عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم اهميت نقش دانشگاه در كشور من با اينكه در روز شنبه بناى صحبت نداشتهام، لكن براى اينكه آقايان دانشگاهىهستند و دنبال مسائل دانشگاهى و انقلاب فرهنگى صحبت كردند، من هم به سهم خودم چند كلمهاى عرض كنم. بالاتر چيزى كه دشمنهاى كشورهاى مستضعف و كشورهاى اسلامى از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشتند، دانشگاه است؛ براى اينكه آنها خوب مىدانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، يعنى همۀ كشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است كه ادارۀ امور كشور را مىكند و دانشگاه است كه تربيت نسل آينده و حاضر را مىكند. و چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاى شرق و غرب باشد، كشور در اختيار آنهاست. آنقدرى كه دانشگاه هدف بوده است؛ جاهاى ديگر نبوده است. روحانيت هم پهلوى دانشگاه هست. و آنها دانشگاهيها را با آن تربيت شرقى يا غربى وارد در صحنه مىخواستند بكنند. و روحانيون را، از باب اينكه آنها را تحت كنترل خودشان بياورند، مأيوس بودند؛ مىخواستند كه از صحنه خارج كنند. آنها دانشگاه نمىخواستند و دانشگاههاى علوم قديمه هم نمىخواستند. آنها سعى كردند كه اين دو قشر را و اين دو دانشگاه را، كه تمام مقدرات كشور مىتواند در دست آنها باشد، يكى را تربيت خارجى و شرقى و غربى بكنند و به صحنه بياورند و يكى ديگر را ، كه تربيتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند در آن رخنه كنند، مىخواستند كه از صحنه خارج كنند. چه بكنند كه از صحنه خارج كنند و اينها را هم در اختيار خودشان داشته باشند؟ يكى از كارهاى مهم، بدبين كردن دانشگاهيها [نسبت] به روحانيت بود؛ بدبين كردن روحانيت به دانشگاه. در طول اين مدتهاى طولانى، سعى كردند در اينكه بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند، شكاف ايجاد كنند، بلكه اينها را باهم دشمن كنند. اگر در بين دانشگاه مىرفتيم، اسم «آخوند» در آنجا مطابق با يك مادۀ مخدر بود! اگر در بين طلاب علوم دينيه هم مىرفتيم، «دانشگاهى» مطابق با بىدينى بود! اينها را به جان هم مىانداختند و از هم جدا مىكردند تا اينكه آن استفادههايى كه بايد بكنند، بكنند. بىخود نيست كه ظرف اين پنجاه سالى كه اينها روى كار بودند، نگذاشتند يك دانشگاهى كه مربوط به خود كشور باشد، يك دانشگاهى كه براى مصالح خود كشور تحصيل كند و براى مصالح خود كشور آدم و دانشمند بيرون بدهد، [ايجاد شود.] نمىگويم به طور كلى موفق شدند، لكن آنها در صدد بودند كه بتدريج، به طور كلى موفق بشوند كه هرچه از دانشگاه بيرون بيايد قبلۀ او شرق يا غرب باشد. وقتى كه دانشگاه به اين صورت در آمد و روحانى هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همۀ كشور را در دست خود دارند. اهميت و لزوم انقلاب فرهنگى در دانشگاهها همانطور كه آنها انگشت روى دانشگاه مىگذاشتند و با تمام قدرت دنبال اين بودند كه دانشگاه را به دست خودشان بياورند و اشخاصى كه جبهه و وجههشان رو به شرق و بيشتر رو به غرب است [در] دانشگاه آنطور به دست بياورند و تربيت دانشگاهيها را آنطور بكنند و قشر روحانيت را هم كنار بگذارند، آنها را بى خاصيت كنند و اينها را خاصيت شرقى يا غربى بدهند، همانطور هم ماها و اين انقلاب انگشت را روى همان نقطۀ حساس گذاشت. در رأس مسائل، «انقلاب فرهنگى» و دانشگاهى برنامه بود؛ يعنى، همان كه آنها در ظرف پنجاه سال مىخواستند عمل كنند. بعد از انقلاب هم آنهايى كه به كشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند، آنها هم انگشت را روى همان نقطۀ حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگى و انقلاب دانشگاهى را خواستند. و شما ديديد كه از همان روز اول، آنهايى كه قبلهشان يا مسكو بود و يا امريكا، شروع به مخالفت كردند؛ اين را يك عمل ارتجاعى حساب كردند. آن وقت تهمتها هم زدند كه اينها مىخواهند اصلاً علمى توى كار نباشد و تخصصى توى كار نباشد و لابد اينها مىخواهند تيمم و وضو را در دانشگاه ياد اينها بدهند! غافل از اينكه اين تبليغات اگر سابق عمل خودش را زياد انجام داد، بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاى ميليونى ايران، اين حرفها ديگر در آنها اثر ندارد. آنها مىدانند كه شما وقتى مىگوييد «مرتجع» مقصودتان اين است كه بگذاريد ما دستمان باز باشد تا اينكه «مترقى» باشيم و مملكت خودمان را در آغوش غرب بكشيم كه مترقى است! و يا در آغوش شرق و بلوك كمونيستى كه آنها هم مترقى هستند! مقصود از «مرتجعين» مسلمانها و علاقهمندهاى به اسلام و علاقهمندهاى به كشور بود و مقصود از «مترقى» آنها بودند كه مىخواستند و مىخواهند كشور را به طرف شرق و غرب بكشند و راهى جز كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا طرف غرب نداشتند. اهداف و مقاصد شوم در مخالفت با انقلاب فرهنگى از آن روز اولى كه صحبت «انقلاب فرهنگى» پيش آمد، مخالفتها شروع شد. اگر شما گروههايى [را] كه مخالفت كردند با اين مسائل و اشخاصى [را] كه سينه زدند براى باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح مشاهده كنيد، مىبينيد كه اينها همه پاى بيرق غرب و شرق سينه مىزنند. شما توجه داشتهايد و داريد كه از همان اول انقلاب، قدم به قدم طوايفى و قلمهايى و زبانهايى بر ضد اين انقلاب به كار افتادند؛ و هر قدمى كه انقلاب خواست براى اصلاح بردارد، آنها مخالفت كردند. اگر صحبت دانشگاه آمد، همانهايى كه دانشگاه را مركز فساد قرار داده بودند و همانهايى كه قبلۀ آنها غرب يا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف اين را داشتند كه مبادا دانشگاه يك دانشگاه اسلامى بشود تا اينكه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه كوتاه بشود؛ يعنى، از كشور كوتاه بشود. آنهايى كه مىخواهند و مىخواستند كه دست شرق يا غرب باز باشد و مصلحت شخصى خودشان را در اين امر مىدانستند، كوشش كردند كه با قلم و زبان محكوم كنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را. و شما اگر توجه كنيد كه چه گروههايى مخالفت با اين امر كردند و باز هم مىكنند و باز هم اصرار دارند به اينكه دانشگاه به همان ترتيبى كه سابق بود باز بشود، مىفهميد روش اين اشخاص چه روشى است. ما از مسائلى كه در كشور طرح مىشود اشخاصى كه آن مسائل را طرح مىكنند مىشناسيم. آنهايى كه با انقلاب «فرهنگى» مخالف بودند با اسم اينكه دانشگاه را مىخواهند اينها اصلش ببندند و اينها نمىخواهند كه دانشگاه در كار باشد، مشغول به تبليغات شدند. يك دسته از آنها همانها بودند كه دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه ـ به طورى كه گفته مىشود ـ ايجاد كرده بودند! و يك دسته از آن غربزدههايى كه به خيال خودشان، اسلامى شدن دانشگاه و اسلامى شدن جوانهاى ما و اسلامى شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اينها را طرد به «ارتجاع» كردند. «مرتجعين»، يعنى آنهايى كه نمىخواهند طرف شرق بروند كه مركز تمدن است ـ به اصطلاح آنها ـ ونمىخواهند طرف غرب بروند! كه آنها طرف شرق و غرب هر دو را بهتر مىدانستند از اسلام. آنها مىخواهند اسلام نباشد، هرچه مىخواهد باشد. آنها مىخواهند كه تربيتهاى اسلامى در دانشگاهها نباشد، ديگر هرچه باشد مانعى ندارد. آنها مىخواهند كه دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشد؛ براى اينكه اين ارتباط موجب اسلامى شدن دانشگاه مىشود و اين ارتباط اسباب اين مىشود كه آن بدبينىهايى كه در طول مدت زياد بين دانشگاه و طلاب علوم دينى حاصل شده بود از بين برود. وقتى اين بدبينىها از بين رفت و دانشگاه در كنار فيضيه مشغول به فعاليت شدند، دست اينهايى كه قبلهشان شرق يا قبلهشان غرب است، كوتاه مىشود. و لهذا، با تمام قوا، كوشش مىكنند و مىكردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند و بدبين كنند. وقتى اين دو قشر ازهم جدا شد و بدبين شدند به هم، آنها كارهاى خودشان را هر طورى كه مىخواهند، انجام بدهند. الآن هم دست بر نداشتهاند از اين مطلبى كه مقصود اصلى آنهاست. الآن هم آن قشرى كه مىخواهد بدون اينكه يك ترتيب صحيحى در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طورى كه هست باز بشود و هر طورى كه مىخواهد، باشد؛ همان مسائل سابق پيش بيايد؛ مردمى هستند كه خودشان را در مقابل غرب يا در مقابل شرق باختهاند؛ ملت خودشان را مىخواهند يا فداى بلوك شرقى بكنند يا فداى بلوك غربى. لزوم توجه و بيدارى دانشجويان و بايد دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به اين نقشهها. و جوانهاى عزيز دانشگاهى ما توجه داشته باشند به اين مسائل؛ كه از دانشگاه است كه مىشود يك ملتى اصلاح بشود و از دانشگاه است كه مىتواند يك ملتى به تباهى كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهى است كه جوانهاى ما را يا طرف غرب مىكشد يا طرف شرق مىكشد و آنها را از خودشان تهى مىكند و وجهۀ آنها را متوجه به غرب و شرق [مى]كند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد يا غرب غلبه كند و همۀ فرهنگ و چيزهاى ديگرى را از ما بگيرند و به جاى آن، يك مغز شرقى يا يك مغز غربى بنشانند و ملت ما را به تباهى بكشند. لكن بحمداللّه، ملت ما بيدار شده است و ملت ما اجازه اين امورى كه به نفع شرق است يا به نفع غرب است نمىدهد. و ملت ما توجه پيدا كرده است به اينكه از دانشگاه است كه مىتواند يك كشورى كشور مستقل باشد؛ و از دانشگاه است كه مىتواند يك كشورى كشور وابسته باشد. البته بايد آقايان دانشجويان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هرچه زودتر دانشگاهها را به طريقۀ اسلامى، به طريقۀ ملى، دانشگاهى كه مال خود ملت باشد، دانشگاهى كه مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى كه مىخواهند اين دانشگاه را به طرف شرق بكشند يا به طرف غرب بكشند كوتاه كنند و مقدرات دانشگاه را معلمين و اساتيد اسلامى به دست بگيرند و دانشگاه يك دانشگاه ملى براى ملت باشد، نه اينكه زحمت را ملت بكشد و خرج دانشگاهها را ملت به عهده بگيرد و يك دانشگاهى باشد كه اشخاصى كه از او بيرون مىآيند يا قبلهشان شرق باشد يا قبلهشان غرب باشد. بايد دانشگاه باز بشود، لكن با آن وضعى كه تربيتهاى اسلامى و ملى و انسانى باشد. اينطور نباشد كه ما فقط مىخواهيم باز باشد. باز بود، پنجاه سال هم باز بود. چه اشخاصى را بيرون داد؟ همان اشخاصى را كه ملت را به تباهى كشاندند و الآن هم دست از سر اين ملت بر نمىدارند. ما مىخواهيم كه دانشگاهى باشد كه ملت ما را مستقل و غير وابسته به شرق و غرب درست بكند؛ نه ملت را به طرف شرق بكشد، نه ملت را به طرف غرب بكشد؛ يك ملتى مستقل، با فكر مستقل، با دانشگاه مستقل؛ كه با استقلال دانشگاه كشور مستقل مىشود؛ يك دانشگاهى كه با فيضيه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را كنار بزنند و خودشان براى مصالح كشور خودشان و براى مصالح اسلام عزيز خودشان عمل بكنند و نونهالان عزيز ما را طورى بار بياورند كه نه قبلۀ آنها مسكو باشد و نه قبلۀ آنها لندن باشد و نه قبلۀ آنها واشنگتن؛ قبلۀ آنها كعبه باشد؛ توجه به خداى تبارك و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگيرند، كه استقلال آنها، عزت آنها در سايۀ اسلام است. استقلال كشور در گرو استقلال مراكز فرهنگى و اسلام براى علم آنقدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آنقدر قائل نباشند. اسلام دانشمندها را آنقدر ارج مىگذارد كه شايد ساير مسالك آنطور نباشد. در اسلام، دانش بزرگترين چيز است، لكن نه دانش آن طورى كه ما را به تباهى بكشد، نه دانشمندان آنطورى كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهايى كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايى كه به اسلام فكر مىكنند، بار بياورد. و اين استقلال است كه مىتواند كشور ما را مستقل كند. استقلال كشور ما منوط به استقلال همين دانشگاهها و فيضيههاست. دانشگاه و فيضيه دست به دست هم بدهند و استقلال كشور خودشان را حفظ كنند. و اميد خودشان را از غير دانشگاه اسلامى و غير فيضيۀ اسلامى، اميد خودشان را از ديگران ببرند. اعتناى به اين نكنند كه مثلاً [مىگويند] دانشگاهى با آخوند چرا باهم پيوند مىكنند. آنها از سايۀ آخوند هم مىترسند! آنها برنامهشان اين است كه دانشگاه را از فيضيه جدا كنند. در سالهاى طولانى، بناى آنها اين بود كه اين دو قشر را، كه سعادت يك ملت و عظمت يك ملت و استقلال يك ملت بسته به اين دو قشر است ـ قشر روحانى و قشر دانشگاهى اينها مغز متفكر يك ملت هستند ـ كوشش كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند، كه با هم دشمن كنند. و ما ديديم و شما ديديد كه اين دو قشر باهم دشمن بودند. تا اين انقلاب اسلامى پيدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع كرد. و دعوت اسلام پيوند همۀ قشرها و خصوصاً پيوند دانشگاه و فيضيه است. و تا اين دو قشر باهم پيوند داشته باشند، استقلال كشور شما محفوظ مىماند. هم دانشگاه چشمهاى خودش را باز كند، و هم فيضيه! بدانيد شما كه باز دستهايى در كار است كه شماها را از هم جدا كنند! آنها، آنهايى كه استعمارگرند، آنهايى كه تابع استعمارگران هستند، آنهايى كه قبلهشان يا لندن است يا واشنگتن يا مسكو، پيوند اين دو قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مىدانند. از اين جهت، در صددند كه اين دو قشر از هم جدا باشد. همانطور كه ديديد كه در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوى، كه سر سپردگى خودش را به دولتهاى خارج اثبات كرد، بين اين دو قشر جدايى افكندند و اينها را باهم دشمن كردند و ديگران و مخالفين اين ملت از اين آب گلآلود ماهى گرفتند. ثروتهاى شما را در طول اين پنجاه سال و خصوصاً اين چندين سال سلطنت محمدرضا، به باد فنا دادند. و اين نتيجۀ دشمنى دانشگاه و فيضيه [بود. ]دشمنى دانشگاه و فيضيه بيمه كرد و مىكند ـ اگر [خداى ناخواسته] اعاده بشود، بيمه مىكند ـ مصلحتهاى ابرقدرتها را. عزيزان دانشگاهى من و عزيزان فيضيۀ من، آگاه باشيد كه دشمنها در صددند بين شماها تفرقه بيندازند! و توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود، كشور شما استقلال خودش را بيمه مىكند! آن قلمها و زبانهايى كه كوشش مىكنند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند، آنها هستند كه يا قبلۀ آنها مسكو و يا قبلۀ آنها واشنگتن است. و شما هوشيار باشيد كه اين مصلحت بزرگ را، كه وحدت دانشگاه و فيضيه است، از دست ندهيد! و اميدوارم كه موفق باشيد كه خودتان، كشور خودتان را مستقلاً اداره بكنيد؛ دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد؛ و شرّ شرق و غرب از كشور ما به سوى خودشان برگردد. خداوند تبارك و تعالى يار و پشتيبان فيضيه و دانشگاه باشد و يار پشتيبان همۀ ملت. و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
عنوان :
اهمیت نقش دانشگاه در استقلال و یا وابستگى کشور
مرجع :
صحیفه امام (۱۴) صفحه ۴۴۶
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۰-۰۳-۲۳
حضار :
اعضاى ستاد انقلاب فرهنگى و شورایعالى جهاد دانشگاهى تهران و شهرستانها