عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم ضيافتاللّه و مراتب آن انشاءاللّه، اميدوارم كه اين عيد سعيد به همۀ مسلمين و همۀ مظلومان جهان، خصوصاً ملت شريف ايران، مبارك باشد. من فكر مىكردم كه اين ضيافتى كه شما مؤمنين دعوت برش شديد، كه ضيافت اللّه است، اين چى است. دعوت شديم به ضيافت اللّه. و ضيافت اللّه در عالم ماده، عبارت از اين است كه ما را پرهيز بدهد از تمام شهوات دنيوى. اين مرتبۀ مادى ضيافت اللّه است كه همۀ كسانى كه دعوت شدند به اين ضيافت، بدانند كه ضيافت خدا در اين نشئه، چشمپوشى از شهوات است و ترك آن چيزى كه قلب انسان؛ يعنى، روح طبيعى انسان بهش مايل است، آنها را بايد ترك كند. اين ضيافت خداست و اين ضيافت سايۀ ضيافتهايى است كه در طول عالم وجود تحقق دارد، منتها در عالم ماده به اين صورت است كه ترك شهوات طبيعى است، شهوات جسمانى است و در عالم مثال، ترك شهوات خيالى است و در عالم بعد از مثال، ترك شهوات عقلانى است، روحانى است. شهوت در هر جا به يك صورت تحقق دارد. در اين عالم به همينطورى [است] كه مىدانيد و در عالم بعد از اين عالم؛ عالم مثال، شهواتى كه انسان در عالم مثال دارد بالاتر از شهواتى است كه در عالم طبيعت دارد و جلوگيرى از آن هم مشكلتر است. و ضيافت اللّه در آنجا اين است كه از آن شهوات انسان منصرف بشود از شهوات نفسانى، آن شهوات نفسانىاى كه الآن عالم گرفتارش است. شهوات عقلانى هم كه بالاتر از اين شهوات است، ضيافتاللّه در آنجا باز اين است كه از آن شهوات عقلانى هم بايد دست برداشت. و در همۀ اين مراتب هم شيطان وارد است كه نگذارد شما در اين ضيافت اللّه استفاده كنيد؛ در عالم طبيعت نگذارد، در عالم خيال نگذارد، در عالم عقل هم نگذارد. و دست برداشتن از آن آمال عقلانى نيز مشكلتر از دست برداشتن از اين آمال ديگر است. آمال نفسانى كه پايينتر از آمال عقلانى است، عالم را به آتش كشيده. تمام اين جنگها و تمام اين نزاعهايى كه در اين عالم واقع مىشود، چه در يك عايله واقع بشود يا در همۀ عالم، كه آن هم يك عايله است، تمام اينها از همين سر كشى نفس است. و ضيافت اللّه در آنجا، كه ما دعوت بر آن شديم، اين است كه وارد بشويم در آنجا و ترك كنيم آن شهوات نفسانيه را، و اين بسيار مشكل است. شهوات جسمانى آسانتر است تركش تا شهوات بالاتر، تا برسيد به شهوات نفسانى. تا آن آخر انسان مبتلاست به اين شهوات نفسانى. و ضيافت اللّه هم در آن عالم اين است كه ما دعوت شديم كه ترك كنيم اينها را. اينجا ظل آنجاست و آنجا روح اينجاست، و شهواتِ عقلانى هم كه در بسيارى از تمام عالم پرتو انداخته است، اين بالاتر از شهوات روحانى و نفسانى و جسمانى است، و ضيافتاللّه هم در آنجاست كه آن هم ترك بشود. ضيافتاللّه به ترك اين چيزهاست؛ براى اينكه ضيافت، رفتن در حضور آن كسى است كه انسان را دعوت كرده است. خدا دعوت كرده است، ما هم در اثر اين، در دنبال اين دعوت وارد مىشويم در ضيافت. آيا ما در اين ماه رمضان، در اين ضيافت وارد شدهايم و ترك كردهايم شهوات جسمانى را؛ فضلاً از شهوات خيالى و شهوات نفسانى و شهوات عقلانى؟ اين ديگر هر كسى دست خودش است كه خيال كند، ببيند چه كرده است. آيا در محضر حق تعالى است كه دعوت كرده است ما را، ما رفتهايم در اين محضر؟ وارد شدهايم در اين محضر تا استفاده بكنيم يا وارد نشدهايم؟ در مسائل بالاتر از اينجا هم هست. اينها مراتبى است از آن ضيافت، فوق اين ضيافات كه آن ضيافت اهل معرفت است. خدا همه را دعوت كرده است به اين ضيافت، و اهل معرفت و كُمَّل 1
از اوليا در آن ضيافت وارد مىشوند و مىتوانند. البته نادرى مىتواند از عهده برآيد و فوق اين همه مقامات، آن جايى است كه ديگر ضيافتى در كار نيست؛ مضيفى و ميهمانى و مهماندارى و ضيافتى در كار نيست. آنچه در وهم تو نايد آن است كه اصل مسئله ديگر مىرسد به جايى كه ضيافتى در كار نيست. معناى استغفار معصومين از گناهان و از جملۀ چيزهايى كه در ماه مبارك هست، قضيۀ ادعيۀ ماه مبارك است. انسان وقتى ادعيۀ ائمه ـ عليهم السلام ـ را مىبيند، چه در ماه مبارك، چه در غير ماه مبارك ـ خوب، در ماه مبارك زياد است ادعيه ـ اگر نبود اين كه نهى شدهايم از مأيوس شدن از رحمت خدا، ما بايد وقتى آنها را مىبينيم بكلى مأيوس بشويم. اين امام سجاد است كه مناجاتهايش را شما مىبينيد و مىبينيد چطور از معاصى مىترسد. مسئله، مسئله بزرگتر از اين مسائلى است كه ما فكر مىكنيم. مسئله غير از اين مسائلى است كه در فكر ما يا در عقل عقلا يا در عرفان عرفا بيايد. مسئلهاى است كه اوليا مىدانند چى است قضيه. آنها فهميدهاند تا آن اندازهاى كه بشر بايد بفهمد كه قضيه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتى ما هستيم و سر [و] كار ما با كيست. اينها به ما تعليم مىدهند، و اين طور نيست كه دعا براى تعليم ما باشد. دعا براى خودشان بوده است؛ خودشان مىترسيدند، از گناهان خودشان گريه مىكردند تا صبح. از پيغمبر گرفته تا امام عصر ـ سلام اللّه عليه ـ همه از گناه مىترسيدند. گناه آنها غير اينى است كه من و شما داريم. آنها يك عظمتى را ادراك مىكردند كه توجه به كثرت، از گناهان كبيره است پيش آنها. حضرت سجاد در يك شبش ـ به حسب آن چيزى كه وارد شده ـ تا صبح [گفت:] «اَللّهُمَّ ارْزُقْنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الاِْنابَةَ اِلى دارِ السُّرُورِ و الاِْسْتِعدادَ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت». 2
مسئله، مسئلۀ بزرگى است. آنها در مقابل عظمت خدا، وقتى كه خودشان را حساب مىكنند، و مىبينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند. واقع مطلب همين است: جز او كسى نيست و چيزى نيست، وقتى كه توجه بكنند به عالم كثرت، ولو به امر خدا. اين است كه نسبت مىدهند به رسول خدا كه فرمود: لَيُغانُ عَلى قَلْبى فَإنّى لَأَسْتَغْفِرُ اللّهَ فى كُلِّ يومٍ سَبْعيِنَ مَرَّة. 3
او غير از اين مسائلى بوده است كه پيش ماهاست. آنها در ضيافت بودهاند، در مافوق ضيافت هم بودهاند. در ضيافت بودهاند و از اينكه حضور در مقابل حق تعالى دارند و معذلك، دارند، مردم را دعوت مىكنند. از همين، كدورت حاصل مىشده. توجه به مظاهر الهى، از غيب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهى، ولو همهاش الهى است، براى آنها همه الهى است، لكن معذلك، از آن جايى كه، از آن غيبى كه آنها مىخواهند كه «كمالِ انقطاع اليك» است، وقتى كه توجه مىكنند به مظاهر، اين گناه بزرگ است. اين گناه نابخشودنى است، اين دار غرور است پيش سجاد. توجه به ملكوت دار غرور است. توجه به ما فوق ملكوت هم دار غرور است. توجه به حق تعالى طورى كه ديگر ضيافتى در كار نباشد كه مخصوص كُمَّل اوليا است، آنجا ديگر ضيافتاللّه نيست در كار. خداوند به ما نصيب كند كه ما انكار نكنيم اين مسائل را. از جمله چيزهايى كه سد راه انسانيت است، انكار مقامات است؛ محصور كردن همه چيز را در اين چيزهايى كه خود ما مىفهميم. اگر يك كسى يك قدم بالاتر بگذارد ـ ولو لفظاً ـ اين از ديانت به نظر آنها خارج شده است؛ اين سد راه است. قدم اول يقظه 4
است. انسان بايد بيدار بشود. ما همه الآن در خوابيم؛ «النّاسُ نيامٌ». 5
اگر موت حاصل بشود براى انسان، آن وقت انتباه 6
است، ولى كو كه حاصل بشود؛ عمده اين است كه انسان اين مسائلى كه وارد شده است، ملاحظه كند كه تمام آن چيزى كه در گفتار اهل معرفت علمى است، در ادعيۀ ما، فوق اوست. اگر انكار كرديد، انكار آنها را هم كرديد، انكار اقوال ائمه ـ عليهم السلام ـ را هم كرديد، ولو نمىدانيد. و اين انكار، سد راه انسان است؛ نمىگذارد انسان يك قدم بالا برود. و اين مآرب 7
نفسانى و هواهاى نفسانى سرچشمۀ تمام مفاسدى است كه در عالم هست؛ اين مفاسدى كه دنيا را به آتش زده است و دنيا در آتش، از دست آنها مىسوزد. وحشى بودن از ديدگاه دولتمردان امريكا لابد اخيراً شنيدهايد كه رئيس جمهور آمريكا گفته است كه كشور ايران يا رژيم ايران وحشى هستند. اگر مقصود از «وحشى» اين است كه رام نيستند در مقابل آن چيزهايى كه شما مىخواهيد، گاو شيرده نيستند، اين را شما اسمش را وحشى مىگذاريد، بگذاريد. و اگر واقعاً «وحشى» به آن معنايى است كه شما به خيالتان است كه گفتهاند، مىگوييد، بىحساب داريد حرف مىزنيد. وحشى آن است كه نمىگذارد مردم، زورمندها به او تعدى كنند يا وحشى آن است كه مىخواهد تعدى كند؟ بىحساب نبايد صحبت كرد. شما چنانچه رفراندم كنيد بين ملتهاى دنيا، كه امروز وحشيترين رژيمها كى است، من گمانم اين است كه بين ملتها اگر اتفاق آرا نباشد، اكثريت قاطع هست كه امريكا؛ آن كسى كه از آن ور دنيا مىآيد به اين ور دنيا و تهديد مىكند كه من چه مىكنم و چه مىكنم، اين وحشى است يا آن كه مىگويد: بابا، بگذاريد ما سر جاى خودمان، در كشور خودمان آزاد باشيم؟ در منطق آنها، وحشى اين است كه رام آنها نباشد؛ چنانچه تروريسم هم آن است كه تابع آنها نباشد. و لهذا، ديديد كه عراق را تا آن وقتى كه رام نبود براى امريكا، در [رديف] تروريستها حساب كردند. همچو كه رام شد، او را [از ليست تروريستها] از بين بردند. آن وقت به جاى او ديگرى را گذاشتند. بىحساب انسان اگر حساب كند، اين طورى است. وقتى كه سر خود انسان بخواهد مسائل را بگويد، اين است كه رؤساى جمهور دنيا الاّ معدودى آنها فكر مىكنند كه هر كس كه مصالح ما را در نظر گرفت و هر كس كه گاو شيرده ما شد، اين وحشى نيست! و اما آنكه سر كشى كرد از اين فرمان، اين وحشى است! اين منطق امثال ريگان است. و شما بايد، ملتهاى ضعيف بايد اين منطق را بكوبند. روى اين منطق است كه دارند عالم را مىچاپند، دارند مظلومين را زير پا له مىكنند. اگر يك قدرى سستى كنيد، له مىشويد. تقويت جبههها و كنار گذاشتن اختلافات اينهايى كه مىگويند بايد سازش كرد، اينها مىفهمند كه ما اگر سازش كنيم، له مىشويم. اينها راضىاند به اينكه سازش بشود. اينها مىگويند مطيع باشيد، هر چه ما گفتيم عمل كنيد، خودتان ديگر قدغن است كه فكر كنيد، فكر خودتان را بايد غلاف كنيد. آنها مىخواهند كه آرامش حاصل بشود در دنيا. آرامش وقتى حاصل مىشود پيش آنها، كه همه تابع باشند. ملتها بايد به فكر باشند، ملت ايران بايد به فكر باشد، اگر لحظهاى سستى كند تا ابد له است. الآن كه صدام رو به جهنم دارد مىرود و انشاءاللّه، خواهد رفت، وقت اين است كه شما جديتتان زيادتر بشود، چه قواى مسلحه از هر صنف كه هستند و چه ملت و چه اين بسيج، اگر مهلت بهش بدهيد ـ هر روزى كه مهلت مىدهيد ـ او را تقويت مىكنند و كار مشكلتر مىشود. بايد مهلت بهش نداد، سستى نبايد كرد؛ مردم در اتصال به جبههها و جبههها در فعاليت. هر روزى كه تعويق بيفتد، اين قصه مشكلتر مىشود. و شما بايد فكر كنيد و نگذاريد كار مشكل بشود. به جاى اينكه مناقشات لفظى بين خودتان باشد، رها كنيد. اين وقتش نمىگذرد. اگر باشد، همه را رها كنيد. يكصدا دنبال اين باشيد كه نگذاريد ابرقدرتها در كشور شما ديگر دخالت كنند. آنها الآن مسابقه مىكنند در اينكه دخالت كنند در كشور مسلمين، در خليج. بايد نگذاشت، نترسيد از اين هياهو؛ هياهويى است كه مىكنند كه ما را با همان هياهو بترسانند. آنها هم خيال مىكنند كه ملت ايران از اينكه يك وقت طيارههاى آنها بيايند و بمباران كنند جايى را، مىترسند. امتحان خودشان را مردم دادهاند. ملتى كه دنبال شهادت است، ملتى كه افرادش اين است كه دست و پايشان وقتى قطع مىشود، گله مىكنند كه خدايا! چطور؟ مگر ما لايق نبوديم كه جان ما را بگيرى؟ يك همچو ملتى را نترسانيد از اينكه ما چه مىكنيم. شما هر غلطى مىخواهيد، بكنيد و نمىتوانيد هم بكنيد. اين ابر قدرتها مىخواهند به همه جا مسلط بشوند. و اين بدبختهاى خليج هم مثل كويت گرفتار اين وسوسه شدهاند. خيال مىكنند كه اگر در دامن امريكا بروند خلاص مىشوند. اين اشتباه است. امريكا مىخواهد همه چيز شما را از بين ببرد و مسلط بر همۀ حيثيت ملت شما بشود، با همين بازيها. توجه به عواقب امر خودتان بكنيد! شما فردا كه امريكا دست از روى سرتان برداشت، باز ايران همراه هست، آن روزى هم كه دستش روى سر شماست، هست، هيچ ترس از اين كه او چه مىكند ندارد. تا حالا هر چه كردند، هرچه خواستند كردند، ملت ما قويتر شد. عمده اين است كه همۀ ملت همصدا باشند. مناقشات را دست بردارند، بگذارند براى بعد. وقت زياد است. امروز كه همه چيز همۀ شما، همه چيزتان ـ خداى نخواسته ـ چنانچه غلبهاى پيدا بشود، از يك قدرتى به باد مىرود، بايد راجع به اين چيزهاى جزئى كه اهميت ندارد، هى ننشينيد و بگوييد، هى بنويسيد؛ او بنويسد، او بگويد. بايد دست برداشت از اين چيزها. با هم باشيد تا اين شيطانها را بيرون كنيد. بعد، وقتى كه بيرون كرديد، بنشينيد خودتان هر كارى مىخواهيد بكنيد. هر چيزى وقتى دارد. امروز وقت مناقشات نيست؛ امروز وقت اين نيست كه يك دستهاى يك طرفى را بگيرند، يك دسته يك طرفى را بگيرند، يك دستهاى نصيحت كنند ما را كه شما بايد صلح بكنيد. اين مال ضعفاست؛ اين اشخاص ضعيفى كه هميشه در دام امريكا بودهاند يا امثال اينها از اين مسائل مىگويند، لكن ما تازه خارج شديم از اين دام، دوباره حاضر نيستيم وارد بشويم. ملت ما حاضر نيست به اينكه دوباره در اين دام وارد بشود؛ دوباره مستشارهاى امريكا بيايند و هر حكومتى مىخواهند بكنند. تا حالا ما را عقب نگه داشتند، بس است اين. مىخواهند باز هم نگه دارند، عقبتر ببرند؟ من دعا مىكنم، از خداى متعال مىخواهم كه خداوند ما را بيدار كند؛ و خداوند دشمنهاى اسلام را اگر قابل اصلاح نيستند از بين ببرد؛ و ما را آشنا كند به وظايف همين عالم و به وظايف عالمهاى ديگر؛ و ما را از اين ضيافت، يك حظّى به قدرت خودش عنايت كند. والسلام عليكم و رحمةاللّه
عنوان :
ضیافتالله در عالم ماده و عالم مثال
مرجع :
صحیفه امام (۲۰) صفحه ۲۸۲
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۶-۰۳-۰۸
حضار :
خامنهاى، سیدعلى (رئیس جمهور) موسوى، میر حسین (نخست وزیر) هاشمى رفسنجانى، اکبر (رئیس مجلس شوراى اسلامى) موسوى اردبیلى، سیدعبدالکریم (رئیس دیوانعالى کشور) مسئولان کشورى و لشکرى روحانیون سفراى کشورهاى اسلامى