عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم توطئه براى اغفال ملتهاى جهان سوم توجه به اين نكته و تذكر اولاً لازم است. ملتى كه بخواهد سر پاى خود بايستد و ادارۀ كشور خودش را خودش بكند، لازم است كه اول بيدار بشود. در سير الى اللّه هم اهل معرفت گفتهاند كه يَقْظه ـ بيدارى ـ اوّل منزل است. 1
در طول تاريخ، در اين سدههاى آخر، كوشش شده است كه ملتهاى جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصيت خودشان نباشد. و شخصيت خودشان را اصلاً وابسته به غير بدانند. اين قضيه از سالهاى بسيار طولانى بوده است، و هى دائماً رشد كرده است تا اين اواخر به رشد تمام رسيده بود. من يك قصه شنيدم كه مال شايد صد سال پيش از اين باشد. صد و بيشتر از صد سال از شيخ ما مرحوم آيتاللّه حائرى 2
ـ رحمةاللّه ـ نقل شد كه من بچه بودم. فرموده بودند من بچه بودم در يزد، و تازه اين لامپها را لامپاهايى كه آن وقتها بود آورده بودند و يك جلسهاى درست كرده بودند. مردم جمع شده بودند آنجا و اين لامپها را گذاشته بودند. يك پلههايى درست كرده بودند و اين لامپها را گذاشته بودند آنجا؛ آن بالا. مردم تازه مىديدند او را. چراغشان قبلاً چراغهاى غير از آن ترتيب بوده، و يك نفر فرنگى هم آنجا بود. اين هر چند دقيقه يا چند وقت يك دفعه از اين پلهها مىرفت بالا و آن ماشۀ لامپها را حركت مىداد. اين يك قدرى نورش مىرفت بالا، مردم صلوات مىفرستادند. بعد مىآمد پايين يك قدرى مىماند و مردم مشغول تماشا بودند، دوباره مىرفت بالا آن را مىكشيد پايين، مردم باز تظاهر مىكردند. اين از آن وقتها مطرح بوده است كه ما حتى نمىتوانيم پيچ يك چراغ را بالا ببريم. اين بايد فرنگى اين كار را بكند. بايد از خارج فرنگيها بيايند و دستشان را اينطور كنند تا اين ماشۀ چراغ، فتيله را بالا ببرد و بعد هم اينطور كنند تا پايين بياورد. كمكم در همۀ طبقات اين انگيزه رشد كرد. من عكس مجسمۀ آتاتورك 3
را در تركيه ـ آن وقت كه تبعيد بودم به آنجا ـ ديدم كه مجسمۀ او رو به غرب بود و دستش را بالا كرده بود. و آنجا به من گفتند كه اين علامت اين است كه ما هرچه بايد انجام بدهيم بايد از غرب باشد. باصطلاح، آتاتورك يك مرد مثلاً روشنى، يك مرد كذايى بوده. و در كشور ما هم بعضى از روشنفكرها 4
ـ به اصطلاح ـ گفته بودند كه ما بايد از سر تا قدم اروپايى و انگليسى باشيم تا بتوانيم ادامۀ حيات بدهيم. ما تا نفهميم كه خودمان هم يك شخصيتى داريم، مسلمانها هم يك گروهى هستند و شخصيتى دارند و مىتوانند خودشان هم كار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كارى را، نمىتوانيم و تا بيدار نشويم، نمىخواهيم. ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند كه ما هيچ يك از امور صنعتى را قادر بر تحققش نيستيم. ملت ما فقط لُولِهِنْگ 5
مىتواند بسازد. كار ديگر از او نمىآيد. باور كرده بود اين ملت بيچاره روى تبليغاتى كه قدرتهاى پيشرفته و بزرگى كرده بودند. و تبليغات داخلى كه وابستگان به آن قدرتها كرده بودند به اينكه ما بايد همهچيزمان از خارج باشد. و ما باورمان آمده بود يا بسيارى از ما، كه غرب يك نژاد برتر است. همان طور كه هيتلر اين معنا را از قرارى كه شنيدم مىگفته است كه آلمان يك نژاد برتر است، و بعضى از نويسندههاى ما نوشته بودند كه عَمَلهاى كه در آلمان هست و بيلش را دستش گرفته و لب خيابان ايستاده كه برود كار بكند، آن آدم چشم آبى را عقيدۀ بسيارى هست به اينكه براى ادارۀ مملكت مثلاً امثال ما از اشخاصى كه در اين مملكت هستند بهتر و بالاتر مىتواند عمل بكند. اين طرز فكر، ما را آن طور عقب نشانده بود كه اعتقادمان اين بود كه اصلاً از ما كارى ساخته نيست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود مستشار لازم دارد. از امريكا يا از اروپا بايد مستشارانى بيايند تا ارتش ما را بتوانند سر و سامان بدهند. ما راجع به صنايع اصلاً نبايد صحبتش را بكنيم. ما يك ملت لولهنگساز هستيم. ما نسبت به صنايع اصلاً نبايد صحبت بكنيم. اين صنايع دربست به عهده اروپاييها و امريكاييهاست. لزوم بيدارى جهان سوم از خواب غفلت ما تا بيدار نشويم از اين خواب و تا توجه به اين نكنيم كه ما هم انسان هستيم، و ما هم شخصيت داريم و ما هم ملتهاى بزرگ هستيم، ما هم، مسلمين هم يك ميليارد تقريباً جمعيت با همۀ وسايل دارند، تا اين معنا را ما باورمان نيايد، نمىرويم دنبال كار. يك جمعيتى اگر نشستند و دستشان را دراز كردند پيش يك جمعيتهاى ديگر كه بده به ما، تمام همّشان اين بود كه هر چه مىخواهد از خارج بيايند و بدهند به شما و ذخاير شما را از اينجا ببرند در اِزاى آن چيزى كه مىدهند، اين ملت اگر يك ميليون سال هم زندگى بكند همان حال اوّل است، تنبل بار مىآيد، بىاراده بار مىآيد. اين تبليغات دامنهدارى كه كردند و حالا هم باز مىكنند به گوش شما نبايد برود. شما بايد بيدار بشويد و از اين خوابى كه بيشتر از چندصد سال به ما تزريق كردند و ما را خواب كردند. اول قدم اين است كه ما بيدار بشويم. بفهميم كه ما هم از جنس بشر هستيم و ممالك ديگر و رژيمهاى ديگر و نژادهاى ديگر برتر نيستند از ما. منتها آنها با تبليغاتشان ما را جورى كردند كه هميشه دستمان طرف غرب يا طرف شرق دراز باشد و هرچه مىخواهيم از آنجا براى ما بيايد. اگر ما بيدار بشويم كه ما هم موجودى هستيم مثل ساير موجودات و ما هم انسانى هستيم مثل ساير انسانها و نژاد ما هم نژادى هست مثل ساير نژادها، اگر اين معنا را ما توجه به آن بكنيم و بفهميم كه ما بايد خودمان براى خودمان وسايل زندگى را فراهم كنيم، خودمان براى خودمان كار بكنيم، اگر دستمان را از شرق و غرب كوتاه كنيم و خودمان مشغول فعاليت بشويم، ياد بگيريم لكن بعد از ياد گرفتن خودمان كار بكنيم، نرويم سراغ اينكه بنشينيم تا حتى يكى گليمى هم كه مىخواهيم، يك پتويى هم كه مىخواهيم از آنجا بياورند، يك تفنگى هم كه مىخواهيم از آنجا بياورند، اگر ما به اين معنا توجه كنيم و بيدار بشويم، دنبال بيدارى، اراده پيش مىآيد كه ما بخواهيم كه خودمان وسايل اجتماعى خودمان را فراهم كنيم با كوشش خودمان. بايد كارهاى خودمان را انجام بدهيم. مدتى مىگذرد و ما خودمان صنعتگر خواهيم شد. آنهايى كه اين صنعتهاى بزرگ را درست كردند، آنها هم انسانهاى يك سر و دو گوشى هستند كه مثل ساير انسانهايند منتها قبل از ما بيدار شدند و ما را خواب كردند. قبل از اينكه ما بيدار بشويم آنها بيدار شدند. و همّ خودشان را صرف اين كردند كه با ايادى خودشان مستقيماً يا به غير مستقيم ما را غافل كنند. ما را خواب كنند و به ما تزريق كنند به اينكه شما نمىتوانيد. حتى تزريق كنند كه شما نمىتوانيد حكومت كنيد. شما نمىتوانيد يك حكومت صحيح داشته باشيد. شما نمىتوانيد يك نظام صحيح داشته باشيد. شما نمىتوانيد يك صنعتى داشته باشيد. اگر ما از اين خواب بيدار نشويم، هر چه فرياد بزنيم فايده ندارد. شعارها فايده ندارد. آن شعارى فايده دارد كه از روى علم باشد و توجه. البته در يك انقلابى و در يك نهضتى اوّلش شعارهاست كه اين نهضت را به پيش مىبرد. و اگر آن شعارها نباشد، انقلاب نمىتواند پيش ببرد، لكن بعد از اينكه انقلاب پيروز شد بايد عمل كرد. بايد توجه كرد به اينكه ما نبايد هميشه دستمان دراز باشد. يك دستمان طرف غرب دراز باشد، يك دستمان طرف شرق دراز باشد. تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است ما وابسته هستيم. ما كه مىخواهيم وابسته نباشيم بايد اول بيدار بشويم به اينكه ما خودمان هم شخصيت داريم. ما مىتوانيم كار انجام بدهيم. تلاش همگانى براى قطع وابستگى شما ديديد كه قبل از اينكه اين نهضت حاصل بشود و انقلاب، كم شخصى بود، كم كسى بود كه احتمال اين را حتى بدهد كه مىشود براى قدرتهاى بزرگ غلبه كرد. آن هم يك ملتى كه همه چيزش وابسته بوده و همه چيزش از آنجا آمده و چيزى ندارد. اين يك مسئلهاى بود كه باور كسى نمىآمد. لكن شما ديديد كه وقتى اراده كرديد، ملت اراده كرد، دنبالش شد. وقتى ملت بيدار شد كه نبايد اين ابرقدرتها در اينجا حكومت كنند و نبايد وابستگان آنها در اينجا حكومت كنند، با اينكه كمال قدرت را آنها آن وقت داشتند در عين حال همين سرو پا برهنههاى بازار و كوچه و دانشگاه و جاهاى ديگر قيام كردند و با وحدت كلمه و با بيدارى، دشمن را از صحنه بيرون كردند. اگر ملت ما در اين طول مدّت اين بيست، سىسال، از بيست سال به اين طرف باز همان بودند كه از پاسبان مىترسيدند، اگر يك وقتى مىخواستند به كلانترى بروند خوفشان بود كه بروند، از اسم شاه كذا مىترسيدند، اگر اينها همانها بودند، نمىتوانستد قيام كنند و اين واقعه را، اين واقعۀ اعجازآميز را به وجود بياورند. اوّل بيدار شدند. با نطق ناطقين، نويسندگان، بيدار شدند. يعنى نويسندگان متعهد. بعد كه بيدار شدند اراده كردند. خواستند. دنبال اراده و خواست قيام حاصل شد. و ديديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مىشود. ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتى نباشد و به جاى او يك نظام انسانى ـ اسلامى باشد. اين را خواست و اين شد. البته نمىگويم كه الآن ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم. لكن اين را مىگويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد، آن رفت از بين. و دست آن ابرقدرتها كوتاه شد از مملكت. و ما الآن در اوّل قدم هستيم. و بايد كوشش كنيم، همۀ ملت كوشش كنند، همۀ ملت كوشش كنند، هر كس در هر جا كه هست كوشش كند. و كوشش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم. اگر دهقانهاى ما در صحراها و در هر كجا كه هستند اين معنا را بفهمند كه كوشش بايد كرد تا وابسته نبود، و هر كس وابسته است اسير است و ممكن است كه اسارتش زيادتر بشود. اگر آنها در بيابانها اين معنا را احساس كنند، اراده مىكنند كه وابسته نباشند، و اراده مىكنند كه ارزاق خود مملكت را خودشان تهيه كنند. و اگر در كارخانههاى ما اين معنا را متنبّه بشوند كه ما بايد وابسته نباشيم و ما بايد خودمان براى خودمان كار انجام بدهيم، آنها كوشش مىكنند كه كارخانهها را بهتر راه ببرند. و اشخاصى كه مغز تفكر صنعتى دارند اين مغزها را به كار مىاندازند. و بعد از اينكه فهميدند كه بايد براى خودمان كار بكنيم و بايد صنعت را هم ـ چه صنعت بزرگ، چه صنعت كوچك را ـ خودمان بايد درست بكنيم، اين مبدأ عمل مىشود كه بعد از آن بيدارى و اين اراده راه بيفتند، و مشغول بشوند و تفكر كنند و مغزها را به كار بيندازند و كار خودشان را خودشان انجام بدهند. ضرورت اميدوار بودن ملت شما متوقع نباشيد كه همين امروز بتوانيد طيّاره درست كنيد. ميگ درست كنيد. البته الآن نمىشود، اما مأيوس نباشيد از اينكه مىتوانيم درست كنيم. بايد بيدار بشويد، برويد دنبال اينكه آن صنايع پيشرفته را خودتان درست بكنيد. وقتى اين فكر در يك ملتى پيدا شد و اين اراده در يك ملتى پيدا شد، كوشش مىكند و دنبال كوشش اين مطلب حاصل مىشود. يأس از جنود ابليس است، يعنى شيطانها انسان را به يأس وامىدارند. همين ابليسهايى كه مىبينيد در طول تاريخ ملتهاى ضعيف را مأيوس كردهاند. همينهايى كه به ملتهاى ضعيف تزريق كردند كه ما هيچ نمىدانيم و هيچ نمىتوانيم. همينهايى كه به ملتهاى ضعيف به واسطۀ وابستگيشان به خارج گفتند كه ما بايد غربى باشيم. ما ارتشمان هم بايد از غرب برايش يك كسى بيايد. كارخانههايمان هم بايد از غرب بيايد راهش بيندازد. ما بايد اين جنود ابليس را كنار بزنيم. و اميد، كه از جنوداللّه است در خودمان زنده بكنيم. به خودمان اميدوار باشيم. تكيه به ارادۀ خودمان بكنيم. تبع اراده ديگران نباشيم. لكن همه با هم مجتمعاً اين اراده را بكنيم تا كار انجام بگيرد. آنهايى كه در ارتش هستند، در قواى مسلّح هستند، با هم هماهنگ باشند، و با هم بخواهند كه ارتششان قوى باشد، و ارتششان قواى مسلّحهشان را خودشان اداره كنند. و مىتوانند و مىبينيد كه توانستند و مىتوانند. و آنهايى كه در كارخانهها هستند و در كارگاهها هستند و در امور صنعتى هستند، خودشان بگويند ما خودمان مىكنيم و مىتوانيم. اميد در خودتان ايجاد كنيد. نويسندههاى ما، گويندگان ما همهشان دنبال اين باشند كه به اين ملت اميد بدهند. مأيوس نكنند ملت را. بگويند توانا هستيم. نگويند ناتوان هستيم. بگويند خودمان مىتوانيم و واقع همين طور است، مىتوانيم. اراده بايد بكنيم. نويسندههاى ما بهترين خدمتشان امروز اين است كه اين ملتى كه ايستاده در مقابل شرق و غرب و نمىخواهد تحت نظام شرق يا نظام غرب باشد، اميد به آنها بدهند كه مىتوانيد تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشيد. اگر اين نويسندهها، اين گويندهها به جاى اينكه به هم اشكالتراشى بكنند، به جاى اينكه به جان هم بريزند، با هم اميد در ملت ايجاد كنند. اطمينان در ملت ايجاد كنند. استقلال روحى در ملت ايجاد كنند. اگر اين خدمت را اين رسانههاى گروهى، اين مطبوعات، اين نويسندگان، اين گويندگان ، اين اطمينان را در ملت ايجاد كنند ما تا آخر پيروز هستيم. و حيف است كه يك ملتى كه ايستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چيزش را فداى اسلام و استقلال كشورش كرده ماها كه گوينده هستيم، نويسنده هستيم، آنهايى كه در مطبوعات چيز مىنويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مىكنند، حيف است كه اينها توجه به اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد، و بايد مطمئن كرد ملت را. اطمينان داشته باشيد كه اگر بخواهيد مىشود. و اگر بيدار بشويد مىخواهيد. شما بيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژِرْمَن از نژاد آريا بالاتر نيست. و غربيها از ما بالاتر نيستند، زودتر كار راه انداختند. مشغول بشويد و كار را انجام بدهيد. ژاپن همين معنا را مبتلا بود و بعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتى كه الآن صنعت او مقابله مىكند با امريكا. هندوستان بيدار شد با اينكه از همين نژادهايى بود كه غير عربى بودند و غير آلمانى و غير ژرمنى بودند كه آنها مىگفتند اينها اَبَر هستند و اينها نمىتوانند، وقتى ملتشان خواست شد، شما هم بخواهيد مىشود. خواستيد كه سلطنت جائر پهلوى نباشد و شد و از بين رفت. خواستيد كه قدرتهاى ديگر بر شما و بر ذخاير شما سلطه نداشته باشند، همين طور شد و الآن سلطه ندارند. لزوم پرهيز از تضعيف مسئولين بخواهيد كه خودتان اداره كنيد مملكت خودتان را، بخواهيد كه كمك كنيد به دولتها؛ تضعيف نكنيد دولت را. تضعيف نكنيد اشخاصى كه خدمتگزار هستند. تمام اين اشخاصى كه الآن مشغول كار هستند اينها خدمت به شما و ملت ما مىكنند. در صدد نباشيد كه اين گروه، آن گروه را عقب بزند و آن گروه، اين گروه را. هم در صدد اين معنا باشيد كه با هم اين كشور را اداره كنيد و اين مردم را بيدار كنيد. من طرفدار تمام قشرهايى هستم كه به اين كشور خدمت دارند مىكنند. متأثرم از اينكه اشخاصى كه دارند به اين مملكت خدمت مىكنند، دستهايى كه مىخواهد اين كشور را باز به عقب بزنند، اينها را روبروى هم قرار داده است، و هركدام به ديگرى اشكال مىكنند. به جاى اشكال هر دو با هم عزمتان را جزم كنيد كه اين ملت را به جلو ببريد. اين ملت را بيدار كنيد. ارتش را تقويت كنيد. دادگاهها را تقويت بكنيد. البته اصلاح هم بايد بشود. اشخاصى كه در رأس دادگاهها هستند تقويت كنيد. تا آنها بتوانند كارهاى خودشان را انجام بدهند. اشخاصى كه در رأس ارتش و قواى مسلّحۀ ديگر هستند تأييد كنيد تا آنها بتوانند ارتش را اداره كنند. تا بتوانند قواى مسلّحه كارهايى كه بر آنها محوّل است بخوبى انجام بدهند. مجلس را كه در رأس همۀ امور است تقويت كنيد. و دنبال اين باشيد كه يك مجلس قوى قانونگذارى داشته باشيم تا بتوانند مملكت را به راه راست ببرند. من با همۀ اين گروهها هيچ، با هيچ يك از اينها قوم و خويشى ندارم. ولى با همۀ اين گروهها موافقم مادامى كه در پستهاى خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانيد كه در بين اين ملت ما الآن اشخاصى هستند گروهكهايى هستند كه مىخواهند يكى يكى اينهايى كه مشغول خدمت به اين مملكت هستند از نظر مردم بيندازند و آنها را از ملت جدا كنند. بايد توجه داشته باشيد كه اينها كه آمدند و مطلبى را گفتند مُچِشان را بگيريد كه اين آقايى كه تو مىگويى فلان است، دليلت چه است؟ ببينيد چه خواهد گفت. آن كسى كه مثلاً در ارتش است، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان كار را كرده مُچش را بگيريد كه دليل شما بر اين مطلب چه است؟ آن كه در رأس دادگاهها هست اگر به او اشكال كردند مچشان را بگيريد بگوييد دليلت بر اين مطلب چه است؟ آن وقت خواهيد فهميد كه دليلى در كار نيست. فقط اين است كه تبليغات است، كه مىخواهند شخصيتها را بشكنند، و مىخواهند نتيجه از آن بگيرند. و معالأسف ملت ما توجه به اين مسئله، بسياريشان كم دارند. به اين تبليغات سوئى كه نسبت به بعضى از اين روحانيون كه مشغول خدمت به اين ملت هستند، نسبت به اينها مىكنند باور مىكنند. اشخاصى را كه من بيش از بيست سال است مىشناسم و مىدانم چه اشخاصى هستند لكهدار مىكنند. اينها از عيوبى است كه در كشور ما هست. اشخاصى كه در ارتش الآن دارند خدمت مىكنند، در ژاندارمرى خدمت مىكنند، در پاسدارى دارند خدمت مىكنند، در بسيج دارند خدمت مىكنند، كميته هايى كه دارند خدمت مىكنند، همۀ اينها الآن خدمتگزار هستند، البته در هر قشرى و جمعيتى پيدا مىشوند بعض اشخاص غير صالح. نبايد ما اگر در يك جمعيتى يك آدم غير صالح پيدا شد تمام آن گروهها را بكوبيم. نبايد ما بدون دليل و بدون شاهد يك مطلبى را قبول بكنيم. بعضى از فلاسفه مىگويند كه كسى كه بى دليل يك مطلبى را قبول بكند از فطرت انسانى خارج شده است. 6
و صحيح است. انسان نمىتواند به حسب فطرتش يك مطلبى را كه مىشنود همين طورى خودبخود قبول كند. اشخاصى كه مىخواهند الآن شخصيتهايى كه در اين مملكت مشغول خدمت و در رأس كار هستند از نظر مردم بيندازند، اينها نظرشان به اين است كه اين كشور را تهى كنند از شخصيات و از اشخاص مؤثر، و آن كنند كه سابق بود. ملت ما بايد هوشيار باشد و هيچ مطلبى را بىدليل قبول نكند. همينكه يك كسى گفت فلان چه جور است، بايد بگويند به چه دليل مىگويى؟ دليلش را از او بپرسند. اگر بىدليل يك مطلبى را قبول بكنند از فطرت انسانى خارج اند. انسان بايد هر مطلبى را كه مىشنود دليل براى آن اقامه بشود. ما خدا را با دليل قبول كرديم، بىدليل قبول نكرديم. و ما انبيا را با دليل قبول كرديم، بىدليل قبول نمىكنيم. ما كسانى كه خيانتكارند با شواهد آنها را خائن مىدانيم. كسانى كه به اين ملت اذيت كردند و اين ملت را جور 7
كردند شاهدش همان بود كه مىديديد. ولى يك نفر آدم، هر كس مىخواهد باشد، يك زارع باشد، يك كاسب باشد، يك بازارى باشد، يك ادارى باشد، اگر به ما گفتند اين فلان است بايد دليل اقامه كند. بايد توجه داشت كه مبادا خداى نخواسته بخواهند حكومت اينجا را و مملكت ما را بگويند؛ نه عُرْضۀ حكومت كردن دارند و نه عُرْضۀ اينكه دادگسترى را اصلاح كنند دارند و نه عُرْضۀ اينكه مجلس را اداره كنند دارند. اين مسائل مصيبتبار است و اشخاص توجه ندارند. و غالباً هم آن اشخاصى كه اين حرفها را مىزنند غرضمندند يا گول خوردهاند. امانت بودن اسلام در دست ملت برادرهاى من! خواهرهاى من! توجه بكنيد كه مسئوليت داريم امروز، مسئوليتهاى بزرگ داريم ما. اگر اين نهضتى كه تا اينجا رسيده و اين انقلابى كه تا اينجا رسيده است و يك جمهورى اسلامى در مملكت ما تحقق پيدا كرده است، اگر اين از دست ما برود همۀ ما مسئوليم. اگر قلمهايى كه در روزنامهها به ضد هم چيز مىنويسند كمك كنند براى از بين رفتن جمهورى، همه مسئولند ما مسئوليم. و ما اسلام، امانت است پيشِمان. احكام اسلام امانت است پيشِمان. و نبايد با سر قلمها خيانت كنيم بر اين امانت. و نبايد با زبانها خيانت كنيم به اين امانت. و نبايد با قلمها و قدمها به اين امانت بخواهيد خيانت كنيم. اگر بخواهيد كشورتان مستقل باشد، اگر بخواهيد كشورتان روى پاى خودش بايستد و بخواهيد آزاد باشيد، بايد از اين طور مناقشات دست برداريد. و همه نظر حَسَن بكنيد. و برادروار همه با هم كمك بكنيد تا اين كشور به مقصد خودش برسد. والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
عنوان :
اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها و لزوم بیدارى و تلاش براى رهایى از وابستگیها
مرجع :
صحیفه امام (۱۳) صفحه ۵۵۱
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۵۹-۱۰-۲۹
حضار :
گروهى از کارگران و کارمندان چاپخانه 17 شهریور، کارکنان صنایع دفاع ملى و پرسنل انبارهاى نیروى هوایى و قصر فیروزه، پرسنل سپاه پاسداران اصفهان و کمیته انقلاب اسلامى برازجان