عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم روحانيون و دخالت در عرصههاى اجتماعى و سياسى با اينكه وقت كم است و تقريباً گذشته است، لكن من چند كلمه با شما روحانيون وشما برادران و فرزندان اسلام در ميان مىگذارم. دستهاى مرموز جهانخواران به وسيلۀ اشخاص و گروههايى كه در قشرهاى ملتهاى اسلامى نفوذ كردهاند در طول ساليان دراز يك برنامهاى را انجام دادند. و مع الأسف انجام گرفت، و ثمرات خبيث خودش را تحويل ملتها داد. و آن اين معنا كه روحانيون بايد در مساجد و در حجرهها و در زاويههاى منزوى باشند؛ و تمام كار آنها اين است كه پير مردانشان از منزل به مسجد و از مسجد به منزل بروند، و بر كنار از جامعه و بى توجه به چيزهايى كه بر جامعه مىگذرد باشند. حتى دخالت در امور اجتماعى و سياسى كشور يك ننگى بود، و خلاف عدالت و مقام روحانيت! وظيفۀ جوانهاى روحانى هم خزيدن در گوشۀ مدارس و حجرههاى مرطوب، و فقط تحصيل علوم [بود ]آن هم نه آنچه مربوط به جامعه است و نه آنكه مربوط به سياست جامعه. حتى لباس جُندى جزء چيزهايى حساب مىشد كه اگر روحانى آن لباس را به تن كند از عدالت خارج مىشود! دخالت در امور سياسى يك وضعى تعبير شده بود كه اين بر خلاف روحانيت است؛ و فلان آقا كه سياسى است ديگر نبايد در جرگۀ روحانيت باشد. اين امرى بود براى منزوى كردن روحانيت و كشاندن آنها به گوشههاى انزوا و حجرههاى مدارس و گوشههاى مسجد. طرح ريزى شده بود و در باور اكثر روحانيون و اكثر قريب به اتفاق ملت [بود]. اگر يك امرى كه مربوط به سياست، مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتاريهاى سياسى و اجتماعى اسلام و كشور اسلام بود، روحانى نبايد دخالت كند! اين امر را از اروپا گرفته بودند، آنها هم روحانيت خودشان را منزوى كرده بودند تا هر كارى كه مىخواهند به سر ملتها بياورند و كسى نباشد چرا بگويد. در اينجا هم، در مملكت ما در بلاد ديگر اسلامى هم، همين نقشه بود. روحانيين اگر دخالت در يك امر سياسى مىكردند، ملت به آنها ايراد مىگرفت؛ خود روحانيين هم ايراد مىگرفتند. آنها بايد منعزل 1
باشند از سياست و از گرفتاريهاى اسلام و مسلمين؛ و اين امور بايد به دست سلاطين و وابستگان به آنها سپرده بشود. اين يك نقشهاى بود كه سالهاى طولانى كشيده شده بود، و استفادههاى بزرگى هم كردند. اگر اين نقشه نبود يا به ثمر نرسيده بود، كشور ما و كشورهاى اسلامى، كه روحانىشان بايد در امور كشور دخالت كنند و بايد سياست مُدُن را در رأس برنامههاى خودشان بگذارند، اين گرفتاريها را پيدا نمىكرد. آنها خوب فهميده بودند كه اين طايفه كه پيش مردم هستند و نفوذ دارند و كليد باب ملت هستند، بايد به طورى عمل بشود كه ملت هم اجازه ندهد به اينها كه در امور سياسى دخالت كنند؛ و خودشان هم باورشان بيايد كه نبايد در امور سياسى دخالت كنند. همانطورى كه غربيها اين مطلب را نسبت به كليسا انجام دادند و كليسا منعزل شد از ملتها، اين امر در اينجا هم به دست آنها انجام گرفت و ما را به اينجا رساند. توطئه دشمن؛ منزوى كردن روحانيون از عرصۀ سياست امروز كه يك تحول بزرگى در ملت ما پيدا شده است، و خداى تبارك و تعالى به اين ملت عنايت فرموده است و اين تحول را به قدرت خود ايجاد فرموده است، در روحانيين هم اين تحول حاصل شده است. الآن در صف مجاهدين جهاد مىكنند و كشته مىدهند و شهيد مىدهند، و با سلاح در بين تودههاى مردم ظاهر مىشوند؛ و آن سدّ عدم دخالت روحانى در امور اجتماعى و سياسى و جنگى شكسته شد. بحمداللّه شما آقايان و همۀ علماى بلاد و همۀ طلاب و روحانيين بلاد حاضر در صحنه هستند، و همراه با برادران سپاهى خودشان و برادران ارتشى خودشان در جبههها مىروند و فداكارى مىكنند. برادران عزيز من، فرزندان اسلام! توجه داشته باشيد كه باز يك جريانى در كار است شما را منعزل كنند از اين امرى كه در او هستيد. مبادا گروهها يا آنهايى كه نمىخواهند روحانيون در اين كشورها نفس بكشند شما را اغفال كنند و برگردانند به كنجهاى مدارس و منزوى كنند در حجرهها! شما همانطورى كه علم بايد بياموزيد و تقوا در رأس برنامۀ شما باشد، [در] مهيا بودن از براى دخالت در امور سياسى و امور اجتماعى و دخالت در مشكلات مسلمين و حاضر بودن از براى دفاع از كشور اسلامى هم بايد كوشش كنيد. همين معنايى كه براى روحانيون نقشه كشيده بودند، براى جوانهاى غير روحانى ـ چه دانشگاهىها و چه ساير جوانها ـ باطرزهاى ديگرى نقشه كشيدند تا آنها در ميدان سياست حاضر نباشند، و در امورى كه كشور احتياج به آن دارد دخالت نكنند. عدّۀ كثيرى كه در دانشگاهها و در مدارس بودند، با گماردن معلّمين و اساتيدى كه بسيارى از آنها بر خلاف مسير اسلام و بر خلاف مسير ملت اسلامى بودند [و] جوانهاى ما را از آن راه منحرف مىكردند، و آنها را مانع مىشدند از اينكه براى اسلام زحمت بكشند. بدبين كرده بودند آنها را به روحانيت، و روحانيت را به آنها دو جبهه تشكيل شده بود: جبهۀ روحانيت، و جبهه دانشگاه. و از همين دو جبهه شدن آنها استفاده مىكردند. و الحمد للّه اين سد هم شكسته شد، و روحانى در كنار دانشگاهى و دانشگاهى در كنار روحانى مشغول به فعاليت و مشغول به امور سياسى و امور اجتماعى و امور جنگى هستند. نبادا در بين شماها كسى بيايد و از دانشگاه بخواهد انتقاد كند. و نبادا در بين دانشگاهيها بروند و از روحانيت انتقاد كنند. اين انتقاد از اينها و انتقاد از آنها نه براى نفع شماست، و نه براى نفع آنها؛ بلكه براى نفع ابر قدرتهاست. آنها به اين زودى دست از اين كشورهاى اسلامى بر نمىدارند و از ايران ـ كه سرچشمههاى نفت ما به جيب آنها بود و تمام مخازن ما به نفع آنها بودند و تمام اشخاصى كه از آنها كارى انجام مىگرفت به نفع آنها بودند ـ اينها الآن دستشان كوتاه شده است. و به اين زودى از ما دست بر نمىدارند. عزيزان من، برادران من، خواهران من! تمام قشرهاى ملت توجه بكنيد كه جريانهايى در كار است كه روحانيين را در چشم مردم يك نحو ديگرى جلوه بدهند؛ و مردم را از روحانيت جدا كنند، و دانشگاه را از روحانيون جدا كنند؛ و مقاصد خودشان را انجام بدهند؛ ولو بايك رژيمى كه به طور سالوسى در ملت ايجاد كنند؛ يعنى يك رژيم به صورت صد در صد اسلامى و بيشتر از شما فرياد «وا اسلاما» بكشد، لكن در باطن منافق باشد و در باطن بر خلاف مصالح كشور عمل كند. امروز حيلههاى شيطانى قدرتهاى بزرگ در كار است كه ملت را از روحانيت جدا كند و اينها را از ملت جدا كند و اينها را از دانشگاهها جدا كند و از قشر جوان ملت جدا كند. اين همان نقشهاى است كه آنها مىخواهند كه روحانيين منزوى بشوند در حجرات و در مساجد، و آنها كارهاى خودشان را انجام بدهند. اينهايى كه از روحانيون انتقاد مىكنند كجا هستند، در كدام زاويه هستند؟ كه وقتى انقلاب شد ريختند و اسلحهها را به غارت بردند، و الآن هم اسلحهها در دست آنهاست، و آن روز كه جنگ بود آنها كنار نشستند و منتظر ايناند كه عراق يا قدرت ديگرى غلبه كند و ملحق به آنها بشوند. روحانيين ما در صحنه حاضرند. شهداى آنها الآن در مقابل چشم من بسياريشان يا بعضيشان حاضرند. و خود جوانهاى روحانى با اسلحه از جنگ برگشتند. آنهايى كه انتقاد از روحانيين مىكنند در كدام جبهه رفتند؟ كدام شهيد را دادند؟ بياورند عرضه كنند. آنها اسلحهها را غارت كردند، و نشستهاند كه شكست به ايران بدهند. و آنهايى كه خوبان آنها ـ اگر در بينشان باشد ـ مىخواهند استفادۀ خودشان را بكنند؛ و آنهايى كه خون دادهاند به كنار بروند، و منافعى كه اينها به دست آوردهاند، آنها ببرند. آنها كه منحرفين هستند نه اسلام را قبول دارند، و نه روحانيت را، و نه دانشگاه را. ضرورت استحكام پيوندها ميان حوزه و دانشگاه بايد توجه داشته باشيد! بايد دانشگاهها و مدارس و همهجا توجه داشته باشد! دانشگاه پيوند خودش را با فيضيه محكم كند. و فيضيه محكم كند پيوستگى خودش را به دانشگاه. شما دو قشرى هستيد كه اگر اصلاح بشويد، اصلاح مىشود ملتها. و اگر خداى نخواسته شما اصلاح نشويد، يا منزوى بشويد، مملكتتان و كسانى كه مىتوانند در مملكت كارى بكنند منزوى خواهند شد، و قدرتهايى كه منافع خودشان را از دست دادهاند به ميدان مىآيند و يك حكومت وجيه الملّه مىآورند روى كار، و آن حكومت وجيه الملّه تمام چيزهاى ما را به باد فنا خواهد داد! شما، برادران و عزيزان من! همان طورى كه الآن سلاح در دستتان است بايد در دست ديگر صلاح باشد. بايد شما صُلَحا باشيد. بايد شما رفتارى بكنيد كه اسلام را آن طور كه هست عرضه كنيد. شما بدانيد كه اگر خداى نخواسته از روحانيين و از كسانى كه مُلبَّس به لباس روحانى هستند مطلبى كه بر خلاف دستورات اسلام است صادر بشود، روحانيت را با اين اعمال منزوى خواهيد كرد؛ و قلمها بر ضد شما به كار مىافتد و شما را از ملت جدا مىكنند و ملت را از شما جدا مىكنند؛ و به سر اين كشور آن مىآورند كه در زمان رضاخان و پسرش آمد. اين اسلام امروز در دست همۀ ماها، سرتاسر كشورهاى اسلامى و خصوصاً ايران كه جمهورى اسلامى ـ انسانى را در اين كشور اعلام كرده؛ امانت است؛ امانت بزرگ است. اين امانت به دست ماهاست چنانچه به اين امانت خيانت بكنيم؛ خيانت به اسلام است ـ خيانت به احكام نورانى خداست؛ و خيانت به ملتهاى ضعيف است. توجه كنند روحانيون در سرتاسر كشور، چه جوانها كه در ميدانها مىروند و فداكارى مىكنند و چه آنهايى كه در مدارس مشغول تحصيل علوم هستند و چه آنهايى كه مشغول به تدريس هستند و چه آنهايى كه ائمۀ جمعه و جماعات هستند و چه آنهايى كه در دادگاهها و مقامات قضايى هستند و چه آنهايى كه در كميسيونها و جاهاى ديگر هستند، توجه كنند كه اسلام در دست شما طايفه بالخصوص امانت است. انحراف شما ولو بعضى از شما موجب مىشود كه اشخاصى كه با شما و با اسلام دشمن هستند با قلمهاى خودشان و گفتار خودشان به شما حمله كنند و يك مطلب را بزرگ كنند: مجاهدات شما يك كلمه از آن گفته نشود، لكن انحراف شما دائماً گفته بشود و به گوش مردم خوانده بشود؛ مردم را از مجاهدات شما اغفال كنند. از زحماتى كه از 15 خرداد تاكنون بر شما وارد شده است و بزرگان شما را بردهاند در حبسها و زجرها، و انجام دادند كارهايى را كه با دزدان آن طور انجام نمىدهند، اينها را ذكرى از آنها نديدم بكنند! قلمها راجع به اين مسئله شكسته است! اما اگر در يك دادگاهى يك كارى بشود كه مثلاً در نظر آنها انحراف باشد، يا خداى نخواسته به حسب واقع انحراف باشد، عمّال آنها دوره بيفتند و اين طرف و آن طرف و تبليغ كنند كه ديكتاتورى آخوندى در كار است! ديكتاتور روحانى در كار است. اين كلمه، كلمهاى است كه دشمنهاى اسلام درست كردهاند و مىخواهند كه روحانيون را كنار بگذارند و روحانى برود گوشۀ مسجد و مسائل اسلامى را، نه آنكه مربوط به جامعه است، نه آنكه مربوط به مشكلات جامعه و اسلام است، بلكه مسائل عبادى را فقط انجام بدهند؛ لكن ديگران در صحنه باشند و آن كنند به ما كه محمدرضا كرد. وظيفۀ روحانيون؛ انجام كارها بر طبق موازين شرعيّه بايد بيدار بشويد شما! بايد ملت ما بيدار بشوند. ملت ما در خيابانها، در بازارها، در ساير نقاطى كه هستند، در كارخانهها، در صحراها مشغول به خدمت هستند، بيدار باشند كه اينگه گفته مىشود «ديكتاتورى آخوندى» اين كلمهاى است كه به باطل گفته مىشود براى مقصد باطلتر! و الاّ پيدا كنند آنها اين روحانيونى كه ديكتاتورى مىكنند. اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه احقاق حق مظلوم را از ظالم مىكنند و اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه در دادگاهها امثال نصيرىها را از بين مىبرند، اين چيزى است كه اسلام كرده است و امرى است كه با امر اسلام انجام مىگيرد. و اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه تحميل به ملت چيزى را مىخواهند بكنند، مىخواهند با قدرت، ملت را آزار بدهند و مقاصد خودشان را انجام بدهند، اين يك دروغ واضح است. بايد مردم اشخاصى كه اين را مىگويند، بگيرند آنها را و از آنها بپرسند كه اين كدام يك است و چه كرده است و چه كار ديكتاتورى انجام داده است، تا بفهمند ريشۀ اين مطلب از كجاست. شما آقايان تكليف داريد كه كارهايى كه انجام مىدهيد، در تمام قشرهاى روحانيت كه در ملت هستند و مشغول خدمت هستند، كارها بر وِفْق موازين شرعيه باشد، هيچ تخلف از موازين شرعيه نشود تا بهانه به دست دشمن ندهد. اين تكليف شماست كه تخلّف از احكام اسلام نكنيد، و انشاءاللّه نمىكنيد. و تكليف ملت است كه تبعيت از روحانيون بكند؛ و حرفها و تبليغاتى كه بر ضد روحانيت مىشود گوش به آن ندهد. پيگيرى كند اگر يك جايى گفتند، ببينند كه آيا اين ديكتاتورى كه آنها مىگويند در كجا واقع شده است. آيا رئيس مجلس ما يك ديكتاتور است و دارد ديكتاتورى مىكند؟ يا مقامات ديگرى كه در كشور هستند. كدام يك از اينها مشغول ديكتاتورى هستند؟ يا زبانهاى غير متعهدِ اشخاص دارند ديكتاتورى مىكنند و مىخواهند روحانيت را تضعيف كنند و جمهورى اسلامى را تضعيف كنند. زبانهايى كه بر خلاف مصالح اسلام به روحانيت حمله مىكنند بدون حجت شرعى، يا به جمهورى اسلامى حمله مىكنند بدون يك دليل واضح. اينها زبانهايى هستند كه گويندگان آنها ديكتاتورند؛ و مىخواهند روحانيت را از صحنه بيرون كنند، و آن وقت يك حكومتى به دست بيايد كه اين حكومت موافق ميل آقاى ريگان باشد يا مطابق ميل شوروى باشد! خطر اسلام بدون روحانيّت من به همۀ روحانيين سرتاسر كشور اعلام خطر مىكنم! من به همۀ ملت اعلام خطر مىكنم! به روحانيون اعلام خطر مىكنم كه چنانچه خداى نخواسته در بين شما كسى است كه بر خلاف موازين اسلام عمل مىكند، او را نهى كنيد. اگر نپذيرفت از جرگۀ روحانيت اخراج كنيد. اگر نكنيد اين كار را، خداى نخواسته صورت روحانيت ـ كه عزّ اسلام است ـ اين را مُشوَّه مىكنند. و با مُشوَّه كردن صورت روحانيت، اسلام به انزوا خواهد [رفت]. اسلام بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است. گويندگان شما و دانشمندان شما بايد توجه داشته باشند كه حوزهها را با تدبير، با نصيحت و همين طور جاهاى ديگرى كه روحانيين مشغول كارهايى هستند، آنها را با تدبير و با نصيحت وادار كنند به اينكه خداى نخواسته از آنها كارى صادر نشود كه بهانه به دست آنهايى كه مىخواهند شما را از صحنه خارج كنند بيفتد، و قلمها به كار برود و خدمتهاى شما ناچيز و ناديده گرفته بشود، و لغزشى اگر در يكى از شما يا در دو تا از شما پيدا شد به حساب روحانيت بگذارند. بايد تهذيب بشويد شما، خودتان را تهذيب كنيد. كسانى كه در حوزهها هستند، اساتيدى كه در حوزهها هستند كوشش كنند كه حوزهها مُهذّب باشد. و اعلام خطرى كه به ملت مىكنم اين است كه جريانى در كار است كه روحانيت را كنار بگذارند؛ و جريانى در كار است كه شما را از روحانيت جدا كنند، و آن كنند به سر ملت كه در زمان محمدرضا آمد، منتها به يك صورت ديگرى. بيدار بشويد اى ملت! و بيدار بشويد اى روحانيت! و بيدار بشويد اى دانشگاهيان! و بيدار بشويد اى كارگران! اى كارمندان! اى بزرگان! اى كوچكان! اى زنها! اى مردها! بيدار بشويد و اين جريان را خنثى كنيد، و نگذاريد ملت شما و مملكت شما انحراف پيدا كند از آن راهى كه شما داريد ـ كه راه اسلام و راه خدا و خط رسول اكرم است. هدف دشمن؛ ايجاد اختلاف بين همۀ اقشار ملت من يك كلمه هم تكرار مىكنم و مكرّر گفتهام. و آن كلمه براى اشخاصى است كه متصدى امور مملكت هستند، از رئيس جمهور تا هر جا كه باشد و هر كس كه باشد و هر ارگانى كه اشتغال به يك كارى در اين كشور داشته باشد؛ از ارتشيها و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و پاسبانها و همۀ عشاير و قشرهايى كه از ملت هستند و مشغول خدمت هستند. به همۀ آنها اين كلمه را مىگويم كه توجه كنيد كه شما را دارند مىكشند به سوى اختلاف. توجه نداريد به اين مطلب! مىآيند پيش اين دسته از آن دسته شكايت مىكنند؛ و پيش آن دسته از آن دسته شكايت مىكنند. اشخاصى در مرزها هستند و در آنجاهايى كه جوانهاى ما دارند خون خودشان را مىدهند، مىروند و مىخواهند پاسدارها را از ارتش جدا كنند، و ارتش را از پاسدارها و هر دو را از ژاندارمرى. بين خود ارتش هم قشرهاى مختلفى درست كنند، و اختلاف بين خود ارتش بيندازند. توجه كنند كه اينهايى كه به عنوان خيرخواهى پيش آقاى رئيس جمهور مىروند و حرفهايى از ديگران مىزنند؛ شياطينى هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان. و آنهايى كه پيش اجزاى دولت مىروند، پيش نخست وزير مىروند، پيش ديگران مىروند، و از آقاى رئيسجمهور انتقاد مىكنند؛ اينها هم شيطانهايى هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان. آنهايى كه مىخواهند بين شماها اختلاف بيندازند، دشمنى ايجاد كنند، مىخواهند كه اين مملكت را به دست غير بسپارند، همۀ شما را از بين ببرند، ويك دولتى به دست امريكا يا به دست شوروى در اين مملكت ايجاد كنند. عقل سياسى اقتضا مىكند كه ما امروز با آن اشخاصى كه در رويّه هم حتى با ما مخالفت دارند، لكن در اصل مقصد با ما موافقاند، با ملت موافقاند، مسيرشان مسير ملت است؛ عقل سياسى اقتضا مىكند كه ما امروز دست از تمام اين اختلافات برداريم، تا اين مملكت را آرام كنيم و اين مقصد اصلى كه ما داريم، و آن اينكه اسلام در اين مملكت پياده بشود و جمهورى اسلامى با محتواى حقيقى خودش در اينجا پياده بشود، موفق بشويم ان شاء اللّه. من به همه، به همۀ آنها عرض مىكنم كه شما دست از اختلافات برداريد. اين طور نباشد كه هر كدام در يك اجتماعى كه پيدا كرديد بر ضد ديگران صحبت كنيد. اين طور نباشد كه هر كدام قلم به دست گرفتيد بر ضد ديگران قلمفرسايى كنيد. همۀ شما اميدوارم كه به اسلام معتقد و به جمهورى اسلامى متعهد باشيد؛ و در اين صورت همۀ شما مسيرتان يك مسير است ولو عقايدتان در بعضى از امور [و] رويّههاتان اختلاف دارد. لكن امروز وقت اعمال رويّههاى مختلف نيست. من اين را از همۀ كسانى كه متصدى امر هستند ـ چه آقايانى كه در مجلس هستند و چه آقايانى كه در جاهاى ديگر متصدى امر هستند ـ من به آنها با كمال اخلاص سفارش مىكنم كه اين يك تكليفى است شرعى الهى؛ و تخلّف او خلاف مسير اسلام است. ضرورت اتحاد ملت، روحانيّت و دانشگاه ما همه پشتيبان ارتش هستيم. ما همه پشتيبان فرماندهان ارتش هستيم. اگر كسى بگويد كه ملت با ارتش نيست، اين يك دروغ واضح است. شاهدش اين است كه ارتش كه در آنجا دارد خدمت مىكند، تمام مردم اين ملت دنبال او دارند به آنها خدمت مىكنند. آنهايى كه مىگويند ارتش و روحانيت با هم مخالف هستند دروغ مىگويند؛ براى اينكه همين روحانيون عزيزند كه از بلاد مختلف، و الآن از قم و مشهد ـ دو مركز بزرگ علمى ـ در اينجا حاضرند با تفنگها، كه هم شهيد دادهاند و هم مجروح، و الآن آمدهاند اينجا و بعد هم انشاءاللّه مىروند و انشاءاللّه پيروز مىشوند. همۀ ملت بايد پشت سر ارتش باشد، و آنها جبههها را نگهدارى كنند. پاسدارها و پاسبانها و ژاندارمرى و ارتش، همۀ آنها و ساير قواى مسلّح و غير نظامى، همه در آنجا با هم هماهنگ باشند، و ملت هم پشت سر آنها باشد تا اينكه انشاءاللّه اين جنگ تحميلى به آخر برسد و انشاءاللّه با پيروزى شماها به پيش برويد. و من به شما و تمام نسلهايى كه بعد از شما و ما خواهند آمد هشدار مىدهم كه ملت و روحانيت، دانشگاه و روحانيت، از هم جدا نشوند كه جدا شدن اينها از هم؛ هلاكت ملت و هلاكت اسلام و هلاكت كشور است. والسلام عليكم
عنوان :
توطئههاى استعمارى در انزواى روحانیت بیان رسالت خطیر روحانیون لزوم وحدت حوزه و دانشگاه
مرجع :
صحیفه امام (۱۴) صفحه ۲۰۴
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۵۹-۱۲-۱۴
حضار :
روحانیون دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و مشهد، سربازان منقضى خدمت سالهاى 1353 تا 57