بسم اللّه الرحمن الرحيم مهم بودن وحدت معنوى و روحانى من اميدوارم كه اين اجتماعاتِ ابدان منتهى بشود به اجتماع ارواح، و مهم آن است. تشكيل سمينارها بسيار خوب است، دعوت به وحدت بسيار مهم است، لكن بايد اين سمینارها و اجتماعاتِ بدنى در راه يك اجتماع روحانى و يك اجتماع عقلانى و يك اجتماع روحى و يك اجتماعِ مقصد باشد. كافى نيست كه ما و شما در يك محفلى جمع بشويم، و در جاهاى ديگر هم همين طور، لكن آن مقصدى كه مقصد اسلام است و مورد امر خداى تبارك و تعالى است و همۀ انبيا براى آن مقصد آمدهاند از آن مقصد غفلت بشود. بايد گفتارها، انسان را برساند به معنويات و برساند به توحيد كلمه و كلمۀ توحيد. آسان است كه ما سمينار و مجامع درست كنيم و در آن مجمعها همه قشر اشخاص باشند، از روحانى و از نظامى و از انجمنهاى اسلامى. اين يك امرى است كه آسان است، لكن اين امر براى رسيدن به مقصود كافى نيست. بايد اين اجتماعاتى كه مىشود، دنبال او و در خود او كوشش بشود به اينكه آن وحدت حقيقى ـ كه لازمۀ يك امت مسلمان است و مورد توجه پيغمبران عالم است و مورد امر خداى تبارك و تعالى است ـ آن امر را دنبال كنيم كه حاصل بشود. در طبقات متعارف ملت و ملتها اين وحدت آسانتر است تا طبقات بالا ـ باصطلاح بالا ـ براى اينكه انسان يك موجودى است كه چنانچه مهار نشود و سر خود بار بيايد و يك علف هرزهاى باشد و تحت تربيت واقع نشود، هرچه بزرگتر بشود به حسب سال و بلند پايهتر بشود به حسب مقام، آن جهات روحى تنزل مىكند و آن معنويات تحت سلطۀ شيطان، شيطان بزرگ ـ كه همان شيطان نفس است ـ واقع مىشود. جوانها جديد العهد هستند به ملكوت عالم و نفوسشان پاكتر است. هرچه بالاتر بروند، چنانچه مجاهده نكنند و تحت تربيت واقع نشوند، هر قدمى كه به بالا بردارند و هر مقدارى كه از سنّشان بگذرد، بعيدتر مىشوند از ملكوت اعلى و اذهانشان كدورتش بيشتر مىشود. و لهذا تربيتها بايد از اول باشد. از همان كودكى تحت تربيت انسان قرار بگيرد. و بعد هم در هر جا كه هست يك مربّيهايى باشند كه تربيت كنند انسان را. تا آخر عمر هم انسان محتاج به اين است كه تربيت بشود. انبيا هم كه آمدهاند از طرف خداى تبارك و تعالى. براى همين تربيت بشر و براى انسان سازى است. تمام كتب انبيا ـ خصوصاً كتاب مقدس قرآن كريم ـ كوشش دارند به اينكه اين انسان را تربيت كنند. براى اينكه با تربيت انسان، عالَم اصلاح مىشود. آن قدر كه انسان غير تربيت شده مضر است به جوامع، هيچ شيطانى و هيچ حيوانى و هيچ موجودى آن قدر مضر نيست. و آن قدر كه انسان تربيت شده مفيد است براى جوامع، هيچ ملائكهاى و هيچ موجودى آن قدر مفيد نيست. اساس عالم بر تربيت انسان است. انسان عصارۀ همه موجودات است و فشردۀ تمام عالم است. و انبيا آمدهاند براى اينكه اين عصاره بالقوّه را بالفعل كنند؛ و انسان يك موجود الهى بشود. اين موجود الهى تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوهگاه نور مقدس حق تعالى است. تربيت قرآنى و صراط مستقيم كوشش كنيد كه اجتماعاتى كه مىكنيد و سمينارهايى كه درست مىكنيد معنويت در آن باشد. از همه جا و در همه جا توجه به تربيت انبيا داشته باشيد. شما در قرآن كريم ـ در اول سورۀ قرآن كريم ـ مىخوانيد كه الحَمْدُللّهِ رَبِّ العَالَمين 1
كلمۀ «ربوبيت» را و مبدأ تربيت را در اول قرآن طرح مىكند. وما را مكلف فرمودهاند كه در هر شبانه روز چندين مرتبه اين را در ركعات نماز بخوانيم و توجه داشته باشيم به اينكه مسئله تربيت و ربوبيت ـ كه درجۀ اعلاى آن مخصوص به خداى تبارك و تعالى است و دنبال آن منعكس مىشود در انبياى عظام و به وسيلۀ آنها به ساير انسانها ـ اين در آن پايه از اهميت بوده است كه دنبال «للّه»، «ربّ العالمين»، مربّى عالمين آمده است. و باز در همين سوره مىخوانيد كه غايت تربيت، حركت در «صراط مستقيم» است. و منتهى اليه اين صراط مستقيم؛ كمال مطلق است، اللّه است. دعوت شده است كه ما تحت تربيت انبيا برويم و تحت تربيت بزرگان از اوليا واقع بشويم، تا آنها ما را هدايت كنند به راه مستقيم. و هر روز چندين مرتبه از خداى تبارك و تعالى بخواهيم كه ما را هدايت كند به صراط مستقيم، 2
نه راه چپ، و نه راهِ راست: غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ 3
ما بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه موجودى هستيم كه اگر خود رو بار بياييم؛ بدترين موجودات و منحطترين موجودات هستيم. و چنانچه تحت تربيت واقع بشويم و صراط مستقيم را طى بكنيم، مىرسيم به آنجا كه نمىتوانيم فكرش را بكنيم؛ آنجايى كه بحر عظمت است، بحر كبريايى است. اين سمينارها بايد دنبالش تفكر باشد، دنبالش تدبّر باشد، دنبالش اين باشد كه توجه بكنيم به وحدت كلمه، و آن وحدت كلمه؛ «للّه» است. در «اللّه» مجتمع بشوند. اگر انسانها در كلمۀ مباركۀ «اللّه» مجتمع شدند و همۀ بتها را شكستند، به همۀ مقصدهاى عالى مىرسند ـ چه مقاصدى كه در اين دنيا هست براى بشر و اجتماعات بشر، و چه مقاصدى كه مقاصد بالاتر است و در عالم ديگر هست. پيروزى حاصل وحدت كلمه و وحدت مقصد ما تجربه كرديم در اين دو سه سال كه آن وقت كه توجه به خداى تبارك و تعالى مجتمعاً نداشتهايم، و لو يكىيكى هم داشتيم، نتوانستيم كارى انجام بدهيم؛ زير بار ظلمها و ستمها و فشارها بوديم و چپاولگران عالم به ما از هر طرف حمله كرده بودند، و ما در قبضۀ آنها و كسانى كه وابستۀ به آنها بودند گذرانديم روزگار بزرگى را و با فاجعهاى را. وديديم كه اين قيامى كه ملت ايران كرد و نهضتى كه ملت ايران كرد و كمكم از تفرقه به وحدت رو آورد و مقصد واحد و ابدان مجتمع و ارواح مجتمع در خيابانها، در همۀ بلاد كشور ـ از روستاها گرفته تا مركز ـ ابدان مجتمع و ارواح مجتمع، ابدان در خيابانها ريختند، و خواست آنها اسلام و خدا بود، و دست رد به سينۀ ظلم و ظالم و ستمكار زدند، همۀ اشخاصى كه مىخواستند اين كشور را چپاول كنند، و چپاول كردند در سالهاى طولانى و داشتند ادامه مىدادند به اين چپاولگرى. خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و ما و شما و همۀ ملت، هم در ابدان مجتمع شديم و هم در ارواح، اجتماعاً از زن و مرد و بزرگ و كوچك به خيابانها ريختند ملت ما، مقصد هم يكى بود و فرياد همه «اللّه اكبر» بود، و فرياد همه اين بود كه مرگ بر اشخاصى كه ستمگرند و اشخاصى كه چپاولگرند، ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را مىخواهيم كه جمهورى اسلامى در آن هم آزادى هست و هم استقلال. ما بايد اين اجتماعى را كه در ايران حاصل شد و اين تحول بزرگى كه حاصل شد اين را سرمشق خودمان قرار بدهيم و از ياد نبريم. توجه داشته باشيم كه آنچه ما را پيروز كرد، آنكه ما را با دست تهى پيروز كرد، اين اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت كلمه و وحدت مقصد بود. و همين مردم در بيست سال پيش از اين همينها بودند، مورد تعدى اجانب بودند و مورد تعدى آنهايى كه نوكرهاى اجانب بودند و كارى نمىتوانستند بكنند. همينها بودند كه به عنايت خداى تبارك و تعالى متحول شدند به يك موجود آسيبناپذير با وحدت همۀ جانبه در روح و در جسم. همينها بودند كه از آن حالت به حالت ديگر متحول شدند و پيروزى را با اين حال به دست آوردند. آن هم پيروزىاى كه معجزهآسا بود. پيروزىاى كه احتمالش داده نمىشد كه بتوانند در اين مدت كم با اين زحمتهاييكه در مقابل آن چيزى كه به دست آوردهاند باز شما ناچيز به جا آورديد. آن چيزى كه در دنيا اسمش بايد معجزه باشد. بنابراين ما همه بايد توجه كنيم [به] همين تابلو بزرگى كه سرتاسر ايران هست و منعكس است در آن «اللّهاكبر» و «آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى»، همان در نظر ما باشد و سرمشق ما باشد؛ و تا آخر ودر نسلهاى آتيه منتقل بشود همين مطالب از شما به نسلهاى آتيه تا ان شاء اللّه در هيچ وقت از تاريخ نتوانند ديگر بر ما سلطه پيدا بكنند. اين مطلب در شما مهم است؛ و در كسانى كه دولتمردان هستند بيشتر مهم است، اهميتش بيشتر است. آنها بايد توجه داشته باشند كه سند پيروزى ما همين وحدت كلمه و همين توحيد كلمه بوده است. آنها بايد بدانند كه رسيدن هر يك از آنها به هر مقامى براى خاطر همين ملتى [است] كه بپاخاستند و وحدت كلمه را ايجاد كردند و با هم يك كلمه گفتند، و آن «آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى». همه همين مقصد را داشتند. در آن وقت اشخاص خودشان مَنسى 4
بودند. هيچيك به فكر خودشان نبودهاند. همۀ آنها به فكر مقصد بودهاند. چنانچه در طول روز، ناهار هم گيرشان نمىآمد توجه نداشتند. اصلاً گرسنگى را نمىتوانستند بفهمند و بىلباسى را نمىفهميدند. شايد بسيارى از آنها كفشهايشان، كلاههايشان و اينها از بين مىرفت يا بچههايشان گم مىشد، هيچ توجه به اين معنا نداشتند. از خود فانى شدن و در مقصد باقى ماندن؛ همين معناست. همين بود كه در ايران شد، شما از خود هجرت كرديد، و به خدا پيوستيد. خود را فراموش كرديد، واين فراموشى از خود مقدمهبراى كمال انسان است. بايد همه بدانند، ودولتمردان بيشتر بدانند كه تا در خود فرو مىروند، انسان نيستند، وقتى كه خود را فراموش كردند و در مقصد عالى انسانى فرو رفتند، انسان بزرگاند. همۀ موجودات اين طور هستند؛ و همۀ انسانها اين طور هستند. و اين غايت خلقت است؛ و غايت مقصد انبياهست. همدردى با صدمه ديدگان از جنگ برادران من، عزيزان من! توجه كنيد، و همۀ ملت، سرتاسر كشور توجه كنند كه ما امروز در يك موضع حساس واقع هستيم. امروز تمام قدرتهاى دنيا به ضد ما قيام كردهاند و توطئهها از هر طرف متوجه به ما شده است، در داخل و در خارج. و شما چنانچه توجه به اين معنا بكنيد و همۀ ملت ما توجه به اين معنا بكنند، مىدانند كه اگر بخواهند آزاد باشند و اگر بخواهند مستقل باشند و اسير نباشند، بايد همۀ آنها از آن مقاصد شخصى كه دارند ولو يك مدت كمى، بگذرند تا اينكه اين توطئهها از بين برود. همه مقصد واحد داشته باشند، آنهايى كه در رأس هستند بيشتر مكلّفاند، و ماهايى كه در اينجا هستيم هم مكلّف هستيم. من يك جهتى هم مىخواهم تذكر بدهم و آن اينكه شما مىدانيد كه الآن ما جوانهايمان در مرزها آن قدر فداكارى دارند مىكنند و ما چه قدر جوان داديم از دست و چه قدر معلول داريم و چه قدر مبتلا داريم و چه خانواده هايى را از منزلهاى خودشان بيرونشان كردند و الآن در اطراف كشور هستند و نمىشود گفت كه در يك شهرى چندين جوان از آن شهيد نشده است يا معلول نشده است، در يك همچو مصيبتى كه بر ما وارد شده است و البته مصيبتى است كه دنبال آن انشاءاللّه همۀ بزرگيها و همۀ بزرگواريها براى ملت ما خواهد بود، لكن من مىخواهم تقاضا كنم از تمام كسانى كه در ايام به اصطلاح خودشان عيد نوروز مىخواهند تشريفات داشته باشند امسال اين تشريفات را كم كنند، يا نكنند. انصاف نيست كه خانوادههاى زيادى مصيبت برايشان وارد شده است، جوانها دادند، و معذلك با آن قدرت ايستادهاند، انصاف نيست كه آن خانوادهها در مصيبت باشند و ديگران در عشرت. انسانيت اقتضاى اين را مىكند. اسلاميت اقتضاى اين را مىكند. انصاف اقتضاى اين را مىكند كه ما كارى نكنيم كه در قلب اين مادرها، در قلب اين خواهرها، در قلب اين پدرهايى كه جوانهاى خودشان را از دست دادهاند، يك آزردگى ايجاد كنيم. كسانى كه مىخواهند در ايام عيد يك تشريفات زيادى و يك كارهاى زيادى كه مناسب بوده است پيشتر با عيد، حالا انجام بدهند يك قدرى توجه بكنند ببينند كه اگر خود آنها مبتلا بودند به داغ يك جوانى و همسايۀ آنها در عشرت بود، به آنها چه مىگذشت. شما بدانيد كه برادرهاى شما، فرزندان اين ملت، برادرهاى افراد اين ملت، داغديده هستند، جوان داده هستند و مصيبت كشيده. هر چه هم شجاع باشند، و هستند، معذلك مصيبت جوان است. شما توجه كنيد كه در نزديكى شما، در شهر شما پنجاه نفر جوان مرده و عائلههاى زياد، مصيبت ديده هستند. و شما در بازار برويد و چيزهايى تهيه كنيد و عيش و عشرت را به راه بيندازيد، اين مناسب با مقام انسانيت شما نيست ؛ مناسب با مقام اسلاميت شما و برادرى شما نيست. من تقاضا مىكنم امسال يك قدرى سبك بگيريد اين چيزها را. امسال به جاى اينكه براى فرزندان خودتان چيزهايى غير ضرورى تهيه كنيد، به جاى اين، براى اين معلولينى كه در بيمارستانها الآن هستند و براى آوارگانى كه در سرتاسر كشور جا و منزل ندارند و محتاج به اين هستند كه به آنها سركشى بشود، به آنها سركشى كنيد. برادرى خودتان را اثبات كنيد، و همِّ مذهبى خود و همِّ دينى خودتان را اثبات كنيد. شما فرض كنيد چند روزى هم سفر كرديد و به عيش و عشرت برگزار كرديد، بالاخره اين سفر چند روز است و تمام مىشود؛ اما آن اثرى كه اين سفرها و اين عشرتها و اين عيشها و اين عيد گرفتنها در قلب خستۀ اين مادرها و خواهرها مىگذارد؛ آن اثر باقى است؛ و خداى تبارك و تعالى اين قلوب را كه در حضور او اثر بر آن واقع شده است، توجه به آن دارد. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه ما را به تكاليف خودمان، به وظايف خودمان آشنا كند. از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه را خواهان هستم. ضرورت هماهنگى بين همۀ اقشار ملت باز به ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى مسلّحه، پاسدارها، عشاير ـ كه همۀ اينها فرزندان اسلام هستند و همۀ اينها فداكارى دارند مىكنند در راه اسلام ـ سفارش مىكنم، تقاضا مىكنم كه همه با هم يك آهنگ باشند. اگر بنا باشد كه هر دسته على حدِّه خودشان بخواهند در جنگ، يك كار مستقل انجام بدهند، بدانند كه پيروزى دير خواهد بود. و اما اگر همه هماهنگ باشند و تحت فرماندهى واحد باشند و همه خودشان را سرباز اسلام بدانند [پيروزى زود حاصل شود] جدايى امروز بين ملت ما و ارتش نيست، و [بين ]ملت ما و پاسدار نيست. و بايد هم جدايى بين آنها نباشد. اصلاً طرح اينكه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى و آن ارتشى، طرح اين مطلب الآن در مملكت ما صحيح نيست. ما بايد همه سرباز اسلام باشيم؛ و همه ما با هم هماهنگ. همان طور كه مىبينيد كه سرتاسر كشور ما جوانها و زنها، پيرزنها، پيرمردها، با هم دارند به شما خدمت مىكنند و به ارتش و قواى مسلّحه دارند خدمت مىكنند و همه با هم هستند. همه مقصدشان اين است كه اين ارتش و اين سپاه و ساير قواى مسلّح در آنجا آرامش داشته باشند، از حيث چيزهايى كه بايد به آنها برسد تا اشتغال داشته باشند به خدمت. همان طورى كه در پشت جبهه، اين جوانها و پيرها و زنها و مردها با هم مجتمع هستند و با وحدت كلمه دارند كار انجام مىدهند و همه هماهنگ هستند در اين مسئله، شما همكه در جبههها هستيد و جانفشانى مىكنيد و در حضور خدا براى خدا داريد كار مىكنيد، براى خدا با هم باشيد و هماهنگ باشيد، و همه، همه را از خود بدانيد و جداى از خود ندانيد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همۀ ملت را، همۀ ملتهاى اسلامى را و همۀ كسانى كه براى اسلام مشغول خدمت هستند خواهانم. و انشاءاللّه همۀ شما در اين جنگى كه همه هستيد پيروز باشيد خداى تبارك و تعالى پشتيبان همه باشد. و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
عنوان :
وحدت معنوى اقشار ملت همدردى با صدمه دیدگان از جنگ تحمیلى
مرجع :
صحیفه امام (۱۴) صفحه ۱۷۲
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۵۹-۱۲-۰۷
حضار :
اعضاى انجمنهاى اسلامى وزارت دفاع نمایندگان پرسنل اداره عقیدتى سیاسى نیروى زمینى ارتش نمایندگان سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهورى اسلامى ایران