عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم نقشۀ استعمار براى ايجاد اختلاف ميان ملت من از آقايان كه اينجا تشريف آوردهاند و اظهار لطف كردند متشكرم. من از چيزهايى كه در اين نهضت، ثمراتى كه در اين نهضت يافتم، يكى روبهرو شدن با چهرههاى تازهاى [است] كه تاكنون ما با آنها روبهرو نبوديم. از هم جدا كردند قشرهاى ملت را. از هم جدا كردند. روحانيون را از روشنفكران، از طبقات متفكر جدا كردند؛ و آنها را با هم در صف مقابل قرار دادند. و اين در اثر كوششهايى بود كه استعمار براى اينكه بتواند ذخاير ما را ببرد اين كوششها را كردند كه قشرهاى روشن ملت را، قشرهاى كارآمد ملت را، آنهايى كه مىتوانند در مقابل آنها و اجانب ايستادگى كنند و مىتوانند آنها را عقب بزنند، براى اينكه اينها مجتمع نشوند و متفرق باشند بلكه با هم در دو جناح مخالف، و گاهى با هم اختلافات شديد و حديد پيدا بكنند، كوششها كردند. و البته به آمال خودشان هم بسيار رسيدند. روحانيون را در نظر شما ـ طبقۀ نويسندۀ متفكر ـ طورى قلمداد كردند كه حاضر نبوديد از آنها يادى بكنيد؛ و شما را در مقابل روحانيون طورى قلمداد كردند كه آنها هم حاضر نبودند از شما ذكرى بكنند. اين تفرقه باعث شد كه آنها به آمال خودشان رسيدند و با آزادى همۀ ذخاير ما را بردند؛ و با آزادى ـ بدون مزاحم ـ مملكت ما را به عقب راندند و عقب مانده نگه داشتند و نيروهاى انسانى ما را نگذاشتند شكوفا بشود. وحدت بزرگترين دستاورد انقلاب اسلامى ما در اين نهضت اخير آنچه را كه مىتوانم بگويم بهترين ثمرات اين نهضت است، اين وحدتى [است] كه حاصل شد بين قشرهاى مختلف. دانشگاهى به روحانيين نزديك شد، روحانيين به آنها نزديك شدند، بازارى با همۀ اينها نزديك شد، دهقان با همۀ اينها نزديك شد. و شما الآن مىبينيد كه در سرتاسر ايران تمام طبقات با هم همفكر و هم عقيده و يكصدا جمهورى اسلامى را مىخواهند. و رمز موفقيت ما، كه قدرتهاى بزرگِ دنيا را عقب نشاند و يك قدرت شيطانى مثل قدرت خاندان پهلوى را فرو ريخت، اين رمز موفقيت همين وحدت اقشار و وحدت كلمه بود. اگر بنا بود كه قشر روحانى تنها مىخواست به جنگ اينها برود خفه مىكردند او را؛ نويسنده مىخواست به جنگ آنها برود آنها را از بين مىبردند؛ دانشگاهى مىخواست اين كار را بكند نمىتوانست؛ بازار مىخواست اين كار را تنها بكند نمىشد؛ دهقان مىخواست بكند نمىشد. اينكه همه چيز را ما به دست آورديم، و انشاءاللّه بعد هم به دست مىآوريم، اين براى همين پيوستگى است كه بين اقشار ملت حاصل شد. و ما بايد اين همبستگى را نگه داريم. رسالت سنگين نويسندگان آقايان! شما نويسندگان الآن تكليف بسيار بزرگى بر عهدهتان هست. پيشتر قلم شما را شكستند؛ الآن قلم شما باز است لكن استفادۀ از قلم در راه آزادى ملت، در راه تعاليم اسلامى بكنيد. اين ملت كه مىبينيد، تمامشان زير بيرق اسلام است كه وحدت پيدا كردند. اگر نبود قضيۀ وحدت اسلامى، ممكن نبود اجتماع اينها. الآن از بچۀ چند ساله تا پيرمرد هشتاد ساله همه با هم در اين نهضت شركت دارند، و همه با هم در اين پيروزى شركت دارند؛ همه با هم هم صدا آزادى را طلب مىكنند و استقلال را ـ و الحمدللّه اينها دست آمده است ـ و جمهورى اسلامى را مىخواهند؛ و آن هم انشاءاللّه با آراى عمومى به دست مىآيد. آنچه كه لازم است الآن براى همۀ ما حفظ اين وحدت است. در دانشگاه گاهى الآن ديده شده كه يك تشنجاتى واقع مىشود. اين يا آگاهانه هست يا از روى ناآگاهى. در هر صورت اگر خداى نخواسته آگاهانه باشد بايد بگويم خيانت است، و اگر ناآگاهانه باشد بايد بگويم كه جهالت است. امروز روزى نيست كه اين ملت [كه] اين پيروزى را به دست آورده است ما با تشنجات اين را به هم بزنيم. امروز روزى نيست كه ما با حمله به مراكز عمومى يا به مراكز خصوصى اين نهضت را آلوده كنيم. امروز روز وحدت كلمه است. همۀ ما، هر كدام در هر راهى كه هستيم، در هر راهى [هر] مسلكى كه داريم، همه الآن بايد مجتمع بشويم تحت يك لوا. اگر مجتمع نشويم تحت يك لوا همۀ ما را از بين خواهند برد. خطر سياست گام به گام، و گرايش به چپ و راست پيشتر كه به من پيشنهاد مىكردند، در پاريس بودم بعضى آمدند و پيشنهاد مىكردند به اينكه خوب است قدم قدم جلو برويم؛ حالا شاه را نگهش داريم و سلطنت بكند و حكومت نكند، بعدش ما مجلس درست كنيم، بعدش چه كنيم و بعدش اينها را از بين ببريم. من به آن آقا كه آدم صحيحى بود وليكن فكرش اشتباه بود ـ به آن آقا گفتم شما تضمين مىكنيد اين معنا را كه اين نهضتى كه الآن حاصل شده بعد از خوابيدن دوباره روشنش كنيد؟ گفت نه. گفتم شما تضمين مىكنيد كه اگر ما مهلت به شاه داديم يك قدم به جلو برود، فردا همۀ ما را از بين نبرد؟ گفت نه. گفتم الآن اين آتشى كه روشن شده است، از اين آتش ما بايد استفاده كنيم. اگر الآن ما تمام مقاصدمان را حاصل نكنيم، در شكست خواهيم بود بلااشكال. الآن ما بايد همان مطلب نهايىمان را عرضه بكنيم. مطلب نهايى ما رفتن رژيم منحوس شاهنشاهى [است] كه در طول تاريخ معلوم است جنايات آنها؛ و رفتن جناحهاى چپ و راست و آنهايى كه مىخواهند، امپرياليستها يا چپيها كه مىخواهند ما را اسير كنند. ما از الآن بايد مستقل باشيم: نه طرف راست نه طرف چپ؛ بلكه همه تحت لواى اسلامْ مستقل. اگر بخواهيد مملكتتان مستقل بشود، اگر بخواهيد آزادى براى شما پيدا بشود، افكار متشتت را الآن كنار بگذاريد و با هم، هم صدا با هم، اين بار را به منزل برسانيد. شما مىدانيد كه الآن مملكت ما يك مملكت آشفته است. الآن همۀ چيزهاى ما فرو ريخته است: اقتصاد ما عقب مانده است، يعنى كردند اين كار را با ما؛ كشاورزى ما را عقب راندند به طورى كه ما الآن همه چيزمان محتاج به خارج است؛ صنعت ما را نگذاشتند شكوفايى پيدا كند، صنعتهاى كوچك را هم از بين بردند؛ و ارتش ما را آنطور كردند كه مىدانيد. همه چيز ما را از بين بردند. نيروى انسانى ما را از بين بردند. اينها در اين طول تاريخ و در اين زحماتى كه كشيدند همچو كردند كه ما نتوانيم خودمان فكر بكنيم. فكر استقلال در ذهن ما كم مىآمد. قشرهاى مردم توجه به اين معانى نداشتند كه ما بايد مستقل باشيم؛ فكر اين را نمىكردند كه بشود يك همچو سلطنتى را به زمين زد؛ فكر اين را نمىكردند كه امريكا با آن همه تجهيزات، شوروى با آن همه تجهيزات نتوانند دخالت بكنند در امور داخلى ايران. اينها مىخواستند بكنند. البته پيغامها دادند، تشرها زدند، حرفها زدند، كه ما را عقب بنشانند لكن ما عقب ننشستيم، و ديديم كه ما تكليفمان اين است كه جلو برويم. و من هر كس كه آمد از اينهايى كه همچو يواش يواش مىخواستند راه بروند و ميانهروى كنند، به آنها گفتم كه ما تكليف خدايى [داريم]، تكليف من نيست كه [مسامحه] بكنم؛ با من نيست كه يك قدرى آسان راه بروم. من يك تكليف الهى دارم و مطابق تكليف الهى عمل مىكنم. كشته بشوم، عمل كردم به تكليف الهى؛ پيش ببرم، عمل كردم به تكليف الهىام. آزادى و استقلال در گرو اتحاد شما تكليف الهى داريد. متكى به خدا باشيد. متكى به امام زمان ـ سلاماللّه عليه ـ باشيد. و شما پيش مىبريد انشاءاللّه اگر اين وحدت كلمه حفظ بشود، كه رمز پيروزى ماست. ما پيشرفت كرديم و به آخر مىرسانيم. ديگر اجازه نخواهيم داد كه ثروتهاى ما را ببرند و فقراى ما اينطور در كوچهها بخوابند بىنان و بىآب. و اگر اين وحدت كلمه خداى نخواسته از بين برود، دوباره بدانيد كه آنها هوشمندند: آن روزى كه ما وحدت كلمه را از دست داديم، آنها حمله خواهند كرد و باز يك قلدرى را مثل رضاخان يا به اسم او يا ديگرى مىآورند. به هر رژيمى كه باشد مىآورند سرِ كار. باز همان معانى است و همان آش و همان كاسه است، و همان عقبماندگى است و همان ذلت است و همان چيزهاست. امروز بايد وحدت كلمه حفظ بشود. مىبينيد وحدت كلمه الآن هست، در همۀ اقشار الآن هست. اشخاصى كه بخواهند اين وحدت را به هم بزنند و بخواهند تضعيف كنند، آنهايى را كه اين وحدت را ايجاد كردند، بخواهند آنها را تضعيف كنند، اينها بايد تجديدنظر در فكر خودشان بكنند؛ توجه بكنند. ما خيرخواه شما هستيم. ما خيرخواه اين ملت هستيم. اسلام خيرخواه شماست. اسلام دنيا و آخرت شما را سعادتمند مىكند. آشتى با اسلام، همراهى با ملت با اسلام آشتى بكنند آنهايى كه آشتى ندارند. بيايند زير لواى اسلام. بيايند تعليمات اسلامى ... همين اجانب نگذاشتند تعاليم اسلام معلوم بشود. يك قشرى كه به آنها مربوط نيست رها كردند. آن قشرهايى كه به آنها مربوط بود، آن تعاليمى كه به آنها مربوط بود و با منافع آنها مخالف بود، آنها را نگذاشتند ما مطالعه بكنيم، نگذاشتند ما انتشار بدهيم. شما بدانيد كه اسلام همه چيز دارد. يعنى از قبل از اينكه ازدواج واقع بشود بين مرد و زن، تا آن وقتى كه توى قبر مىرود آثار دارد، احكام دارد، دستور دارد. همهْ دستورهاى مترقى. همهْ دستورهايى كه براى سعادت انسان، چه در اين دنيا چه در آن دنيا، مفيد است.و من چيزى كه از نويسندگان مىخواهم اين است كه همان طور كه ما طلبهها مكلف هستيم، شما آقايان نويسندگان هم مكلف هستيد. الآن از قلمتان استفاده كنيد و براى خير اين ملت و براى خير اين جامعه قلمفرسايى كنيد. خداوند به همۀ شما سلامت و عزت بدهد.
عنوان :
ایجاد تفرقه بین روحانیون و روشنفکران براى غارت ذخایر
مرجع :
صحیفه امام (۶) صفحه ۲۱۵
مکان :
تهران، مدرسه علوى
تاریخ :
۱۳۵۷-۱۱-۲۹
حضار :
نمایندگان کانون نویسندگان ایران