عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم توطئۀ ديرينۀ استعمار من قبل از هر چيز تشكر مىكنم از آقايان اساتيد و دانشجويان كه تشريف آوردند و ما با هم مواجه شديم. معالأسف در اين دوران گذشته وضع را طورى كرده بودند كه بين ما و دانشگاه و همۀ دانشگاهها جدايى انداخته بودند. و لهذا در اين مدتهاى طولانى ما با اين وجوه كريمه مواجه نشده بوديم. و حالا تقريباً اول امر است. و من اميدوارم كه تا آخر رابطۀ بين روحانيت و دانشگاه، كه آن هم روحانيت است، برقرار باشد. شما آقايان مىدانيد كه اين اختلافى كه بين جناحها در ايران واقع شد، و واقع مىشود اگر فرصت داده بشود، اينها چيزهايى بوده است كه اجانب با مطالعات خودشان به آنجا رسيده بودند كه بايد جاهايى كه مىتواند انسان تربيت كند آنجاها را بكوبند. اينها بعد از مطالعاتى كه كردند ـ هم در ماديات ما و هم در معنويات ما و هم در انسانها مطالعات زياد كردند، و كارشناسهايشان از شايد دويست سال پيش از اين مشغول به اين كارها بودهاند، و همۀ زمينهاى ايران را اينها گرديدهاند و هر چه بوده است در اينجا نقشه بردارى كردند و مطالعات راجع به وضع فرهنگ مملكتهايى كه مىخواهند ازشان بهره بردارند، در وضع دانشگاههاى ما، در وضع دانشگاههاى دينى ما، مطالعات زياد اينها كردند ـ به آنجا رسيدند كه چند چيز مانع از استفادۀ آنهاست. يكى اسلام است؛ اينها فهميدند كه اگر اسلام با آن وضعى كه دارد و با آن تعليمات واقعى كه دارد، در اين ممالك پياده بشود براى آنها هيچ حظى و هيچ بهرهاى نخواهد بود؛ و دستشان را قطع مىكنند. و لهذا يك افرادى را ـ چه از داخل و چه از خودشان ـ وادار كردند كه اسلام را وارونه نمايش بدهند. اسلامى كه از اول قيام كرده است بر ضد طاغوت، آنها مىگويند اسلام در خدمت طاغوت است! اسلام و پابرهنگان وقتى كه شما تاريخ را مىبينيد و ملاحظه مىكنيد، از آن اول كه رسول اكرم قيام كردند با همين مردم فقير، با همين مردم مستضعف، ايشان قيام كردند. در مقابل آن قلدرها و آن زورگوها و آن باغدارها و آن مُكنَتدارها و قافلهدارها كه در آن وقت مظهر طاغوتى بود، اسلام قيام كرد. و بعد هم تمام عمر، اسلام و ائمۀ ما در مقابل طاغوت هميشه ايستاده بودند. اين معنا كه گفته بشود كه اسلام در خدمت طاغوت است، اسلام افيون است، اين چيزى است كه آنها القا كردند؛ و آنهايى كه دنبالهرو آنها بودند و از خُدام آنها بودند، آنها هم تعقيب كردند در ايران. اينها مشغول شدند، آنها هم از خارج مشغول شدند؛ بطورى كه شايد در بين بسيارى از مردم يك همچو چيزهايى در ذهنشان بيايد. و حال آنكه كسى كه قرآن را ـ سند اسلام قرآن است ـ كسى كه مطالعه كند و ببيند كه وضع قرآن چه بوده، و كسى كه شارع اسلام را، رسول اكرم را ملاحظه كند و تاريخ او را ببيند و وضع زندگى او را ببيند، مىداند كه قرآن در مقاتله با قلدرها آيات زياد دارد. و رسول اكرم سيرهاش اين بود كه از اول مقاتله مىكرد با اين اشخاصى كه مىخواستند مردم را استثمار كنند، مىخواستند مردم را استخدام كنند؛ بر [ضد] اينها قيام كرد. بنابراين يك رشته تبليغات آنها اين بوده است. و شما دانشمندان بايد در كتابها و در رسايلى كه مىنويسيد، اين مسائل را طرح بكنيد و نقاط ضعف را بگوييد. روحانيون، پيشتازان نهضت يك مسئلۀ ديگر اين بوده است كه روحانيون را كه مىديدند كه اشخاص مؤثرى هستند و در تاريخ ديده بودند كه در مقابل قدرتها اينها قيام مىكنند، اينها را بشكنند پيش ملت. و لهذا گفتند روحانيون دربارى هستند! اينها اصلاً عمال دربار هستند! اينها اشخاصى هستند كه مىخواهند مردم را خواب كنند، و ديگران اين مردم [را] استثمار كنند. و حال آنكه كسى كه تاريخ را ديده است مىبيند كه روحانيون هم هميشه در هر عصرى ... آنكه قيام كرده بر ضد طاغوت روحانيون بودند. در زمان مشروطه روحانيون قيام كردند، زمان تحريم تنباكو روحانيون قيام كردند، در اين زمان هم كه شما مشاهده مىكنيد قشر روحانى قيام كرد. هم خون داد، هم حبس رفت، هم زجر كشيد، هم تبعيدى كشيد، همۀ اينها را[تحمل كرد]؛ لكن قيام كرد. توطئۀ عليه حوزه و دانشگاه يكى از مواردى كه اينها باز ديدند كه اگر اينها قدرت پيدا كنند نمىگذارند آنها كارهاى خودشان را بكنند، دانشگاههاى ما بود. اينها دانشگاهها را با هر قدرتى كه داشتند عقب نگه مىداشتند؛ نمىگذاشتند كه اساتيد ما درست بچههاى ما را تعليم كنند، نمىگذاشتند كه بچهها تعليماتشان درست بشود. اين هم براى اين بود كه مىديدند كه اگر دانشگاه به طور صحيح عمل كند، مستقل باشد، بعد كه اين جوانها از دانشگاه بيرون بيايند ضد استعمار بيرون مىآيند. اين هم يك نقشهاى بود كه اينها كشيده بودند. روى هم رفته براى رسيدن به آمال خودشان دانشگاه را در مقابل دين قرار دادند، دين را در مقابل دانشگاه قرار دادند؛ يعنى علما را مقابل دانشگاهيها قرار دادند، دانشگاهيها را مقابل علما. سالهاى طولانى مىگذرد كه روابط مابين ما و شما نيست. و اين براى اين است كه تعليمات آنها از اول اينطور بوده است كه اين جور وضع را موجود كنند كه ما و شما را از هم جدا كنند. و شما آن آيۀ اول را كه خواندهايد، حالا بخوانيد آن آيۀ اول را. [نماينده حضار: «بسماللّه الرحمن الرحيم. وَاذْكرُوا نِعْمَةَاللّهِ عَلَيْكمْ اِذْ كنْتُمْ ... 1
] همين آيۀ شريفه را شما بايد مدنظر قرار بدهيد كه ما با هم به جنگ ـ تقريباً بايد گفت ـ بوديم در اين مدت؛ و خداوند به ما منت گذاشت كه ما همه با هم برادر شديم. الآن بايد حفظ اين برادرى را ما بكنيم. شما به ما نظر سالم داشته باشيد، ما به شما نظر سالم داشته باشيم. همۀ ما برادر هستيم، همۀ ما اهل يك دين هستيم، اهل يك كتاب هستيم، اهل يك ملت هستيم. ويرانى ايران و الآن شما مىبينيد كه ايران آشفته است. ايران را خراب كردند و رفتند. وضع كشاورزى ما را بكلى از بين بردند، وضع فرهنگ ما را عقب نگه داشتند، وضع ارتش ما آن بود كه ديديد. و همۀ چيزهاى ما الآن تقريباً آشفته و به هم ريخته است و بايد همۀ اقشار ملت، از دانشمندان كه در درجۀ اول هستند و از ساير اقشار، همدست و همقوه با هم براى ساختن يك مملكتى كه به واسطۀ اين سلطنت پنجاه و چند سال اينها رو به خرابى رفت، [اقدام كنند] هى در بوق كردند كه «تمدن بزرگ» و هى خراب كردند [و] الآن ما هيچ تقريباً بايد گفت نداريم، ما يك مملكت خراب ـ عرض مىكنم كه ـ زلزلهزده ـ هر چه اسمش را مىخواهيد بگذاريد ـ داريم كه هر جاى آن دست مىگذارند مىبينند خرابى هست، و ما الآن همهمان با هم موظفيم كه دست به دست هم بدهيم، برادر باشيم با هم و همه با هم بسازيم ايران را. مقابله با آشوبگران و توطئهگران و شما آقايان كه در دانشگاه هستيد ـ الآن هم يك دستهاى كه اينها هم از اجانبند يعنى از عمال اجانبند، الآنى كه ما مىخواهيم يك ايران آزاد مستقل درست بكنيم اينها نمىتوانند ببينند، يك دستهاى كه الآن شلوغ دارند مىكنند اينها نمىتوانند ايران را مستقل ببينند، ايران را بايد حتماً يا پيوستۀ شوروى ببينند يا پيوستۀ امريكا، و بيشتر به نظر من مىرسد كه اينها وابسته به امريكا هستند به اسم ديگرى كه نزديك به شوروى است ـ اينها را شما هدايت كنيد. اگر قابل هدايتند هدايت كنيد. و جوانهاى ما را هدايت كنيد. اين آشوبى كه الآن دارد مىشود مقابل انقلاب [جلوگيرى كنيد]، يك انقلاب اسلامى كه همۀ مردم را با هم متحد كرده است، الآن يك دستهاى افتادهاند توى كار و اين انقلاب را مىخواهند آلوده بكنند. اينها را معرفى كنيد به شاگردهاى خودتان، به جوانهاى ما، كه اينها براى عمالِ غير هستند؛ اينها آمدهاند با يك صورت ملى الآن دارند ... عملهاى هستند براى غير، و مىخواهند وضع ايران را باز به همان حال اول برگردانند منتها با يك صورت ديگرى. اين وظيفهاى است كه الآن براى شماها هست. و نگذاريد در دانشگاه اين آلودگيها پيدا بشود. و اين تظاهراتى كه ـ شنيدم ديروز تظاهراتى بوده است ـ اينها پيدا بشود، شما بدانيد كه اين تظاهركنندگان از تتمۀ همان رژيم فاسد است و با اين صورت الآن درآمدهاند؛ چنانچه آن آدمى كه نخستوزير بود از تتمۀ همان رژيم فاسد بود به صورت ملى و «سر قبر مرحوم دكتر مصدق برو» 2
و از اين كارها بود! حالا يك صورت ديگرى پيدا كردهاند؛ به صورت مثلاً روشنفكرى و امثال ذلك. شما بايد آقايان همهتان با هم دست به دست هم بدهيد و نگذاريد اين آشوبگران آشوب بكنند در محيط شما؛ و باز شما را ناراحت كنند و باز دستهاى شما را عقب بزنند، نگذارند شما مستقلاً كارتان را بكنيد. خداوند انشاءاللّه همۀ شما را نصرت بدهد؛ و همۀ ما را به وظيفۀ خودمان آشنا كند. و سلام من بر همۀ شما. گفتگو با امام [نمايندۀ استادان: ما مىدانيم كه وقت شما را نبايد بگيريم ولى اتفاقاً در همين جايى كه مىفرماييد، يك نقطه نظرهايى ما داريم. همينهايى كه حضرتعالى مىفرماييد، صحبت آن كسى است كه شكل مار را كشيد و بعد به مردم گفت كه خوب حالا اين مار است، يا اينكه نوشته. مىآيند عقايد مردم را با يك عينيتهاى مسلّمى كه بسيار بهتر از آن را در اسلام گفتهاند به مردم مىگويند منتها به آن طريق، و مردم را به آن سَمت مىكشند و الآن شديداً دارند فعاليت مىكنند. به نظر بنده الآن در تلويزيون و راديو، اگر كه كسانى از آنها ما بخواهيم اعلام بكنيم، آقايان كمونيستها، آن تئوريسينهايشان، آن دانشمندانشان، آن نخبهترين آنها بيايند، ما توى تلويزيون جلوى مردم مىنشينيم با آنها بحث مىكنيم.] امام: آنها حاضر به بحث نيستند. آنها شلوغكارى مىكنند. [همان شخص: بله حداقل اين است كه مردم قانع مىشوند، اينها الآن دارند تحميق مىكنند و شديداً هم دارند تحميق مىكنند. اين را به عرضتان برسانم كه ـ درست به عرضتان برسانم ـ تو كارخانهها الآن هم رفتهاند متأسفانه، جاهاى مختلف، تو دانشگاهها رفتند. خيلى راحت و واضح اعلام مىكنيم، ما توى راديو تلويزيون اعلام مىكنيم ما حاضريم با اينها به بحث بنشينيم، مردم خودشان ببينند.] نگاهى به روش و منش پيشوايان اسلام مردم را بايد آگاه كرد. ما بايد هر طايفهاى را از رؤساى آن طايفه بشناسيم. مثلاً وقتى وارد شديم در اسلام، ببينيم آنچه اسلام را ايجاد كرد، آنكه اسلام را تقويت كرد خودش چه كاره بود. مطالعه كنيم در پيغمبر اسلام، در حضرت امير ـ سلاماللّه عليه ـ ببينيم اينها خودشان چه كاره بودند. اينها خودشان كه دعوت مىكردند به اينطور مسائل، خودشان هم عامل بودند يا نه؟ تاريخ نشان مىدهد كه خودشان عامل بودند، و در درجۀ اعلا هم عامل بودند. حضرت امير در عين حالى كه ممالك كثيرهاى ـ كه الآن هست از معمورههاى 3
دنيا ـ تحت سيطرهاش بود وقتى كه يك يهودى به او ادعا كرد، ادعا به يك سلطان وقت، به يك امير وقت كرد كه ايران و عراق و حجاز و مصر و همۀ اينها تحت سيطرهاش بود، رفت پيش همان قاضى كه حضرت امير او را قاضى كرده بود ادعا كرد كه فلان [متاع] از من است و پيش حضرت امير است؛ قاضى خواست حضرت امير را. آمد نشست جلو. جلو قاضى نشست. محاكمه كردند و حكم برخلاف حضرت امير داد. قبول كرد حضرت امير. منتها يهودى مُسْلم شد، به واسطۀ اين جهت كه ديد وضع اين طورى است. اين يك نمونه از قضيۀ دمكراسى بودن اسلام. نمونۀ ديگر راجع به وضع زندگى خود اوست. خود او همان روزى كه با او بيعت كردند، بيلش را برداشت رفت سراغ كار؛ تيشهاش را برداشت رفت سراغ كار. يك قناتى مىكَند با دست خودش. رفت سراغ كار. زندگىاش هم از همۀ افراد رَعيتش پايينتر بود؛ براى اينكه يك آرد جو، يك نان جوى سرش را مىبست كه اولادش نروند مثلاً روغنى داخلش بكنند! و خوراكش اين بود، در صورتى كه اميرِ اينهمه بود. زندگى رهبران كمونيستى و مدعيان برادرى از آن طرف مىآييم سراغ اين آقايان كه مىگويند كه ما تودهاى هستيم، كمونيست هستيم! مىرويم سراغ سران اينها. در جنگ عمومى من خودم شاهد بودم كه سران سه دولت آمدند [متفقين] سران سه دولت يك مجلسى در ايران داشتند، يك كنفرانسى در ايران داشتند آمدند ايران. شايد اكثر شما يادتان نباشد ولى خوب من يادم هست. چرچيل يكىشان بود، روزولت يكىشان بود، استالين يكى. آنطورى كه نقل كردند چرچيل آمد به فرودگاه و از آنجا با تاكسى آمد رفت [به محل] كارش؛ آن يكى هم همين طور ساده آمد؛ اما آقاى استالين گاو هم همراهش آورده بود كه مبادا شير غير اين گاو را بخورد! زندگى اشرافىاى كه او داشت هيچ كس نداشت! در عين حال مىگفتند ما با ساير افراد مثل هم هستيم! آن وقت خود من در همان وقتى كه اين با اين وضع آمد ـ كه همه چيز برايش مهيا بود و چقدر با تشريفات وارد شد، حتى گاو را آوردند كه مبادا از شير مثلاً گاو ايران بخورد يا گاو غير تربيت شده بخورد ـ من خودم مىرفتم از تهران به مشهد با اتوبوس ـ از آن طرف تا طرفهاى مشهد... مال لشكر روسيه بود ـ اين افرادى كه نظامى بودند مىآمدند براى سيگار گدايى مىكردند! در عين حال تبليغات اينطور بود كه مىگفتند «قارداش»! به هم مىگفتند «قارداش» يعنى ما برادريم، مثل هم هستيم! بايد به اينها گفت كه شما كه مىگوييد بايد همه يكجور باشند، اسلام را ملاحظه كنيد با آنها، با سران خودتان. سران مسلمين را ملاحظه كنيد با سران خودتان، ببينيد وضع اينها چه جورى بوده است؟ آنهايى كه تأسيس اين امور را كردند، خودشان چه وضعى داشتند [و جز ]آنها خودشان چه وضعى داشتند؟ آن كسى كه اصل ماركسيسم [لنينيسم] را به وجود آورده، براى خاطر يك زن اين كار را كرده! شما هم بايد ملاحظه كنيد؛ جورى به اينها بفهمانيد و ببينيد چه چيزى اينها، چه تئورى اينها دارند كه در اسلام نيست و بهتر از آن نيست؟ چه چيزى آنها مىخواهند كه در اسلام بيشتر از آن نيست و بهتر از آن نيست؟ عمال امريكا در پوشش ماركسيستى عَلى اىّ حالْ اينها يك مردمى هستند كه اينطور نيست كه منطق سرشان بشود. شما بگوييد بياييد بنشينيم با هم مباحثه بكنيم؛ منطق ندارند. اينها حمله مىكنند به اين طرف و آن طرف. منزلهاى مردم را دارند غارت مىكنند. اين براى اين است كه مىخواهند شلوغى بپا كنند. اينها مىخواهند الآن وضع را شلوغ كنند، و از اين شلوغى استفاده كنند براى اربابها. و من احتمال مىدهم كه امريكا باشد نه شوروى. چون اينها در دربار هم بودند. همين كسانى كه ـ عرض مىكنم ـ طبل كمونيست را مىزدند، سران بزرگشان توى دربارْ خدمتگزار بود! 4
بنابراين بايد شما، بر فرض حالا آنها دارند شلوغى مىكنند، بايد شما جوانها را آگاه كنيد. جوانهايى كه الآن پيش شما هستند برايشان صحبت كنيد؛ آگاه كنيد بفهمانيد به ايشان كه احتراز كنند از اين دستهاى كه الآن افتادهاند توى ايران و دارند خرابكارى مىكنند. و اين خرابكارى حتماً بدانيد كه به نفع ديگران است و اينها از عمال غير هستند؛ منتها به اين صورت درآمدند. مثل آن آقا 5
كه از عمال غير بود و مىخواست باز شاه را برگرداند به اينجا، با صورت مليت و امثال ذلك. و انشاءاللّه خداوند همه را توفيق بدهد، مؤيد كند. و ايران امروز محتاج به وجود شماست؛ محتاج به همه چيز هست. ما همه با هم بايد دست به هم بدهيم و اين احتياج را رفع كنيم. انشاءاللّه خداوند همهتان را حفظ كند. [نمايندۀ حاضران: اين افتخار براى ما امروز و خودمان و فاميلمان و بستگانمان واقعاً فراموش نشدنى است و براى تمام ملت ايران و ملل مسلمان جهان عيد بزرگى است.] من خدمتگزار همۀ شماها هستم. [نمايندۀ حاضران: بزرگترين درس را به ما داديد و ما از اين جهت از شما واقعاً تشكر مىكنيم.] خداوند حفظ كند شما را، موفق كند؛ سلامت باشيد.
عنوان :
توطئه و تبلیغات اجانب
مرجع :
صحیفه امام (۶) صفحه ۱۸۶
مکان :
تهران، مدرسه علوى
تاریخ :
۱۳۵۷-۱۱-۲۷
حضار :
استادان دانشگاه «ابوریحان» و جمعى از پرسنل نیروى هوایى