عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم بازاريان، اقشار متعهد به اسلام متشكرم از اينكه امروز مواجه هستم با قشر متعهد اسلامى نمايندگان سراسر كشور از اصناف و بازرگانان. و من امروز بايد يك مقدار راجع به بازار صحبت كنم، يك مقدار هم راجع به دولت. آنكه راجع به بازار است، همه مىدانيم، مىدانيد كه بازار يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام و در هر غائلهاى كه براى اسلام پيش آمده است، اين بازار است كه پيشقدم است. در قضيۀ تنباكو و حكم مرحوم ميرزاى شيرازى 1
ـ اعلى اللّه مقامه ـ اين بازار بود كه همراهى كرد و منتهى به قيام شد. بعضى از بازرگانان اصفهان، از قرارى كه نقل شده است، يكى از بازرگانهاى معتبر بوده است، تمام تنباكوهايى كه داشته است و آن وقت تاجر تنباكو هم گفته مىشود بوده است، پس از حكم ميرزا، آورد در ميدان شاه و آتش زد؛ و مشابه او بازارهاى ديگر در تأييد حكم ميرزا در آن وقت قيام كردند، حتى شهيد هم دادند. و پس از آن، در طول مشروطيت و استبداد به صورت مشروطيت، باز در هر زمينه، اين بازار است كه پيشقدم است و همراه با ساير قشرهاى ملت از كارگران و كشاورزان و امثال اينها، مجاهده كرده است و مشكلات را تحمل كرده است و در پيشبرد مقاصد اسلام آنچه كه توان داشته است، عمل كرده است. و در اين پنجاه سال سياه كه تاريخ ايران را سياه كرد، سياهتر از رژيمهاى سابق كرد، فشار بر بازار بسيار بود و بيشتر بود و از بازار، آنها خيلى وحشت داشتند و لهذا يك وقت هم بناى بر اين گذاشتند كه اين سقفها را خراب كنند؛ از زير اين سقفها خوف داشتند، لكن موفق نشدند. و در اين نهضت، بازار يك حظّ وافر در امور داشت از تعطيليهايى كه كرد، از اعتصاباتى كه كرد، البته ساير قشرها هم سهيم بودند، لكن بازار هم يك قشر عظيم سهيم در اين امر بود. و در اين جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت كرد. و الآن هم باز، بازار است كه خدمت مىكند و از اسلام عزيز و از جمهورى اسلامى نگهدارى مىكند. ميرزا، يك آقاى مرجع بود در يك دهى از عراق، او نمىتوانست كه خودش يا طلبههايى كه آنجا دارند بسيج كنند براى مقابله با آن سلطنت استبدادى. او حكمى فرمود، علماى بلاد هم نمىتوانستند خودشان راه بيفتند و اين استبداد سياه را بشكنند. اين بازار و ملت بود كه پشتيبانى از مراجع خودشان مىكردند، از علماى خودشان مىكردند و آنهايى كه به راه استبداد مىرفتند، آنها را به زمين مىزدند. و در همين نهضت و در همين قضايايى كه همه شاهد بوديد و شاهد بوديم، باز، بازار است كه تعطيلات طولانى كرد و با تعطيلات طولانى و تظاهرات و اعتصابات و چيزهاى ديگر از اين نهضت پشتيبانى كرد. البته ساير قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تأييد كند. اين بازار است كه از اوّل، پشتوانۀ احكام اسلام بوده است و حالا هم هست و ان شاء اللّه بعدها هم خواهد بود. و اميدوارم كه دولت توجه عميق خاص بكند به بازار و آنچه كه از دست او برمىآيد به اين قشر متعهد خدمت بكند. متصديان امور، متعهدان به اسلام و خادمان به ملت آن چيزى كه مربوط به دولت است، بايد من عرض كنم، و شما هم مىدانيد و شايد بعضيها كمتر بدانند، بعضيها بيشتر. آن شناختى كه من از اين متصديان امور دارم كه بعضى از آنها سالهاى طولانى با آنها بودهام و از نزديك ملاقاتشان مىكردهام، و بعضى ديگر هم كه در طول اين خدمتى كه مشغول بودند با آنها آشنا شدم. ما يكى از اينها را، البته به طور اجمال كه مزاحم شما نشوم، به شما عرض مىكنم. شما اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، رئيسجمهورها و سلاطين و امثال اينها، يك نفر را مثل آقاى خامنهاى پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبىاش بر اين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمىكنيد. ايشان را من سالهاى طولانى مىشناسم، و در آن زمانى كه اوّل نهضت بود ايشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پيامها تشريف مىبردند، و بعد از اين هم كه اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. يك نعمت خدا به ما، اين است كه داده. مجلسمان را شما ملاحظه كنيد، بسيارى از آنها را من از نزديك مىشناسم؛ يعنى سابقۀ طولانى دارند، مثل رئيس مجلس 2
و بسيارى از آقايان ديگر، و آنها را با تعهد و تعهد به اسلام و خدمتگزارى و هرچه توان دارند، آنها را مىشناسم. و در اين طول مدتى كه مجلس برپاست مىدانم كه همۀ اينها خدمتگزارند؛ در بين آنها من نمىتوانم يكى را پيدا كنم كه بتوانم بگويم كه اين، تعهد به اسلام ندارد. البته اختلاف سليقه، اختلاف ديد، اختلاف اجتهاد در هر قشرى هست، در علما هم هست، در مجتهدين هم هست، در شما آقايان هم هست كه اختلاف سليقه داريد، اختلاف ديد داريد، لكن همه مشتركاند در اينكه خدمتگزارند و همه مىخواهند خدمتگزار باشند. و در بين آنها من حتى يك نفر را نمىتوانم بگويم كه اين يك نفر به اسلام خيلى علاقه ندارد، همهشان علاقهمندند با اختلاف سليقهاى كه دارند و شوراى نگهبان، اين فقهايى كه در آنجا هستند تمامشان را من از نزديك سالهاى طولانى مىشناسم، كه بايد بگويم اينها را من بزرگ كردهام، آنها هم كه حالشان معلوم است. و امّا دولت، آنها را هم بعضى از آنها كه سالهاى طولانى من با آنها آشنا بودم، بعضى از وزرا و بعضى از آنها را در اين مدتى كه متصدى خدمت بودند، با آنها آشنا شدم و آنها را شناختم، اينها هم همهشان مىخواهند خدمت بكنند. شما گمان نكنيد كه در بين آنها، يكى پيدا بشود كه نخواهد خدمت بكند. و آنچه كه توان دارند اينها، هم توان خودشان را انجام مىدهند و آن قدر كه قدرت دارند عمل مىكنند. قوۀ قضائيه هم كه معلوم است اشخاصش، من از اوّل آشنا بودم به بسياريشان و الآن هم اشخاص معتبرى در آنجا هستند، متعهدى هستند، ولكن من تفصيل ديگر نمىخواهم بدهم. قضيه جنگ، گرفتارى مهم دولت من مىخواهم حالا به شما آقايان گرفتارى؛ بعض گرفتاريهاى اينها را، نه همه را، بعض گرفتاريهايى كه دولت الآن با آن مواجه هست عرض كنم تا ببينيد كه با اين گرفتاريها الآن هم بسيارى از كارها را انجام دادهاند، و در سرتاسر كشور خدمتهايى كردهاند كه در اين پنجاه سال نشده است. اين آيا سزاوار اين نيست كه ما تقدير كنيم از آنها و تشكر؟ يك قضيه الآن قضيۀ جنگ است. شما شايد بعضيتان بدانند كه جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات مىخواهد، چقدر مخارج روزانه است براى جنگ. نفس جنگ امروز در هر روز بيشتر از چند صد ميليون خرج دارد. پهلوى اين بگذاريد آن خرابيهايى كه در جنگ به ما وارد شده است و آن جناياتى كه رژيم بعث بر اين ملت ضعيف كرده است. دنبال آن جنايات، آوارههايى كه جنگى هستند، و بالغ بر بيشتر از يك ميليون، دو ميليون هست ـ كه حالا من عددش را خيلى نمىدانم ـ آنها هم يك چيزى هست كه دولت بايد درست كند كارشان را. پهلوى اين بگذاريد آوارگانى كه از عراق، از ايرانيهايى كه سابق در عراق بودند و زندگى در عراق مىكردند، بيرون كردند و دولت متكفل امور آنهاست؛ آوارههايى كه از افغانستان الآن در ايران هستند و مشكلات زيادى دارند آنها هم. اين خرابيهايى كه بخواهند ترميم بكنند ـ البته ملت خيلى كمك مىكند در همۀ اين امور لكن اين طور نيست كه كمك ملت كافى باشد، اين مقدار از كمك كه كردند ـ دولت هست كه متكفل اين امور هست و مسئول اين امور هست، هر روز مواجه با يك مشكلات عظيم است. مىخواهد كه كاميون براى جنگ بفرستد راجع به خواربار كه بايد از اينجا به آنجا ببرند گرفتار است، بخواهد خواربار را بفرستد راجع به جنگ گرفتار است، مع ذلك با تمام قوا جنگ را مقدم مىدارد. الآن گرفتارى دولت به قدرى است كه اين بودجههايى كه ملاحظه مىكنيد اينها نمىتواند كار دولت را درست كند، اين ملت است كه بايد درست كند. لزوم پشتيبانى همه اقشار در قضيۀ جنگ حالا من عرض مىكنم به شما، ما فرض مىكنيم كه حضرت امير ـ سلام اللّه عليه ـ امروز در ايران بود و رئيس دولت بود و ملاحظه مىكرد كه يك جمعيتى، صدام و آنهايى كه با او موافقند، يعنى همۀ دولتهاى دنيا به استثناى بعضى، اين هجوم كرده است به ايران و خرابى كرده است و نفوس مردم را تلف كرده است و آواره كرده است و غارت كرده است و خرابى. حضرت ببينند كه الآن اسلام و ملت اسلام و اعراض و نفوس ملت اسلام در خطر اين است كه اين يأجوج و مأجوج بريزد به ايران و همان كارى را كه در اهواز كرد و خرمشهر كرد در تهران بكند و در مشهد بكند و در اصفهان. اگر حضرت احساس اين معنا را كرد، چه مىكرد؟ مىنشست موعظه مىكرد؟ مىگفت كه خودم تنها درست مىكنم؟ پول نداشت، كافى نبود، ماليات تنها كافى نبود، چه بكند؟ حضرت آن وقت حكم مىكرد به اينكه مردم به حسب توانشان، مستضعفين، طايفۀ كم درآمد، اينها كنار و طايفههايى كه پردرآمدند، صد ميليون مثلاً اينها هرسال درمىآورند و بيشتر و خصوصاً آنهايى كه كارى به كار اين مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان اين جور نيستند، نوع تجار اين جور نيستند، نوع كسبه اين طور نيستند، امّا در بينشان خوب اشخاصى هست، شما هم مىشناسيد كه يك معامله چند صد ميليونى مىكند و در آن معامله هم بيشتر از صد ميليون نفع مىبرد و حساب و كتابى هم در كارش نيست. اميرالمؤمنين با اين كشورى كه در معرض خطر است چه مىكرد؟ همۀ افراد را مىفرستاد جنگ. با فشار، اموال اشخاصى كه ثروتمند بودند و اينها را مىگرفت و مىفرستاد و اگر نمىرسيد عباى خودش را مىداد، عباى من را هم مىداد، كلاه شما را هم مىداد براى حفظ كشور اسلام، براى حفظ نواميس خود اين مردم. شما مىدانيد كه اگر خداى نخواسته صدام يك وقت دستش به تهران برسد چه خواهد كرد؟ براى شما اموال مىگذارد؟ براى شما اَعراض 3
مىگذارد؟ براى شما نفوس مىگذارد؟ مىدانيد چه خواهد كرد؟ مىدانيد كه خطر دارد الآن؟ خطر، صدام قابل آدم نيست، اما صدام و آنهايى كه پشتوانۀ او هستند، دولتهايى كه پشتوانۀ او هستند، آنهايى كه كمك مىكنند به آنها، قدرتهاى بزرگى كه اسلحه مىدهند، قدرتهاى بعد از او كه آدم مىفرستند، تجهيزات مىفرستند و افراد مىفرستند، خوب، يك همچو خطرى الآن براى ايران هست. آيا در يك همچو خطرى كه، متوجه همه است، نه متوجه يك قشرى، خطر خوزستان متوجه همه جاى ايران است، خطر خرمشهر و آبادان و ـ عرض مىكنم كه ـ آنجاهايى را كه آنها آن وقت در تصرف داشتند و آن كردند كه مغول نكرده بود در طول تاريخ، اين متوجه به همه است. انصاف است كه در يك همچو وقتى احتكار بشود، اين ملت را در مضيقه بگذارند؟ انصاف است كه در يك همچو وقتى گرانفروشى بشود كه دولت به جان بيايد و نتواند درستش بكند، يا بايد كمك كرد به اين دولت؟ تكليف نداريم ما كه كمك مىكنيم تكليف شرعى. اين اصناف محترم، اين بازاريهاى محترم، اينها مىتوانند مبارزه كنند با گرانفروشى، با اينكه اجناس را به قيمت ارزانتر بفروشند. آن مقدار كه گيرشان آمده، اگر اجناس را به قيمت ارزان بفروشند، محتكرين كنار مىروند، نمىتوانند نگه دارند، يا محتكرين را بروند خود اصناف بروند آنجا، به آنها بگويند آقا چرا اين كار را مىكنيد؟ خوب، در يك همچو وقتى كه همه چيز ما، در معرض خطر است، ما حق داريم كه بنشينيم هى گله كنيم از كه اينكه مثلاً فلان چيز كم است، فلان چيز زياد است؟ خوب نمىتواند. مسئله بالاتر از اين معنايى است كه من و شما خيال كنيم؛ مسئله، مسئلۀ امريكا است نه مسئلۀ صدام. مسئلۀ فرانسه هست، مسئلۀ شوروى است. حمايت بازار از دولت در امر جنگ خوب، ما بايد، اين ملت ما تا حالا مقاومت كرده و خداوند ان شاء اللّه حفظشان كند، و از اين بعد هم مقاومت كرده است و مىكند و بايد هم زيادتر مقاومت كند. شما بسياريتان يادتان هست اين جنگ دوم را، ما كه داخل جنگ نبوديم، طرف جنگ نبوديم ولكن وقتى كه اينها ريختند به ايران و ايران هم هيچ نتوانست كارى بكند و آن ارتش شاهنشاهى و آن حرفهايى كه رضاخان مىگفت، معلوم شد همهاش پوچ بود، اينها وقتى وارد شدند، با اينكه آنها هم كارى به مردم نداشتند، همين وارد شدند، امّا ديديد كه ارزاق چه جور بود؟ ديديد كه هيچ نانى پيدا نمىشد؟ ديديد برنج نبود؟ هيچ نبود، جيرهبندى بود، آن هم با آن قيمت گران در بعضى اجناس. ما امروز در جنگ هستيم آقا، شوخى نيست. مسئلۀ جنگ شوخى نيست، خرج جنگ شوخى نيست، مقاومت در مقابل جنگ شوخى نيست، يك لشكر را يا چندين لشكر را تجهيز كردن براى مقابله، اينها يك امورى است كه دولت گرفتارش هست و دارد خدمت مىكند. ما اين دولتى كه خدمت مىكند بايد تقديرش بكنيم، كمكش بكنيم. چهار نفرى كه توجه ندارند، يك چهار نفر ديگرى هم كه منافق هستند مىآيند هى به او يك چيزى مىگويند، به آنها يك چيزى مىگويند، ناراحتى ايجاد مىكنند در مردم. خدا مىداند كه با اين جنگ و با اين وضعى كه الآن براى ايران هست، و آن محاصرۀ اقتصادى كه هست و آن كمكها و كارشكنيهايى كه هست و آن تبليغات سوئى كه بر ضد شما و بر ضد اسلام هست، مع ذلك دولت ايستاده و دارد خدمت مىكند، اين اعجاز است. بايد ما كمكش بكنيم. زير بغلش را بگيريم تا بتواند كار بكند. بايد اشكالاتى كه هست، من مىدانم، خود آنها هم مىدانند كه اشكال زياد است، امّا چه كنند اينها؟ خوب اشكال خيلى زياد است، اما چه بكنند؟ بگويند كه رها، هر كس هر كار مىخواهد بكند؟ خوب، يك عدهاى هستند كه وارد مىكنند و به قيمتهاى چندين مقابل مىفروشند، يك عدهاى هستند كه احتكار مىكنند، يك عده هست نمىكنند خوب، اين بيچاره دولت چه بكند؟ جنگ را رهايش كند، مىشود؟ آوارگان را رها كند مىشود؟ مستضعفان را رها كند، مىشود؟ شما ببينيد در همين بساطى كه الآن براى ملت ما پيش آمده است و دولت هم آن قدر در مقابل اينها مقاومت كرده، چقدر ساختمان كرده براى مردم، چقدر راهسازى كرده براى مردم. من مكرر به اينها گفتم كه آقا اين كارهايى را كه مىكنيد، بياييد بگوييد؛ بياييد به مردم بگوييد تا توجه پيدا كنند. خوب شما هم خيلى مىدانيد، اكثر شايد بدانند كه در آنجاهايى كه هيچ برايشان كار نشده بود، نه آب داشتند، نه زمين داشتند، نه راه داشتند، هيچ نداشتند، نه طبيب داشتند، الآن همۀ اينها تا يك حدودى كه قدرت داشته دولت، عمل كرده و خوب عمل كرده است. بنابراين، ما بايد از يك همچو دولتى كه نمونه است، شما خيال مىكنيد كه صدام اين طورى عمل مىكند؟ صدام هم مبتلاى به جنگ است، همه هم به او كمك مىكنند. امّا بپرسيد از آنهايى كه از عراق مىآيند ببينيد چه مىكند او، بپرسيد از اين آقايان عراقى كه آمدند و فرار كردند آمدند، دارد چه مىكند با اين مردم، اين حبسهاى او و اشخاص اخيار را در حبسهايش چه مىكند. بنابراين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. از آن طرف بازار را ما بايد حفظش بكنيم با تمام قوا، همهمان موظفيم. بازار است كه ما را نگه داشته، همه را نگه داشته، از آن طرف، بازار بايد دولت را حفظ كند. اگر رها كند چه بكند دولت. آقاى موسوى 4
، نخستوزير يك كاسب است، مثل شما كاسب بوده ديگر، پدرش هم الآن ظاهراً كاسب است. خوب، آن كه چيزى ندارد كه خودش بدهد، وزيرهاى ديگر هم همه از همين قبيلاند. دولت خودش كه چيزى ندارد. دولت مىخواهد دفاع از جان شما، از ناموس شما، از مال شما، از حيثيت شما بكند. خوب، ما خودمان بايد اين كار را تكفل كنيم، و آن مقدار كه مىتوانيم، اينهايى كه سرمايههاى كلان دارند. اگر يك وقتى شما شنيديد كه اين آقايان بعضى مىگويند تروريست اقتصادى و محتكرين را مىگويند، محتكرين را مىگويند، عامۀ بازار محتكر نيستند، متعهدند آنها؛ آنها خلاف شرع نمىكنند. يك دسته هستند كه هم نق مىزنند، هم كارى به اين كارها ندارند، هم مال مردم را احتكار مىكنند و گران مىفروشند و بازار سياه درست مىكنند، يك دستهاند اينها. اين طور نيست كه به بازار كسى جسارت كند؛ من تا حالا از هيچ كس نشنيدم كه در بازار يك حرفى زده باشد. خوب، اين بازارى است كه بازار مسلمين است، اين بازارى است كه از اول تا حالا خدمت كرده و حالا هم خدمت مىكند، بعدها هم خدمت خواهد كرد. بنابراين، ما هم در گرفتاريهاى دولت بايد ملاحظه كنيم، هم گرفتارى مستضعفين و بيچارهها را بايد ملاحظه بكنيم، هم گرفتارى اين آوارههايى كه آمدند و الآن هستند. ما كه نمىتوانيم اين آوارهها را، خصوصاً اين آوارههايى كه از خود ما هستند، از اهواز آمدند، از ـ عرض بكنيم ـ خرمشهر آمدند، از اين بلادى كه مورد تعدى واقع شده است آمدند، از خوزستان آمدهاند، بالاخره از جاهاى ديگر هم آمدهاند، و همين طور ميهمانهايى كه داريم، خوب افغانى هستند، مسلمان هستند، يا فرض كنيد كه عراقى هستند، يا بيچارهها را از خانههايشان دور كردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اينجا. خوب، بايد چه كرد با اينها؟ نبايد اينها را پذيرايى كرد؟ ما مسلمانيم، آنها هم مسلمانند. ما بايد از آنها پذيرايى كنيم. خدمت كنيم به آنها، و اين دولت است كه دارد اين كارها را مىكند. عمق كارِ دولت را ما نمىتوانيم درست بفهميم، تا يك دولت نيايد بنشيند، تا بعضى از آقايان محترم اصناف نروند پيش دولت بنشينند، از اين نمايندگان، دولت برايشان تشريح كند كه ما گرفتاريمان چى هست؛ آن قدرى كه آنها گرفتارى دارند ما تصورش را نمىتوانيم بكنيم. بنابراين، ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. يعنى از همۀ ابعاد ما بايد توجه بكنيم به مسائل و مشكلاتمان، و اسلام همۀ ما را مسئول قرار داده. وقتى اعراض و نفوس مسلمين در معرض خطر است، براى همۀ ما واجب است كه اگر به اندازۀ كافى ندارند آنها جمعيت، پاشيم برويم؛ آن كه مىتواند بايد پا بشود برود. براى همه واجب است كه حالايى كه يك عدهاى داوطلب شدند و بحمداللّه زياد هم هستند و رفتند و تو جبههها هم الآن، الحمد للّه خوب است، لكن پشت جبهه مشغول باشند به تأييد دولت، مشغول باشند به اينكه دولتى كه در هر ماه چند صد ميليون خرج جنگ فقط مىكند، هر روز هر روز چند صد ميليون خرج جنگ را دارد دولت، از آن طرف هم عايدى دولت مهمش نفت بود كه نفت را حالا نمىگذارند ما استخراج كنيم زياد. نمىشود هم نفتى كه مال نسلهاى آينده است همهاش را درآورند و حالا خرج كنند و چهار روز ديگر زندگى نتوانند بكنند. باقىاش اين است كه خوب مردم كمك كنند، خيرخواهها كمك كنند، ما نصيحت مىكنيم، استدعا مىكنيم از آنها كه كمك كنيد به اين دولتى كه مشغول گرفتارىاش هست و آن همه گرفتارى دارد. دولت هم بايد به شما كمك كند، طرفينى است قضيه، يك طرف را نبايد حساب كرد. از آن طرف دولت آن مقدارى كه مىتواند بايد خدمت كند، آن قدرى كه توان دارد بايد خدمت كند به بازار و به مستمندان و به ديگران. از آن طرف هم آقايان همه بايد خدمت بكنند. منتها اينكه حالا من دارم مىگويم، به گوش يك عدۀ زياد امّا كممايه، كم سرمايه، به گوش آنها مىرود، امّا يك عدهاى هم هستند كه سرمايههاى هنگفت دارند، آنها اين حرفها را خيلى گوش نمىدهند. حساب آنها با خداى تبارك و تعالى است. ان شاء اللّه خداوند همۀ شما را تأييد كند، موفق باشيد و همه و همۀ ما و دولت، همه دنبال اين باشيم كه اسلام را پياده كنيم و احكام اسلام را. و اميدواريم كه پيروز بشويم و پيروز مىشويم. و خداوند شما همه را حفظ كند. والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
عنوان :
پیشگامى بازار در نهضتهاى اسلامى و لزوم حمایت بازار از دولت در قضیه جنگ
مرجع :
صحیفه امام (۱۷) صفحه ۲۹۰
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۱-۱۱-۱۰
حضار :
نمایندگان اصناف و بازاریان تهران و سراسر کشور