عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
مصاحبهكننده: اوريانا فالاچى سؤال:] من قبل از هر چيز، مرگ مرحوم طالقانى را به شما تسليت عرض مىكنم.] جواب: انشاءاللّه موفق باشند. تشكر مىكنم از تسليت ايشان. ــ [اميدوارم حضرت امام به سؤالاتى كه من مىكنم كه شايد بعضيها به ظاهر مسخره بيايد و بعضيها ناراحت كننده باشد، ولى اميدوارم كه با صبر و حوصلهاى كه من در ايشان مىبينم به سادگى جواب بدهند.] ــ بگوييد كه اگر سؤالها بخواهد زياد باشد من وقت ندارم و محدود باشد. يك چند سؤالى باشد عيب ندارد. سؤالها را انتخاب كنيد و آن سؤالى كه مهم است بكنيد. براى اينكه زياد طول مىكشد. ــ [حضرت امام خمينى! ايران در دست شماست و حرفهاى شما كاملاً مورد قبول است و حرفهاى شما قانون مىشود در اين كشور و حالت اجرايى پيدا مىكند. در مملكت بعضيها هستند كه فكر مىكنند در اين كشور آزادى نيست. حضرتتان چه مىفرماييد؟] ــ بگوييد كه ايران در دست من نيست، در دست ملت است. و ملت هم كسى كه خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادى مطلق، به او ممكن است رو بياورد. و شما ملاحظه كرديد در فوت مرحوم آقاى طالقانى سرنيزهاى نبود، زورى نبود، مردم با آزادى ريختند در خيابانها و همۀ ايران منقلب شد. اين نه اين است كه آزادى بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادى نيست. منتها آزادى است كه مردم روى محبت و عشقشان و روى يك مبادى و مبادى الهى به بعضى اشخاص كه اينها را مىشناختند به اينكه الهى هستند روى مىآورند؛ و اين آزادگى است. ــ [آنطورى كه از بياناتتان در قم در گذشته نه نزديك، خيلى دور فرمودهايد و حقيقتى بوده آن، مدرن شدن يك انسان اين است كه بتواند آزاد بينديشد و آزاد تصميم بگيرد و آزاد انتخاب بكند. چطور امكان دارد، الآن در كشور، كمونيستها و ساير اقليتها ـ چه سياسى و چه مذهبى و چه ملى ـ نمىتوانند آزادانه اظهار بيان بكنند و اظهار انديشه بكنند.] ــ بگوييد شما اول خيال كرديد مسئلهاى را، بعد علتش را مىپرسيد. در مملكت ما آزادى انديشه هست. آزادى قلم هست. آزادى بيان هست. ولى آزادى توطئه و آزادى فسادكارى نيست. شما اگر توقع داريد كه ما بگذاريم بر [عليه] ما توطئه كنند و مملكت ما را به هرج و مرج بكشند، به فساد بكشند و مقصودشان از آزادى اين است، در هيچ جاى دنيا همچو آزادى نيست. و اگر آزادى انديشه است، آزادى بيان است، اين آقاى بنىصدر مطلعند و ما مطلعيم كه ايشان دعوت مىكردند همين كمونيستها را و همان اشخاصى كه غير ما فكر مىكردند، دعوت مىكنند كه بياييد صحبتهايتان را بكنيد. و ما پنج ماه بيشتر بلكه به طور مطلق به اينها آزادى داديم؛ يعنى آزاد بودند كه هر چه مىخواهند، حتى الآنش هم هر كارى كردند. لكن اخيراً كه ما مطلع شديم كه با الهام از رژيم سابق و با الهام از اجانب و كسانى كه مىخواهند به تباهى بكشند؛ توطئه كردند، خرابكارى كردند، خرمنها را آتش زدند، صندوقهاى آرا را آتش زدند و با تفنگ و اسلحه آن رفتار را كردند. قضاياى اطراف كردستان را همانها پيش آوردند و ساير قضايا را هم آنها اگر ما سستى كنيم، پيش مىآورند. اگر آزادى، آزادى بيان و عقيده و انديشه است، آزادى هست و بوده است. اين چيزى كه جلويش گرفته شده است، اين است كه در ممالك ديگر آنجا كه انقلاب شد و صددرصد ادعاى آزادى مىكردند، بعد از انقلاب مطلقاً جلوگيرى كردند از كسانى كه توطئه مىكردند. ما پنج ماه است و بيشتر است مهلت داديم به آنها تا اينكه بر مردم ثابت شد، به دنيا ثابت شد به اينكه قضيه، قضيۀ آزادى بيان نيست. قضيه، قضيۀ آزادى توطئه است. اين آزادى توطئه را هيچ كس، هيچ جا به هيچ كس نمىتواند بدهد. ــ [البته اين سؤالاتى است كه قبلاً مىدانيد كه معمولاً خبرنگارها از شما مىكردند. پس چه دليلى بود كه مثلاً روزنامههاى مخالف مخصوصاً آيندگان، بسته بشود؟] ــ روزنامۀ آيندگان همان بود كه با دشمنهاى ما روابط داشت. توطئه بود در كار و با صهيونيستها روابط داشت. از آنها الهام مىگرفت و بر ضد منافع مملكت و كشور مىنوشت. و در تمام آن روزنامههايى كه توطئهگر بودند و مىخواستند رژيم سابق را دوباره برگردانند به اينجا. اين روزنامهها جلوشان گرفته شد تا بفهمند به اينكه چطورند اينها و بعد از اينكه فهميدند هر كدام كه [توطئهگر] نيستند، نه، آزاد باشند. همۀ روزنامههايى كه بودند، به اعتبار اينكه دادستان آنطورى كه فهميده است اينها توطئهگر بودند و مفسد بودند و اينها الهام از شاه و از دستگاه صهيونيستها مىگرفتند، از اين جهت اينها را توقيف كردند موقتاً، تا اينكه رسيدگى كنند. اين خلاف آزادى نيست. اين جلوگيرى از توطئه است كه همۀ دنيا بوده است كه جلوى اين توطئه را بگيرند. ــ [حضرت امام! اينهايى كه الآن دم از مخالفت مىزنند، عدهاى هستند كه اكثرشان مبارزه كردهاند و زجر كشيدهاند و ضد رژيم گذشته بودند. چطور امكان دارد كه فضا و حق وجود به چپى كه اينهمه مبارزه و رنج كشيده، نداد؟] ــ امكان ندارد. حتى يكىشان نه مبارزه كردهاند، نه رنج كشيدهاند. همه از دولت و از رنجهاى اين ملت ما استفاده بردهاند و بر ضد ملت ما قلمفرسايى كردهاند. ــ [منظورم گروههاى سياسيند، مثلاً احزاب توده، مثلاً فداييان، مجاهدين.] ــ و احزاب هم همينطور، آنها هم ـ خلاف آزادىشان ـ اگر توطئهگر نباشند. حالا عملى كه بر خلاف آزادى باشد، نكردهاند و نشده است. و اما اينكه مىگوييد آنها رنج كشيدهاند و در اين باره فعاليت كردهاند، اين معلوم مىشود كه درست از اوضاع ما مطلع نيستيد. آنها كه رنج كشيدهاند اين تودۀ مردمند كه رنج كشيدهاند. آنها يك عدهاىشان در خارج بودهاند و حالا آمدهاند در داخل و مىخواهند استفاده بكنند بدون رنجش. يك دسته هم اينجا بودند و در پناهگاهها يا در خانهها بودند. و بعد از اينكه ملت، رنجها را كشيد و خون داد و همۀ كارها را كرد، اينها آمدند و دارند استفاده مىبرند. و معذلك كسى جلو اينها را نگرفته است و آزادى دارند. ــ [منظور من بيشتر روى چپيهايى است كه در زندان هم بودهاند، يا به دست شاه شكنجه شدند.] ــ در اين نهضت ما دخالت نداشتند. در نهضت ما هيچ يك از اينها، بلكه مخالف بودند. همين چهار تا هم كه الآن برخلاف ما دارند فعاليت مىكنند، آنها يك مسلك خاصى داشتند و روى مسلك خاصشان هستند. نهضت ما يك نهضت اسلامى بود كه چپى با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بيشتر است از مخالفت شاه. و آنها هم توطئهگر هستند و مىخواهند همان مسائل را برگردانند. و من نظرم اين است كه چپيهاى ساختگىاند، نه چپيهاى واقعى و ساخت امريكا هم هستند، بنابراين اينطور نيست كه شما خيال كرديد كه چپيها يك دستهاى هستند كه در نهضت ما دخالت داشتند. هيچ دخالتى آنها در نهضت ما نداشتند، البته آنها براى مقصد خودشان هر چه بوده اينجا و آنجا كردهاند، و يك كارهايى انجام دادهاند و هيچ ربطى به نهضت ما ندارد. نهضت ما هيچ ارتباطى با چپيها ندارد. و چپيها هم هيچ خدمتى به نهضت ما نكردهاند. و هر چه كردهاند كارشكنى و خلاف بوده است. حالا هم توطئهگرى از چپيها است، و اين چپيهاى ساختگيند، نه چپيهاى واقعى. ــ [حضرت امام! مىشود بيان كنيد كه اين ملت براى آزادى مبارزه كرده يا براى اسلام؟] ــ براى اسلام جنگيده، لكن محتواى اسلام همۀ آن معانى است كه در عالَم به خيال خودشان بوده كه مىگويند دمكراسى. اسلام همۀ اين واقعيتها را دارد. و ملت ما هم براى همۀ اين واقعيات جنگيدهاند، و لكن در رأسش خود اسلام است. و اسلام همۀ اين را دارد. ــ [يك تعريف ساده از آزادى، بيان كنيد.] ــ آزادى يك مسئلهاى نيست كه تعريف داشته باشد. مردم عقيدهشان آزاد است. كسى الزامشان نمىكند كه شما بايد حتماً اين عقيده را داشته باشيد. كسى الزام به شما نمىكند كه حتماً بايد اين راه را برويد. كسى الزام به شما نمىكند كه بايد اين را انتخاب كنى. كسى الزامتان نمىكند كه در كجا مسكن داشته باشى، يا در آنجا چه شغلى را انتخاب كنى. آزادى يك چيز واضحى است. ــ [آزادى آيا در حدى براى مردم هست كه بتوانند سيستم دولت خودشان را تعيين كنند، آيا اين آزادى هم براى ملت هست؟] ــ به همان ترتيبى كه در همه جاى دنيا هست آنها مىتوانند وكيل انتخاب كنند. وكيل مىتواند به حسب آن چيزى كه ملت به او اعطا كرده، دولت را تصويب كند يا رد بكند. رئيس جمهور را خود مردم تعيين بكنند. همۀ اينها با دست خود مردم هست و خودشان مىتوانند انجام بدهند. ــ [حضرت امام! شما چرا از اول روى يك كلمهاى خط كشيديد و آن دمكراتيك است كه رويش خط كشيديد و فرموديد «جمهورى اسلامى» نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر. اين كلمه كه اينقدر عزيز است، براى ما عزيز است و شما خطش زديد و در كشور الآن باز در اين باره صحبت مىكنند.] ــ بله اين مسائلى دارد. يك مسئله اين است كه اين توهّم، اين را در ذهن مىآورد كه اسلام محتوايش خالى است از اين، لذا احتياج به اين است كه يك قيدى پهلويش بياورند و اين براى ما بسيار حزنانگيز است كه در محتواى يك چيزى كه همۀ چيزها به طريق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بياييم بگوييم كه ما اسلام مىخواهيم و اما با اسلاممان دمكراسى باشد، اسلام همه چيز است. مثل اين است كه شما بگوييد كه ما اسلام را مىخواهيم و مىخواهيم كه به خدا هم اعتقاد داشته باشيم، ولى به شرط اينكه به خدا هم معتقد باشيم. اين براى ما خيلى ناراحت كننده است كه كسى يك همچو خيالى داشته باشد. اين اولاً، و ثانياً اين كلمۀ دمكراسى كه پيش شما اينقدر عزيز است يك مفهوم مُبَيَّنى ندارد. ارسطو يكجور معنى كرده. شوروى يكجور معنى كرده. سرمايهدارها يكجور معنى كرده و ما در قانون اساسىمان نمىتوانيم يك لفظ مبهمى كه هر كس براى خودش يك معنى كرده است، آن را بگذاريم. به جاى آن اسلام را گذاشتيم كه اسلام مُبيَّن مىكند حد وسط چيست. اين مخالف با هيچ چيزى نيست، ولى آنهايى كه نفهميدهاند اسلام را، خارجيها كه با اسلام كار ندارند، آنها كه در داخل هستند و اسلام را نمىدانند چه رژيمى است، چه حالى دارد، از اين جهت يك امكان به خيالشان دارد. من حالا براى شما مثال مىزنم از اين آزادى و دمكراسى. يك چيزى كه تاريخ مىگويد و آن قضيۀ حضرت امير ـ سلاماللّه عليه ـ است كه در وقتى كه رئيس و خليفۀ رسولاللّه بود و دامنۀ اين رياست عملىاش و سياستش از حجاز تا مصر و تمام تقريباً بسيارى از آسيا، يك مقدارى حتى اروپا داشت. همين شخص كه رئيس يك همچو مملكت وسيعى بود و داراى همچو قدرتى بود و قاضى را هم خودِ خليفۀ رسولاللّه تعيين مىكرد، وقتى يك اختلافى بين آن رئيس و يك يهودى حاصل شد قاضى دعوت كرد او را به اينكه بيايد جواب بدهد. او هم رفت در محضر قاضى نشست. قاضى خواست به او احترام بكند. گفت نه، يك نفر قاضى بايد احترام از هيچ كس نكند و ما علىالسوا 1
بايد باشيم. و بعد هم كه قاضى حكم بر خلاف او كرد، او تصديق و قبول كرد. من ميل دارم كه شما كه اطلاع داريد از همۀ حكومتها و از همۀ جاها، يك نمونۀ اينطورى هم شما نشان بدهيد. در تمام اين حكومتهايى كه در دنيا ـ از اول دنيا تا حالاـ حكومتها بودند و شما لابد مطلع هستيد. شما هم يك نمونۀ اينطورى به ما نشان بدهيد، كه آن از اين اولى است. ــ [نه، من همچو نمونهاى الآن ندارم به شما تذكر بدهم. ولى در عوض، شما الآن انقلاب كرديد، ولى هنوز ثروتمند و فقير در بين كشور شما هست. و چند حزبى كه به صورت عينى دمكراسى است كه اگر يك دستهاى رأى نياورد بتواند يك دستۀ ديگر جاى او باشد، مثل انگليس كه گاهى حزب كارگر و گاهى حزب محافظهكار. همچو وضعى آيا شما در كشورتان اجازه خواهيد داد و اين عدالت اقتصادى را اجازه خواهيد داد؟] ــ ما الآن بچۀ ششماهه داريم، و در اين پنجاه و چند سال. ثانياً با آن وضع و با آن گرفتاريهايى كه ايران داشته است شما چه توقع از يك بچۀ ششماههاى كه پنجاه و چند سال در زمان ما و 2500 سال در تاريخ عقبزده شده است! الآن اولِ راه اين است و تمام خرابيهايى كه الآن با آن مواجه هستيم، خرابيهايى است كه رژيم سابق براى ما گذاشته است. در زمان ما هيچ خرابى حاصل نشده. زمان ما همۀ كوشش براى درست كردن وضع ملت است. درست كردن وضع كشاورزى و ساير كارخانهها و امثال ذلك. و شما توقع داريد كه ما بتوانيم در همين چند ماه يا چند سال برويم به آن حدى كه همهمان، ملتمان در رفاه باشد، همۀ كارها هم درست شده باشد؟ همۀ آشفتگيهايى كه تحميل به ما شده است، همۀ اينها با يك اوقات كمى درست بشود؟ ما فرصت مىخواهيم و فرصتمان را از اين كسانى كه شما مىگوييد كمونيستند و دمكراتند و امثال اينها، از اينها فرصت مىخواهيم كه اينها به ما فرصت بدهند تا ما رسيدگى كنيم به حال ملت و رسيدگى كنيم. و مملكت را اينطورى كه اينها مىگويند اداره كنيم. اقتصادمان الآن ورشكسته است، پىريزى بكنيم، ما الآن مهلت نداريم، ما الآن در آشفتگى هستيم. و همۀ آشفتگيها هم زير سر همينهايى است كه شما مىگوييد دمكرات هستند. و شماها مىگوييد كمونيست هستند و اينها. ما همۀ گرفتارىمان اينها هستند. اين گرفتاريها كه رد بشود احزاب آزاد هستند. ما جلوى آزادى را هيچ وقت نمىگيريم. اسلام هم جلوى آزادى را هيچ وقت نگرفته است بيش از اينكه جلو توطئه را، كه همۀ عالم همينطورند. ما هم همينطور هستيم. ــ [من در قيافۀ شما نگاه مىكنم كه يك قيافۀ آرامى است، و طبيعى است و نرم است. اما دنيا يك قيافهاى از شما، قيافۀ سخت، خشن، ترسناكى درست كرده. آيا اين قيافهاى كه از شما ساختهاند براى شما رنجآور نيست. شما را ديكتاتور جديد ايران مىخوانند، اين شما را ناراحت نمىكند؟] ــ از يك جهت البته ناراحتى دارد. و آن اينكه دشمنهاى ما چقدر برخلاف انسانيت عمل مىكنند. ما متأسفيم كه يك طايفهاى اينقدر برخلاف انسانيت، برخلاف انصاف رفتار كند. از اين جهت البته ناراحتى دارد. ما به حسب تعاليم اسلام براى عيبهايى كه در بشر هست، بايد متأثر باشيم. و از جهتى به نظر ما اهميتى خيلى ندارد. براى اينكه ما يك راه حقى مىرويم. و البته در يك راه حقى كه در مقابل ابرقدرتهاست، مقابل با منافع بزرگ يك كشورهايى است كه مىخواهند اينها را بخورند و ببرند. و من نمىتوانم متوقع باشم كه آنها بنشينند و نگاه بكنند. ما نگذاريم كارهايشان را بكنند. البته اين براى ما خيلى بىسابقه نيست. همچو نيست كه ـ يا همچو بوده است كه ـ يك كار بىسابقهاى بوده است براى ما. ما مىدانستيم كه يك همچو حرفهايى هست. هميشه هست كه يك ضعيفى كه در مقابل يك قدرتهاى بزرگى مىخواهد جلوگيرى بكند اين تهمتها برايش هست. كسانى كه اجير هستند از طرف شاه، كسانى كه اجير هستند از طرف قدرتهاى بزرگ، ما توقع نداشته باشيم كه هيچ به ما زهرى، زهرچشمى وارد نكنند. خوب، ما هم در خارج مىبينيم كه در مملكت ما دارند آشوب مىكنند. عيناً مىبينيم كه آشوب مىكنند. و ما هم مىدانيم كه به اينكه در روزنامهها آنها هر چه دلشان بخواهد تهمت مىزنند. خوب، شما لابد ديديد اين را در روزنامهها كه نوشتهاند كه به امر خمينى پستانهاى زنها را بريده، با زنها چه كرده، البته دشمن است، ولى من متأسفم كه دشمنها اينقدر خلاف انصاف و خلاف انسانيت عمل كنند. ــ [آنهايى كه از شما ترس ندارند و من ديدم كه الآن اينجا جلوى منزل شما و در تهران هم ديدم كه «خمينى، خمينى» مىكنند. اينها يك احساسى به انسان دست مىدهد كه از يك تعصبى مىآيد. آيا شما اين را خطرناك نمىبينيد براى پيشرفت آدم، رشد انسان؟] ــ اين تعصب نيست. اين آزادى دوستى است. اين به اصطلاح شما دمكراسى دوستى است. اينها احساس كردهاند كه روى مصالح آنها عمل مىكنيم. احساس كردهاند كه ما نمىخواهيم ظلم بكنيم. به آنها نمىخواهيم ظلم بكنيم. آنها را نمىخواهيم به زور وادار بكنيم به يك كارى. اين احساس كه آنها از اسلام دارند و اين احساس هم دارند كه ما همان تبع اسلام هستيم و مطابق احكام اسلام عمل مىكنيم. اين دو احساس در مردم هست. يكى اينكه اسلام را مىدانند كه رژيمى است كه عدالت در آن هست. و ما را هم مىدانند كه ما تابع يك رژيمى هستيم كه عدالت هست. و ما مىخواهيم اجرا كنيم عدالت را. از اين جهت است اين احساسات. نه يك تعصب خشكى باشد بدون منطق، بدون مبنا. و من اصلاً هيچ خطرى در اين، احساس نخواهم كرد. ــ [شما خطر فاشيسم را در ايران امروز مىبينيد؟] ــ هيچ، ابداً همچو خطرى نيست. مادامى كه اين ملت به اسلام توجه دارد و تابع اسلام است و ما حكومت اسلامى مىخواهيم درست كنيم، هيچ خوفى نيست. هيچ ديكتاتورى نخواهد بود. و هيچ خطرى براى اين مطالب نيست. ما وقتى خطردار هستيم كه كمونيسم بتواند به ما غلبه كند كه آن وقت اول گرفتارى و ديكتاتورى مىباشد. يا رژيمى نظير رژيم شاه پيش بيايد. آن هم همانطور است. و اما آن رژيمى كه ما مىخواهيم، آن رژيمى است كه ملت ما دنبالش هستند، ديكتاتورى در آن معصيت بزرگ است. و فاشيستى از معاصى بزرگ است پيش ملت ما. و هيچ همچو خطرى نيست پيش ما. ــ [در اين فاشيسم جنبۀ مردمى و تودهاىاش قوى است. در ايتاليا ـ كه ما در آنجا زندگى كردهايم ـ و در آلمان، موسولينى و هيتلر به افكار اينجورى تكيه داشتند. و اين خطر هميشه هست كه تودۀ مردم بتدريج نوعى حكومت ديكتاتورى را به وجود بياورند و آن رژيمى كه به وجود مىآيد كاملاً متكى به افكار عمومى است. اما در اعمال خودش مثل همان مطلقالعنانها عمل مىكند.] ــ تودۀ ما تودۀ مسلمان است. تعليمات اسلامى همانطورى كه در روحانيت هست، آنها به مردم هم تعليم كردند. و تمام اين مسائل اسلامى كه بر مبناى عدالت است و بر مبناى آزادى است و بر مبناى اختيار مردم است و بر مبناى آن چيزهاى متعالى است، در اسلام هست، و مردم هم او را دارند، بله امكان اين هست عقلاً كه اين مملكت از اسلام برگردد و بشود كمونيست. اگر چنين شد همۀ مردم از اسلام برگشتند و كمونيست شدند، اين خطر ـ البته ـ آن وقت هست براى اسلام. و اما مادامى كه ملت ما مسْلم است، براى ملتى كه اسلام ندارد يا فرض كنيد كه تابع كمونيسم است، يا تابع اصول و مسالك ديگرى هست، البته اين خطر در آنها هست. و مملكت ما هيچ خطرى به هيچ وجه ندارد. ــ [مطلب ديگرى كه در غرب خيلى در آن سر و صدا شده است مسئلۀ اعدامها كه مىگويند پانصد نفر تا حال در ايران اعدام شدهاند، و اينها بدون وكيل مدافع و بدون تجديدنظر. باز هم شما با اين ترتيب موافقيد؟] ــ اينها از باب اينكه يا غرب اين افراد را نشناخته است، اولاً پانصد تا نيست و بسيار كمتر است. و علت اين است كه يا غربيها نشناختند اين اشخاص را يا مىشناختند و مُتعمِّدند در اينكه خودشان را به نشناسى بزنند. اينها افرادى بودند كه علناً بسيارىشان آمدند و مردم را كشتند در خيابانها. يا امر به كشتن مردم در خيابانها دادند. و اين يك مسئلۀ مبهمى نبوده است پيش ملت ما كه اينها شايد صحيح بگويند. شايد دفاع از خودشان داشته باشند. يك كسى كه وارد بشود در يك جمعيتى و با تانك بزند و جوانها را زير تانك ببرد، آن وقت يك نفر را در مقابل هزار نفر كه اينها كشتهاند بكشند معذلك به آنها مهلت هم بدهند كه صحبتهايشان را بكنند. اجازۀ رفتن داده شده است. البته قلم دست دشمن است و براى ما هر چه بخواهد مىنويسد. اما واقعيت اينطور نيست. و آنهايى كه در اينجا كشته شدهاند نه عددشان آنقدر است و نه طورى بوده است كه برخلاف موازين باشد. اينها هر كدامشان اشخاصى را كشتهاند و فسادها ايجاد كردهاند. خانمانها را سوزاندهاند. اشخاص را ارّه كردند در حبسهايشان پاى آنها را. اشخاص را روى تاوه گذاشتهاند و متصل به برق كردهاند، در تاوه آنها را بو دادهاند. اين اشخاص البته كشته شدند و اينها هم حق دفاع داشتند و در محكمه به اينها اجازۀ اينكه وكيل بگيرند ندادند. لكن ما چه بكنيم كه قلم دست دشمن است و ما را مىخواهد اينطور صورت بدهد. ــ [راجع به شاه شما چه مىگوييد؟ آيا شما دستور دادهايد كه او را در خارج بكُشند؟ و آيا به نظر شما اين كار ممكن است؟] ــ نه من دستور ندادم. من ميل دارم كه بيايد ايران و او را محاكمه كنيم. من اگر مىتوانستم او را حفظش مىكردم و مىآوردمش ايران و علناً او را محاكمه مىكرديم براى اين پنجاه و چند سال ظلمى كه كرده. و آن خيانتهايى كه او كرده است جبران مىكرديم. و اين سرمايههايى كه از ما به خارج برده است اگر او كشته بشود از دست ما مىرود. لكن اگر حفظش كنيم و بياوريم به اينجا ممكن است اين ثروت برگردد به ايران. ــ [شما مايليد كه مثل آيشمن كه گرفتند آوردند به اسرائيل، او را هم مثلاً بگيرند و به همان ترتيب بياورند ايران؟] ــ من مايلم كه او بيايد ايران. بياورندش ايران و ما محاكمه كنيم. [خطاب به مترجم:] بگوييد به او كه مرحوم مدرس كه با شاه سابق دشمن سرسخت بود يكوقتى كه شاه 2
به سفر رفته بود، وقتى آمده بود، مرحوم مدرس گفته بود كه من به شما دعا كردم. خيلى او خوشش آمده بود كه چطور يك دشمن دعا كرده بود. گفته بود، نكته اين است كه اگر تو مرده بودى اموالى كه از ما غارت كرده بودى و به خارجيها داده بودى همه از بين رفته بود. و من دعا كردم تو زنده باشى برگردى، بلكه بتوانيم ما مالها را برگردانيم. حالا ما هم همانطور هستيم و اين پسر هم بيشتر از او اموال ما را برده است به خارج. ــ [اگر اموال را شاه پس بدهد، شما رهايش مىكنيد؟] ــ راجع به خيانتهايش، اگر چنانچه پولها را به ما پس بدهد، آن مقدارى كه پس بدهد البته ديگر حرفى با او نيست. اما يك خيانتهايى كه به مليت ما كرده است، آنها را جبران نمىشود كرد و نمىشود ولش كرد. يك خيانتهايى به اسلام كرده است. آن هم ما نمىتوانيم جبران كنيم. اين جنايتهايى كه كرد، مردم را به كشتن داد دستهجمعى 15 خرداد، خود او از قرارى كه به ما اطلاع دادهاند عامل مستقيم قتلعام [ملت] ما بوده است. اينها يك چيزى نيست كه بخشيدنى باشد، آنهايى كه در 15 خرداد كشته، همه را زنده كند، ديگر حرفى نيست. ــ [يعنى تنها شاه يا همۀ خانوادهاش؟] ــ هر كدام كه خيانتكار باشند. مجرد اينكه كسى از خانوادۀ شاه ابداً در بين ما چه بشود، وليعهد شاه بيايد مثل يكى از مردم اينجا زندگى بكند. كارى به ما نكرده است. هيچ كسى هم كارى به او ندارد. آنهايى كه مثل اشرف كه آن هم خواهر اوست خواهر تنى هم هست آنها دوقلو بودند، آن هم نظير او جزو جنايتكارهاست. آن هم به اندازۀ جنايتى كه كرد و جنايتهايى كه كرده است. اين چه كارى به افراد خانوادۀ ديگرش دارد. آنكه خيانتى نكرده بود كارى به او نداريم. ــ [پسرش كارى كرده؟] ــ اينها بايد به محكمه برسد. مىگويند، اما چه مىدانيم. ــ [اين براى شما يك اميدى است كه او بايد بيايد ايران و محاكمه بشود. مطمئنيد كه اين جور خواهد شد؟] ــ تقريباً يك آرزو است. ــ [يعنى شما مطمئن باشيد چيزى از دست نمىدهيد. من تمام تبليغاتى كه عليه شما كردند به هم مىزنم.] ــ خيال مىكنيد. ــ [مىگويند اينها كه اعدام شدهاند، همهشان مقصر سياسى و ساواكى و اينها نبودند. آنها هم اعدام شدند براى اينكه لواط كردند و زنا كردند. البته من توضيح دادم كه اين جور نيست. اينها تاجر و اين چيزها بودند و بچهها را مىدزديدند و اين حرفها، و اخبار دروغ به شما گفتند.] ــ بله اصل مسئله را بايد گفت. و آن اين است كه اگر يك بدنى يك انگشتش فاسد بشود چه بايد كرد براى اصلاح آن بدن. آيا بايد اين انگشت را گفت تو باش اينجا، فاسد كن اين بدن را؟ اين انگشت يك مفسده است و بايد بريد اين چيزهايى كه مىدانيد كه اينها به فساد مىكشند. يكوقت مثل بعضى طوايف مىگويند كه خوب، مردم آزادند. آن زن آزاد هست. زن اين باشد، او هم تمتعى ببرد. خوب، چه بهتر. يكوقت منظور اين هست. نه، ما اين را نمىتوانيم بپذيريم. يكوقت منظور اين است كه بايد حفظ نظم جامعه، حفظ صحت جامعه بشود. اين سياستهايى كه ما در اسلام داريم و اجرا مىشود براى اين است كه جامعه را ما مىخواهيم پاكسازى كنيم. علفهاى هرزهاى كه ضايع مىكنند مزرعۀ ما را، بايد اين علفهاى هرزه را بچينيم و دور بريزيم. آن كسى كه بخواهد يك جامعه را اصلاح بكند، آن كسانى كه افساد در جامعه مىكنند، آن كسانى كه جامعه را به تباهى مىكشند، آن كسانى كه جوانهاى ما را به تباهى مىكشند، دخترهاى ما را به تباهى مىكشند آنها را نمىتوانيم تحمل كنيم كه نظر كنيم اينها هر كار مىخواهند بكنند. و هر سياستى كه هست بايد بشود. چه پيش شما خيلى مشكل باشد پذيرفتنش و چه نباشد. ـ يك چيزى است، به اصطلاح جامعه را مىخواهيم ـ اصلاً جامعه هم همان طورى كه دزد را شما مىگيريد و حبسش مىكنيد. خوب چرا آزادش قرار نمىدهيد؟ همان طورى كه قاتل را مىگيريد نگهش مىداريد، يا احياناً قصاص مىكنيد. چرا رهايش نمىكنيد كه هر كارى دلش مىخواهد بكند؟ چرا؟ اين براى اين است كه اينها اسباب اين مىشود كه يك جامعه را به فساد بكشد. اگر جلوگيرى از چند تا از اين فسادها بشود، جامعه اصلاح مىشود. و ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همين چيزهاست كه اين سياستها باشد. [خطاب به مترجم:] ــ و اما اينهايى كه واقع شد در اينجا همان طورى كه شما گفتيد، به او بگوييد كه اينها امثال يك همچو مسائلى بودند. ــ [بعضى هم مثلاً لواط مىكنند. بيمار هست، فرض كنيد يك همچو چيزى، چرا بايد اعدامش كنند؟] ــ اين مايۀ فساد است. فساد را بايد برداشت تا ديگران اصلاح بشوند. اين ديگر مسائلى فرعى است. ــ [مىگويند يك زن هجده ساله را كه آبستن بوده اين را به عنوان اينكه زنا كرده اعدام كردند.] ــ دروغ است، نمىشود، در اسلام نيست. اين جزو همانهاست كه به ما نسبت مىدهند. ــ [اين روزنامهها بودند كه دربارۀ آن نوشتند.] ــ بىاطلاعم. ما چه مىدانيم حالا چه شده. وقتى به محكمه رفته است محكمه حكم كرده است. ــ [اين چادر، آيا صحيح است كه اين زنها خود را در زير چادر مخفى كنند؟ اين زنها در انقلاب شركت كردند. كشته دادند. زندان رفتند. مبارزه كردند، اين چادر هم يك رسم از قديم ماندهاى است. حالا ديگر دنيا هم عوض شده. حالا اين صحيح است كه مثلاً اينها خودشان را مخفى كنند؟] ــ اولاً اينكه اين يك اختيارى است براى آنها، خودشان اختيار كردند. شما چه حقى داريد كه اختيار را از دستشان بگيريد؟ ما اعلام مىكنيم به زنها كه هر كس چادر مىخواهد يا هر كس پوشش اسلامى، بيايد بيرون. از 35 ميليون جمعيت ما 33 ميليونش بيرون مىآيد. شما چه حقى داريد كه جلو اينها را بگيريد؟ اين چه ديكتاتورى است كه شما نسبت به زنها داريد؟ و ثانياً اينكه ما يك پوشش خاصى را نمىگوييم. براى حدود زنهايى كه به سن و سال شما رسيدهاند هيچ چيزى نيست. ما زنهاى جوانى كه وقتى ايشان آرايش مىكنند و مىآيند، يك فوج را دنبال خودشان مىكشند، اينها را داريم جلوشان را مىگيريم. شما هم دلتان نسوزد. من ديگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد. [خطاب به مترجم:] ــ شما بگوييد اينها را به ايشان.
عنوان :
مسائل مختلف ایران و جهان
مرجع :
صحیفه امام (۱۰) صفحه ۱۱۵
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۷-۰۲