بسم اللّه الرحمن الرحيم هدف نهايى پيامبران از بعثت و نهضت نهضتهايى كه به وسيلۀ انبيا و اوليا ـ عليهم السلام ـ واقع شده است قابل مطالعه است. ما كه تابع مكتب انبيا هستيم بايد آن نهضتها را مطالعه كنيم، و بفهميم نهضت چه بوده است؛ و براى چه بوده است؛ مقصد انبيا از نهضت چه بوده است، مقصد پيغمبر اسلام ـ صلىاللّه عليه و آله و سلم ـ از نهضت اسلامى چه بوده است؛ مقصد ائمۀ ما ـ عليهم السلام ـ چه بوده است. آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران را كوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند؛ و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند، كار تمام است؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط، يا مقصد بالاتر از اين است. اگر مقصد بالاتر از اين است، بايد ما هم كه تابع انبيا هستيم و تابع مكتب اسلام هستيم، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همان مقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاه ملت و رسيدن ملت به چيزهاى مادى آخر مقصد است؟ انبيا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه را، ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبيا اين بوده است كه مستكبرين بروند، و مستضعفين به نواى دنيايى برسند يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ اين همه انبيا آمدهاند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگها كردند و زحمتها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند، و تودههاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ خداى تبارك و تعالى كه انبيا را فرستاده است براى تعمير دنيا فقط فرستاده است يا مقصد بيشتر از اينهاست، بالاتر از اينهاست؟ هدف نهايى، استقرار حكومت قرآنى اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريباً رسيديم و آنها را شكست دادهايم. ملت ما شكست داد اجانب را. دست خيانتكاران را قطع كرد. و اين ريشههايى هم كه مانده است اين را هم قطع مىكنند. لكن مقصد همين نيست. اگر مقصد اين بود كه زاغهنشينها از زاغهنشينى بيرون بيايند و يك سر و سامانى پيدا بكنند، اين هم انشاءاللّه مىشود و با همت همه بايد بشود، لكن باز مقصد اين نيست. مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامى باشد؛ كشور ما در تحت رهبرى قرآن، تحت رهبرى پيغمبراكرم و ساير اولياى عظام، اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است. رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است. آزادى، استقلال، مقدمۀ هدف نهايى رژيم اسلامى مثل رژيمهاى، مكتبهاى مادى نيست، مكتبهاى مادى تمام همتشان اين است كه مرتع درست بشود! تمام همت اين است كه منزل داشته باشند؛ رفاه داشته باشند ـ آنهايى كه راست مىگويند ـ اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست. مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست؛ يك مكتب مادى ـ معنوى است. ماديت را در پناه معنويت، اسلام قبول دارد. معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام براى تهذيب انسان آمده است؛ براى انسان سازى آمده است. همۀ مكتبهاى توحيدى براى انسان سازى آمدهاند. ما مكلفيم انسان بسازيم. شما خانمها، كه زحمت كشيديد و اينجا آمديد، در اين زحمت مكلفيد انسان بسازيد. مكلفيد در دامنهاى خودتان انسان مهذب بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همۀ انبيا اين است كه آدمها را تربيت كنند؛ صورتهاى آدمى را آدم معنوى و واقعى كنند. مهم در نظر انبيا اين است كه انسان درست بشود. اگر انسان تربيت شد، همۀ مسائل حل است. يك مملكتى كه داراى انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب همۀ ابعاد سعادت را براى كشور تأمين مىكند. انسانى كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، انسانى كه متعهد است، انسانى كه مهذب است، دست ظالم را كوتاه مىكند لكن مقصد همين نيست. اين يكى از خدمتهايى است كه مىكند. آزادى براى مردم تأمين مىكند. لكن اين يكى از مقاصد است؛ همه اين نيست. استقلال براى كشور تأمين مىكند لكن همۀ مقصد اين نيست. رفاه براى امت درست مىكند لكن مقصد اين نيست. تربيت همهجانبه انسان، هدف اصلى انسان حيوان نيست، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مىرسد، در طرف كمال به بالاترين مقام موجودات مىرسد؛ و اگر انحراف داشته باشد، از پستترين موجودات پستتر است. انبيا كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق، از حيث عقايد، از حيث اعمال، مكتبهايى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را به همۀ ابعادى كه دارد، اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است، اگر اين بود، احتياج به آمدن انبيا نداشت؛ براى اينكه اين راه راهى است كه ماديين خودشان ادراك مىكنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راههايى كه بشر نمىداند، آن حقايقى را كه انسان نمىداند، به آنها تعليم بفرمايند. انبيا براى راهنمايى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر، آمدهاند. قرآن كتاب آدمسازى است؛ براى آدم ساختن آمده است. كتاب حيوان سازى نيست؛ كتاب تعمير ماديت نيست؛ همه چيز است. انسان را به تمام ابعاد تربيت مىكند. ماديات را قبول دارد در پناه معنويات؛ و ماديات را تَبَع معنويات قرار مىدهد. راه طولانى براى ساختن كشورى اسلامى مملكت ما وقتى مملكت اسلامى است كه تعاليم اسلام در آن باشد. اگر تعاليم اسلامى در آن نباشد، اسلامى نيست؛ هر چه ما بگوييم «جمهورى اسلامى»، جمهورى اسلامى لفظ نيست. با رأى ما جمهورى اسلامى تحقق پيدا نمىكند. بله، رژيم رسمى رژيم جمهوريت مىشود لكن اسلامى نمىشود مگر آنكه احكام اسلام در او جارى بشود. با جريان قانون اساسى هم اسلامى نمىشود؛ با مجلس شورا هم اسلامى نمىشود. اينها همه مقدمه است. وقتى مىتوانيد بگوييد كه مملكت اسلامى است كه بازارْ اسلامى بشود؛ تهذيب نفس باشد؛ نه مثل بازار ما كه سنگر گرانفروشى و تعدى است! وقتى اسلامى مىشود كه مرد و زن اسلامى بشوند؛ همۀ افراد اسلامى باشند. الگو حضرت زهرا ـ سلاماللّه عليها ـ است. الگو پيغمبر اسلام است. ما وقتى مملكتمان اسلامى است، وقتى مىتوانيم ادعا كنيم كه جمهورى اسلامى داريم، كه تمام اين معانى كه در اسلام است تحقق پيدا بكند. ما الآن اول راه هستيم. ما جمهورى اسلامى را به رأى اثبات كرديم؛ دست خيانتكاران هم بريديم و مىبريم؛ لكن اين كافى نيست. بعد از آن باز راه زياد است: هم راه تحصيل زندگى صحيح براى مستمندان كه در پيش است و بايد پيش برود؛ و هم راه معنويات كه او، راه بالاتر است. كاميابى بشريت، در گرو معنويت خانمهاى محترم! خودتان را تهذيب كنيد؛ و كودكان خودتان را تهذيب كنيد. كودكان خودتان را اسلامى بار بياوريد، كه در اسلام همه چيز است. خودتان در پناه اسلام و به اخلاق اسلامى متخلق بشويد، كه همه چيز در اسلام است. آقايان محترم! خانمهاى محترمات! نداى اسلام را لبيك بگوييد. اسلام براى تأمين علف نيامده است! اسلام براى تأمين معنويات آمده است. همهاش فرياد از ماديات نباشد؛ برخلاف مسلك اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا كرد، ماديات معنوى مىشود و به دنبالش هست. اسلام ماديات را به تبع معنويات قبول دارد؛ ماديات را مستقلاً قبول ندارد. اساس معنويات است. يك كشور با معنوياتش كشور است. [اينگونه نيست كه] آزاد باشد و هر چه بخواهد بكند، ولو دزدى بكند ولو خيانت بكند امروز روز امتحان است براى شما. شما آزاد شديد، شما مستقل شديد، آزاد شديد كه هر چه بخواهيد بگوييد؟ و هر چه بخواهيد بكنيد؟ خير، خداى تبارك و تعالى به شما آزادى عنايت كرد و شما را در اين آزادى امتحان مىفرمايد ببينيم تا ما چه بكنيم. در اين آزادى چه بكنيم؛ با زيردستان چه بكنيم؛ با برادران خود چه بكنيم؛ با خواهران خود چه بكنيم. آزادىِ تنها سعادت ملت نيست، استقلالِ تنها سعادت ملت نيست، ماديتِ تنها سعادت ملت نيست. اينها در پناه معنويات سعادتند. معنويات مهم است. بكوشيد تا معنويات تحصيل كنيد. علمِ تنها فايده ندارد، علم با معنويات علم است؛ ادب تنها فايده ندارد، ادب با معنويات. معنويات است كه تمام سعادت بشر را بيمه مىكند؛ و كوشش كنيد در تحصيل معنويات. در خلال علم كه تحصيل مىكنيد معنويات را تحصيل كنيد. دانشگاهها معنويت پيدا بكنند، مدارس معنويت پيدا بكنند، مكتبها معنويت پيدا بكنند، تا انشاءاللّه سعادتمند بشوند. خداوند همۀ شما را سعادتمند كند. والسلام عليكم و رحمةاللّه
عنوان :
انسانسازى، هدف اصلى از بعثت انبیا
مرجع :
صحیفه امام (۷) صفحه ۵۵۸
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۳-۰۸
حضار :
بانوان (جنوب شهر تهران و مکتب ولى عصر) پاسداران ومرزنشینان دشت مغان