عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم احساس خطر از توطئه براندازى البته فرق است مابين شنيدن و ديدن. ما در اين جنايات آخر، مىشنيديم مصيبتهايى كه بر جوانهاى ما، بر اطفال ما وارد شد. از دور مىشنيديم و شما مىديديد؛ و اين خيلى فرق مىكند. ما در خارج خدمتهاى لفظى مىكرديم و شما عملى. شما در ميدان بوديد، و در ميدان مبارزه به كار خودتان، به مسئوليت خودتان عمل مىكرديد؛ و شما كارتان از كار ما بالاتر بود. البته ما هم در زمان شاه سابق كه جوان بوديم با مشاهده چيزهايى ديديم لكن اخيراً شماها ديديد كه به سر اين ملت چه آمد. و شما حالا احساس مىكنيد كه اينهايى كه مىخواهند اخلال كنند كه همان رژيم را با صورت ديگرى ـ نه رژيم شاهنشاهى، با يك صورت ديگرى ـ همان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد، شما بيشتر احساس ناراحتى مىكنيد. شما بهتر خيانتهاى اين قشرهايى كه مىخواهند باز آشوب كنند و آشوب، از خارج، ديگران، آنهايى كه ما را غارت كردند، آنهايى كه جوانهاى ما را با توطئههاى آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتى بايد بكنيد براى اينكه شما ديديد كه چه كردند، و ما شنيديم كه چه كردند. كردند هرچه بايد بكنند، و رفتند. و انشاءاللّه به جزاى خودشان هم در اينجا و هم در آنجايى كه جاى جزاست [خواهند رسيد]. ناچيز بودن جزاى دنيوى شاه جنايتكار بعضى از كارها هست كه جزاى آن در اين دنيا نمىشود؛ امكان ندارد. هر «جانى» يك نفر آدم است، مثل ساير مردم است، يك جان دارد و يك حيات دارد؛ اين جانى اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد [و] ما بخواهيم براى ده هزار نفر اين را مجازات كنيم، چطور مجازات كنيم؟ يك جانى كه صد نفر را، به آن طرزى كه مىدانيد در شكنجه قرار داده، يعنى آن طرزى كه شنيديد در شكنجه قرار داده، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم، چطور مجازات كنيم؟ نمىشود، يك جان دارد؛ ما غايت امر اين است كه او را بكشيم؛ غايت امر اين است كه نه، او را فرض كنيد با شكنجه بكشيم. اما او كه يك [نفر را ]شكنجه نكرده، يك نفر را نكشته كه در مقابل يك كشتن يك كشتن، و در مقابل يك شكنجه يك شكنجه. شكنجهگرهايى كه از خارج هم تعليم بر مىداشتند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كردهاند! اينهايى كه جوانهاى ما را كشتهاند ـ بعضى از آنها عدد بسيارى از جوانهاى ما را كشتند و از بين بردند ـ اينها آنقدرى كه ماها مىتوانيم شكنجهشان كنيم و ماها مىتوانيم جزا به آنها بدهيم يك امر ناچيزى است. صورت اعمال در ماوراى طبيعت لكن يك جاى ديگرى هم هست كه در آنجا شكنجههايى است كه ما نمىتوانيم بفهميم. و آن از خود اعمال است. اينطور نيست كه نظير اينجا يك فراشى از خارج بيايد و شكنجه كند. خود عمل انسان چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان مىرسد. و چنانچه «عمل» ناصالح باشد، همان به او مىرسد؛ و مَنْ يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَراً يَرَه. از آن طرف هم: فَمَن يَعمَل مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ. 1
خودش را مىبيند. هر ذرهاى كه انسان عمل مىكند يك صورت ماوراء طبيعت دارد. اينجا زبانش را آدم دراز مىكند، زبان درازى مىكند، يك مسلمانى را، يك مؤمنى را فحش مىدهد، غيبت مىكند؛ آن مؤمن فرض كنيد در امريكاست؛ شما از اينجا به او فحاشى مىكنيد يا غيبتش را مىكنيد؛ اينجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است، در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز مىشود تا آنجا از رويش عبور مىكنند! در حديث است اين زبان درازى اينجا، آنجا صورت دارد. اين شكنجههاى ناجوانمردانهاى كه به جوانهاى ما كردند، هر شكنجه صورت دارد آنجا. هر داغى كه كردند داغ مىشوند آنجا، همين عملْ آنجا صورت پيدا مىكند. همين عملْ شكنجه مىشود آنجا. اين اعمال انسانى كه شما كرديد و در يك موقعى بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك همچو عمل انسانى كرديد و آنها را براى معالجه برديد، 2
همين در آنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتى در ماوراى طبيعت دارد، كه ما ماوراى طبيعت را حالا نمىتوانيم بفهميم، انبيا مىفهميدند و خداى تبارك و تعالى اطلاع داده است. پس شما هر كارى كه انجام بدهيد و ما هر كارى كه انجام بدهيم، چه كار خوب و چه كار بد، همان را خواهيم ديد. اينطور نيست كه مخفى بشود از جايى از كسى. خود عملى كه انجام مىدهيم، در آنجا متحقق مىشود ملكات انسان. يكى هست كه ملكۀ خوب دارد يكى هست كه ملكه زشت دارد؛ ملكه بد دارد. همين ملكات در آنجا يك تجسمى دارد؛ تحققى دارد. در نفس انسان ملكه است. ملكۀ خيانت. اصلْ مثل اينكه طبيعتش طبيعت خائن است. در اينجا انسان ابتدا كه به دنيا مىآيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست. يعنى تحقق ندارد، اما قابل است. فضايل و رذايل اخلاقى در انسان اين بچهاى كه به دنيا مىآيد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند، و قابل است كه ملكات رذيله. اگر سعى كرد در آن طرف ملكات رذيله، كمكم اينها تحقق پيدا مىكنند و باطنِ ذات انسان يك موجود رذل مىشود. گاهى انسان كارهايى مىكند كه مناسب با يك جور حيوانى است، درندگى دارد، ولو درندگى لفظى هم باشد كه مردم را با فحاشى، با اينطور چيزها، آبرويشان را مىريزد. درندگى است اينها. يا درندگيهاى ديگرى دارد. ملكهاى در انسان پيدا مىشود كه يك ملكۀ درندگى است. انسان وقتى از اينجا منتقل مىشود به ماوراى اينجا، همان ملكۀ درندگى مطابق با يك صورتى كه مناسب با اين است، مىشود يك صورت حيوانى! ـ كه يكى از حيوانات كه درنده هستند اين به حسب تناسب با او تناسب دارد ـ متحول به آن صورت مىشود. مىگويند گاهى وقتها انسان چند تا صورت آنجا دارد؛ صورتهاى مختلف دارد. در طرف اعمال صالحه هم اينطورى است. اعمال صالحه آنهايى است كه سازش داشته باشد با نفس انسان. نفس انسان سعادتمند خلق شده است. يعنى استعداد سعادت در آن هست و فطرت انسان فطرت سعيد است. عمل صالح آن است كه با اين فطرت سازش داشته باشد. «صالح» يعنى سازش. سازش داشته باشد با اين فطرت. عمل ناصالح آن است كه با فطرت انسان سازش نداشته باشد. اين اعمالى كه براى برادرهايتان انجام داديد، اين سازش دارد با آن فطرت. فطرت انسان فطرت دوستى است با برادرانش. دشمنى يك فطرت ثانوى است كه در انسان پيدا مىشود. دوستى يك فطرت ابتدايى انسان است. بچۀ كوچكى كه متولد شده است، اين رحمت و دوستى در او ظاهر است. كمكم اسباب اين مىشود كه از آن طرف بيفتد؛ يا اينكه قوت پيدا كند اين عمل صالحش. اين كارهايى كه شما براى خدمت به برادرهايتان كرديد خيال نكنيد كه از جيبتان رفت! خير. اينهاست كه به جيب شما مىآيد، اين اعمال است كه فردا صورتش را مىبينيد و چه صورتهاى زيبايى! اثرش را مىبينيد و چه اثرهاى زيبايى! و آن روز است كه مىبينيد كه آنهايى كه شكنجه كردند چه حالى دارند. در قرآن هست كه مىبينند اينها آنها را. گاهى احاطه پيدا مىكنند، آنها را مىبينند؛ آنها هم اينها را مىبينند. آنها به اينها مىگويند يك قدرى آبى، چيزى به ما بدهيد. 3
همينهايى كه اين جوانهاى ما را شايد تشنگى هم دادند ـ دادهاند لابد ـ اينها هم در آنجا همچنين هست كه عمل خودشان را مىبينند، همراه عمل خودشان است. جهنم از اعمال ما درست مىشود. بهشت هم از اعمال ما درست مىشود. همهاش عمل ماست. كوشش كنيد كه عمل صالح باشد؛ سازگار باشد با طبيعت و فطرت. محبت روحى و مداواى جسمى همين اعمالى كه شما انجام داديد ارزشش را ما نمىتوانيم تعيين كنيم. در يك ميدان جنگى كه دارد گلوله غرش مىكند و دشمن با تانك و توپ حمله كرده است، براى نجات دادن يك انسان كسى خودش را به خطر بيندازد و برود نجات بدهد او را، ارزش اين كار را در اينجا نمىتوانيم ما تعيين كنيم كه چقدر ارزش دارد. قضيه نجات يك آدم نيست. قضيه آن حال روحى است كه اين آدم دارد؛ و با آن حال روحى مىرود و اين اقدام را مىكند. اين عمل شما ارزش دارد پيش خدا و اين عمل را ادامه بدهيد. انشاءاللّه آن چيزها نمىآيد در كار؛ لكن خوب تصادفها هست؛ گرفتاريها هست؛ مرضها هست، همۀ اينها هست. شغل شما يك شغل شريفى است و پرارزش. تماس لمسى شما داريد با آن برادرهاى گرفتار، توجه كنيد كه خوب انجام بدهيد. با آنها خوب رفتار كنيد. يك نفرى كه الآن گرفتار است، و مثلاً زير اتومبيل رفته است يا زخم خورده است يا زلزله ديده است يا چه، اين آنقدرى كه احتياج به مداوا دارد بيشتر احتياج به لطف دارد. اين كسى كه مىرود او را نجات مىدهد، پرستارى مىكند، مىآورد طبيبى كه او را مىبيند، آنقدرى كه اين آدم الآن احتياج دارد كه به او تلطف كنند، ترحم كنند، خوب رفتار كنند، بيشتر از آن اندازهاى است كه مداوا كنند. اين يك لطف روحى است و آن يك گرفتارى جسمى. خيلى بايد توجه داشته باشيد به اينكه با اينهايى كه سر و كار داريد و اينها گرفتار هستند، با اينها طورى رفتار كنيد كه اين گرفتاريهايشان سبك بشود. وقتى با آنها رفتارِ خوب باشد، مثل يك پدرى كه اولادش را مىخواهد نجات بدهد، اين مادرى كه بچهاش گرفتارى دارد و مىخواهد نجاتش بدهد، آنقدرى كه الطاف اين مادر او را آرام مىكند، مداوا آنقدر در او تأثير ندارد، اين الآن احتياج به اين دارد كه روحش آرام بشود. مادر روح اين را آرامش مىدهد، پدر روح او را آرامش مىدهد. جورى رفتار كنيد با اين كسانى كه گرفتار شدهاند، گرفتار هستند، مثل پدرى كه با اولادش رفتار مىكند؛ مثل مادرى كه با فرزندش رفتار مىكند. اين ارزش زياد دارد و آن هم ارزش دارد اما اين يك وضع ديگرى دارد. انشاءاللّه خداوند به شما همه سلامت و سعادت عنايت كند. و همۀ ما انشاءاللّه به وظايفى كه برايمان هست، وظايف انسانى، وظايف اسلامى، انشاءاللّه موفق بشويم. و خداوند به همۀ شما توفيق عنايت كند.
عنوان :
مکافات کامل اعمال خیر و شر در آخرت
مرجع :
صحیفه امام (۷) صفحه ۵۲۵
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۳-۰۵
حضار :
تکنسینهاى پزشکى اورژانس تهران