عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم وجود مشكلات در دورۀ انتقال با اينكه وقت من ديگر تقريباً گذشته است، قبلاً هم يك صحبتهايى كردم، لكن بعضى تنبهات لازم است عرض كنم. اين دورهاى كه ما الآن در آن هستيم، دورۀ انتقال است. يعنى انتقال آن قدرت شيطانى به يك قدرت ديگرى. و دولت ما دولت انتقالى است؛ دولت استقرارى نيست. ما الآن مجلس مؤسسان لازم داريم تا اينكه قانون اساسى را تصويب كند. و بعد از او هم، مجلس شورا لازم داريم كه آن هم رسيدگى به امور كشور بكند؛ و يك حكومت مستقر و مستدام پيدا بشود. در دورههاى انتقالى نبايد اينطور نظر كرد كه همۀ كارها در اين دورۀ انتقالى بشود. اين در هيچ وقت يك همچو چيزى ممكن نيست. دورههاى انتقالى همين است. اين سه تا مطلبى كه از اول هم كه ما مأموريت داديم به آقاى مهندس بازرگان، اين بود كه شما متكفل بشويد و رفراندم را درست بكنيد، و بعد هم مجلس مؤسسان، و بعد هم مجلس شورا. وقتى كارشان تمام شد، ايشان هم كنار مىرود. بعد كارهاى اساسى بايد بشود، منحصر به اينكه شما ذكر كرديد نيست. زياد آشفتگى ما داريم؛ يعنى بايد يك تحول كلى در همۀ قشرها بشود. الآن اين حكومت ـ يعنى طرز حكومت، نه خود حكومت؛ طرز وزارتخانهها، طرز ادارات ـ باز تتمهاى از همان زمان طاغوت است. اينها تحول لازم دارد؛ لكن تحول مال آن وقتى است كه يك حكومت مستقرى ما داشته باشيم. الآن حكومت، يك حكومتى است كه مىخواهد اين قدرت را منتقل كند به يك حكومتى مستقر و او مشغول به كار بشود. يعنى يك حكومتى پيدا بشود كه خود مردم، آن حكومت را ايجاد كنند. ما تا حالا نداشتيم يك همچو حكومتى كه مال ملت باشد؛ اسمش بود. اصلاً بعد از زمان مشروطه تا حالا نشده. اين اسمش بود كه ملت ـ نمىدانم ـ خودشان انتخاب بكنند، خودشان وكيل [معرفى كنند] ...؛ لكن شما مىدانيد كه هيچ وقت شماها رأى نداشتيد. در اين طول تاريخ، اينها همه خود[شان] آنها [را انتخاب] مىكردند. و كاش خودشان مىكردند. شاه گفت كه ـ در يكى از نطقهايش، همين شاه دوم گفت كه ـ ليست مىدادند از سفارتخانهها، و مجبور بوديم كه اين ليست را ما عمل بكنيم! وكلا را آنها ليست مىدادند كه ما وكلا را تعيين بكنيم، ما هم تعيين مىكرديم! منتها او مىخواست بگويد كه حالا ديگر آنطور نيست؛ و حال آنكه آن وقت بدتر بود! آزادى در رأى دادن الآن وضع تا اينجا آمده است كه شما خودتان ـ بدون اينكه كسى به شما فشارى بياورد ـ در رفراندم رأى داديد. خودتان رأى داديد. يعنى مردم كوچك و بزرگ ـ اينكه وقت انتخابش بود ـ زن و مرد، مريضها از مريضخانهها، همۀ اينها با شور و اشتياق رفتند رأى دادند. هيچكس به آنها فشارى نياورد، و يك سرنيزهاى تو كار نبود؛ قدرت ايمان بود. ايمان داشتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است. اين ايمان مردم را پاى صندوقها برد. و اشخاصى هم كه نمىتوانستند بروند، زير بغلشان را گرفتند، يا تو چرخ نشاندند و بردند رأى دادند. و بعد هم شما براى مجلس مؤسسان كه مقدرات مملكتتان دست خودتان باشد ـ اگر بنا شد كه انتخاب قانون را به رفراندم نكرديم ـ و مجلس مؤسسان بنا شد باشد، باز دست خودتان است. خودتان مىرويد، وكلاتان را تعيين مىكنيد؛ هيچ كس هم به شما فشار نمىآورد كه فلان وكيل را تعيين كنيد فرضاً اگر چنانچه ما يك كلمهاى بگوييم، قضيه اين است كه ما ميل داريم؛ اين براى شما خوب است. بيشتر از اين نيست. ما مىگوييم اين خوب است براى شما. مثل اينكه در رفراندم، ما گفتيم رأى به رفراندم خوب است. من خودم اين رأى را دارم. الزام تو كار نبود؛ هركس مجاز بود و آزاد بود كه خودش برود رأى خودش را بريزد، هرچه مىخواهد باشد. حالا هم، بعد از اين، بايد خود شما ـ بايد ـ وكيل تعيين كنيد، و بعد هم وكلاى مجلس شورا را خودتان تعيين مىكنيد. همه چيزها دست خودتان است. خودتان بايد بگرديد يك وكيل خوب تعيين كنيد، كه مقدرات مملكتتان دست مجلستان باشد. لزوم مبارزه با اخلالگران اين مسائلى كه شما حالا طرح مىكنيد، و اَشباه اين مسائل زياد است. خيلى مسائل هست. اينها مال دورهاى است كه استقرار پيدا مىكند حكومت. الآن همۀ ما بايد دنبال اين مطلب باشيم كه اينهايى كه افتادهاند دوره، يكوقت مىروند توى كارخانهها اخلال مىكنند، يكوقت مىروند پيش كشاورزها اخلال مىكنند، يكوقت مىآيند توى مدرسهها اخلال مىكنند، بايد همه چشمهايمان را باز كنيم و نگذاريم اينها اخلال بكنند. اگر اخلال اينها به نفع خودشان به ثمر برسد، ما ديگر آن دورۀ استقرارى را نخواهيم ديد؛ ما برمىگرديم سراغ اول. الآن وظيفۀ همۀ ما، شما دانشجوهاى محترم و ساير طبقات، اين است كه خودتان و هركس دستتان به او مىرسد و هركس حرفتان به او مىرسد، وادار كنيد كه اين نهضت را اينطورى كه تا حالا آمده نگهش دارند. يعنى همين، به همين گرمى كه هست، به همين شور و شعفى كه رفتند پاى صندوقها و رأى دادند براى جمهورى اسلامى، اين محفوظ بماند؛ كه بعد رأيتان را به مجلس مؤسسان و به مجلس شورا هم بدهيد، و استقرار پيدا كند حكومت. اين اخلالها حالا بايد جلويش گرفته بشود. الآن وقت اين است كه ما جلو اخلالها را بگيريم. بعد از اينكه مستقر شد حكومت، آن وقت اين نيازهايى كه همه دارند، ما هم داريم، همه دارند، اين نيازها بعد بايد البته همه درست بشود؛ ما هم مىدانيم الآن نابسامانى زياد است. يعنى اينها رفتند و همه چيز اين مملكت را آشفته كردند؛ همه چيزش را. الآن ما يك اقتصاد سالم نداريم. اينها هر چيزى اين مملكت داشته است دزديدهاند! قرض كردهاند و رفتهاند. همۀ بانكها الآن از اينها طلب دارند. ميليونها قرض كردهاند و فرار كردهاند. هرچه داشتيم برداشتهاند رفتهاند. كشاورزىمان هم كه مىبينيد چه جورش كردند كه ما كشاورزى نداريم. الآن كارخانهها، الآن اينها ريختهاند توى كارخانهها، نمىگذارند كار بشود. از قرارى كه شنيدم، خود كارمندانى كه در آنجاها هستند، و كارگرهايى كه آنجا هستند كم كار مىكنند يا كار نمىكنند؛ همچون چيزها. اين چيزها براى اين است كه اينها نمىگذارند. ما الآن بايد همهمان دست به هم بدهيم و نگذاريم اين نهضتى كه نهضت الهى بود، براى خدا بود، براى اسلام بود، نگذاريم اين خاموش بشود؛ اين را نگهش داريم، تا اينكه اين مسائل حل بشود. آن وقت مىآييم سراغ اين مسائل دومى، كه در درجۀ دوم است اين مسائل. وظيفۀ اصلى حفظ نهضت مبادا يكوقتى ما غفلت كنيم از اين مسائل اصلى كه اساس حكومتمان هست، و همۀ توجهمان را دنبال اين بكنيم كه فلان كس خانه ندارد، فلان كس درست با او رفتار نشده، مدرسه ـ مثلاً ـ خوب تحصيل نمىشود، معلمان ما چطور هستند! 1
اينها الآن وقتش نيست. الآن وقت همان، همان طورى كه اگر آن وقتى كه شما، همه فشار مىآوردند كه تانكها را اگر عقب بزنيد، يك كسى مىآمد و مىگفت كه آقا من منزل ندارم، شما مىگفتيد حالا وقت اين حرف نيست، حالا ما كار ديگرى داريم، كار بزرگ داريم. الآن اين جورى است. الآن يكوقتى است كه به نظر من حساسترين اوقات مملكت ما حالاست؛ نه آن وقتى كه ما همه فشار مىداديم، مىخواستيم سد را خراب كنيم. اين سد كه خراب شد، پشت سد مردم توجه كردند كه، اين گفت خانه ندارم، آن گفت مريضم، و آن گفت مدرسهام درست نيست؛ آن گفت معلم چطور است؛ آن گفت توى ارتش چه جورى است، آن گفت توى اداره چه جورى است؛ يك آشفتگى فكرى پيدا شد. من خوف اين را دارم كه اين آشفتگيهاى فكرى اسباب غفلت از اين نقطۀ اصلى كه ما داريم بشود؛ و خداى نخواسته شياطينى كه با مطالعهها دنبال اين مسائل هستند، آنها بيايند و يكوقت آشفتگيها را دامن بزنند؛ و يكوقتى ما متوجه بشويم به اينكه شكست خوردهايم. و مىدانيد كه خداى نخواسته اگر حالا شكستى پيدا بشود، ديگر اين ملت سرش را نمىتواند بلند كند. اگر ما اين پيروزى را به آخر رسانديم، دست اينها را تا آخر كوتاه كرديم؛ و اميدوارم برسانيم. مىرسانيم انشاءاللّه، و مىرسيم انشاءاللّه.مىرسيم انشاءاللّه. ولى همه بايد همت داشته باشيد. يعنى شما دانشجوهاى عزيز، و آن كارگرهاى توى كارخانهها، آنها هم عزيز، و آن كسانى كه در كشاورزى مشغول كشاورزى هستند و آنها هم عزيز، و همۀ ملت، بازارى، دانشگاهى، دانشجو، معلم، همه بايد وجهۀ نظرمان را به آن مقصدى كه داريم بكنيم. دنبال آن اين مسائل را پيش بياوريم. غفلت نكنيم از آن مسئلۀ اصلى و برويم سراغ مسائل فرعى، اين اصل از دستمان برود. ضرورت جايگزينى قوانين جديد آنكه من مىفهمم اين است، و آنكه من مىخواهم از شما اين است كه همه دست به هم بدهيد، اين بار را به منزل برسانيم. حكومت مستقر وقتى پيدا شد، حكومت مستقر اين كار را بايد بكند. اين امور يك امورى است كه قانون بايد برايش باشد. اين قوانينى كه تا حالا بوده طاغوتى است؛ اينها همهشان خرابكارى بوده. براى هر [فردى] قانون مىخواهد؛ و اين محتاج به اين است كه مجلس شورا پيدا بشود؛ مجلس شوراى خودتان؛ نه مجلس شوراى آريامهرى يا فرض كنيد كه امريكايى. مجلس شوراى خودتان. خودتان وكيل براى خودتان تعيين بكنيد. اشخاص مطمئن، اشخاص ملى، اشخاصى كه خدمتگزارندْ براى شما، تعيين بكنيد. و ما هم هر مقدار كه مىتوانيم مطالب را به آنها بگوييم، و انشاءاللّه استقرار و دورۀ استقرار پيش بيايد. دورۀ استقرار كه پيش بيايد، آن وقت كشاورزى، طرحها دارد؛ البته طرحش بايد داده بشود. مدارس بايد ـ فرهنگ اصلاً بايد ـ منقلب بشود. فرهنگ يك تحولى پيدا بكند. دادگسترى بايد تحول پيدا بكند. همۀ اينها محتاج به تحول است، منتها ما هر كداممان آن نقطهاى را كه توى آن هستيم توجه به آن داريم. هركس هم از هر جا مىآيد همان مسائل منطقۀ خودشان را مىگويد؛ 2
و درست هم مىگويد. 3
آنها هم درست مىگويند. الآن وقتى اينجا نشستيم، از اطراف مىآيند اينجا؛ بختياريها مىآيند و مىگويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست؛ هيچ نداريم. راست مىگويند. از طرف بلوچستان مىآيند و همين مطلب را مىگويند؛ از خراسان مىآيند همين مطلب را مىگويند؛ شما هم مىآييد مطلب را بگوييد؛ و من صحيح مىدانم همه را؛ اما وجه اين است كه هر كدام منطقۀ خودتان را مىبينيد و گرفتارى خودتان را. همۀ ملت گرفتارند. اين خانه خرابها ملت را اصلاً خراب كردند. اينطور نيست كه يك جا صحيح است و يك جا غير صحيح؛ همه باطل است. لكن مهلت مىخواهد. بعضى وقتها مىآيند و مىگويند به ما، كه فلان جا فقر و فلاكت است و چه هست. من مىپرسم كه اين فقر حالا پيدا شده يا از اول بوده؟ مىگويند: نه از اول بوده. مىگويم: پس حالا چه مىگوييد كه يكدفعه حمله مىكنيد! خوب اين فقرى بوده كه سابق هم داشتيد؛ آن وقت صدا در نمىآورديد، حالا مىگوييد: «الآن بده»! الآن بده كه نمىشود. خوب، بايد درست بشود. كشاورزى درست بشود، كارخانهها راه بيفتد، اقتصاد ملت درست بشود، پول نفت دستشان بيايد ـ حالا پول نفت هم دستشان نيامده! خوب، حالا نفتش را دادهاند و پولشان را مىگيرند ـ بايد اقتصاد درست بشود، و وضع مملكت يك وضع مستقرى بشود، يك وضع قانونى بشود؛ همۀ اين مسائل انشاءاللّه حل مىشود. و من چون ديگر حالم مساعد نيست... .
عنوان :
عدم ضرورت طرح مسائل فرعى در شرایط فعلى
مرجع :
صحیفه امام (۷) صفحه ۳۲۳
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۲-۲۵
حضار :
دانشجویان اصفهان