عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم قرآن و ادعيه معرّف پيامبر اكرم و ائمّه (عليهم السلام) من مطلب تازهاى ندارم و خودم را لايق نمىدانم كه راجع به رسول خدا ـ صلىاللّه عليه و آله و سلم ـ و حضرت صادق ـ سلاماللّه عليه ـ چيزى عرض كنم؛ براى اينكه به آن مرتبه نيستم كه بتوانم راجع به اين مسائل صحبتى بكنم. فقط مىخواهم عرض كنم به آقايان كه معرف رسول اكرم، قرآن است. همان طور كه خود رسول اكرم و حضرت صادق ـ سلاماللّه عليه ـ [و] ولىاللّه اعظم جلوۀ تام حق تعالى هستند، قرآن هم همانطور است. قرآن هم جلوۀ تام خداى تعالى است؛ يعنى، با همۀ اسما و صفات، تجلى كرده است و ولى اللّه اعظم و رسول اكرم را با آن اشراقهايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همۀ اسما و صفات، محقق كرده است. و همينطور ولى اللّه اكرم حضرت صادق و ساير ائمه را، لكن معرف ايشان خود كتاب الهى است؛ يعنى، هر كس هر چند در اين كتاب مقدس دقت كند و توجه داشته باشد، بيشتر مطلع مىشود كه آورندۀ او كيست و چهجور آدمى است. قرآن يك سفرهاى است كه انداخته شده است براى همه طبقات؛ يعنى، يك زبانى دارد كه اين زبان هم زبان عامۀ مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفاى اصطلاحى است و هم زبان اهل معرفت، به حسب واقع. در اين كتاب شريف، مسائلى هست كه مهمش مسائل معنوى است. و رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اينجا حكومت تأسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست؛ نيامدند كه اينجا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست، اينها همه مقدمه است. تمام زحمتها[يى] كه اينها كشيدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهيم گرفته تا آمده است اينجا به رسول اكرم رسيده است، تمام مشقتهايى كه كشيدند و كارهايى كه كردند، مقدمۀ يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق [است.] كتابهاى آسمانى هم، [كه] بالاترينش كتاب قرآن كريم است، تمام مقصدش همين است كه معرفى كند حق تعالى را با همۀ اسماء و صفاتى كه دارد. عامۀ مردم خيلى ازش چيز مىفهمند ـ اين كتاب را ـ و خواص هم مسائل بالاتر مىفهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را مىفهمند، لكن اِنَّما يَعْرِفُ الْكِتابَ مَن خُوطَبِ به؛ هيچ كس نمىتواند بفهمد. هر كس بخواهد پيغمبر را بشناسد، قرآن را بايد بشناسد و هيچ كس نمىتواند بشناسد. و لهذا، هيچ كس پيغمبر را هم نمىتواند بشناسد. معرف ايشان كتاب خودشان است و معرف حضرت صادق ـ سلام اللّه عليه ـ بعد از اينكه خود پيغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. اين فقهى است كه با زبان ايشان بسط پيدا كرده است كه براى احتياج بشر از اول تا آخر، هر مسئلهاى پيش بيايد، مسائل مستحدثه، مسائلى كه بعدها خواهد پيش آمد، كه حالا ما نمىدانيم، اين فقه از عهدۀ جوابش بر مىآيد و هيچ احتياج ندارد به اين كه يك تأويل و تفسير باطلى بكنيم. خود فقه، خود كتاب و سنت، خود فقهى كه اكثرش را حضرت صادق ـ سلاماللّه عليه ـ بيان فرموده است، اين فقه همۀ احتياجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همۀ بشر را در طول مدت الى يوم القيامه [تأمين كرده،] اين محتوايش اين طور است. اينها معرفى است كه خود اينها معرف اين بزرگواراناند و ما نمىتوانيم كه از آنها تعريفى بكنيم كه لايق آنها باشد. ادعيۀ ائمۀ هدى، دعاهاى آنها، همان مسائلى را كه كتاب خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با يك زبان ديگر. قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت مىكند و همۀ مطالب را دارد، منتها بسيارش در رمز است كه ما نمىتوانيم بفهميم و ادعيۀ ائمه ـ عليهم السلام ـ يك وضع ديگرى دارد. به تعبير شيخ عارف و استاد ما، ادعيه كتاب صاعد است. قرآن نازل؛ 1
تعبير مىفرمود به اينكه قرآن كتاب نازل است كه از آنجا نزول كرده است و ادعيۀ ائمه كتاب صاعد است؛ همان قرآن است روبه بالا مىرود، جواب اوست تقريباً. كسى بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه چى است، بايد رجوع كند به آثار آنها؛ آثار آنها ادعيۀ آنهاست. مهمش ادعيۀ آنهاست و خطابههايى كه مىخواندند؛ مثل مناجات شعبانيه، مثل نهج البلاغه، مثل دعاى يوم العرفه و اينهايى كه انسان نمىداند كه چه بايد بگويد دربارۀ آنها. در هر صورت، ما عاجزيم از اينكه شكر اين نعمت را بجا بياوريم كه ما اهل يك مذهبى هستيم كه از اين دو منبع استفاده مىكنيم: از منبع وحى و از منبع ولايت. و ساير فرق اين منبع دوم را كم دارند و ما شكر اين نعمت را نمىتوانيم بجا بياوريم. و از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه به ما توفيق بدهد كه بتوانيم شكر اين نعمت را بجاى بياوريم. و وقتى كه مفاد آيات شريفه را مىخوانيم يا سيرۀ انبيا را ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كه آنها تمامشان يكى از كارهاى كه البته مقصد نبوده لكن مقدمه بوده، اين بوده است كه عدالت را در دنيا ايجاد كنند. پيغمبر مىخواهد عدالت ايجاد كند تا بتواند آن مسائلى كه دارد كه آن مسائل، انسان مىخواهد درست كند، آن مسائل را طرح كند و از زمانى كه وحى براى پيغمبرها آمده است يكى از مسائلشان همين معنا بوده است كه معارضه مىكردند با كسانى كه ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند، و هر كدام به يك صورتى با آنها معارضه مىكردند. و گمان نشود كه هيچ پيغمبرى تو خانهاش مىنشسته و فقط يا دعا مىخوانده يا احكام مىگفته. خير، اين طور نيست؛ احكام را مىگفتند، دنبالش مىرفتند براى اجرا. انبيا و تشكيل حكومت اسلامى ابراهيم مسائل را مىگفت؛ بعد هم بر مىداشت [با] بتهايى كه آن وقت [بود] ـ مثل اين بود كه يكى به خداى تبارك و تعالى در مذهب ما جسارت كند ـ اين طور معارضه مىكرد باهاشان. ولى مسائل را هم مىگفت، مقابله مىكرد با ستم، مقابله مىكرد با ظلم. اين معنايى كه به خورد ما داده بودند قدرتهاى مستكبر جهان كه نبايد ديانت در سياست دخالت بكند، اين از آن سياستهايى بوده است كه آنها داشتند براى عقب نگه داشتن مسلمين و براى اينكه نگذارند اينها معارضه كنند. و لهذا، اينها را وادار كردند، اين قدر تبليغ كردند كه در بين بسيارى از قشرها اين است كه آخوند به سياست چه كار دارد؟ چه كار دارى، تو برو دعايت را بخوان! حتى حضرت عيسى ـ سلام اللّه عليه ـ كه اين اشخاصى كه تابع او هستند خيال مىكنند كه حضرت عيسى فقط يك معنوياتى مىگفته است، ايشان هم همينطور بوده؛ از اول بنا بوده بر اين كه معارضه كند. آن وقتى كه متولد شده، تازه متولد شده است، مىگويد كه من كتاب آوردم. قرآن اين را نقل مىكند كه تازه متولد شده بود، وقتى كه مادرش به واسطۀ آن تهمتهايى كه مىزدند ـ يهود بَرِش مىزدند ـ ناراحت بود؛ همچو كه متولد شد، گفت كه نه، غصه نخور اگر كسى آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صايمم ـ و صايم بوده لابد ـ و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرفهاى نامربوط زدن. حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آنجا. گفتند: ما چهجور با اين [بچه] تكلم كنيم؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است. ببينيد چى مىگويد! اين مسئله كتاب دادن معلوم مىشود يك مسائلى قبل از اين است كه ايشان متولد بشود. «كتاب بِهِم داده، به من توصيه كرده چه بكنم، چه بكنم»؛ همان مسائل را مىگويد. يك همچو حضرت عيسايى نمىنشيند تو خانه و مسئله بگويد تا چه بشود. اگر مسئله مىخواست بگويد و مسئلهگو بود، ديگر چرا دارش مىكشيدند؟! ديگر چرا اذيتش مىكردند؟! و همينطور ساير انبيا و آن چيزى كه از همه مشهودتر است. حضرت رسول ـ سلاماللّه عليه ـ است كه آمد و تشكيل اداره داد، تشكيل حكومت داد. اين معنايش اين است كه كار دارند به حكومت، در سياست كار دارند. و تشكيل حكومت دادن جز اين است كه دخالت در سياست است و وارد شدن در عرصۀ سياست است؟ بنابراين اين مسئلهاى را كه در بين مسلمين همين طور تزريق كردند تا حتى بعض از خواص هم به اين معنا اعتقاد پيدا كردند كه شما برويد سراغ مسجد، ماهم مىرويم سراغ حكومت، اين براى اين بود كه اين طور به سر ما بياورند. اين طور به سر همۀ مسلمين بياورند كه داريد مشاهده مىكنيد. مسلمين بايد بيدار بشوند. مسلمين از سيرۀ انبيا و خصوصاً مسلمين از سيرۀ پيغمبر اكرم بايد مطالعه كنند. ببينند چه كرده است و ما بايد تأسى كنيم. اگر پيغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدينه نشسته بود و قرآن را ذكر كرده بود و ديگر كارى هم نداشت، ما هم مىرفتيم همين كار را مىكرديم؛ ما تأسى مىكرديم. اما كسى كه آمده است، از همان اول كه آمده است در مكه مشغول مبارزه بوده است ـ يك نحوى غير از آن نحوى كه در مدينه ديگر مسلحانه بود ـ تا وقتى آمد مدينه، در مدينه كه آمد حكومت تشكيل داد. فرستاد؛ مبلغ فرستاد؛ حكومت فرستاد در همه جا؛ آن جايى كه دستش مىرسيد. مژده داد ايشان به مردم كه ما مىگيريم دنيا را، همه را از بين مىبريم، روم را از بين مىبريم، ايران را از بين مىبريم؛ يعنى، از آن وضعى كه آنها دارند كه بتپرستى مىكنند يا آتش پرستى مىكنند، اين را از بين مىبرند. و الاّ احيا كردند همين مدت كوتاهى كه پيغمبر اكرم زندگى كرد؛ احيا كرد بشر را. مسلمين بايد تأسى كنند به او كه او چه كرد، ما هم بايد آن كار را بكنيم: او حكومت تشكيل داد، ما هم بايد حكومت تشكيل بدهيم؛ او جنگ كرد، ما هم بايد جنگ بكنيم؛ او دفاع كرد، ما هم بايد دفاع كنيم. بنابراين، ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمۀ هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند. نشستند و مسئله گفتند؟ چنانچه مسئلهگو بودند، چه كار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبسشان كنند و تبعيدشان كنند و ببرندشان به خارج و نگذارند كه كسى پيششان برود؟ در عين حالى كه همۀ اين مضيقهها بوده، شما مىبينيد كه فقه چه جور دامنهاى دارد و چهجور دامنههايى خواهد داشت و همهاش از كتاب و سنت است. خداى تبارك و تعالى ما و شما را از شرّ اين مستكبرين نجات بدهد. و ملتهاى ايران را، ملتهاى ديگران را، همۀ مسلمين را بيدار كند تا دماغ اين مستكبرين را به خاك بمالد و آنها را رسوا كند؛ همان طورى كه تا كنون رسوا كرده است. و السلام عليكم و رحمةاللّه
عنوان :
مقصد معرفى حق تعالى با همه اسما و صفاتش
مرجع :
صحیفه امام (۲۰) صفحه ۴۲۴
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۶-۰۸-۱۹
حضار :
خامنهاى، سیدعلى (رئیس جمهور) موسوى، میر حسین (نخستوزیر) هاشمى رفسنجانى، اکبر (رئیس مجلس شوراى اسلامى) موسوى اردبیلى، سیدعبدالکریم (رئیس دیوانعالى کشور) مسئولان کشورى و لشکرى و شخصیتهاى روحانى اعضاى ستاد پشتیبانى جنگ کشور محققان خارج از کشور