عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم تربيت انسان، مقصد عالى اسلام و مكاتب توحيدى اولاً از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين محل تنگ و زحمتزا، تشكر مىكنم و توفيق و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت دارم. وضع اسلام در همۀ ابعادى كه دارد با وضع حكومتهاى ديگر بلكه با وضع اديان ديگر، آنچه كه الآن در دست است مغايرت دارد. در تمام دوران بشريّت آنقدر كه تاريخ به ما اطلاع مىدهد، هيچ حكومتى و هيچ ديانتى مثل ديانت اسلام و حكومت اسلام نبوده است و بعدها هم نخواهد بود. اسلام يك حقيقتى است كه انسان را در تمام ابعادى كه دارد، چه از بعدهاى مادى و چه بعدهاى معنوى تا برسد به آنجايى كه «آنچه در وهم تو نايد آن شود» در همۀ اين ابعاد نظر دارد و طرح تربيتى. شما به حكومتهاى دنيا ـ غير اديان ـ وقتى كه نظر بكنيد، چه حكومتهاى شرق و غرب و چه حكومتهايى كه در بين شرق و غرب هستند، هيچ حكومتى را نمىبينيد كه با كيفيت باردارى زنها كار داشته باشد، با بچههاى شيرخوار كار داشته باشد، با كيفيت ازدواج كه چه وقت باشد، چه وقت نباشد كار داشته باشد، با بچههاى كوچكى كه در دامن مادرشان هست و تكليف پدر و مادر، با آنها كار داشته باشد؛ بلكه هيچ حكومتى با اخلاق افراد هم كار ندارد، الاّ آن چيزى كه به حكومت ضرر بزند. نظر حكومتهاى دنيايى اين است كه يك كسى مخالفت با نظم نكند، مخالفت با حكومت آنها نكند، بيرون نيايد و عربده بكشد و بخواهد نظم رابه هم بزند. تا اين حدود كار دارند آنها. اما در باطن منزلها چه مىگذرد غير از توطئهها، كه اين هم مربوط به نظام است، اين آدم در خانۀ خودش چه مىكند، ابداً كارى به اين ندارد. هر كارى مىخواهد بكند. آزادى كه حكومتهاى مادى به مردم مىدهند غير از آن آزادى است كه حكومتهاى معنوى و خصوصاً اسلام به جامعه مىدهد. طرز حكومت اسلام با ساير حكومتها در تشكيلات، طرز نيروهاى مسلح اسلامى با ساير نيروهايى كه غير اسلامى هستند، همۀ اينها فرق دارند. اسلام از قبل از اينكه شما ازدواج بكنيد، با ازدواج شما سروكار دارد. مىخواهد نتيجۀ اين ازدواج يك انسان سالم باشد. مثل حيوانات نباشد كه بهطور هرجومرج هر كارى مىخواهند مىكنند. از قبل از ازدواج قوانين اسلام هست كه چه شخصى را زن قبول كند به ازدواج و چه زنى را مرد قبول كند براى ازدواج. اوصاف مرد، اوصاف زن، اينها مطرح هست در اسلام. در هيچ حكومتى اين مطرح نيست كه مرد اوصافش چه باشد، زن اوصافش چه باشد. در اسلام اين مطرح است، وقت ازدواج چه وقت باشد، بعد از ازدواج چه روابطى بين زن و مرد باشد. وضع زندگى زن و مرد با هم چه جور باشد. وقتى كه زن و مرد با هم خلوت مىكنند وقت اين خلوت چه وقت باشد. همۀ اينها براى اين است كه مىخواهد مقصد عالى اسلام و همۀ مكتبهاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود. اين انسان اگر سرخود باشد و مهار نداشته باشد، از همۀ حيوانات درندهتر و موذيتر است. اشتباه انسان در رسيدن به كمال مطلق شما مىبينيد كه اين جناياتى كه الآن بر بشر واقع مىشود از طرف اين قدرتهاى بزرگ، كه به خيال خودشان اينها تربيت شده هم هستند، [مىباشد]. اين جناياتى كه از طرف اين دولتها بر بشر و بر همجنس خودشان وارد مىشود در طول تاريخ از هيچ حيوانى، درندهاى واقع نشده است. حيوان درنده هم طعمه مىخواهد، آن طعمه كه دستش آمد و شكمش سير شد ديگر نمىخواهد يك عده از حيوانات را استثمار كند و تحت سلطه در آورد. اين انسان است كه سير نمىشود؛ اين انسانى است كه هواهاى نفسانيهاش آخر ندارد، چنانچه يك مملكت را به او بدهند، دنبال يك مملكت ديگر است، آن مملكت را هم كه گرفت دنبال يكى ديگر است. اينطور نيست كه حدود داشته باشد آمال انسان. هرچه كه يافت دنبال اينى است كه آنى كه نيافته او را هم بيابد. انسان اگر به حال خودش باشد در شهوت غيرمتناهى است آمالش و در غضب هم غيرمتناهى است و در حس سلطهجويى هم غيرمتناهى است. شما گمان نكنيد كه اگر منظومۀ شمسى را تمامش را يك انسانى به دست بياورد باز بنشيند كه خوب بس است، مىگويد يك منظومۀ ديگرى برويم ببينيم چه خبر است. شما مىبينيد كه الآن دنبال اين هستند كه به مناطق ديگرى كه غير زمين است؛ به سيارات ديگر هم دست بيابند. اينطور نيست كه اگر دست يافتند به يك سيارهاى، دنبال سيارۀ ديگر نباشند. اينطورى انسان خلق شده است؛ غيرمتناهى در غضب، غيرمتناهى در شهوت، غيرمتناهى در خودخواهى. هيچ چيز انسان را سير نمىكند مگر اينكه تربيت بشود كه با اين تربيت به منتها سيرى كه در اين سِير آن منتها تمام چيزهايى است كه انسان مىخواهد، و آن رسيدن به كمال مطلق[است]. به كمال مطلق اگر رسيد اين طمأنينه برايش حاصل مىشود. همه در پى كمال مطلقند اطمينان قلوب به رسيدن به خداست، به غير او هيچ آرام نيست قلوب. خودشان هم ملتفت نيستند كه اين نفس توجه به كمال مطلق دارد، منتها كمال را گم مىكنند. نفس انسان متوجه به اين است كه برسد به كمال مطلق. تشخيص اينكه اين كمال است، آن كمال است، آن كمال است، اين اشتباه در اينجاهاست. يك كسى علم را كمال مىداند، دنبال علم مىرود. يك كسى قدرت را كمال مىداند، دنبال قدرت مىرود. همۀ اينهايى كه دست و پا مىزنند در دنيا، دنبال اينند كه كمال مطلق را پيدا كنند؛ يعنى، همه دنبال اينند كه خدا را پيدا كنند، متوجه نيستند خودشان. اسلام هدايتگر انسان به سوى كمال مطلق اسلام آمده است راه را نشان مىدهد، سرگردانيها را از بين مىبرد و راه را نشان مىدهد كه اين راه بايد رفت. اسلام نيامده است كه سلطه پيدا كند بر اين مملكت و آن مملكت و آن مملكت. اصلاً مطرح نيست پيش اسلام سلطهجويى. مطرح نيست پيش اسلام غلبه به يك قومى و زير بار قرار دادن و به استعمار كشيدن آنها، هيچ مطرح نيست پيش اسلام. اسلام اگر ارتش دارد براى اين دارد كه اين ارتش مردم رابياورد براى هدايت، نه ارتش برود يك جايى رابگيرد. ارتش مىخواهد قلوب را جلب كند. اسلام آمده است كه قلوب يك انسان را، قلبهاى انسانها را كه سرگردان هستند و كمال مطلق [را] دنبالش هستند و نمىدانند كجاست، اين سرگردانها را مىخواهد هدايت كند؛ راهنمايى كند به آن راهى كه به آنجا مىرسند. در قرآن و در نماز مىخوانيد: اِهْدِنَا الصِّراطَ المُسْتَقيم. 1
يك راه مستقيمى هست كه اين راهى است كه انسان را به كمال مطلق مىرساند و آن سرگردانى كه از براى انسان است از بين مىرود و بشر اين راه مستقيم را اگر خودش بخواهد طى كند نمىتواند، اطلاع بر آن ندارد؛ خداست كه اطلاع دارد بر اين راه مستقيم؛ يعنى، آن راهى كه انسان را از اين آشفتگيها و از اين حيرتها بيرون مىآورد و مىفرستش طرف يك راهى كه منتهىاليهش خداست. ما از خدا در نمازهايمان مىخواهيم كه خدا هدايت كند ما را به راه مستقيم، نه راه كج و نه راه از اين طرف كج، راست و چپ؛ غَيْرِالمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاالضّالّين. 2
اينها راههايشان علىحده است و هرچه جلو بروند دور مىشوند از آن مقصد. ارتش اسلام، ارتش هدايت است. سردارهاى صدر اسلام اساتيد اخلاق بودند، كسانى بودند كه مردم را در همان حالى هم كه جنگ مىكردند، هدايت مىكردند، با اسم خدا شروع مىكردند، دستور بود كه تا آنها، تا آن مقابلهاى ما شروع نكنند، شما بايستيد؛ شروع هم اينطور نبود كه همان طور كه آنها مىخواستند اينها را مغلوب كنند و يك غنيمتى به دست بياورند و يك كشورى را بگيرند اينها هم آنطور باشند. خير، اينها مىخواستند قلوب را به دست بياورند. ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پا گذاشتند، همان جايى كه پا گذاشتند اول مسجد درست كردند. وقتى به قاهره رسيدند اول خط كشيدند براى مسجد و همه جا اينطور بود؛ مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد كردن مساجد و محرابها كوشش مىكردند. و پيغمبرها براى همين آمده بودند كه مردم را هدايت كنند به آن راهى كه مىرسند، به آن كمال مطلق و ازاين حيرتها و از اين سرگشتگيها نجات پيدا مىكنند، براى نجات انسان است از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجابهاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها. در دعاى شعبانيه مىخوانيد: اِلهِى هَبْ لى كَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَيْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور؛ 3
ما را هدايت كن به آنجايى كه ديدگان قلوب ما، چشمهاى قلب ما، حجابهاى نورانى [را ]هم از بين بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است كه انسان را از اين ضلالتى كه دارد، از اين حجابهايى كه دارد، حجابهايى كه بالاتر از همه حجاب خودبينى است، خودگنده بينى، [خارج كند]. تا انسان يك چيزى دستش مىآيد يك غرورى در او پيدا مىشود، خودش را بزرگ مىبيند، اسلام آمده است كه سركوب كند اين غرور را. مادامى كه انسان خودش را مىبيند نمىتواند به آن راهى كه راه هدايت است دست پيدا بكند، بايد پا بگذارد روى اين؛ اول امر اين است كه پا بگذارد روى اين شهواتى كه دارد، هواهاى نفسانيهاى كه دارد. اسلام مصلحتخواه ملتها و ارتش اسلام براى اين آمده است كه مردم را صيد كند و قلوب آنها را به دست بگيرد، نه مردم را بخواهد [كه] جهات مادى به دست بياورد. هيچ جنگى در دنيا كه بين انبيا بوده و غيرشان، نبوده است الاّ اينكه مىخواستند اين سركشها را آرام كنند، اِنانيّتها را بكوبند. خداى تبارك و تعالى وقتى به حضرت موسى و هارون امر مىفرمايند، مىفرمايند: برويد اين فرعون را نصيحت كنيد شايد به راه بيايد. مطرح اين است كه فرعونها، آنهايى كه همهشان نفس فرعونى دارند، خيال نكنيد كه هم يك شخصى يا يك اشخاصى بودند، فرعون بودند. انسان تا تربيت اسلامى يا تربيت مكاتب توحيدى پيدا نكند، اين فرعونيت در باطنش است، شيطنت هم در باطنش هست، خودخواه است و اسلام براى اين آمده بود كه اين خودخواهيهايى كه مانع از وصولند، مانع از رسيدن به آن هدايت مطلقند، از پيش پاى مردم بردارند. در نقل است كه پيغمبر اسلام ديد يك عدهاى را گرفتهاند، اسير كردهاند دارند مىآورند، فرمود: كه ما بايد با زنجير اينها رابه بهشت ببريم. آنقدر پيغمبر غصه مىخورد به اينكه اين مردم هدايت نمىشوند، كه خدا بهاو تسليت مىفرمايد كه فَلَعلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْيُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً. 4
قضيه، قضيۀ ايمان است نه قضيۀ گرفتن يك جايى و سلطه پيدا كردن به يك كشور است، قضيه اين است كه ايمان بياورند. جمهورى اسلامى بايد مشىاش اين باشد كه هدايت كند مردم را. خدا انشاءاللّه اين منحرفينى كه الآن در كشور ما و ساير كشورهاى اسلامى هستند هدايت كند كه اينها به راه بيايند. اسلام مىخواهد كه مردم بيايند در تحت لواى او و آنها را از اين گرفتاريهايى كه دارند و سرگشتهاند و حيرانند و اينور و آنور مىزند براى پيدا كردن كمال و خودشان هم ملتفت نيستند كمال مطلق چى هست، آمده است اينها را از اين سرگردانيها بيرون بياورد؛ همه را به يك راه مستقيم هدايت كند و تاآخر برساند. چرا از اين اسلام فرار مىكنند؟ در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملتهاست، براى صلاح حال بشر است. اسلام مىخواهد اينهايى كه منحرف هستند اينهارا برگرداند به يك راه راستى، به يك راه سلامتى، همه با هم برادر باشند، همه با هم دوست باشند، محبت داشته باشند، مثل اهل بهشت باشند كه اِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ؛ 5
برادرند همه، هيچ حقد و حسدى آنجا ديگر نيست، شستشو شدهاند؛ اگر ـ خداى نخواسته ـ هم جهنمى باشيم در جهنم شستشو مىشود، جهنم راه بهشت است. اسلام آمده است كه همۀ اين گرفتاريهايى كه در بشر هست زايل كند و همه را به راه راست و با برادرى، با برابرى، با خوشى اينها را ببرد، راه ببرد همان طورى كه چوپان گوسفندهاى خودش را راه مىبرد، همان طور كه چوپان علاقه دارد كه اين گوسفند در يك جاى خوبى چَرا بكند. مىگويند پيغمبرها غالباً يا همه چوپانى هم كردهاند. چرا اين گروههاى منحرف از آغوش اسلام كنار مىروند؟ بيايند ببينند كه اسلام چه مىگويد. و از اوّلى كه بشر مىخواهد ازدواج كند همراهش هست كه اين بچهاى كه مىخواهد از اين بشر توليد بشود، يك بچۀ خوبى باشد، بعد هم در دامن مادرش اينطور، بعد هم در دبستانش اينطور، بالا و پايين تا آخر. اسلام مىخواهد شما را هدايت كند به يك راه راستى. اسلام اينطور نيست كه بخواهد به شما يك سلطهاى پيدا كند و يك آقايى بفروشد، خير. پيغمبراكرم كه شخص اول بود و بنيانگذار اسلام و بنيانگذار هدايت مردم، سيرهاش را برويد ببينيد چه جور بوده. آيا هيچ وقت سلطهجو بوده؟ وقتى با همين اشخاصى كه رفقايش بودند، دوستانش بودند، ديگر سياه و سفيد و اينها مطرح نبود، نشسته بودند همه با هم، دور هم مىنشستند؛ يكى آنجا بنشيند يكى پهلويش، بالا و پايين باشد، اين هم نبوده. از اول بنا بوده است كه يك اخلاق صحيح انسانى، آنكه براى انسان صالح است، آن را تربيت كنند به آن اخلاق، و تربيت كنند به آن عقايد و تمام اعمالى كه دستور دادهاند همهاش براى اين است كه، اين را تربيت كنند كه به آن مقصدى كه به حسب فطرت دارد؛ فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها. 6
اين فطرت توحيد است، فطرت خداجويى است كه در همه هست؛ كافر هم كه دارد مىرود دنبال اينكه يك چيزى پيدا بكند، خودش ملتفت نيست، اين دنبال كمال مطلق است، اين را كمال خيال كرده است. هر كس هر عملى انجام مىدهد براى اين [است] كه آن را يك چيز خوبى مىداند، يك كمالى مىداند. اين دزدهاى سرِگردنه هم اين را يك كمالى مىدانند كه بروند دزدى بكنند، به هم فخر مىكنند. همه دنبال كمالند، همه دنبال خدايند، ملتفت نيستند. بشر خداخواه هست، لكن اعوجاجات نمىگذارد، فطرتها را خاموش مىكند. ارتش، نيروى اسلامى هدايتگر شما برادران ارتشى، نيروهاى دريايى كه امروز اينجا تشريف آورديد، بعضيهايتان توجه داشته باشيد كه شما امروز لشكر پيغمبراسلام هستيد. لشكر امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ هستيد. الآن نظر دارد او به شماها، نامۀ اعمال شما به او عرضه مىشود به حسب روايات، طورى باشد كه نامهها وقتى عرضه مىشود ايشان را متأثر نكند. نيروهاى ما نيروهايى باشند كه مردم را بخواهند هدايت كنند به انسانيت. فرق مابين نيروى توحيدى و نيروى طاغوتى همين است؛ نيروى طاغوتى مىخواست تو سر مردم بزند، از مردم فاصله مىگرفت. توجه داشته باشيد كه هر چه قدرت پيدا كنيد شما، به اندازۀ محمدرضا پيدا نمىكنيد و حالا او در يك بسترى خوابيده است كه مرگ براى او عروسى است. دنيا اين است! و آنهايى كه اهل معرفت خدا هستند هر چه نزديكتر به آن عالَم بشوند ابتهاجشان زيادتر مىشود، كمالشان زيادتر مىشود. كوشش كنيد كه ارتش اسلامى باشيد، نيروى اسلامى باشيد، نيرويى باشيد كه بخواهيد با اين نيروى خودتان اشخاصى هم كه خلاف مىكنند اينها را تربيت كنيد، ضربه، ضربه تربيتى باشد؛ ضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْن، 7
اين روايتى است از رسول اكرم. ضربه، يك ضربه بود، يك دست بالا بردن و فرود آوردن و يك نفر آدم را در «يوم الخندق» كشتن. البته از جهت سياسى اين ضربه، ضربهاى بود كه اسلام را از شرّ كفار نجات داد. ولى [مهمتر] از آن جهت، جهت معنوىاش است. اين دست بالا مىرود و پايين مىآيد. يكوقت آدم خيال مىكند منم كه اين كار را مىكنم، من بودم كه اين كردم، من بودم كه اين جور كردم، اين شيطان است. يكوقت اين را قدرت خدا مىداند، خودش را هيچ مىداند، براى خودش چيزى قائل نيست، اين دست را از خدا مىداند، شمشير را هم از خدا مىداند. نهراسيدن از دشمن با تمسك به خداوند هيچى ما نداشتيم، ما قبل از چند سال پيش از اين هيچ بوديم. آنى كه ما را هست كرد و همه چيز به ما داد و همۀ قدرتها [را] داد و زمين را به اين وسعت در اختيار ما گذاشت و آسمان و زمين را در اختيار ما و براى منافع ما گذاشت خدا بود. ما خودمان كه چيزى نبوديم، چيزى نداشتيم، حالا هم هيچ هستيم. بفهميم اين را كه ما چيزى نيستيم، هرچه هست اوست. هى نگوييد كه فلان اين كار را كرد، خير، اينها حرف است، مبدأ مطلب را پيدا بكنيد. آنكه انجام داده كارها را، آنكه شما ملت ضعيف را غلبه داد بر يك همچو قدرتهاى بزرگى، آن او بود. تا تمسك به او داريد از هيچ چيز، از هيچ آسيبى نترسيد. كسى كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نمىترسد؛ براى اينكه، آخرش اين است كه انسان را بكشند، آخرش شهادت است، از اين ترسى ندارد. جوانهاى ما از باب اينكه از شهادت ديگر ترسى نداشتند، بلكه اقبال مىكردند، استقبال مىكردند از شهادت، اين قدرت را پيدا كردند كه همه به هم دست دادند و اين مملكت را نجات دادند. مىخواهيم مملكت نجات پيدا بكند از شرك، نجات پيدا كند از اين الحادها، همه بيايند، همه با هم وارد بشوند در اين مكتبى كه براى خداست و شما را هدايت به روى خدا، به طرف خدا مىكند. نرويد اين طرف و آن طرف، هيچ جا بهتر از قرآن نيست. هيچ مكتبى بالاتر از قرآن نيست. اين قرآن است كه هدايت مىكند ما را به مقاصد عاليهاى كه در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمىدانيم. شما ارتش عزيز ايران، شما نيروهاى انتظامى ايران، از هر طبقهاى كه هستيد شما امروز، تمام نيروهاى شما امروز نيروى امام زمان ـ سلاماللّه عليه ـ است. كوشش كنيد كه رضاى او را به دست بياوريد. توجه كنيد به اينكه شما الآن مستخدم او هستيد و همه هستيم. كوشش كنيم همه كه رضاى او به دست بيايد كه رضاى او رضاى خداست و اگر آن به دست آمد ما آسيب ديگر نمىبينيم و خوفى از چيزى نداريم. انشاءاللّه خداوند به همۀ شما سلامت، عزت، قدرت عنايت كند و شماها را غلبه بدهد بر شياطينى كه در باطن خودتان و خودمان هست. غلبه بدهد بر همۀ اشخاصى كه بر ضد اسلام، برضد اين هدايت كه هدايت خودشان هم هست بر همه غلبه بدهد. و السلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
عنوان :
حکومت در اسلام و ادیان توحیدى و تفاوتهاى آن با مکاتب غیر توحیدى
مرجع :
صحیفه امام (۱۲) صفحه ۵۲۳
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۵۹-۰۴-۱۵
حضار :
افسران و درجهداران نیروى دریایى ارتش جمهورى اسلامى