بسم اللّه الرحمن الرحيم تحول درونى ملت، منشأ انقلاب اسلامى من اين جشن بزرگ را و فى الحقيقه عيد اسلامى بزرگ را بر همۀ ملتهاى اسلامى بلكه محرومان تمام دنيا تبريك عرض مىكنم. تبريك براى اينكه اين انقلاب، انقلاب ايران نيست. اين انقلاب با انقلابهاى ساير كشورها و انقلابهايى كه در دنيا اتفاق افتاده است، فرق دارد. انقلابهايى كه در دنيا تا كنون اتفاق افتاده است، قدرت را از دست يك قدرتمند، يك جابر، به دست يك جابر ديگرى كه يا مثل اين يا بالاتر از اين است منتقل مىكردند. شما مطالعه كنيد در حال انقلابهايى كه در دنيا پيدا شده است يا كودتاهايى كه هر روز واقع مىشود و شده است، ببينيد كه آيا وضع آنجا چطور است؟ جز اين است كه با اغفال مردم يك انقلاب پيدا شده است و يك قدرتى را كنار گذاشتهاند، يك قدرت مشابه او يا بدتر از او را سر كار آوردهاند؟ هيچ در حال ملتها فرق حاصل نشده است يا حال ملتها بدتر شده است. اين انقلاب فرانسه، آن انقلاب شوروى، مطالعه كنند اشخاص، ببينند كه آيا قبل از اين انقلابها چه بوده است و حالا چى هست و آيا به حال ملتها يك اثرى حاصل شده است؟ فكرى براى ملتهاشان كردهاند يا همهاش اعمال زور است و قدرت؟ انقلابى كه در ايران واقع شد، قبل از انقلاب مهم كه كوبنده بود، يك انقلابى در باطن مردم حاصل شد. آن انقلاب گرايش اقشار ملت به اسلامى كه تا اين عصر خصوصاً، در اين سدههاى آخر به طاق نسيان سپرده شده بود و از اسلام جز يك آداب خشك كه هيچ به حال ديگران ضررى نداشت و هيچ در فكر ملتها نبودند، همين باقى مانده بود. اين ملت به خواست خداى تبارك و تعالى و با عنايات خاصۀ او، اول منقلب شد در معنويات. جوانها از آن حال سابق برگشتند به يك حال اسلامى و فهميدند كه اسلام چه بايد باشد و چه بايد بكند، دنبال او آن انقلاب حاصل شد. اگر آن مسئله حاصل نشده بود، انقلاب اينجا هم مثل يكى از انقلابهاى ديگرى بود كه حالشان را مىبينيد و ديديد. آن چيزى كه در اينجا حاصل شد و بايد او را جزء معجزات، ما حساب بكنيم، همان انقلاب درونى اين ملت بود. انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد و همان انقلاب درونى آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى موجب شد كه در تمام اين دورهاى كه ما در آن هستيم، از اوّلى كه قيام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و بعد پيروز شد و تا الآن، روز به روز مىبينيد كه حضور ملت و تعهد ملت رو به افزايش است. اين نه براى انقلاب است، براى انقلاب درونى است. انقلاب همه جا بوده است، بسيارى از جاها بوده است، اين انقلاب درونى است كه پيدا شد در اين كشور و در اين مملكت و نيست الاّ به عنايات خداى تبارك و تعالى. ما از خود چيزى نداريم، هرچه بود عنايات او بود كه اين عنايات موجب شد كه اين انقلاب باطنى پيدا بشود و از آن حالتى كه همۀ خود ملت ما مىدانند در سابق بود،به اين حالت كه حالا مىبينند متحول شده است. اين موجب شد كه انقلاب پيروز شد. پيروزى را ما بايد از انقلاب درونى مردم جستجو كنيم و تا اين معنا حاصل نشود انقلابها يك انقلابهاى تحويل قدرت از او به قدرت ديگر است و وضع براى ملت همانجور كه بوده، مىباشد. عنايت خداوند در تحول معنوى مردم ايران اين آقايانى كه از خارج آمدند و من از آنها تشكر مىكنم، ملاحظه كنند در كجاى دنيا الآن شما پيدا مىكنيد يك همچه جلسهاى كه در اينجا هست؛ كشاورزش پهلوى رئيس جمهورىاش، نخست وزيرش پهلوىِ كارگرش، همۀ مقاماتش پهلوى هم نشستند به طورى كه كسى وارد اين جلسه بشود نمىداند كه آيا رئيس جمهور كدام است، نخست وزير كدام است، كشاورز كدام است، كجا پيدا مىكنيد، اين را؟ اين تحول است كه موجب بروز اين اعجاز شده است. شما كجا پيدا مىكنيد كه يك رئيس جمهور بيايد همدوش يك كشاورز بنشيند؟ شما هر جا ملاحظه مىكنيد رئيس جمهورهايش به يك وضعى هستند كه با مردم تماس ندارند، مردم را جزء موجودات حساب نمىكنند، هرچه مىبينند خودشان است. ما كه رژيمهاى سابق را ديديم و من كه از زمان قدرت قاجاريه و بعد هم قدرت رضاخان و اذنابش 1
و اولادش مشاهد اين كشور بودم و ديدم كه يك حكومت جزء در يك بلد كوچك با مردم چه مىكرده است. دست مردم به يك حكومتى كه مال يك ده بود يا يك قصبه بود نمىرسيد، مردم از دور حشمت او را مىديدند. آنها وقتى كه بيرون مىآمدند به مردم كار نداشتند، اتكال به سر نيزه بود. الآن هم در دنيا وضع آن طورى است، اين طور نيست كه يك جلسهاى حاصل بشود و نخست وزيرش آنجا بنشيند و كشاورزش آنجا و رئيس جمهورش آنجا و عالمش آنجا و غير عالمش آنجا، اين طور نيست مسئله. اين تحول، اسباب اين شد كه پيروزى پيدا شد. من خدا را شكر مىكنم كه در يك ملتى واقع هستم، يك فرد از يك ملتى، يك خدمتگزار يك ملتى هستم كه تحول معنوى حاصل شده و اين تحول به دست خداست. امكان نداشت كه كسى بتواند يك نفر را اين طور متحول كند؛ از مركز فحشا به مركز عبادت و عرفان بياورد، به مركز جنگ با كفار بياورد. اگر همۀ ماها جمع مىشديم كه ده نفر را يك همچو قدرتى به آن بدهيم، هرگز ممكن نبود براى ما. اين يك مسئلۀ معنوى است كه دست خداست، چنانچه همه چيز دست اوست. اين تحول يك تحولى است كه نمونه است در دنيا. هر حكومتى را شما ملاحظه كنيد در طول تاريخ، هر ملتى را ملاحظه كنيد در طول تاريخ، وضع اين طور نبوده است. آقايانى كه از خارج آمدهاند بايد ملاحظه كنند اين معنا را كه بايد ملتهايشان را تربيت كنند و متحول كنند، نروند سراغ آن كسانى كه قدرتمند هستند و با آنها صحبت كنند، زبان ملت را متوجه بشوند، با ملت صحبت كنند. اگر بخواهند كه از زير بار گران اين جرمها و اين جنايتها بيرون بيايند، بايد ملتها را بيدار كنند، اينطور نباشد كه دهۀ فجرى تشريف بياوريد، همۀ ما اينجا با هم بنشينيم صحبت بكنيم، چه بكنيم و وقتى رفتيم تمام بشود، اگر اينطور باشد تا قيامت هم ما نمىتوانيم كارى انجام بدهيم. ما دلخوش نبايد باشيم به اين كه وضع حاضر چى هست. ما بايد نگران وضع آتيه باشيم. شما كه از اطراف آمديد اينجا، مشاهد هستيد و داريد مىبينيد وضع اين ملت را و داريد مىبينيد و مىشنويد تبليغات بر ضد اين ملت را، اين ملتى كه همهجا شما ديديد، در همۀ شهرها هرجا تشريف برديد ديديد و فردا هم مشاهده خواهيد كرد انشاءاللّه، اينها را زور آورده است به اينجا؟! آوردهاند اينها را يا آمدند آنها؟ آنطورى كه تبليغات خارجى مىگويد، مىگويد: «آوردند اينها را». يك ملت را آوردند؟! كدام قدرت مىتواند يك ملت را بياورد؟ يك ملت متحول شده است، وقتى به آن گفتند شرع اينطور مىگويد، خدا اينطور مىگويد، خداست كه در دل اينها اينطور علاقه را ايجاد كرده است. شما آقايان برويد ملتهايتان را الهى كنيد، ملتهايتان را بيدار كنيد، بيدار كنيد كه دنيا دست يك دسته اقليت ظالم، و ميلياردها انسان مظلوم در تحت يك سلطههاى كوچك ظالم، كوچك نسبت به ملتها. مع الأسف تبليغات سوء مبلغين خارجى در طول اين صدها سال به اندازهاى بوده است كه به همۀ ماها باوراندهاند كه در مقابل اين قدرتها نمىشود مقابله كرد، ما را ترساندهاند از اينها، با تبليغات ترساندند. وقتى كه يك قضيهاى پيدا مىشد، كافى بود كه يك نفر از خارجيها كه در اينجا مأموريت داشت بيايد بگويد اين نبايد بشود، تمام مىشد ديگر. همان قدرتهاى بزرگى كه در اينجا بودند آنقدر ترسيده بودند از خارجيها كه يك سفير ـ فرض كنيد انگلستان ـ در آن وقت، وقتى كه مىآمد يك چيزى مىگفت، امكان نداشت كه سلطانش بتواند خلاف بكند؛ براى اينكه تبليغات اينطور بود. ايران را خداى تبارك و تعالى آن طور متحول كرد كه اگر الآن رئيسجمهورِ هر جا بيايد در اينجا، يك نفر آدم عادى به او اعتنا نمىكند، اين تحول معنوى است كه پيدا شده است، اگر اعتنا بكند به او، براى اين كه يك آدم است، اگر آدم باشد. منزوى نبودن ايران در ميان ملتها اينها مىگويند كه ايران منزوى است، الآن هم مىگويند. مقصودشان اين [است] كه پيش ملتها منزوى است يا مقصود اين است كه پيش دولتها منزوى است؟ اگر مقصود اين است كه پيش ملتها منزوى است، خوب، بيايند تجربه كنند؛ چند تا اتومبيل بياورند، يكى رئيس جمهور امريكا را تويش بنشانند، يكى هم رئيس صدر كذاى شوروى را بنشانند، يكى هم رئيس جمهور فرانسه را بنشانند، يكى هم ملكۀ انگلستان را بنشانند، يكى هم آقاى رئيس جمهور ما را، بروند توى جمعيت. اينها، اين چندتا اتومبيل راه بيفتند توى جمعيتها در دنيا، ما نمىگوييم ايران، مىرويم در امريكاى لاتين، مىرويم در خود انگلستان، مىرويم در بلاد ديگر حتى بلاد غير مسلمين، ببينيم كه معاملۀ مردم با اين چند نفر سركرده ـ فرض كنيد كه هست ـ چهجورى است. آيا معامله همان معاملهاى نيست كه پاكستان با رئيس جمهور كردند؟ 2
با آنها چى؟ با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذيرايى مىكنند. اگر مقصود اين است كه پيش ملتها ما منزوى هستيم، خوب، بيايند ببينند قضيه را و اگر مقصود اين است كه پيش دولتها منزوى هستيم، امروز هيچ دولتى نيست كه انتظار نداشته باشد كه ايران به او يك نرمش نشان بدهد؛ امريكا اينطور است، شوروى اينطور است، فرانسه اينطور است، آنها منزوى هستند. اين تبليغات زياد هى گفته مىشود. گفته مىشود و يك عده هم باور مىكنند. قبلاً البته باور زياد بود، حالا در ايران باور كم شده است و يك عدهاى خودشان را به باور مىزنند و ليكن تودۀ مردم ديگر اين حرفهاى تبليغاتى را باور نمىكنند. رسالت ميهمانان خارجى در ميان واقعيات ايران آنچه مىخواهم به آقايانى كه از خارج آمدهاند اينجا عرض كنم اين است كه نياييد ببينيد و برويد ساكت بنشينيد تا آخر. بياييد ببينيد اينجا را؛ برويد وضع زندانهاى اينجا را ببينيد، برويد وضع اسراى عراقى اينجا را ببينيد، برويد وضع تودههاى مردم را ببينيد، برويد وضع كشاورزهاى ما را در دهات دور افتاده ببينيد، زمان سابق چه جور بوده، حالا چه جور هست؟ در صورتى كه ما الآن مبتلا هستيم به آن همه مخالفتها از همۀ دولتها، الاّ مستثنايش كم است. مع ذلك، در طول اين چند سال كه انقلاب پيروز شده و جنگ هم از طرف امريكا شروع شده است، شما ببينيد كه اين ملت براى اينكه دولتش مردمى است، از خود همين مردم است؛ يكى بازارى بوده آمده نخست وزير شده است، يكى ـ فرض كنيد ـ كشاورز بوده آمده چيز شده، در دنيا كجا يك همچو مسائلى شما پيدا مىكنيد؟ كجا پيدا مىكنيد طلبهاى بيايد رئيس جمهور 3
بشود، يك بازارى هم بيايد نخستوزير 4
بشود، يك كشاورز هم بيايد چه بشود؟ اين يك نمونه است. دنيا اين نمونه را ندارد. اين براى اين است كه مردم متحول شدند، اينها هم جزء مردمند. شما نرويد ساكت بنشينيد، مردم را برويد متحول كنيد برويد وضع اينها را، ايران را به آنها بگوييد، به اين رسانههاى گروهى اعتراض كنيد. آنها مىخواهند اسلام را كنار بگذارند. آنها به ما كارى ندارند، به اسلام كار دارند و اين قدرت مال ما نيست. اگر ما بوديم، يك روز هم نمىتوانستيم ادامه بدهيم حياتمان را. اين قدرت اسلام است، برويد به آنها بگوييد كه اين قدرت اسلام را شما نمىتوانيد بشكنيد. اعتراض كنيد به اينهايى كه تبليغات سوء مىكنند كه ايران چه مىكند. شما حالا در بين مردم كه مىرويد، آيا بين مردم كه مىرويد در خيابانها مىريزند مردم را مىكشند؟ آيا زنها در ايران ديگر كنار رفتند بكلى، يا همدوش مردها در كارهاى سازنده داخلاند؟ شما مىخواهيد كه زنهاى اين جا هم بىبند و بار باشند؟ هر جور مىخواهند باشند؟ اين بر خلاف آن تحولى است كه در خود زنها پيدا شده، بر خلاف آن تحولى است كه در كشور ما بر ملت ما پيدا شده است. شما تماشاچى نباشيد كه بياييد ببينيد و برويد سراغ كارتان، ديگر كار نداريم تا سال ديگر دوباره دعوت كنند بياييد اينجا. صد سال هم اگر اينطور بشود يك پول سياه ارزش ندارد. اينجا كه مىآييد، برويد هم به مردمتان، هم به [ديگران، بگوييد مسائل را] خيال نكنيد نمىشود، ما ديديم شد. ايران خيال كرديد اول اينطورى بوده است؟ نخير، اول اينجور نبود. چقدر اين ملت رنج كشيد، چقدر اين ملت جوان داد، چقدر اين ملت همه چيز خودش را فدا كرد و حالا هم دارد مىكند، اين براى اين است كه اين ملت بيدار شد، يك قدم برداشت براى خدا، خداى تبارك و تعالى عنايت كرد. برويد ملتتان را بيدار كنيد، هر كدام هر جا هستيد بگوييد مسائل را. خيال نكنيد كه اگر مسائل را بگوييد دولتتان چه مىكند، وقتى بكند بهتر است، بيشتر احترام پيدا مىكنيد. تبعيدتان كند بالاتر مىشويد، حبستان كند بالاتر مىشويد. اگر دنيا را مىخواهيد، اگر براى خدا هم هست كه كسى نبايد از اين چيزها بترسد. مردم را باخدا آشنا كنيد، با اسلام آشنا كنيد، با اخلاق اسلامى آشنا كنيد تا نتيجه بگيريد. ملت ما هم مادامى كه همين حال را دارد، همين حال راهيان كربلا را دارد، اين رو به رشد مىرود. اگر ـ خداى نخواسته ـ يك وقت يك لغزش پيدا بكند، اين حال از او برود، همان مسائل سابق است و همان «اعليحضرت»هاى سابق يا بدتر از آنها، يك رئيس جمهور بدتر از آنها مىآيد. اخلاص منشأ نتيجهبخشى تمام امور شما هم اگر بخواهيد انسان باشيد، ارزش انسانى داشته باشيد، براى شكم نباشد براى شرف باشد كارهايتان، براى انسانيت باشد، براى خدا باشد، اگر بخواهيد كه كارهايتان كه براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد. شيطان از انسان دست بردار نيست. قسم خورده است براى خدا، من در ذهنم اين است كه به خدا تشر رفته است، كه قسم خورده است كه نمىگذارم اينها چيزى بشوند؛ اِلاّ عِبادكَ مِنْهُمُ المُخْلَصين 5
شما با يك همچو دشمن قسم خوردهاى مواجه هستيد، به جنگ او برويد، در شهرهايتان كه مىرويد به جنگ او برويد. مردم را آگاه كنيد به اين كه يك همچو دشمنى در باطن است كه موجب شده است اين دشمن باطنى كه دشمنهاى جبار ظاهرى هم به ما غلبه كنند. اگر آن دشمن را شما از بين ببريد، يك انسجام بينتان حاصل مىشود، يك وحدت بينتان حاصل مىشود، يك اخوت و برادرى بينتان حاصل مىشود، قلب شما از خوف خالى مىشود، قلب شما از حبّ دنيا خالى مىشود، مىتوانيد همه كارى را بكنيد، آن وقت يك همچه اعجازى مىشود. رسالت ايران در دفاع از همۀ مسلمانان من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همۀ ملتهاى اسلامى و به همۀ مظلومانِ در جهان، به همۀ محرومانِ در جهان يك قدرت معنوى عنايت بفرمايد كه با آن قدرت معنوى بتوانند بر جباران و بر شياطين تسلط پيدا بكنند و من اميدوارم كه اين آقايانى كه از شهرهاى مختلف آمدند و قدم رنجه فرمودند به ايران آمدند، توجه كنند به مسائل ايران و براى ملتهاى خودشان نقل كنند. حامل پيام اين ملت باشند بر كشورهاى خودشان. حامل اين شورش و جوشى كه در اين ملت هست، حامل اين وضعى كه در اين ملت الآن هست باشند براى كشور خودشان. ما كشور را، كشور ايران نمىدانيم، ما همۀ ممالك اسلامى را از خودمان مىدانيم، مسلم بايد اينطور باشد. ما دفاع از همۀ مسلمين را لازم مىدانيم. ما چنانچه دستمان برسد با همۀ جبارهاى دنيا معارضه مىكنيم. ما بين آن مسلمى كه در حبشه است، با آن مسلمى كه در اينجاست نمىتوانيم فرق بگذاريم، اسلام نگذاشته اينها را فرق بگذاريم. همه مثل هم هستند، تفاوت تقواست. شما هم به ملتهاى خودتان سفارش كنيد؛ بگوييد به اين حرفهايى كه در اين رسانههاى گروهى دنيا زده مىشود، گوش ندهيد. اينها مىخواهند شما را دور كنند از اسلام. اينها مىخواهند به شما بگويند كه ببينيد در ايران وقتى كه مىخواهند به اسم اسلام عمل كنند، الآن بدترين جاهاستازحيث ظلم،از حيث ستم، مردمدر خيابانشانكه مىروند جانشان[در]خطر است،مىترسنديك وقت پاسدارهابريزندبكشندشان. بهمردم بفهمانيدكهاينتبليغات، براى انزواى اسلاماست،نه براى من وامثال من،براىاسلاماست.شما ببينيد دنبالآن چيزىكهآقاى رئيس جمهور رفتند درپاكستان وآن طور باايشان ملت پاكستان عملكرد، دنبال او يك ورقه، يك كتابى آمد، يك رسالهاى آمد، دنبال او تبليغات بر ضد. فتواى كى است؟ايناست، فتوايشايناست و لعن به خواجه نصير. 6
اين براى چى است؟ براى اينكه اين آخوند ـ اگر هست ـ اين آخوند يك آخوندى است كه امريكايى است نشسته در پاكستان، اين يك همچو آدمى است. براى اين كه ديده است كه يك همچه قصهاى واقع شده، ترسيده نبادا يك وقتى اسلام در آنجا هم بيايد، همانطورى كه درايران آمده، به آنجا هم آنطور سرايت كند، پشت سر او برداشت يك همچه كتابى منتشر كرد. مكلف بودن تمام مردم در حفظ جمهورى اسلامى در هر صورت تكليف زياد است، بزرگ است براى همه مان. ما براى ادامۀ اين انقلابى كه هست و ادامۀ اين، تكليف زياد داريم؛ دولت تكليف دارد، رئيس جمهور تكليف دارد، رئيس مجلس تكليف دارد، كشاورز تكليف دارد؛ كارگر تكليف دارد، هر كس در هر گوشهاى از اين كشور واقع شده است تكليف دارد. تكليف مال يك نفر دو نفر نيست، آحاد مردم يكى يكيشان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى، يك واجب عينى، اهم مسائل واجبات دنيا، اهم است، از نماز اهميتش بيشتر است؛ براى اينكه اين حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است. اين تكليف براى همۀ ماست، هيچ فرقى مابين ترك و فارس و ـ عرض مىكنم كه ـ كجا و كجايى ندارد، سيستانى و بلوچستانى و اينها. و اين تكليف براى همۀ دنياست. حفظ دينِ حق، يك حكمى است براى همۀ دنيا، در رأس واجبات براى همۀ دنيا واقع شده، منتها غير مسلمين چون اعتقاد به اسلام ندارند مىگويند خوب، اسلام واجب كرده، به ما چه، اما مسلمين كه اعتقاد دارند. آن مسلمى كه در افريقاست، حفظ جمهورى اسلامى برايش واجب است؛ براى اينكه از اينجا ممكن است كه ـ يعنى، انشاءاللّه، خواهد شد ـ انعكاسش در همه جا خواهد شد و شده است الآن. الآن وضع دنيا منقلب شده است. الآن دنبال اين هستند ـ در امريكا هم همينطور است ـ دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند، يك اسلام شناسى ببينند چه خبر است قضيه. اينها خيال مىكنند با اينكه چندتا قصه از اسلام بشنوند مطلب حل است، آنها معنويات اسلام را كه نمىتوانند بفهمند. آنها دنبال اين هستند. خيال كردند كه با اينكه فلان جنگ واقع شده در اسلام، فلان چيز واقع شده كار درست مىشود. حالا دنبال اين هستند كه اين قضيه چى است كه در ايران واقع شده است، برويم ببينيم چه خبر است قضيه. نمىدانند كه اينها نمىتوانند اصلاً بفهمند اين مسائل را، اصلاً نمىتوانند معنويات را بفهمند، آنها چشمشان جز به اين زرق و برق دنيا به هيچ نيست و اگر ما هم ـ خداى نخواسته ـ يك همچه مردمى باشيم كه نظرمان به اين باشد كه من بالا باشم و تو پايين باشى، ما هم از آنها منحطتر هستيم؛ براى اينكه ما در كشور اسلامى واقع شديم. در يك همچه زمانى اگر يك همچو اخلاقى داشته باشيم، از آنها هم منحطتر هستيم. خداوند انشاءاللّه، به همۀ ما توفيق بدهد كه به آداب اسلام عمل كنيم. خداوند انشاءاللّه پيروزى عنايت كند به رزمندگان ما و همۀ مسلمين را بر كسانى كه ظالم هستند غلبه دهد. والسلام عليكم و رحمةاللّه
عنوان :
منشا پیدایش نهضت، تحول درونى ملت
مرجع :
صحیفه امام (۱۹) صفحه ۴۹۸
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۴-۱۱-۲۲
حضار :
خامنهاى، سیدعلى (رئیس جمهور) موسوى اردبیلى، سیدعبدالکریم (رئیس دیوانعالى کشور) موسوى، میرحسین (نخست وزیر) فلسفى، محمدتقى میهمانان خارجى دهه فجر کارگران و کشاورزان سراسر کشور اعضاى کمیتههاى انقلاب اسلامى