عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم مظلوميت على (ع) در تعاريف توهينآميز به ايشان اين عيد مبارك را به همۀ مسلمين جهان و مستضعفان و خصوصاً، ملت ايران تبريك عرض مىكنم و از خداوند تعالى سلامت همه را خواستارم. ما دربارۀ حضرت امير، جهات معنويش دست ما ازش كوتاه است. ما از آن جهات معنوى كه در ايشان بوده است حتى يك جمله موافق با واقع نمىتوانيم عرض كنيم، لكن بعض از جهات كه مربوط به خود جهت مادى است و جهات اجتماعى است، آن را مىشود گفت. شما ملاحظه كنيد كه يك نفر كه خليفۀ مسلمين است، زمامدار امور است، خليفه است، اين چه وضعى داشته است؟ در حالى كه خليفه است مىخواهد نماز جمعه بخواند، لباس زيادى ندارد، مىرود بالاى منبر، آن لباس كه دارد، حركت مىدهد ـ به حسب نقل ـ تا خشك بشود، دو تا لباس ندارد. يك كفشى را كه خودش وصله مىكرده است، كفاشى مىكرده است، ازش مىپرسند، حضرت مىفرمايد كه اين كفش به نظر شما چقدر ارزش دارد؟ مىگويند هيچ. مىگويد كه «امارت بر شما هم، خلافت هم، در نظر من مثل اين كفش و پايينتر از اين كفش است، مگر اينكه اقامۀ عدالت كنم». شما كجا سراغ داريد كه يك نفر خليفه باشد و وضعش اينطور باشد؟ حضرت امير ـ سلاماللّه عليه ـ حقيقتاً مظلوم است و مظلوم بودهاست، حتى در بين شيعيان هم مظلوم است. وقتى مىخواهند تعريف كنند از حضرت امير، تعريف مىكنند به چيزهايى كه بر خلاف واقع است و توهين به حضرت است. مثلاً، مىگويند كه انگشترش را كه مىخواسته هديه بدهد به فقير، قيمتش خراج شامات بوده است! آن كسى كه لباسش آن است انگشتر مىپوشد كه قيمتش خراج باشد؟! اين يك دروغى است كه اگر روايت هم داشته باشد، دروغ است در صورتى كه ندارد. وقتى مىخواهند معرفى كنند حضرت امير را، به اين جهات معرفى مىكنند، به همين جهات [دروغ]. يا آنهايى كه عارف لفظى هستند ـ عرفان حقيقى كه كم است در دنيا ـ آنها هم وقتى كه مىخواهند از حضرت نقل كنند، يك حرفهاى درويشى نقل مىكنند. آنى كه هست، واقعيتش را كه نمىدانند و اين جهات ظاهرى هم كه حضرت داشته است براى جهالتهايى كه بوده است، منحرف كردند از واقعيتش. خيال كردند تعريف حضرت امير به اين است كه انگشترش چقدر قيمت داشته باشد و ـ مثلاً ـ چه باشد، يك زندگى عجيب و غريبى دارد حضرت امير. خلافت در آن وقت يك وضع خاصى داشته است، خصوصاً، آن خلفاى از معاويه به پايين، يك سلطنتى بوده و در همان عصر كه معاويه آن بساط سلطنتى را راه انداخته بود، حضرت امير مثل يك فعله مىرفت كار مىكرد، مثل يك عمله مىرفت كار مىكرد و آب راه مىانداخت، و بعد همان جا مىگفت اين آب صدقه است؛ آب راه نمىانداخت براى خودش، وضع زندگى اين بوده است. ما اگر بخواهيم از ايشان تقليد كنيم نمىتوانيم، حقيقتاً، نمىتوانيم تقليد كنيم، قدرت اين معنا را ما نداريم. اما خود ايشان هم فرمودهاست كه «شما نمىتوانيد، اما تقوا مىتوانيد داشته باشيد» مىتوانيم كه تقوا داشته باشيم، مىتوانيم كه با خدا باشيم، توجه به خداى تبارك و تعالى داشته باشيم. اشتباه مخالفين در عدم شناخت ملت ايران و بحمداللّه ملت ما امروز يك وضع خاصى دارد كه شايد در طول تاريخ نبوده است. در همان تاريخى كه ائمه ـ عليهم السلام ـ بودند، خود رسول اللّه بودهاست، حضرت امير بودهاست، مردم اختلاف داشتند. مردم، همانهايى كه دور و بر خودشان بودند وقتى مىخواستند ببرندشان جنگ، نمىرفتند. اما امروز وضعى شده است كه داوطلباند. اشتباهى كه اين غربيها دارند و اين مخالفين ما دارند، اشتباه اين است كه خيال مىكنند كه وقتى كه كلمۀ موشك تو كار آمد، مردم ايران مىترسند ديگر؛ بعد چه بشوند. اين موشكها را زدند و كشتند و چه كردند و مردم ايران سر جاى خودشان نشستند و مىخندند به آنها. شما مردم ايران را از موشك نترسانيد، مردم ايرانى كه شهادت را براى خودشان افتخار مىدانند و بسيارى از اوقاتى كه اينجا مىآيند انسان تعجب مىكند از وضع اينها كه جوانش فوت شده است، جوانش شهيد شده است، مىگويد باز هم مىخواهم، مىخواهم جوان دارم باز [در راه خدا بدهم]، بچۀ كوچك را مىگويد اين انشاءاللّه، بزرگ مىشود و شهيد بشود، يا زنها مىبينيد كه چه وضعى دارند. اينها مردم را، اين مردمى كه طالب شهادتند از شهادت مىترسانند و اين يك اشتباهى است كه از باب اينكه نمىفهمند، اصلاً ادراك اين معنا را كه معنويات چى است. امثال صدام و اينها اصلاً نمىفهمند كه مسئله چى است. متوجه اينكه ايران چه وضعى دارد و مردم ايران چه وضعى دارند، اصلاً متوجه اين نيست. از اين جهت، خيال مىكند كه اگر موشك انداختند به ايران، فوراً شكست مىخورند، اين قويتر مىكند اينها را. عمده اين است كه ما توجه داشته باشيم به اينكه حفظ كنيم ايمان خودمان را و وحدت خودمان را. اگر اين راه حفظ شد، هيچ چيز ديگر ترس ندارد. موشك بيايد، چه مىدانم هر كى مىخواهد بيايد، امريكا بيايد، شوروى بيايد، هركى مىخواهد بيايد البته اين نكته از ذهن مردم ما خارج نمىشود كه وقتى ببينند كه آنهايى كه كمك مىكنند به صدام براى اين شرارتهايش، اين از ذهن مردم ما خارج نمىشود، توجه به آن دارند. و آنهايى كه مىخواهند منافع خودشان محفوظ بشود بايد توجه به اين داشته باشند كه منافعشان محفوظ اگر بخواهد باشد، بايد يك جورى عمل بكنند كه اين طورها نباشد و الاّ محفوظ نخواهد ماند. آن كسى كه كمك مىكند، يا كمك مادى مىكند يا كمك نظامى مىكند، آنها هم خيال مىكنند كه ما از كمكهاى نظامى آنها، كمكهاى [آنها] مىترسيم، نه، ترسى در كار نيست؛ براى اينكه يك ملتى است كه شهادت طلب است، حالا شهادت با موشك باشد يا با تانك باشد يا با توپ باشد يا با هر چه باشد. شهادت طلب است اين ملت. از اين نمىترسند، اما فراموش هم نمىكند كه كىها به اينها دارند خدمت مىكنند. كى امر مىكند به آنها كه اين كار را بكنيد، انگيزۀ آنها چى هست. آنهايى هم كه اين را وادار مىكنند كى است و كى به اينها كمك مىكند، كى موشك مىدهد، كى چى مىكند، اين از ذهن مردم ما بيرون نمىرود و بايد اين را توجه داشته باشند آنهايى كه اين كار را مىكنند. و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم كه همۀ ما را در ايمان به خودش مستقر قرار بدهد و همۀ مسلمين را حفظ كند از كفار، و همه مسلمانها، همۀ مستضعفان جهان محفوظ باشند. و السلام عليكم و رحمة اللّه
عنوان :
ابعاد شخصیت حضرت امیر (ع)
مرجع :
صحیفه امام (۲۰) صفحه ۵۱۰
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۶-۱۲-۱۲
حضار :
خانوادههاى شهدا، مفقودان، اسرا و جانبازان قزوین و آبیک، آران و بیدگل، زرند ساوه، بنیاد مستضعفان ، مسئولان و نمایندگان قزوین، آبیک، آران، بیدگل، زرند ساوه در مجلس شوراى اسلامى، مسئولان بنیاد شهید و بنیاد مستضعفان