عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرّحمن الرّحيم وظايف انجمنهاى اسلامى من در باب دانشگاهها بنا دارم، در وقتى كه بناست دانشگاهها باز بشود، مسائلى را بگويم انشاءاللّه آنجا مفصّلش را بيان مىكنم، ولى حالا شما آقايان كه از انجمنهاى اسلامى و نمايندۀ انجمنهاى اسلامى هستيد، لابد عدد مسلمانها در دانشگاهها بيشتر از ديگران است، ديگران در اقليت واقعاند؛ يعنى آنهايى كه منحرفاند، اينكه حالا با شما كه دانشگاه اسلامى هستيد و انجمن دانشگاههاى اسلامى و... اسلامى دانشگاهها هستيد، عرض مىكنم، يك جهت راجع به اينكه خود انجمنها وظايف اسلامى را عمل كنند. از ما نمىپذيرند كه ما اسلامى هستيم مگر خودمان به اسلام عمل بكنيم؛ نه اينكه فقط بگوييم ما اسلامى هستيم. چنانچه جمهورى اسلامى از ما پذيرفته نيست، مگر اينكه محتوايش هم اسلامى باشد. ما همين بگوييم ما در يك مملكتى هستيم كه جمهورى اسلامى است، لكن هر جايش دست بگذاريم اسلامى نباشد، اين پذيرفته نيست. اين يك لفظ بىمعناست. همين طور انجمنها، هر جا كه باشد. خوب، الآن انجمنهاى اسلامى زياد است، هم انجمنهاى اسلامى در دانشگاهها زياد است و هم جاهاى ديگر، شايد در بسيارى از ادارات هم انجمن اسلامى دارند، اوّل وظيفه اين است كه اين اشخاصى كه انجمن اسلامى را تشكيل مىدهند خودشان راهشان همان راه اسلام باشد، عملشان عمل اسلامى باشد، اخلاقشان اخلاق اسلامى باشد، خودشان را ساخته باشند و بسازند، اگر ساخته هستند ـ كه انشاءاللّه موفق بشوند كه ساختهتر بشوند ـ و اگر ساخته نيستند، جدّيت كنند كه خودشان را بسازند؛ يعنى همه چيزشان را تطبيق بدهند با احكام اسلام و بينش از احكام اسلام، به همۀ ابعادش هم، تا آن حدودى كه برايشان ممكن است پيدا بكنند؛ اسلام براى چه آمده است، چه مىخواهد بگويد، اين چه جور مكتبى هست، تمييز بدهند بين مكتب اسلام با ساير مكتبهايى كه ادعاها را دارند و واقعيتها را ندارند. آن وقت مشغول فعاليت بشوند. خطر سوء استفاده از انجمنهاى اسلامى و فعاليتهاى اسلامى در دانشگاهها، كه از ساير جاها حساستر است، يعنى از دانشگاهها بايد انسانها درست بشوند و بعد هم مقدَّرات مملكت ما به دست همينهاست كه از دانشگاهها بيرون مىآيند و چنانچه مىدانيد چون مقدَّرات مملكت دست جوانهايى است كه بعد از [آنكه از] دانشگاه كه بيرون آمدند ديگر مشغول فعاليت مىشوند و مملكت دست اينهاست، از اين جهت است كه آنهايى كه مىخواهند مملكت ما به يك سر و سامانى نرسد روى دانشگاه حساسيت دارند و دانشگاه را نمىخواهند كه يك دانشگاه مفيد براى جامعۀ مملكت ما باشد. اين يك مطلبى است كه بايد خيلى با هوشيارى در آن دقت بشود كه مبادا ما بگوييم انجمن اسلامى و كذا و رخنه كنند در ما و همين انجمن اسلامى را به اسم انجمن اسلامى منحرفش كنند. اينها يك شياطينى هستند؛ يعنى خارجيها، آنهايى كه مىخواهند كه همه چيز ما را ببرند و دانشگاهى نباشد تا بتوانند مقابلشان بايستد، دانشگاه روحانى نباشد تا بتواند مقابلشان بايستد ـ آنها ممكن است در همين انجمنهاى اسلامى هم عمّالشان رخنه بكنند و منحرف بكنند؛ با اسم اسلام، مسائلى ديگر را پيش بياورند. بايد خيلى از كسانى كه در اين انجمنها وارد هستند هوشيار باشند كه ديگران نفوذ نكنند و آنها متحرك به حركت ديگران نباشند. در خيلى از جاها همين طور دارد مىشود و شده است و سابقاً هم بوده است كه با همان اسم اسلام و با اسم قرآن و امثال ذلك، چيزهايى كه مربوط به اسلام نبوده بلكه برخلاف مسير اسلام بوده است؛ تحويل جامعه مىدادند. لزوم هوشيارى در عضوگيرى انجمنهاى اسلامى اين يك مسئلهاى است كه تا اين را با تمام قوا و تمام هوشيارى خودتان در مسائلى كه مىخواهيد طرح بكنيد، درست مطالعه نكنيد و رسيدگى نكنيد و افرادى كه به شما مىخواهند متصل بشوند درست شناسايى نكنيد و ندانيد چه جورى است سابقهاش را تا ندانيد، افراد را بايد خيلى در آن دقت بكنيد، چه بسا افرادى هستند كه اينها به حسب ظواهرشان و بر حسب ادعاهايشان از شما بيشتر ادّعاى مسلمانى مىكنند و از شما هم بيشتر فرض كنيد آدابش را به جا مىآورند، لكن وقتى به حالشان مطالعه مىكنيد مىبينيد كه رَويّهشان با رَويّۀ شما فرق دارد؛ آن اسلامى كه آنها مىگويند، غير از اين اسلامى است كه اسلام مىگويد، در بين اينها هست يك همچو اشخاصى. و لهذا اين اشخاصى را كه مىخواهيد در انجمن خودتان وارد كنيد اشخاصى باشند كه بشناسيد آنها را؛ سوابقشان را مطّلع باشيد چه جور اشخاصى هستند، چه رَويّهاى دارند، چه مقاصدى دارند، تا آن وقت بتوانيد يك انجمن اسلامى كه حقيقتاً اسلامى باشد و به دردخور جامعۀ ما و مُهَذِّبِ دانشگاه و اينها باشد، البته كار مشكل است؛ در تمام دانشگاههاى ايران بخواهد يك همچو كارى انجام بگيرد، انجام گرفتنش مشكل است لكن مشكلات را بايد تحمل كرد. كسانى كه بخواهند يك كارى انجام بدهند، يك كار مثبتى انجام بدهند، يك خدمتى بكنند، آن هم يك همچو خدمت ارزندۀ بزرگى بخواهند بكنند، بخواهند در سرتاسر كشور دانشگاههايش را اصلاح بكنند، از افراد فاسد تصفيه بكنند، كار مشكل است لكن چون يك كار بسيار ارزندهاى است؛ مشكلات بايد تحمل بشود. توصيههاى مهم به همۀ انجمنهاى اسلامى هميشه كارهاى ارزنده اشكالاتش شايد بيشتر باشد از كارهاى ديگر. از اين جهت بايد توجه به اين معنا باشد كه سفارش [مىكنم] به همۀ انجمنهاى اسلامى كه در سرتاسر كشور هست و مىخواهند شروع به فعاليت بكنند و چند روز ديگر هم اوّل باز شدن دانشگاهها هست، بايد اين توجهات باشد: اولاً خود افراد، افراد متعهد باشند؛ افراد صددرصد اسلامى باشند، مواظب كارهاى خودشان و اعمال خودشان باشند، بهانه دست آنها ندهند كه تويى كه ادعا مىكنى اسلامى هست مثلاً اعمالت اسلامى نيست؛ اخلاقت اسلامى نيست. اول بايد انسان از خودش شروع كند، كسى كه مىخواهد يك جامعهاى را تهذيب كند تا خودش مُهَذَّب نباشد نمىتواند. گروهى هم كه مىخواهند يك مركزى را مُهَذَّب كنند و اسلامى كنند تا خودشان ابتدائاً مهيّاى براى اين كار نشده باشند و ابتدائاً خودشان را اصلاح نكرده باشند، نمىتوانند ديگران را اصلاح بكنند. آدمى كه خودش مرتكب مثلاً مسائلى است كه برخلاف اسلام است نمىتواند به ديگرى بگويد تو برو اين كار را انجام بده. خوب، حرف اين است كه تو خودت چرا نمىكنى؟ و آنكه مهم است همين قضيهاى است كه عرض كردم كه ممكن است در بين اين انجمنها يك اشخاص با صورت اسلامى و با جهات اسلامى وارد بشوند، لكن مسيرشان مسير شما نباشد؛ بخواهند منحرف كنند و آن وقت كم كم آنها انحراف را از خودشان سرايت به بعضى بدهند و باز در مقابل شما يك گروهى درست كنند كه شما مىخواهيد اسلام را درست كنيد، آنها با اسم اسلام و صورت اسلام مىخواهند يك چيز ديگر را درست كنند و اين نمىشود الاّ اينكه شناسايى بشوند. افرادى كه در انجمنها وارد مىشوند، معلوم باشد كى هست اين، سوابقش چه بوده، پدر و مادرش چه كسى است، كجا زندگى كرده، تحصيلاتش چه هست، چه رشتههايى دارد، اينها همه بررسى بشود، مطالعه بشود تا آن وقت يك انجمن مُهَذَّبى باشد و بتواند كار مثبت، كار اسلامى مثبت؛ كارى كه به درد مملكتتان بخورد انجام بدهد. تربيت انسان، هدف همۀ انبيا و در عين حالى كه اين كارى كه شما داريد بسيار ارزنده است، بسيار ارزشمند است، همۀ اديان براى همين مسئله آمدهاند كه درست كنند؛ انسانها را درست كنند؛ اصلاً موضوع بحث انبيا انسان است. همۀ انبيا از آدم تا خاتم موضوع بحثشان انسان است، به چيز ديگر هيچ فكر نمىكنند؛ به انسان فكر مىكنند براى اينكه همۀ عالم هم خلاصهاش همين انسان است. انسان يك موجودى است خلاصۀ همۀ موجودات عالَم است از همۀ موجودات عالم يك چيزى در انسان هست و يك زياده هم دارد. انسان اگر درست بشود، همه چيز عالم درست مىشود. اگر اين انبيا موفق شده بودند كه آن برنامهاى كه دارند ـ كه انسانسازى باشد ـ اگر موفق به اين معنا شده بودند، الآن عالَم يك عالَم ديگرى بود و اوضاع يك اوضاع غير اين اوضاعى بود كه الآن ما ملاحظه مىكنيم، لكن خوب، موفق نشدند به واسطۀ كارشكنيهايى كه شد و بعد از آنها شد. و از اين جهت چون ادارۀ عالَم را تقريباً غيرانسانها مىكنند، از اين جهت آنكه انبيا آن را مىخواستند نشده است. اين كارى كه شما مىكنيد هم يك شعبهاى از همان كار است، كار انبياست كه مىخواهيد كه انسان درست كنيد؛ مىخواهيد دانشگاهتان افرادى كه انسان باشند بيرون بدهد. همينى كه ديگران مىخواهند نگذارند. آنقدرى كه اينها از انسان مىترسند، اين خارجىها آنقدرى كه از انسان مىترسند از چيز ديگر نمىترسند. همۀ عالَم دست آنهاست، اما اگر چهار تا انسان در يك جايى پيدا بشود، زندگى آنها را تباه مىكند. و لهذا كوشش مىكنند كه در اين مملكتهايى كه مىخواهند از آن استفاده كنند انسان در آن پيدا نشود. كوشش مىكردند كه ـ از زمان رضا خان كه من همۀ آن را يادم هست ـ كوشش مىكردند كه در مجلس شوراى ملى، انسان نباشد در سرتاسر اداره و نمىدانم، وزارتخانهها و اينها، يك انسان مُهَذَّبى كه اسلامى باشد و كار از او بيايد نباشد و لهذا تقريباً همۀ مجلسها اينطورى بوده، تقريباً نه، تحقيقاً. بودند بعضى از افراد صحيح و همانها اسباب زحمت شدند. الآن هم همان مسائل هست؛ يعنى آنها باز هم چشم طمعشان به اينجاهاست، آن ذخايرى كه ممالك شرق دارد، ايران دارد، نمىگذارد آنها راحت باشند، خصوصاً كه ايران وضعيت جغرافيائىاش هم يك وضعيت حساسى است. اغتشاشات داخل كشور به دست بيگانگان آنها دست برنمىدارند از ايران، نه از طرف شرقيها و نه از طرف غربيها، و با هر كوششى كه دارند مىخواهند نگذارند كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. همه شلوغيهايى كه الآن درست مىكنند با دست آنها دارد درست مىشود، همه جا آشفتگيهايى كه پيدا مىشود با دست آنها درست مىشود و پيدا مىشود كه نگذارند يك آرامشى بشود و يك سامانى پيدا كند مملكت. شما ملاحظه كرديد كه قبل از اينكه شاه برود و بعد هم وارث خبيثش 1
برود، فعاليت زياد در اين بود كه نگه دارند او را، نرود، بعد از اينكه حالا او رفت و تمام شد، فعاليت زياد بود كه جمهورى اسلامى درست نشود. از جمهورى اسلامى اينها مىترسيدند، نه از جمهوريش؛ از اسلامش. آنهايى كه قلمهايشان يا تابع آنها بود يا از باب اينكه خودشان توجه نداشتند و غربزده شده بودند، شروع كردند نوشتن به اينكه ديگر اسلام را مىخواهد چه كند؟ همان جمهورى باشد؛ جمهورى دمكراتيك باشد؛ آخرش هم ديگر راضى شده بودند به اينكه جمهورى اسلامى دمكراتيك باشد. اينها از اسلام مىترسند و از رژيم اسلامى مىترسند، حالا كه ضربه خوردهاند از اسلام؛ يعنى رژيم را مسلمانها با كلمۀ اسلام از بين بردند، ديگرانى كه حالا آمدهاند و سرِ اين سُفره مىخواهند بنشينند اينها دخالت نداشتند. آنهايى كه دخالت داشتند همين مستضعفين بودند كه در خيابان و در بازار و زن و مردشان ريختند و جلوى تانك و توپ و مسلسل، اينها رفتند و كار را انجام دادند. حالا انجام گرفت، يكدفعه ما ديديم از اروپا و امريكا و از گوشه و كنار خود مملكت، كسانى كه آن وقت طرفدار بودند حالا شدند انقلابى و شدند مخالف رژيم. و هر جا شد هر كس مىآيد اينجا مىگويد ما در سالهاى سابق مخالف رژيم بوديم و ما چيزها ديديم. و ـ خيال مىكند كه من از كرۀ مريخ آمدهام و نمىدانم، هيچ اطلاع ندارم كه اينها چه بودهاند ـ ! حالا يك وقتى بود كه همه شاهنشاهى بودند، همه «چه فرمان ايزد چه فرمان شاه» بود، آن وقت كه باد به بيرق او مىخورد اينها زير آن بيرق سينه مىزدند؛ حالا كه آن بيرق خوابيده است و يك بيرق اسلامى بلند شده است و اميدوارم كه اين بيرق و اين پرچم باقى باشد، حالا آمدهاند زير اين پرچم سينه مىزنند! منتها بعضيشان شيطنت هم دارند، زير اين پرچم برخلاف پرچم عمل مىكنند. بعضيها همان استفاده مىخواهند، آنها ضررشان كمتر است. آنهايى كه همين مىخواهند كه يك بهرهاى داشته باشند، آنها ضررشان كمتر است. خوب، بهرهشان هم مىبرند، اما ضرر كم دارند. اما يك دستهاى هستند كه اينها يا مُعوَجاند و ادراكشان ناقص است؛ و يا اينكه نه، ادراكاتشان هم خوب است و از روى نقشه كار مىكنند و ديگران به آنها گفتهاند اين كارها را بايد بكنيد و مىكنند. اينها البته خطرناكاند. استدلال مخالفان ولايت فقيه اين طايفه الآن هستند كه حالا هم وقتى كه صحبت مىشود، مىنويسند؛ چه مىكنند؛ هِى كوشش مىكنند كه اسلام نباشد. آن چيزهايى كه مال اسلام است هى كوشش مىكنند با زبانهاى مختلف، گاهى به دلسوزى در قضيۀ ولايت فقيه كه اين چند روز داغ شده است، خوب اينها ديدند كه يك كار خطرناكى است براى آنها براى اينكه يك حكومت اسلامى دارد درست مىشود؛ اينها هم نمىخواهند اين را. گويندهشان گاهى مىگويد كه بگذاريد كه روحانيون قداستشان را حفظ بكنند! «قداست روحانيون» كه اينها مىگويند معنايش اين است كه بگذاريد روحانيون مشغول مسجد و محراب ـ همين مقدار در همين حدود ـ باشند، و سياست را به امپراتور واگذار كنيد. اين يك تِزى است كه مسجد مال پاپ؛ سياست مال امپراتور. اينها هم مىگويند مسجدها مال شماست، برويد تو مسجدتان نماز بخوانيد، درس هم مىخواهيد بگوييد؛ درس هم بگوييد هيچ مانعى ندارد، اما در يك حدودى، نه اينكه تو مسجد برويد و سنگر بگيريد براى ما؛ يا توى مدرسه برويد و براى ما ايجاد زحمت بكنيد. نه، آن نه! همان مقدارى كه «قداست» شما محفوظ باشد، بگويند يك آدم مقدس، آدم خوب مُهذَّبى است؛ يك آدمى است كه اگر نفتش را هم ببرند، حرفى نمىزند و مىگويد بردند؛ مال دنيا است چه ارزشى دارد! اينها اين جور «قداست» را مىخواهند و نمىدانند كه اسلام و پيغمبر اسلام و اولياى اسلام با تمام قداست اين مسائل را داشتند، تمام قداست و الوهيت محفوظ بوده است، معذلك مىرفتند و اشخاصى كه برخلاف مسير انسانيت هستند آنها را دفع مىكردند و سياست مملكت را حفظ مىكردند و منافات با قداست هم نداشتند؛ يعنى ما روحانيون، قداستشان از حضرت امير زيادتر باشد؟ اينها ادعا دارند يا او را قداست برايش قائل نيستند؟! اين منطق اين است كه شما قداستتان را حفظ كنيد و كار نداشته باشيد ديگر به حكومت و به جريان سياست مملكت. خوب، اينها مىخواهند بگويند پيغمبر اسلام و حضرت امير ـ سلاماللّه عليه ـ قداست خودشان را حفظ نكرده بودند؟ براى اينكه آنها كار داشتند، نمىتوانند بگويند آنها كار نداشتند. حضرت امير، والى مىفرستاد، خود پيغمبر هم اينطور والى مىفرستاد آن طرف و آن طرف، جنگ مىكردند؛ با كذا و سياست مملكت دست خود آنها بود. اين آدمى كه مىگويد كه بگذاريد روحانيت قداست خودش را حفظ كند منطقش اين است كه اميرالمؤمنين هم قداست نداشت! براى اينكه اين داخل شد در امور مملكتى و اينها، خود پيغمبر هم كه نداشت! پس معلوم مىشود تو نمىخواهى قداست ما حفظ شود، تو يك شيطنتى مىكنى كه اينها را كنار بزنى و اربابها بيايند سراغ كار. اين امور بايد با دقت ملاحظه بشود. در اين نطقهايى كه اينها مىكنند دقت كنيد كه اينها يك خردهريزهايى دارند؛ با آن خردهريزها مىخواهند اغفال كنند مملكت و ملت شما را. شما بيدار كنيد اينها را، در مقابل حرفهايشان حرف بزنيد، در مقابل مقالههايشان مقاله بنويسيد، در مقابل سخنرانيهايشان سخنرانى كنيد. اين نقايصى كه اينها دارند كه گاهى از قصور است و گاهى از شيطنت، اينها را به رُخِشان بكشيد، بفهمانيد كه قضيه اين حرفها نيست كه يك ملتى كه جمهورى اسلامى را با نود و هشت يا نود و هشت و نيم درصد پذيرفت، آن وقت بيايند بگويند كه ما اسلامش را، اينجايش را ديگر نمىخواهيم، اين برخلاف مسير ملت است، ملت اين را پذيرفته است، جمهورى اسلامى را پذيرفته است، اين مثل اين است كه حالا بيايند بگويند كه خوب، ملت حالا گفته جمهورى اسلامى، ما شاهنشاهى مىخواهيم، ملت نفهميده! اينها دارند ملت را به نفهمى، به حماقت، دارند رمى مىكنند. 2
حال آنكه ملت ما با تمام فهم و شعورش مسائل را انجام دادند. بايد اينها را توجه داشته باشيد. شرايط ولىّ فقيه شما بعدها مبتلاى به اين هستيد، دانشگاه كه باز بشود، مبتلاى به يك همچو اشخاصى هستيد كه گاهى با صورت اسلامى وارد مىشوند و همين مسائل كه حالا مثلاً طرح مىكنند كه بايد ولايت فقيه مثلاً نباشد اين ديكتاتورى است، و حال آنكه اگر يك فقيهى در يك مورد ديكتاتورى بكند، از ولايت مىافتد پيش اسلام. اسلام هر فقيهى را كه ولىّ نمىكند، آن كه علم دارد؛ عمل دارد؛ مَشْى او مَشْى اسلام است، سياستش سياست اسلام است، آن را براى اين است كه يك آدمى كه تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامى گذرانده و آدم مُعوجى نيست و صحيح است اين نظارت داشته باشد به اين امرها، نگذارد كه هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند. اينها گاهى وقتها با همين صورت سازى كه مثلاً مىخواهند چه بشود و به ديكتاتورى مىرسد و ديكتاتورى عمّامه و عصا و نمىدانم از اين حرفهايى كه تزريق كردهاند به آنها و ديكته كردهاند و اينها هم همان را پس مىدهند. مثل بچهها كه يك چيزى را دهنشان مىگذارند پس مىدهند، اينها هم از آن قبيل هستند. شما از اين به بعد انشاءاللّه وقتى كه دانشگاهها باز بشود، مبتلاى به اين مسائل هستيد و بايد با هوشمندى و با مطالعه و با مشورت بين خودتان افرادى را كه مىبينيد يا به اسم آزادى و نمىدانم اين حرفها، كه مىخواهند يك آزادى خاصى در كار باشد، دلبخواهى در كار باشد، نه آزادى مطلق، يا به اسم دمكراسى و امثال ذلك، الفاظ جالبى كه در هيچ جاى دنيا معنايش پيدا نشده تا حالا، هر كس براى خودش يك معنايى مىكند، به اينطور چيزها گرفتار هستيد كه اينها مىخواهند عمل بكنند. استدلال و منطق بهجاى درگيرى و شما بايد با كمال توجه و بدون هيچ درگيرى ـ درگيرى صحيح نيست، نبايد ما به آنها يك صورت حق به جانبى بدهيم. وقتى درگيرى شد و اكثريت شما داريد و فرض كنيد كه آنها را كتك زديد و چه كرديد، اين به نظر شايد اشخاصى بيايد به اينكه اينها حجتى نداشتند، كتك زدند، متوسل به زور شدند ـ اينها هر كدامشان آمدند در دانشگاه و گفتند، يك مطلبى را گفتند، برويد جلويش بگوييد: چه مىگوييد؟ يكوقت مىخواهد هياهو كند، كه اكثراً اينطورى هستند، اينها را سرانشان كه وادار مىكنند به هياهو، جمع بشويد دورش بگوييد؛ آقا بنشين صحبتهايت را بكن. ببينيد هيچ صحبت ندارد، فقط همين است كه يك تشنجى ايجاد كند و نگذارد دانشگاه باز بشود و نگذارد دانشگاه عمل خودش را انجام بدهد. بدون اينكه با آنها جنگ و نزاع داشته باشيد، با آنها به اين نحو مقابله كنيد. يا آنها اگر يك اجتماع صد نفرى، هزار نفرى، مىكنند، شما ده، بيست هزار نفر را اجتماع كنيد، مسائل خودتان را بگوييد، دعوا هم نكنيد؛ اين بايد انجام بگيرد. اين امور انشاءاللّه اميدوارم كه نرسد به اين مسائل. و اما اگر ما يك وقتى توطئه فهميديم كه نه، اينها مىخواهند توطئه كنند و چه بكنند، خوب، يك تكليف ديگرى هم ممكن است داشته باشيم. و من اميدوارم كه شما بعد از اين عرايضى كه كردم، روى همين موازين عمل بكنيد، و البته محتاج به اين است كه يك رشته جمعيتى هم باشند، اشخاصى هم باشند كه در اين امور يك نظارتى داشته باشند. و اشخاص مطلع و مؤمن و متعهد كه نظارتى هم داشته باشند و كارها روى نظارت آنها انجام بگيرد. و من انشاءاللّه در همين دو ـ سه روز، يك صحبت طولانيترى مىكنم و نسبت به دانشگاهها يك صحبتهايى دارم. انشاءاللّه اميدوارم همهتان موفق و مؤيد باشيد. من به همهتان دعا مىكنم و اميدوارم كه توفيق اين معنايى كه اين خدمتى كه الآن در نظر داريد، توفيقش را پيدا بكنيد و اشخاص را با توجه به سوابق، به خودتان ملحق كنيد. افراد خودتان را زياد بكنيد و انشاءاللّه موفق و مؤيد باشيد.
عنوان :
رسالت انجمنهاى اسلامى دخالت بیگانگان در اغتشاشات مخالفان ولایت فقیه
مرجع :
صحیفه امام (۱۰) صفحه ۸۸
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۶-۲۹
حضار :
نمایندگان انجمنهاى اسلامى دانشگاههاى سراسر کشور