عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم اعتراف به اشتباهات گذشته من هر روزى كه از اين انقلاب مىگذرد توجه به اين معنا بيشتر پيدا مىكنم كه ملت ما انقلابى عمل كردند و ما نكرديم. ما يا مقصريم يا قاصر. و در هر دو جهت آن، در پيشگاه ملت جواب بايد بدهيم. مردم ريختند همانطور كه مىدانيد اين جرثومۀ فساد 1
را بيرون كردند و به پيروزى نسبى رسيدند. وقتى كه امر دست ماها افتاد، هيچ كدام انقلابى عمل نكرديم. و چنانچه ما تجربه داشتيم، يعنى يك انقلابى كرده بوديم و از بين رفته بوديم و يك انقلاب ديگر كرده بوديم، اينطور عمل نمىكرديم. ما با بىتجربگى اين انقلاب را ايجاد كرديم، يعنى ملت [ايجاد] كرد، و ما با بىتجربگى آن كارهاى انقلابى كه بايد در اول انقلاب بشود، با مسامحه گذرانديم و همان مسامحه هم موجب شد كه اين گرفتاريها را تا حالا پيدا كرديم و از اين به بعد هم داريم، مگر اينكه انقلابى جبران كنيم. شما ملاحظه مىفرماييد، الآن كه مدتهاست يا عزاى عمومى اعلام مىكنيم يا تشييع جنازه مىرويم يا راهپيمايى مىكنيم براى كشتارهايى كه شده است، يا مجلس عزا منعقد مىكنيم. كار ما اين شده است كه در اين مملكت پاسدارهاى ما اينطور قتل عام مىشوند و اينطور كشته مىشوند، و اين براى اين است كه ما انقلاب را آنطور كه بايد راه نبرديم. اگر راه برده بوديم، اگر آن روزى كه مىخواستند در كردستان بروند براى مذاكره، من به آنها تذكر دادم كه اگر بخواهيد مذاكره [كنيد]، بايد با موضع قدرت برويد. اول بايد ارتش و پاسدارها و اينها احاطه كنند آنها را، محاط قرار بدهند، بعد شما برويد صحبت كنيد. مسامحه شد. اين اسباب اين شد كه آن گرفتارى طولانى براى ما پيش آمد، و آنقدر ضايعه واقع شد. و الآن هم مىبينيد كه ضايعه پشت سر ضايعه. همين چند روز چقدر جمعيت پاسداران شهيد شدند، و اين همهاش براى اين است كه ما دو دسته بوديم: يك دستهمان از مدرسه آمده بوديم وارد شده بوديم، و يك دستهمان از خارج آمده بوديم و وارد شده بوديم. نه ما آن تجربۀ انقلابى را داشتيم و نه آنها آن روح انقلابى را، و لهذا از اول هم كه ما ـ به حسب الزامى كه من تصور مىكردم، ـ دولت موقت را قرار داديم خطا كرديم. از اول بايد يك دولتى كه قاطع باشد و جوان باشد، قاطع باشد بتواند مملكت را اداره كند [قرار مىداديم]، نه يك دولتى كه نتواند. منتها آن وقت ما نداشتيم فردى را كه بتوانيم، آشنا نبوديم [تا] بتوانيم انتخاب كنيم. انتخاب شد و خطا شد. و حالا هم كه دولت مىخواهد در مجلس شورا ايجاد بشود، حالا ما بايد اين مطلب را به مجلس شورا اعلام كنيم كه بايد يك دولت متدينِ تمام، صد در صد اسلامى و قاطع [انتخاب شود]، يك نفر وزير اگر مثل بعضى از اين وزرا كه الآن هستند باشد، اينها نپذيرند. تمام وزرا يكىيكى بايد بررسى بشود. وزير متدين صد در صد انقلابى، مكتبى و قاطع. اگر ما دولتمان باز مثل سابق باشد، و آنطور وضع و آنطور ديد را داشته باشد، ما بايد عزاى اين نهضت را بگيريم، و پيروزى ما امكان ندارد. و لهذا ما بايد اين اشتباهات سابق را جبران كنيم. اگر ما آن خطا را نكرده بوديم كه هى آمدند به من گفتند، هى گفتند، هى گفتند اين مصلحتانديشان كه «اينهايى كه، سازمانيهايى 2
كه آدم نكشتهاند و چه نكردهاند، عفو بشوند» اين عفو بر خطا واقع شد، و اينها ريختند مشغول توطئه شدند. يك جمعيتى كه در دست ما بودند رهايشان كرديم. يك دستهاى را كه بايد بگيريم ديگر نگرفتيم. ما اگر مثل آن انقلابهايى كه در دنيا واقع مىشود از اول عمل كرده بوديم، كه به مجرد اينكه پيروزى حاصل شد تمام درها را ببنديم، و تمام رفت و آمدها را منقطع كنيم، و تمام اين گروهها را خفه كنيم يا كنار بگذاريم، و منحل كنيم تمام اين گروههايى كه بودند، و با شدت عمل كنيم با آنها، اين گرفتاريها براى ما پيدا نمىشد، كه ما هر روز عزا بگيريم، هر روز شهيد داشته باشيم. و اين از دست ما گذشت و در بارگاه خدا ما استغفار مىكنيم. وظائف مجلس در رأى اعتماد به دولت از اين به بعد نبايد اين تكرار بشود. بايد دولت قاطع باشد، بايد مجلس قاطع باشد. اگر در مجلس اشخاصى هستند كه اينها باز همان طبل را مىزنند و همان حرفها را مىزنند، به اينها نبايد گوش بدهند. بايد مجلس، يك مجلسى باشد كه با قاطعيت عمل كند. و دولت اگر بخواهد يك قدمى كنار بگذارد، با قاطعيت بخواهند آن را و ردش كنند. و از اول هم كه مىخواهند قرار بدهند يك دولتى را، تصويب كنند يك دولتى را، يك دولتى بايد باشد تمام افرادش، وزرايش تمامشان اشخاصى باشند كه بفهمند چه شده است. بفهمند كه ما در چه حالى واقع هستيم. بفهمند كه اسلام چه جور بايد در ايران پياده بشود. اينها بسيارشان اصلاً توجه به اين مسائل ندارند. وزارتخانهها الآن هيچ كدام يك وزارتخانۀ صحيح نيست. هر روز تقريباً از خارج به ما اطلاع مىدهند كه سفارتخانۀ كجا چهجور است. سفارتخانۀ كجا، اموال ايران در سفارتخانهها دارد از بين مىرود. ميلياردها اموال ايران در آنجا هست. ميلياردها خانههايى كه ساخته شدهاند، قيمت دارند، دارند از بين مىروند و كسى نيست كه به اينها رسيدگى بكند. ما نداريم كسى كه رسيدگى كند. الفاظ زياد است؛ هى مىآيند مىگويند همهجا درست شد. همه چيز شد. لكن واقعيت ندارد. بايد يك هيأتى از طرف مجلس تعيين شود از اشخاص قاطع، راه بيفتند دور ممالكى كه سفارتخانه داريم، سفارتخانهها را اصلاح كنند. اين اشخاص سازمانى 3
و اين اشخاص فاسد را كنار بگذارند كه سفارتخانه يك سفارتخانۀ انسانى بشود. سفارتخانه حالا در هر جا كه دست رويش مىگذارند فاسد است. هر جا كه دست مىگذارند جز خوردن و خوراك و جز تفريح و فحشا چيزى در آن نيست. اينها بايد اصلاح بشود. اين نمىشود كه ما تقريباً قريب دو سال است كه مىگوييم جمهورى اسلامى، هيچ چيز اسلامى نباشد. هر جاى آن دست بزنيم مىبينيم خراب است. اينجا هم وزارتخانهاش همينطور. اين نمىتواند دوام پيدا بكند. ما نمىتوانيم تحمل كنيم اين مطلبى را كه آقايان مىخواهند با آن مغزهايى كه در اروپا تربيت شده است درست بكنند. ما مىخواهيم اسلام را [پياده] بكنيم. يكى از اينها آمده بود گريه مىكرد كه چرا بعضى از اينها را مىكشند! نه اين آخريها را، آنهايى كه آقاى خلخالى 4
مثلاً مىكشتند. اينها باز توجه ندارند كه اسلام در عين حالى كه تربيت است، يك مكتب تربيت است، لكن آن روزى كه فهميد قابل تربيت نيست، هفتصد نفرشان را در يك جا، يهودى بنىقريضه را در حضور رسولاللّه مىكشند، گردن مىزنند به امر رسولاللّه. اينها همين حرفهاى غربى را مىزنند كه ما بايد اصلاح كنيم. اول همه را اصلاح كنيد بعد حد بزنيد. اين عجيب است كه اول ما بايد اين مملكت را، همه را هدايت كنيم كه همه تربيت بشوند، بعد حد بزنيم. اگر يك كسى حالا شرب خمر كرد، حالا حدش نزنيم، حالا اول چيزش بكنيم تا مغزش اصلاح بشود. اينها يك حرفهاى غلطى است. بايد حدود جارى بشود. بايد وزارتخانهها اصلاح بشود. مجلس امروز رسميت پيدا كرد. با رسميت مجلس، ديگر بايد تمام امور را مجلس اصلاح بكند. يعنى با تمام قدرت، دولتى كه تعيين مىكند، دولت صد در صد اسلامى داراى قدرت باشد، و كارهايى را كه مىكند دولت و همينطور كارهايى كه در وزارتخانهها مىشود، كارهايى كه در استانها مىشود، همه تحت نظر باشد و مجلس بازخواست كند از اينها. بخواهد اينها را و استيضاح كند، اگر يكوقت خطا كردند و كار را درست انجام بدهند. اگر ارتش ما كارش را درست انجام داده بود كه ما حالا باز گرفتار بلوچستان نبوديم، گرفتار كردستان نبوديم. اينها كارها را درست انجام نمىدهند. زحمت كشيدهاند البته، من نمىخواهم تقدير نكنم از زحمتهايى كه كشيده شده است، لكن مسامحه دارد مىشود. رها مىكنند دنبالش را. بايد استيضاح بشود كه چرا اين چهارده نفر آدم در آنجا كشته شدهاند. با چه وضع اينجا كشته شده. چرا بايد اينطور بشود؟ اينهايى كه در اين كوهستانها رفتند و براى خودشان [اجتماع] كردهاند، چرا رهايشان كردهاند؟ چرا نمىروند پاكسازى بكنند؟ همۀ اين حرفها براى اين است كه ما نه رؤساى ارتشمان يك اشخاصى هستند انقلابى، و نه وزارتخانههايمان اينطورند، و نه يك دولت انقلابى ما داريم و نه هيچ كداممان، انقلابى نيستيم ما، و صدمه خواهيم خورد و صدمه خورديم. تا كى ما عزا بگيريم؟ تا كى ما مجلس عزا بگيريم؟ تا كى اين جوانهاى بيچارۀ ما تلف بشوند و باز هم قدردانى از آنها نشود و توى سرشان زده بشود؟ هى كشته بدهند و هى توسرى بخورند. هى كشته بدهند و هى تكذيب بشوند. تا كى ما بايد اينها را تحمل بكنيم؟ بايد اين كارها اصلاح بشود. لزوم اصلاحات در دستگاه قضائى از جمله اصلاحات همين اصلاحات قضاوت است. قضاوت در اسلام نمىشود دست اينها باشد؛ دست اين جمعيتى كه حالا هست. كدام يكى اينها قاضى اسلامى هستند؟ كدام اينها؟ شما تشخيص مىدهيد كه اينها قضاوت به آن ترتيبى كه اسلام گفته قضاوت، قضاوت بكنند؟ حالا ما مىگذريم از خير اينكه مجتهد جامعالشرايط [باشند]، ما به اندازۀ اين، قضات نداريم. به اندازۀ احتياج نداريم. اما اشخاصى باشند كه توجه داشته باشند به قضاوت اسلامى. بتوانند بفهمند اين مقدار ولو از روى تقليد بتوانند بفهمند كه قضاوت چه است. وضع قضاوت اسلامى چيست. اگر ما بخواهيم مسامحه كنيم در قضاوتش، در پاكسازى آنجا مسامحه بكنيم، تا آخر ما گرفتار هستيم. قضاوتمان گرفتار است. ـ عرض مىكنم كه ـ ارتشمان هست. همين طور همۀ سازمان ما هست. ما بايد از حالا به بعد اينطور رفتار نكنيم كه تا حالا كرديم. تا حالا خطا كرديم. اين خطا را بايد جبران بكنيم. و بايد با كمال قدرت تمام اين كارها عمل بشود. و ما با هيچكس قوم و خويشى نداريم. ما مطيع اسلام هستيم و احكام اسلام را مىخواهيم جارى بكنيم. اگر در وزارتخانهاى، اگر در جايى، احكام اسلام بخواهد جارى نشود، ما درِ وزارتخانه را مىبنديم. وزارتخانهاى كه ضرر داشته باشد براى اسلام، براى حكومت اسلامى، به چه درد ما مىخورد. بودجه را تصويب مىكند شورا، آقاى ـ مثلاً ـ وزير بودجه نمىدهد، اوضاع به هم مىخورد. آن وضع به هم مىخورد. آنجا وضع اينطورى است كه اشخاصى هستند افكارشان افكار انقلابى نيست. افكارى است كه مىگويند نه، ما بايد حالا با مسامحه، با چه با چه رفتار كنيم. اسلامخواهى و طرد ملىگرايى اين اشخاصى كه انقلابى نيستند بايد در رأس وزارتخانهها نباشند. و آقاى بنىصدر 5
بايد امثال اينها را معرفى به مجلس نكند و اگر كرد، مجلس رد بكند و هيچ اعتنا نكند، الاّ اينكه وزيرى باشد كه كارآمد باشد. اسلامى باشد. مسامحهكار نباشد انقلابى باشد تا يك مملكتى دستمان باشد. اگر بنا باشد اينطورى باشد، بايد ما عزاى اصل جمهورى را بگيريم. عزاى اصل همۀ مسائل را بگيريم. آقايان سر يك ملى شدن چيز، امروز ديديد كه التماس مىكنند كه بگذاريد يك قدرى بگذرد. يك قدرى بگذرد ببينيم ملى چطورى است. ما چقدر سيلى از اين مليت خورديم. من نمىخواهم بگويم كه در زمان مليت، در زمان آن كسى كه اينهمه از آن تعريف مىكنند، 6
چه سيلى به ما زد آن آدم! من نمىخواهم بگويم كه طلبههاى مدرسۀ فيضيه را به مسلسل بستند در آن زمان. همان طور كه در زمان پهلوى بستند كه من و آقاى حائرى بالاى سر اين جوانهايى كه از مدرسۀ فيضيه به تير بسته شده بودند، رفتيم و اطبا جرأت نمىكردند بنويسند اين زخمى شده است. بروند كنار اينها! بروند گم بشوند اينها! اينها منحل بايد باشند. ما نمىتوانيم تحمل كنيم به اينكه هر كس هر جورى دلش مىخواهد «خير، من دلم مىخواهد كه حالا دمكرات باشد، من دلم مىخواهد كه ملى باشد، من دلم مىخواهد كه ملى و اسلامى باشد» ما از اينها ضربه ديدهايم. ما اسلام را مىخواهيم. غيراسلام را نمىخواهيم. مجلس بايد اسلامى باشد. مجلس بايد افكارش افكار اسلامى باشد تا ما بتوانيم چه بكنيم. من نمىتوانم تحمل بكنم كه اينقدر ما جوانهايمان از بين بروند براى اينكه ما مسامحه داريم مىكنيم. مسامحهها از كار بايد برود، و بايد حالا كه مجلس تأسيس شد و مجلس رسميت پيدا كرد، همۀ امور بايد بر نظارت مجلس به روال خودش بگذرد، و با جديت و با قاطعيت و بدون مسامحه، هر كس خلاف كرد بخواهند او را، و يا اگر خلافى واقعاً كرده، بدهند او را دست دادگاهها و دادگاهها محاكمهاش كنند. و از اين جهت، حالا عرض مىكنم تمام كميتهها در سرتاسر مملكت بايد به قدرت خودش باقى باشد. تمام سپاه پاسداران در سرتاسر كشور بايد به قدرت خودش باقى باشد. تمام دادگاههاى انقلابى در سرتاسر مملكت بايد به قدرت خودش باقى باشد. بايد دادگاهها با همان قدرت باشند. منتها بر شماهاست، بر آقايان است كه اگر يك قاضى نمىتواند قضاوت بكند يا منحرف هست، عوضش مىكنيد. اما اينها بايد، اين نهادهاى انقلابى تمامش بايد بدون اينكه دستى به آن زده بشود تمام اينها بايد سر جاى خودش باشد، و كارها به طور انقلابى بگذرد. ما نمىتوانيم اين كارها را به آنطورى كه فرض كنيد كه حالا دادگسترى سابق مىخواسته بگذراند بگذريم. اين انقلاب است انقلاب غير آنطورى است و ما خطا كرديم. انصافاً خطا كرديم كه اينطور عمل كرديم. از اين به بعد بايد اين خطا نشود و عمل بشود. به طور قدرت عمل بشود. به طور قاطعيت عمل بشود. اين حرفى است كه من عرض مىكنم. آقايان هم البته موافقيد با همين حرف. از اول هم موافق بوديد و بايد از اين به بعد هم اين عمل همينطور باشد.
عنوان :
برخورد قاطع با شرارتها و توطئهها
مرجع :
صحیفه امام (۱۳) صفحه ۶۶
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۵۹-۰۴-۲۹
حضار :
اعضاى شورایعالى قضایى