عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم رسيدگى ننمودن به محرومان ويژگى حكومت اشرافى قبلاً بايد از شما آقايان تشكر كنم كه زحمت كشيديد و با زحمت به اينجا آمديد تا با هم ملاقات كنيم و بعض مسائل را عرض كنم. مسائلى كه آقا فرمودند راجع به خدمتهايى كه هم وزارت راه و هم وزارت نيرو انجام دادهاند و همين طور خدمتهايى كه وزارت فرهنگ انجام داده است و ساير وزارتخانهها، اينها از آثار حكومت مستضعفين است. در طول تاريخ، اسكلت حكومت، چه اصل حكومت و چه مجلسها از وقتى كه مجلس تحقق پيدا كرد الاّ كمى در دورۀ اول و همين طور ارتش و ساير نهادها، اينها چون از طبقۀ مرفه بودند و اسكلت حكومت را به اصطلاح اشراف و اعيان تشكيل مىدادند از اين جهت، اطلاع از اينكه به قشر مستمند چه مىگذرد نداشتند، نمىتوانستند بفهمند كه مستمند يعنى چه؛ فكرشان اصلاً در اين قضيه هيچ وقت وارد نمىشد. كسانى كه از اول كودكى تا آن وقتى كه به حكومت رسيدند در مهد آرامش و رفاه بارآمدند، اينها ادراك اين مطلب را كه قشر ديگرى هم ما داريم كه قشر مستمند است نمىكردند. اگر هم يك وقتى هم در ذهنشان مىآمد، عبور مىكرد. فكر اين نبودند كه اين طبقه هم يك موجوديتى دارد و بايد براى موجوديت اينها هم فكرى كرد. و لهذا در طول تاريخ، اين قشر مستمند و مستضعف و محروم در طول تاريخ شاهنشاهى و در اين تاريخى كه شماها هم ادراك كرديد زمان محمدرضا و بعضى تان هم زمان رضاخان را ادراك كرديد، مىبينيد كه حكومت، حكومت اشراف بود. اگر در يك مجلسى يك نفر، دو نفر هم از طبقۀ محرومين پيدا مىشد، دريك اقليت بسيار ضعيف بودند كه در مقابل آن جمعيت كثير نمىتوانستند كارى انجام بدهند. اصل جنس اسكلت حكومت اشرافى اين است كه به مردم نرسند. و لهذا تمام اين روستاهاى ايران تقريباً از همۀ مواهبى كه بايد به دست حكومتها تحقق پيدا كند براى اين روستاها و اين دهات دور افتاده هيچ تحققى پيدا نكرد؛ كمى بوده است، آن هم روى يك مطالبى كه بازپاى مالكين و اشراف تو كار بود. اگر روستايى بود كه يكى از اشراف مالك او نبود يا يكى از ـ حكومت ـ افراد حكومت مالك او نبود، او از تمام مواهب محروم بود. برق يك مطلبى بود كه الآن هم در اكثر روستاهاى ما كمى رفته است و مشغولاند كه برود، بهدارى ابداً نبود، راه نبود، به طورى كه اگر يكى مريض مىشد، يك زنى مىخواست وضع حمل بكند، در آنجا اسبابش فراهم نبود، مىخواستند بياورند به يك شهرستانى، از باب اينكه راه نبود، بين راه، مريض يا آن زن بدبخت تلف مىشد يا كمىاش مىرسيد به معالجه. اين وضع حكومت اشرافى در جهان است. حكومت محرومان و مستضعفان نعمت بزرگ الهى يكى از نعمتهاى بزرگى كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت عنايت فرمود اينكه حكومت، حكومت مستضعفين است، حكومت محرومين است. يعنى، آنهايى كه در رأس حكومت واقع شدند وقتى كه ملاحظه مىكنيد رئيس جمهورش از مدرسه پا شده است آمده است رئيس جمهور شده، طلبه مدرسه بوده. رئيس مجلسش از مدرسه آمده است و رئيس مجلس شده است. رئيس دولتش يك بازارى است كه پدرش الآن هم بازارى است ظاهراً، از بازار آمده است و رئيس دولت شده، و وزراى ديگرش هم همين طور، وكلاى ديگرش هم، وكلا هم همين طور. الآن شما در تمام قشر دستاندركاران، چه در مجلس و چه در حكومت يك نفر از آن اشخاصى كه در آن وقتها، در زمان شاهنشاهى كفيل امر بود يك نفر از اشباه آنها را شما نمىبينيد. و خاصيت يك حكومت محرومين، مستضعفين و حكومت مردمىاين است كه هم مجلسش مىفهمد مستضعفين و محرومين يعنى چه، هم حكومت و وزرا مىفهمند كه يعنى چه، هم رئيس جمهور و رئيس مجلساش مىدانند كه اين محروميت يعنى چه؛ براى اينكه خودشان لمس كردهاند، خودشان لمس محروميت را كردهاند؛ اينها مىفهمند كه نادارى يعنى چه و محروميت يعنى چه. ولهذا خاصيتى كه حكومت محرومين دارد چند چيز است كه حالا من بعضى اش را عرض مىكنم. يكى اينكه چون احساس كردهاند محروميت را، به فكر محرومين مىتوانند باشند. مىتوانند كه بفهمند كه راه اگر نباشد و اين مريض در يك دهكدهاى مريض بشود و بخواهند بياورندش به شهر، چه مصيبتهايى هست، براى اينكه، راه نيست بايد با الاغ مثلاً با اسب بياورند. اينها مىفهمند اين يعنى چه، در ذهنشان اين معنا مىآيد. اينها مىفهمند كه محروميت از حيث بهدارى و درمانگاه يعنى چه. اينها مىفهمند كه محروميت از حيث آب و برق يعنى چه. اينها از باب اينكه خودشان لمس كردهاند اين مسائل را، مىتوانند بفهمند. به خلاف آن قشرى كه سابق متكفل اين امور بود نمىتوانستند بفهمند. يعنى يك كسى كه در مهد اشرافيت به اصطلاح آن وقت بزرگ شده است و از اولى كه چشمش را باز كرده است با نوكر و كلفت و حشم و اينها روبرو بوده، اين وقتى بزرگ شد خيال مىكند همۀ چيز همين است. نمىتواند ادراك كند كه يك طبقهاى هستند كه نان ندارند، يك طبقهاى هستند كه نمىتوانند زندگى كنند. اين يكى از خاصيتهاى حكومت محرومين و مستضعفين است. خوف نداشتن از قدرتها، ويژگى حكومت محرومان يكى از خاصيتهاى بزرگش اين است كه اينها ديگر از قدرتها نمىترسند. خاصيت اعيانيت و اشرافيت به اصطلاح و رفاه اين است كه چون هميشه خوف اين مطلب كه نبادا از اين مقام، پايين بيايم و نبادا يك لطمهاى به اشرافيت من بخورد، اين خوف، اسباب اين مىشد كه نسبت به زير دستها ظالم و نسبت به بالا دستها توسرى خور باشد. يك نفر كه نخست وزير بود، وزير بود و در تاريخ، در طول تاريخ از كسانى بود كه متكفل امور كشور بود، نسبت به زيردستان با تمام معنا ظلم مىكرد ـ به حسب نوع البته ـ ولى وقتى مواجه مىشد با يك سفارتخانۀ خارجى، كمال ذلّت را داشت. اين خاصيت اشرافيت، به اصطلاح اشرافيت آن معناست كه آنها داشتند، و خاصيت حكومت رفاه طلبان است كه در مقابل سفارتخانههاى خارجى ذليل بودند و در مقابل رعيت خودشان و قشر محرومين با كمال قلدرى رفتار مىكردند. از قرارى كه من شنيدم همين محمدرضا در اواخر سال جناياتش وقتى كه ايران قيام كرد و آن بساط را و آن نهضت را، انقلاب را بپا كرد و ديدند خارجىها كه نمىتوانند اين را ديگر اينجا نگه دارند، ديگر اين عروسك به درد نمىخورد، گفتند ـ از بعضى اشخاصى كه نقل كردند كه از خود آنها بودند و حاضر قضيه بودند ـ كه وقتى از طرف امريكا با او آمدند و گفتند كه شما بايد ديگر برويد، او كه نشسته بود يك قلم دستش بود لرزيد و قلم از دستش افتاد، اين قدر عاجز بود؛ اما نسبت به ملت ديديد كه چه كرد، حكومت محرومان اين خاصيت را دارد كه امروز اگر رئيس جمهور امريكا بيايد اينجا بخواهد به يك نفر از كارمندهاى اداره، دولت ما يك درشتى بكند يك سيلى مىخورد. در حكومت، حكومتهاى سابق تعقل نمىكردند كه مىشود يك سفارتخانۀ امريكايى با يك سفارتخانه شوروى را باهاش اين رفتارى بكنند كه در حكومت محرومين شد، تعقل اين مطلب را براى آنها امكان نداشت. امروز خاصيت حكومت محرومين اين است كه خوف به دلشان راه نمىدهند. امريكا از آن طرف درياها نشسته و فرمان مىدهد بر حكومتهاى قلدرى، همه فرمان مىبرند، حكومت ايران كه حكومت مستضعفين است هيچ اعتنا به او نمىكند. در اين قضيهاى كه راجع به نفت ايران صدام يا يكى از وزراى او گفته بودند كه ما نفت ايران را مىزنيم و طيارههايى از فرانسه مثلاً مىگيريم و نفت ايران را مىزنيم، ايران و كارفرمايان ايران ايستادند و گفتند اگر يك همچو غلطى بكنيد ما نفت را به روى همۀ كشورهاى خارجى مىبنديم، و اين يك واقعيت است. امريكا از آن طرف دنيا نشسته مىگويد كه ما حفظ امنيت اين خليج را مىكنيم، تا آمده او تخيل بكند، اين كار شده است در ايران. بايد امريكا فكر اين معنا باشد كه امثال نوكرهاى خودش مثل صدام و امثال اينها را به جاى خودشان بنشانند، به فكر اين نباشد كه به ايران مىتوانند يك ضرب شستى وارد كنند. ايران حكومت مردم است، حكومت مردمى ديگر نمىتواند بترسد از اينكه امريكا چى مىگويد. حكومت مستمندان است، حكومت مستضعفان است. اينها در دلشان خوف نيست به اينكه اگر چه بشود ما مقام مان را از دست مىدهيم. مقام نيست تو كار، هيچ يك از اينها به فكر اين نيستند كه ما الآن يك مقامى داريم و مقامفروشى بكنند. و هيچ كدام هم يك زندگى اشرافى ندارند كه بترسند از دستشان گرفته بشود. و چون حكومت ايمان است، خوف از شهادت هم ندارند. بنابراين، امريكا و امثال امريكا تصور نكنند كه با يك كلمهاى كه در سابق، زمان شاه و زمان رضاخان و محمدرضاخان مىگفتند در اينجا اطاعت مىشد، حالا هم آن هست. نخير، حالا آن نيست. حالا اگر يك سفيرى از شما نسبت به يك نفر از كارمندهاى ما بخواهد يك جسارتى بكند غايت امر اين است كه او را بيرونش مىكنند. ـ اگر در همين جا تربيتش نكنند ـ. حكومت، حكومت محرومين است، محرومين ترس ندارند از اين امور، آن حكومت اشراف بود كه تشر مىزديد و آنها جا مىخوردند. اينها حكومت توده است، تودۀ مردم است، محرومين است، بازار است، خيابان است و كارگرانند و كشاورزان، حكومت مال اينهاست. يك همچو حكومتى، يك همچو بافتى كه در حكومت ايران است امروز، اين بافت جورى است كه خوف تويش نيست. از چى بترسند؟ بترسند شهيد مىشوند؟ بسيارند، بسيارى هستند كه آرزوى اين كار را مىكنند. بترسند مقام از آنها گرفته بشود؟ مقامىتو كار نيست تا گرفته بشود. بترسند ـ نمىدانم ـ پاركها و نمىدانم دهات از آنها گرفته بشود؟ نه پاركى دارند، نه دهى دارند، اين از خاصيت حكومت محرومين است كه نه از اين ابرقدرت مىترسد و نه از آن ابرقدرت مىترسد و از جنگ هم نمىترسند. شما خيال مىكنيد كه اگر در زمان سابق يك همچو جنگى پيش مىآمد، وضع ايران اين نحو بود كه مردم بايستند و در جبهه و پشت جبهه بايستند و اينطور توى دهنى بزنند به امريكا؟ صدام كه قابل آدم نيست، اين تو دهنى به امريكاست كه قلاده را از سر اين برداشت و اغوا كرد اين بدبخت را و او را به اين حال رساند. امروز روزى است كه مردم ما از جنگ نمىترسند، براى اينكه از جنگ براى چه بترسند؟ از جنگ مىترسند كه بيايد كسى در بين بلادشان چه بكند؟ خوب اينها بيرونشان كردند و كسى نمىتواند وارد بشود در اينجا. از كودتا بترسند؟ كى كودتا بكند؟ كى مىتواند در اين كشور كودتا بكند؟ كشورى كه همۀ افرادش مجهز هستند براى مقابله، حتى خانمهاى پشت پرده. اين هم يكى از خاصيتهايى است كه حكومت مستضعفين دارد كه خوف ندارند اينها. ديگر سفارتخانهها نمىتوانند بزرگى بفروشند به حكومت ايران. پيشتر حكومت مال سفارتخانهها بود، يك وقت سفارت انگليس بود كه همۀ چيز دستش بود و بعدش هم سفارت امريكا شد. حالا يك سفارتخانه در اينجا نمىتواند يك حرفى بزند كه به يكى از كارمندهاى ما بر بخورد، چه سفارت شوروى باشد چه سفارت امريكا باشد و چه سايرين. حكومت مردم اين است خاصيت اش در مقابل حكومت اشرافى، حكومت مردمىيكى از خاصيات بزرگش اين است كه خوف در دلشان نيست. پشتيبانى مردم از حكومت ويژۀ محرومان يكى از خاصيت اش كه همين معنا را دنبال دارد اين است كه مردم پشتيبان حكومت هستند. اگر مردم، نصف مردم پشتيبان محمدرضا بودند، اين مصيبتها به سر او مىآمد؟ مردم يكپارچه پشتيبان اين حكومت هستند. اگر حكومت يك گرفتارى پيدا بكند اين مردماند كه رفع مىكنند گرفتارى را. اگر جنگ براى دولت پيش آيد، اين مردماند كه جبههها را پر مىكنند و پشت جبههها را هم خدمت مىكنند در پشت جبههها، اين خاصيت حكومت مردمى است. امروز مجلس چون مجلس مردمىاست، اين مجلس مردمىمىتواند به فكر محرومين باشد و مجلس ديروز نمىتوانست كه به فكر محرومين باشد براى اينكه محروم تويش نبود، اگر هم بود يكى دوتا بود كه كارى از او نمىآمد. اما امروز مجلس، مجلسى است كه محروميت كشيده اند اهل اين مجلس، و در آنها از اشراف و اعيان و امثال ذلك ديگر وجود ندارد؛ ولو بعض منحرفين هستند اما از اشراف و اعيان ديگر خبرى نيست. يك همچو مجلسى مىتواند خدمت كند به اين كشور و يك همچو مجلسى پشتيبانش همين مردم كوچه و بازار هستند. اين هم يكى از خاصيتهاى بزرگ حكومت مردمىاست كه خوف اينكه چه بشود ندارند. و قدرتهاى بزرگ توجه به اين معنا بكنند كه نمىتوانند امروز آن فرمانفرمايى كه در زمان محمدرضا يا زمان رضاخان مىكردند امروز هم بكنند. سربلندى حكومتهاى اسلامى در مقابل قدرتها امروز ديگر خريدار ندارد آن حرفها، پوچ است آن حرفها. شيوخ خليج و اينهايى كه حكومتهايى در كشورهاى اسلامى دارند توجه بكنند به اينكه ما براى چندمين بار به آنها سفارش مىكنيم كه با كشور ما اينطور نكنند. يك روز اينها بيدار مىشوند كه وقت گذشته است. يك روز دولت حجاز به خود مىآيد كه مسئله ديگر گذشته. از همين حالا به فكر باشد كه كارهايش را تعديل كند. قضيۀ جلوگيرى از حجاج ايران يك مسئلهاى نيست كه بتواند حكومت حجاز يك همچو امرى را انجام بدهد. حكومت حجاز كوچكتر از اين است كه جلوى حجاج را بگيرد؛ لكن اشكالتراشى مىكنند و اين اشكالتراشى يك روزى بيدار مىشوند كه وقت گذشته است و ديگر نمىتوانند عذرخواهى كنند. از همين حالا درست توجه بكنند كه شمايى كه مىگوييد ما خدمتگزار بيت هستيم و شمايى كه در يك كشورى واقع شديد كه خانۀ خدا در آن كشور است، خيال نكنيد كه خانه خدا مال شماست و شما كليد دار خانۀ خدا هستيد. خانۀ خدا مال مسلمين است. مستشارهاى امريكا در حجاز به طور رفاه زندگى مىكنند و از آن پول محرومين و نفت محرومين به آنها هر چه خواستند مىدهند، لكن حجاج ايران مضر است براى آنها. معلوم است چرا مضر است، براى اينكه وقتى يك حكومتى سرسپردۀ يك دولتى شد ناچار است كه حفظ بكند منافع آن دولت را. ما مىگوييم چرا سرسپرده باشيد. ما مىخواهيم كه حكومتهاى اسلامىسربلند باشند، آقا باشند بر دنيا، همان طورى كه حكومت ايران امروز هست. چرا بايد شما خودتان را اينطور ذليل كنيد در مقابل امريكا كه جرأت اينكه يك كس ديگرى در مكه نسبت به امريكا يك كلمهاى بگويد يا نسبت به اسرائيل يك كلمهاى بگويد، اين جرأت را نداشته باشيد و بخواهيد كه كشور ايران حجاج، صدهزار نفر حجاج خودش را نفرستد آنجا؟ ـ حجاج ـ ايران تمام حجاجش را مىفرستد يا اصلاً نمىفرستد. من به حكومت حجاز نصيحت مىكنم كه اينطور با مسلمين رفتار نكنند و اينطور طرفدار دشمنهاى اسلام و دشمنهاى بيت اللّه الحرام نباشند. من نصيحت مىكنم كه تا دير نشده به خود آيند. نگذارند يك وقت كه وقت گذشته است آن وقت عذرخواهى كنند؛ حال صدام را مشاهده كنند. صدام ـ از همۀ حكومت عراق ـ از همۀ حكومتهاى منطقه قويتر بود، و امروز همچو ذليل شده است كه نمىداند چه بكند و دست گدايى به اين ورو آن ور دراز مىكند و فايده ندارد. هشدار به كشورهاى منطقه در مساعدت با صدام من به حكومتهاى اطراف خليج و به حكومت هاى منطقه هشدار مىدهم كه دست از مخالفت با ايران و مساعدت با صدام بردارند. دست بردارند كه اين حزب بعث از بين برود و حكومت عراق به دست مسلمانها اداره بشود و ايران همان طورى كه به دست خود مردم اداره مىشود عراق هم اينطور باشد، و حكومت اسلامىبراى همۀ شيوخ منطقه بهتر است از يك قدرت پوشالى امريكا. بايد تجديدنظر بكنند در حرفهاى خودشان. ننشينند در كاخهاى بزرگ خودشان و خيال كنند كه حالا كه در كاخ هستيم پس به ايران هم مىتوانيم چه بكنيم. خدا نكند كه امسال حجاج ايرانى نروند به مكه، و خدا نكند كه اين اسباب اين بشود كه اسلام و مسلمين انفجار در آنها حاصل بشود، و ديگر نه از شيخى وجود پيدا بشود و نه از بستگان امريكا. به خود آييد و توجه كنيد كه اين قضيه، قضيۀ اسلام است، مخالفت صريح با قرآن است. 1
آن كه مخالفت صريح با قرآن بكند چطور مىتواند حكومت اسلامىداشته باشد و كليد دار مكه باشد؟ بنابراين، من باز هم از باب اينكه مىخواهيم با همۀ مسلمين، با همۀ دولتها به طور مدارا رفتار كنيم و هيچ وقت ميل نداريم كه با خشونت رفتار كنيم، از آنها مىخواهم كه تجديدنظر بكنند در افكار خودشان. آن روزى كه شما گرفتار بشويد امريكا به دردتان نمىخورد؛ همان طورى كه امروز صدام امريكا به دردش نمىخورد، هى مىگويد ما بيطرفيم. نمىتواند بگويد من هم طرفم. اصلاً اينها مىخواهند يك دستهاى را به جان هم بريزند و استفاده اش را آنها بكنند. آنها حاضر نيستند كه سربازهاى خودشان را به كشتن بدهند براى خاطر صدام و براى خاطر ديگران. ساير حكومتهاى منطقه بيدار بشوند و گرفتارى صدام براى آنها عبرت باشد. و خداى تبارك و تعالى اگر چنانچه، آنها برگردند و به طريق اسلامىبرگردند، خداى تبارك و تعالى بخشنده است و ما هم تابع احكام خدا هستيم. اميدوارم انشاءاللّه اين قشر مؤمن ايران را خداوند سلامت نگه دارد و حكومت را، حكومت اسلامىرا توفيق بدهد كه خدمت بكنند، به اين قشر مستمند، خدمت بكنند. چه آنهايى كه در وزارتخانهها هستند و چه آنهايى كه در مجلس هستند، خودشان را خدمتگزار اين ملت بدانند. انشاءاللّه همۀ موفق و مؤید باشيد. والسلام عليكم و رحمة اللّه
عنوان :
ویژگیهاى حکومت اشرافى و حکومت محرومان
مرجع :
صحیفه امام (۱۸) صفحه ۴۷
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۲-۰۵-۱۱
حضار :
کارکنان وزارت راه و ترابرى متشکل از راه آهن، هواپیمایى و ادارات تابعه کارکنان وزارت نیرو مدیران کل آموزش و پرورش سراسر کشور