باز هم غربزده هست. و تا از زير اين بار در نياييد و تا اين وابستگى مغزى و فكرى از بين نرود، رشد حقيقى پيدا نمىشود، و شما هم نمىتوانيد مستقل بشويد. استقلال فرهنگى تنها راه نجات شرق شما اگر بخواهيد از همه وابستگيها خارج بشويد، اين بايد اين وابستگى مغزى را، قلبى را كنار بگذاريد. گمان نكنيد كه هرچه آنها دارند خوب است. اگر يكى فرض كنيد كه يك پيشرفتى داشته باشد در صنعت، اين دليل اين نيست كه پيشرفت دارد در فرهنگ. و اين اشتباهات مال همين جاهاست كه آن كه مثلاً فرض كنيد فلان طياره را درست مىكند به خورد ما اينطور مىدهند كه همه چيزش اينطورى است، و حال آنكه نيست اينطور. فرهنگشان مثل فرهنگ ما نيست. علم حقوقشان مثل ما نيست. علومشان مثل ما نيست. علم فلسفهشان مثل ما نيست. طب هم از شرق اخذ كردهاند. كتب شرقى در دانشگاههاى آنجا تا آن اواخر، شايد حالا هم باشد تدريس مىشده. ما بايد اگر بخواهيم از اين بيچارگى بيرون برويم، بايد اين وابستگى مغزى را كنار بگذاريم. بايد دانشگاههاى ما يك دانشگاههايى باشد كه تا مدتها زحمت بكشد، اين جوانها را از آن حال سابق رژيم شاهنشاهى برگرداند به يك حال سالم رژيم اسلامى. بايد زحمت بكشند. جوانهاى ما هم بايد جديت كنند در اين معنا كه خودشان را كه گم كردند پيدا بكنند. تا اسم غرب مىآيد، خودشان را نبازند. شما ديديد كه در مقابل غرب ايستاديد. آن هم در آن چيزى كه غرب جلو افتاده است، در نظامى، در تجهيزات، عرض مىكنم كه با سلاح و امثال ذلك. شما در مقابل اينها كه زورمند بودند ايستاديد و با دست خالى هم ايستاديد و پيش برديد. اگر قبلاً به ما مىگفتند كه ما مىخواهيم يك حرفى بزنيم كه امريكا خوشش نيايد، مىترسيديم. سابق هم اينطور بود كه اگر يك مسئلهاى مىشد تا سفيرى كه اينجا داشتند چه سفير انگلستان بود يا شوروى بود يا امريكا بود، مىآمد يك اخطارى مىكرد همه عقب مىنشستند. لكن شما ديديد كه قيام كرديد و در مقابل قدرتهاى بزرگ ايستاديد و حريف خودتان را در عين حالى كه همه جديت داشتند كه باشد، عقب زديد. معلوم شد، مىشود مقابل غرب ايستاد. مىشود حتى جلو قدرتهاى غرب ايستاد. در اين قضيه خودتان را پيدا كرديد. ديديد كه نه، ما خودمان هم مىتوانيم با مشت خالى جلو برويم. در فرهنگ هم بايد خودتان را پيدا بكنيد. گمشدۀ ملل شرق آنها الآن در صددند كه با هر جهتى كه شده است، شما را باز به خودشان متوجه كنند، همه كوشششان اين است كه شماها را وابسته قرار بدهند، وابسته كنند. نگذارند اين وابستگى از بين برود. و شما دانشجوهاى عزيز خودتان در صدد اين باشيد كه از غربزدگى بيرون بياييد. اين گمشدۀ خودتان را پيدا كنيد. گمشدۀ شما خودتان هستيد. شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. آنها در صددند كه با هر ترتيب شده است خودشان را به ما تحميل كنند، و شما بايد مقاومت كنيد. شمايى كه مىخواهيد مستقل باشيد، مىخواهيد آزاد باشيد، مىخواهيد خودتان سرپاى خودتان ايستاده باشيد، بايد همۀ قشرها در اين مملكت، همۀ قشرها بناى بر اين بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزها بناى بر اين بگذارند كه خودشان از زمين روزى خودشان را بيرون بياورند و مملكت را خودكفا كنند. و بايد كارخانههاى ما خودكفا بشود. و بايد صنايع را خود اين مردم، خود اين تودههاى مردم، صنايع را رشد بدهند. و بايد دانشگاهها خودكفا بشوند كه احتياج به دانش غرب نداشته باشند. بنا از اول هر امرى اين است كه انسان اراده كند يك مطلبى را همچو نترسانندش كه نتواند اراده بكند، قبلاً ما را همچو از دستگاه مثلاً سلطنت ترسانده بودند كه اراده نمىكرديم مخالفت را. نمىتوانستيم اراده كنيم كه مخالفت كنيم. احتمال نمىداديم كه ما بتوانيم مخالفت كنيم. لكن خداى تبارك و تعالى، خواست و شما اراده كرديد و شد. حالا هم همين طور است. نترسيد از غرب. اراده كنيد. دانشمندهاى ما نترسند از غرب. اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب. و جوانان ما نترسند و اراده كنند كه در مقابل غرب قيام كنند، و شرق اراده كند كه در مقابل غرب قيام كند. خداوند انشاءاللّه شما جوانها را براى اسلام نگه دارد. و همۀ اشخاصى كه در بنياد مستضعفين هستند و همۀ دانشجوهاى عزيز و همۀ قشرهاى ملت را خداوند حفظ كند. و با قدرت انشاءاللّه به پيش برويد و پيروز خواهيد شد.
عنوان :
وابستگى فکرى به غرب و پیامدهاى آن گمشده ملل شرق
مرجع :
صحیفه امام (۱۲) صفحه ۲۴
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۱۰-۱۲
حضار :
دانشجویان انجمن اسلامى دانشکده حقوق و دانشسراى اردبیل