Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

بسم اللّه‌ الرحمن الرحيم حال من امشب مقتضى اينكه مزاحمت دهم به آقايان نيست. اوضاع ايران براى ما حالى باقى نگذاشته است. هر روز تقريباً در ايران باز يك كشتار هست. باز اين رژيم منحط، اين رژيم سفاك، به جان مردم افتاده است و دارد همه را قتل عام مى‌كند. در عين حال اوضاع رضايت بخش است، در عين حال كه كشتار هست. يأس شاه و آخرين غارتها اوضاع طورى است كه ايشان را مأيوس كرده است. ديگر ايشان از وضع خودش مأيوس است و تصريح هم مى‌كند به اينكه من مأيوسم، و بايد هم مأيوس باشد، لكن در اين حالِ يأسش الآن دارد از يك طرف اموال ملت را مى‌برد بيرون ـ جواهرات سلطنتى را مى‌گويند با طياره حمل كردند به خارج آن جزيره‌اى كه براى كارهاى زشت درست كرده بودند و خيلى چيزهاى زياد در اينجا خرج شده بود و مؤسسات زياد، آنها را هم بعضى آقايان گفتند كه فروخته است به شركت نفت و پولهايش را حمل كرده است به خارج ـ و از يك طرف هم حالا كه مأيوس شده است افتاده است به كشتار دسته جمعى، و به هيچ كس رحم نمى‌كند. سياست «گام به گام» در مبارزات با شاه اشتباه است بايد ملت ايران مهلت به اين ديگر ندهد. بايد بدون مهلتْ اين را كنار بزند و قطع يدِ او را از سر ملت بكند. اگر مهلت پيدا بكند اين، مصيبت است براى ملت ما. گاهى يك پيشنهادهايى از بعضى اشخاصى كه خيلى توجه به تمام مسائل ندارند مى‌شود ـ از بعضى از آقايان، از بعضى از محترمين ـ كه مثلاً خوب است كه اصل رژيم باقى باشد و اين شخص برود، لكن بعضى تصريح به اين مى‌كنند كه ايشان هم باشد، لكن همان طورى كه قانون اساسى تكليف سلطان را معين كرده است كه سلطان باشد و حكومت نكند، همين سلطنت بكند؛ بايستى ما هم همين‌طور رفتار كنيم و بگوييم كه ايشان سلطنت بكند و حكومت نكند و حالا به اين مطلب قانع بشويم و بعد كم كم، يك قدم يك قدم، جلو برويم؛ اين جزء اشتباهاتى است كه آقايان دارند. آنهايى كه سوء قصد دارند كه سوء قصد دارند؛ يعنى مى‌خواهند اين رژيم را حفظش كنند و بعد هم هر كارى مى‌خواهد بكند. آنهايى كه حُسن نيت دارند و آنطور نيست كه بخواهند يك ظلمى ادامه پيدا بكند، آنها هم اشتباه دارند. سى سال جنايت مستمر اگر چنانچه ملت ايران كه اين همه جنايات برايش واقع شده است؛ اين آدم الآن حدود سى سال است كه دارد جنايت مى‌كند، در اين سال اخير چقدر جمعيت از ايران به دست اين و به امر اين، كشته شده است؛ حالا بعد از اين همه كشتار، بعد از اينكه همۀ مخازن ما را، نفت ما را، همه چيز ما را، مراتع ما را، جنگلهاى ما را به ديگران واگذار كرده است و نفت را بكلى از بين برده است و زراعت را بكلى از بين برده است و اين ملت را همچو كرده است كه بعد از چند سال ديگر، هيچ ندارد اين ملت، هيچ پشتوانه ندارد؛ يك كسى كه اين همه جنايات را كرده، ما بگوييم كه خوب آقا! شما حالا ديگر بفرماييد بالاى مسند بنشينيد و برويد سراغ الواطى‌تان، به حكومت كار نداشته باشيد؟! اين ملتى كه اينقدر خون داده، حالا آقا را سلطانش [كند]، به سلطنت قبولش بكند و بگويد كه خوب، شما ببخشيد! حالا ديگر همان سلطنت بكنيد! آن آقا باشيد شما! ديگر لازم نيست كه قوۀ اجراييه هم باشيد! اجازۀ سلطنت به شاه، خيانت به مردم‌است خوب كدام، كدام مسلمان از ما يك همچو مطلبى را قبول مى‌تواند بكند؟ كدام آدم منصف قبول مى‌كند كه بچه‌هاى مردم، جوانهاى مردم، دخترهاى مردم، بچه‌هاى كوچك مردم را اين مرد، اين آدم سفاك به كشتن داده است، خودش در 15 خرداد متصدى فرمان بوده و به طورى كه مى‌گويند پانزده هزار نفر جمعيت را با فرمان او كشتند، و امكان ندارد كه اين كشتارهايى كه مى‌شود بى‌فرمان او باشد، جرأت نمى‌كند كسى بى‌فرمان او آدم بكشد، يك دفعه هم ايشان نگفته است كه من نكردم و مأمورهاى من كردند؛ براى اينكه معلوم است مسئله؛ يك آدمى كه يك عمر جنايت بر اين ملت كرده است،يك‌عمر خيانت‌به‌اين‌ملت‌كرده‌است،يك‌عمر خون‌بچه‌هاى‌اين‌مملكت‌راريخته، حالا ما بگوييم كه خوب، حالا براى اينكه آرامشى پيدا بشود، ايشان سلطان باشند، آقا باشند، ديگران خدمتگزار! اين را كدام ملت مى‌تواند از ما قبول كند؟ كدام آدم كه اعتقاد به خدا و اسلام دارد، مى‌تواند اين نقشه را پياده كند و تصديق اين مطلب بكند؟ جز آن كس كه اشتباه كرده؛ ما [به] آن آدمى كه اشتباه كرده، مى‌گوييم از اشتباه بيرون بيايد. به شاه نبايد مهلت داد و ثانياً بايد بدانند اين آقايان كه اگر اين آدم را امروز شما مهلت داديد و گفتيد سلطان باشد و حكومت نكند، اين «حالا» قبول مى‌كند. خودش هم در مجلس گفته است كه قانون براى من وظيفه معين كرده است و من هم قبول [دارم]. اين را قبول كرده است؛ اما همين آدم مى‌خواهد شما را بازى بدهد، مردم را بازى بدهد تا حالا ساكت بشوند مردم؛ اين نهضتى كه الآن پيدا شده است و همه، دسته جمعى مى‌گويند كه ما نمى‌خواهيم اين آدم را، «مرگ بر اين سلطنت»، اين خاموش بشود. اينكه خاموش شد امكان ندارد دوباره مثل حالايش شود؛ يعنى اين قيامى كه الآن شده و اين نهضتى كه الآن شده است و آن همه زحمتها كشيده شده است تا به اينجا رسيده، اگر اين نهضت بخوابد و مردم بروند سراغ كارهايشان، سراغ زندگى‌شان بروند، ديگر محال است كه برگردد اين [وضعيت]، و اين نهضت پيدا بشود، و اين آدم از اين قدمى كه گذاشته برمى‌گردد؛ اين وقتى كه برگشت، تمام مردم را، تمام مخالفين خودش را، خواهد قتل عام كرد بدتر از حالا. طرح جانشينى سلطنت و شوراى سلطنت، انحراف از نهضت است كدام آدم، كدام عقل اين مطلب را اجازه مى‌دهد كه ما يك دشمن سرسخت يك ملتى را رسانديم تا آنجايى كه دارد حالا خاضع مى‌شود و دارد گورش را گم مى‌كند برود، ما حالا مهلتش بدهيم كه بعدها، بعدها يك قدمى برداريم؟ الآن بايد اين [را] چاره كرد، الآن بايد قطع كرد اين ريشه را. ما همه‌مان بايد شركت كنيم در اين مطلب، همۀ قشرهاى ملت بايد شركت كنند در اين مطلب. اگر كسى در اين مطلب موافقت با ما نكند، اين سوء نيت يا دارد يا آدم نفهمى است، جاهلى است؛ آنكه جاهل است بايد به آن حالى كرد؛ آن كس كه سوء نيت دارد بايد به او تشر زد كه اين، دست بردارد از اين[انديشه]. خيانت است به يك ملتى كه خون داده است حالا ما بگوييم كه خير، ما اين قدم اولمان كه برداريم كه ايشان حالا سلطان باشد و يا اين برود و فرح خانم سلطان مملكت ما بشود و شوراى مملكتى، شوراى سلطنتى پيدا بشود و بعدش، آن وقت بياييم قدم دوم بگوييم: نه، او هم باشد! آقا، همين حالا بايد اين كار را كرد. اين اشتباه است. همين حالا، همين حالا بايد اين ملت تا اينجا كه رسانده، حركت بدهد و همين طورى كه مثل سيل دارد پايه‌ها را يكى بعد از ديگرى مى‌ريزد، همۀ پايه‌ها را بريزد تا اين برود، اين خيانتكار برود؛ و ما دنبال اين مطلب؛ يعنى همين حالا حرف ما اين است كه بايد تمام دستهايى كه در اين مملكت، قدرتمندى كردند و با قدرتمندى دارند ذخاير ما را مى‌برند، اينها تمام بايد قطع بشود. اين دستها بايد قطع بشود و كنار بروند. مملكتْ مملكت ماست و ما خودمان مى‌خواهيم اداره كنيم مملكت را؛ مستشار امريكايى ما نمى‌خواهيم كه يكى گاز ما را ببرد و آن يكى ـ عرض مى‌كنم كه ـ نفت ما را ببرد و آن يكى مرتع ما را ببرد؛ و آن يكى جنگل ما را ببرد. چه براى مملكت ما باقى گذاشته اين آدم؟ قطع ريشۀ ظلم حرف ما اين است. و اين حرف، حرف من نيست آقا كه من بگويم حقى مال من است و اين حقم را گذشتم؛ اين حقْ حق الهى است؛ اين حكمْ حكم خداست. مسئله، تكليف شرعى الهى است، كسى نمى‌تواند تخلف بكند، نبايد تخلف بكند. يك كسى كه سر تا پايش ظلم است بايد قطعش كرد. اين ريشه را بايد قطع كرد. اين ـ مسلمين را دارد به ـ مسلمين ايران را دارد به نابودى مى‌كشد؛ اين را بايد قطعش كرد تا اينكه مردم بتوانند يك نفسى بكشند. پنجاه سال بيشتر، مردم خفقان گرفته بودند؛ مردم را سلب آزادى همه طرفه كرده بودند اينها. پنجاه سال است كه مردم زجر كشيدند، اولادهايشان را دادند، چه زمان آن پدر و چه زمان اين پسر؛ حالا كه مردم رسيدند به اينجا و قيام كردند، يك قيام مردانه كردند مردم ايران، الآن هم در ايران، همين حالا كه من و شما اينجا نشستيم، بلااشكال در ايران يك هياهويى هست و قم، صدايش بوده است كه مى‌گفتند صداى تفنگها الآن دارد مى‌آيد، همين امروز چه كردند، همدان هم كه آن قيام هست و اطراف كرمان هم لابد هست، تهران هم كه هميشه يك چيزى هست در كار، الآن كه اين مردم مهيايند و به اينجا رساندند و حاضرند مردم براى همه جور جانفشانى براى اسلام و براى ملت خودشان، ما حالا بياييم بگوييم كه حالا باشد، بگذاريد بعدها اين كار را مى‌خواهيم بكنيم؛ حالا اين قدم اولى را برمى‌داريم، ايشان را مى‌گوييم: آقا سلطان باشد، لكن حكومت نكند! اين چه حرفى است كه از دهن ما بيرون بيايد؟ كدام ملت مى‌تواند اين مطلب را قبول بكند؟ خير، ايشان بايد بروند. اين سلسله بايد منقرض بشود. ايران، اين سلسله را نمى‌خواهد. بچۀ هفت ساله‌اش هم نمى‌خواهد، پيرمرد هشتاد ساله‌اش هم نمى‌خواهد. الآن وقت كار است و الآن وقت كار است كه همه دست به هم بدهيم؛ شماها كه در خارج مملكت هستيد، با تمام قوايى كه داريد كمك كنيد به اين مملكت، به اهل مملكت خودتان. آنها دارند خون مى‌دهند، شما [با] قلم، قدم ـ عرض مى‌كنم كه ـ تظاهر، هر چه بلديد، هر طورى كه مى‌دانيد، خطابه بخوانيد براى مردم اين مملكتها، صحبت كنيد برايشان، مطالب ايران را به آنها بگوييد، حالى‌شان كنيد كه در ايران چه مى‌گذرد و ما چه مصيبتهايى داريم و ايرانى‌ها گرفتار چه مصيبتهايى هستند، بلكه ان شاءاللّه‌ ملتهاى ديگر هم بيدار بشوند. الآن به ما مى‌گفتند كه ملت فرانسه همه الآن راجع به اينكه اين بايد برود، همه قبول دارند كه اين بايد برود. راست هم مى‌گويند وليكن بايد فهماند به آنها، بايد گفت. خوب، [با] تبليغاتِ چقدر ساله الآن آنجاست كه شايد بسيارى از مردم ندانند كه اين بيچاره مردم چه چيز دارند مى‌گويند. خوب، آزادى داده و كارتر مى‌گويد: چون آزادى تندى داده است به مردم، از اين جهت مردم با او مخالفند؛ آخر اين چه حرف احمقانه[اى] است؟ مردم، آزادى چون دادند به آنها، حالا دارند داد مى‌كنند كه آزادى بده؟ مردم را، مملكت را چون رو به ترقى دارد مى‌برد، از اين جهت، مردم از ترقى مملكتشان بدشان مى‌آيد؟ اگر مهلت دهيم، ملت نابود خواهد شد مملكت را برده تا لب هلاكت، و اگر اينطور اين آدم، خداى نخواسته باقى بماند، چند سال ديگر، شما بعد از چند سال ديگر، نه نفت داريد، (براى اينكه تمام لوله‌ها را باز كردند و همين طور دارد مى‌رود) نه نفت داريد، نه زراعت داريد؛ بعد كه نفت نيست و زراعت نيست، چى ديگر؟ ما چه چيز داريم؟ هيچى، اين آدم اگر چند سال [ديگر]باشد ما را مى‌كشد به نابودى؛ ملت نابود خواهد شد. وحدت براى قطع ريشه الآن وقت اين است كه همه دست به هم بدهيم و اين ريشه را قطع بكنيم، و دنبالش ريشه‌هاى ديگر [را]هم قطع بكنيم. مملكت مال خودمان است و حرف حق داريم و حرف صحيح داريم كه مملكت خودمان را مى‌خواهيم خودمان اداره بكنيم. ما داريم اشخاصى كه اداره كنند مملكتمان را؛ ما رجال صالح داريم، ما رجال مُسْلم داريم، ما تحصيل‌كرده‌ها داريم، عدۀ كثيرى در اروپا و امريكا اصلاً نمى‌توانند برگردند به مملكت؛ براى اينكه مورد زجر و حبس و اعدام و اين چيزها واقع مى‌شوند، آنها مى‌آيند به مملكت خودشان، زندگى مى‌كنند و اداره مى‌كنند مملكت را. شايعۀ كمونيست شدن ايران ! نباشد ايشان، كمونيست مى‌شود، يك حرف غلطى است؛ كمونيستى ديگر در كار نيست، ايرانْ كمونيستى ندارد؛ چهار تا بچه اگر يكوقتى يك چيزى بازيشان بدهند، يك صحبتى بكنند، اگر از خود آنها نباشد و تحريك خود آنها نباشد چهار تا بچه هم كه از بين مى‌روند اينها، چيزى نيستند اينها تا اگر ايشان نباشند... يك مملكتى كه سى ميليون جمعيت علَم بلند كرده و داد مى‌زند: اسلام، اسلام. اين ديگر مى‌شود كمونيستى باشد؟ خفه مى‌كنند كمونيست را؛ مگر مى‌شود يك همچون چيزى؟ اين تبليغات شاه است براى اينكه خودش را نگه دارد و براى اينكه چند روزى زنده بماند؛ اين مى‌گويد: خير، اگر من نباشم كمونيست مى‌شود. خودت از كمونيست هم بدتر هستى! تكليف، همراهى با نهضت در هر صورت شما همه، ما همه، موظفيم به اينكه كمك كنيم به رفقايمان در آنجا. كمك ما در اينجا و در ممالك خارجه اين است كه تبليغات كنيم؛ يعنى هر كدامتان يك مبلّغ، يك خطابه خوان باشيد براى مردم. مى‌رويد توى مدرسه‌تان، آنجا چند نفر را پيدا مى‌كنيد صحبت كنيد، بگوييد كه مسئله اين است، مملكت ما اينطور است، مردم اين را مى‌خواهند، اين آدم اين كار را كرده. اين حرف را كه مى‌دانيد همه‌تان، همه‌تان اطلاع داريد كه الآن چه مى‌گذرد به مملكت ما. ان شاءاللّه‌ خداوند همه‌تان را موفق كند و حفظ كند و سالم باشيد، و خودتان را بسازيد براى مملكتتان. ان شاءاللّه‌ همه با هم وارد مملكتتان بشويد و سالم باشيد؛ مملكتتان از خودتان باشد. ان شاءاللّه‌. [صلوات حضار].

عنوان :

تبیین شرعى بودن نهضت و وظیفه مردم در این دوران

مرجع :

صحیفه امام (۴) صفحه ۱۵۱

مکان :

پاریس، نوفل‏لوشاتو

تاریخ :

۱۳۵۷-۰۸-۰۲

حضار :

دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج