عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم هشدار به بيدارى مسلمين در مقابله با استكبار من از سالهاى طولانى راجع به اسرائيل و راجع به جنايات او هميشه در خطبهها، در نوشتهها، گوشزد كردهام به مسلمين كه اين يك غدۀ سرطانى است در يك گوشۀ ممالك اسلامى، و اينطور نيست كه اكتفا بكند به همان «قدس» و اينها، اينها بنايشان بر اين است كه پيش بروند؛ يعنى اينها تابع سياست امريكا هستند. امريكا هم آمالش فقط يكجا نيست، چنانچه همۀ ابرقدرتها مىخواهند همۀ ممالك را تحت سيطره قرار بدهند، اگر بتوانند. لبنان را ما يك جزئى از ايران مىدانيم؛ براى اينكه ما و آنها اصلاً جدا نيستيم، ما آنها هستيم و آنها ما هستند. آقاى «صدر» 1
يك مردى است كه من مىتوانم بگويم او را بزرگ كردهام. [او] به منزلۀ يك اولاد عزيز است براى من و من اميدوارم كه ان شاءاللّه ايشان با سلامت برگردند به محل خودشان، و بسيار مورد تأسف است كه ايشان را ما الآن نمىبينيم در بين خودمان. اصلاً بايد مسلمين بيدار بشوند. امروز روزى نيست كه مسلمانها هر كدام يك گوشهاى زندگى تنهايى بكنند و خودشان بين خودشان در هر كشورى يك زندگى خاص به خود داشته باشند، نمىشود اين معنا. در يك همچو زمانى كه سياستهاى ابرقدرتها بلعيدن همه جاست، مسلمين بايد بيدار بشوند، ملتها. دولتها را من از اكثرشان مأيوس هستم، لكن ملتها بايد بيدار بشوند، و همه تحت لواى اسلام و تحت سيطرۀ قرآن باشند. الحمدللّه مسلمين هم عدهشان قريب يك ميليارد هست، و هم ممالكشان يك ممالكى است غنى، ثروتمند و هم افرادشان افراد لايق؛ لكن آنهايى كه مىخواهند در اين ممالك حكومت كنند به واسطۀ تبليغات سوئى كه در طول چند صدسال تقريباً كردهاند و نفوذى كه در دانشگاهها، در جاهايى كه مراكز تربيت ابناى مسلمين است كردهاند، مسلمين را طورى كردند كه از خودشان مأيوس شدند؛ يعنى خودشان را گم كردند. بايد مسلمين جديت كنند مجد خودشان را پيدا كنند. سلطه فرهنگى اجانب، بزرگترين گرفتارى مسلمين اين غرب يا شرق كه سلطه پيدا كرده است بر همۀ ممالك اسلامى، مهمش اين سلطۀ فرهنگى بوده است. در آن مراكز تربيت مىشدند بچههاى ما به تربيتهايى كه وقتى كه از دانشگاهها بيرون مىآمدند طرفدار غرب يا طرفدار شرق بودند. همين جوانهايى كه شما ملاحظه مىكنيد كه الآن يا براى چين يا براى شوروى يا براى امريكا در ممالك مختلف فعاليت مىكنند، و الآن در ايران خصوصاً [فعاليت] مىكنند، اينها بسيارشان از همين دانشگاهها بيرون آمدهاند، يعنى با اين تربيت بيرون آمدهاند كه خودتان چيزى نيستيد! عمال آنها، چه آنهايى كه قلمفرسايى مىكردند و غربزده بودند، و چه آنهايى كه در مدارس ما مشغول تربيت بودند، اينها همه اين معنا را متفقالكلمه بودند كه ما خودمان ازمان چيزى نمىآيد! ما بايد دنبالۀ غرب باشيم، يا دنبالۀ شرق باشيم. مصيبت بزرگ براى مسلمين همين فرهنگى است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده، و جوانهاى ما را مىكشاند يا به آن طرف يا به آن طرف. در ايران اكثراً طرف امريكا هستند، با صورت اينكه ما كمونيست هستيم! براى اينكه اينها بعضيهاشان كه كمونيسمْ خودشان را مىدانستند، يا خيال مىكردند بودند، در دربار شاه خدمت مىكردند! وظيفه مسلمانان در نشر فرهنگ غنى اسلام در هر صورت، آن چيزى كه وظيفۀ همه ما مسلمين هست، وظيفۀ علماى اسلام است، وظيفۀ دانشمندان مسلمين است، وظيفۀ نويسندگان و گويندگان در بين طبقات مسلمين است، اين است كه يك هوشیار بدهند به اين ممالك اسلامى كه ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان فرهنگ غنى داريم. فرهنگ ما طورى بوده است كه صادر شده است به خارج، و آنها گرفتند از ما. كُتبى كه در ايران و در ممالك اسلامى نوشته شده كُتبى بوده است كه آنها گرفتند و از آن استفاده كردهاند. فرهنگ اين شرق؛ يعنى شرق اوسط، 2
چون كه ما هستيم در آن، فرهنگ مسلمين، غنىترين فرهنگها بوده و هست، معالأسف مسلمين نتوانستند از آن استفاده كنند. آن قضيۀ ابوعبيده را كه شمشيرش چقدر بود، كسى گفت آن [را] خود ابوعبيده 3
بايد به كار بياندازد. از خود شمشير كه كارى نمىآيد؛ بايد اشخاص اين شمشير را به كار بياندازند. اسلام همه چيز براى مسلمين آورده است، همه چيز. قرآن در آن همه چيز است، لكن مع الأسف ما استفاده از آن نكردهايم؛ و مسلمين مهجورش كردند؛ يعنى استفادهاى كه بايد از آن بكنند نكردند. بايد مردم را توجه داد، گرايش داد به اسلام. ... بچههاى كوچك تا پيرمردهايى كه در بيمارستانها خوابيده بودند، يكصدا براى اسلام فرياد كردند، اين يك اعجازى بود كه در ايران واقع شد و همين بود كه پيروز كرد اينها را بر يك همچو قدرتهايى، كه تخيل اين [پيروزى] در ذهن كسى در عالم پيدا نمىشد. يك ايرانى كه فاقد همه چيز، سلاح مدرن، باشد، يا اگر در آن باشد استعمالش برايشان مشكل است، اين بتواند اين قدرتى كه همۀ قدرتها دنبالش بودند بتواند درهم بشكند و بيرون كند اين را! در صورتى كه همۀ ابرقدرتها، بلكه همۀ قدرتهاى مسلمين هم، تقريباً پشتيبانش بودند. بنده كه در پاريس بودم، بيشتر از همه از امريكا، هى سفارش مىشد كه شما بگذاريد اينها بمانند، شما نرويد. حالا اخيراً كه خود مردكه 4
رفته بود و بختيار 5
ـ كه جنايتش كمتر از او معلوم نيست باشد ـ در ايران بود و نخست وزير بود، به خيال خودش، از طرف امريكا هى سفارش مىشد؛ مىآمدند گاهى با خود من ملاقات مىكردند، به اسم اينكه من يك بازرگان هستم، و گاهى با ساير آقايانى كه آنجا بودند ملاقات مىكردند كه آنها به من برسانند كه شما حالا نرويد ايران، حالا زود است شما برويد ايران! من از همان اول فهميدم كه وقتى دشمن ما مىگويد شما نرويد، معلوم مىشود كه رفتن ما صلاح است، و لهذا ما كوشش كرديم براى آمدن، و اعلام كرديم كه هر وقت راه باز شد ما مىرويم، اينها راه را بستند. ما گفتيم هر روزى كه راه باز شد ما حركت مىكنيم، آنها هم كه نمىتوانستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم كه راه باز شد ما آمديم؛ و بعد هم معلوم شد كه به صلاح بوده است. مكلّف بودن مسلمانان به مبارزه با ظلم مسلمانها بايد خودشان را پيدا كنند؛ يعنى بفهمند كه خودشان يك فرهنگى دارند، خودشان يك كشورى دارند، خودشان يك شخصيتى دارند. اينكه در ذهن جوانهاى ما كردهاند كه بايد مثلاً فلان مكتب در اينجا پياده بشود، مكاتب شما چيزى نيستند، اينها همين تعليماتى است كه ابرقدرتها در ايران پياده كردهاند. آنها يك همچو فرهنگى را براى ما درست كردند كه ما از خودمان بيخود بشويم، و آنها تمام چيزى كه ما داريم و حيثيتى كه ما داريم ببرند. بايد ما برگرديم به حال اول اسلام، بايد مسلمين برگردند به همان حال كه با جمعيت كم غلبه كردند بر همۀ قدرتها. مسلمين با داشتن اينهمه ذخاير و با داشتن اين همه مكنتها و با داشتن اين همه جمعيت، معالأسف اينها را چون تكهتكه كردند بعد از جنگ عمومى، عثمانى را تكهتكه كردند، و هر جا را دادند دست يك نوكرى از نوكرهاى خودشان، حالا اين گرفتاريها پيدا شده است. مسلمين بايد يكپارچه بشوند و با ابرقدرتها مقابله كنند، و هيچ ابرقدرتى هم نمىتواند با آنها مقابله كند. ما الآن با جمعيت كمى كه داريم ـ ما 35 ميليون جمعيت داريم، در صورتى كه حريفهاى ما ميليارد جمعيت دارند ـ ما با جمعيت كم عازم اين شديم كه مقابله كنيم، و هيچ هم بنا نداريم به اينكه پيروز بشويم. ما بنا داريم به تكليف عمل كنيم. ما مكلفيم كه با ظلم مقابله كنيم. در پاريس هم كه مىآمدند، به من بعضى «خيرانديشان» و اشخاصى كه ملتفت قضايا نبودند مىگفتند كه نمىشود؛ ديگر امكان ندارد، ديگر شما يك فكرى مثلاً بكنيد كه يك تنازلى بكنيد، من به آنها مىگفتم ما تكليف داريم ادا مىكنيم، مىشود و نمىشود براى ما مطرح نيست. ما مكلفيم از طرف خداى تبارك و تعالى كه با ظلم مقابله كنيم؛ با اين آدمخوارها و با اين خونخوارها مقابله كنيم. ما به آن اندازهاى كه قدرت داريم مقابله مىكنيم؛ اگر پيروز شديم كه خوب، الحمدللّه، و اگر پيروز هم نشديم، الحمدللّه كه به تكليف عمل كرديم. مسلمين بايد خودشان را مكلف بدانند؛ گمان نكنند كه اگر پيروز نشدند، نيستيد پيروز. اگر معنويات ما محفوظ بشود، گرايشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت براى ما حاصل بشود، كه نيل بزرگى است؛ و چه پيروز بشويم. ما الحمدللّه در همه جاها پيروز هستيم؛ و اِحدَى الحُسنَيَين براى ماست، ان شاءاللّه. شكست ابرقدرتها و جنبش بيدارىبخش ملتها ما اميدواريم كه يك روزى با جنابعالى، با آقاى آسيد موسى صدر ـ سلمهاللّه تعالى ـ در قدس با هم نماز بخوانيم انشاءاللّه. و ما مأيوس نيستيم. مسلمين بايد با قدرت پيش بروند. امروز تقريباً ابرقدرتها رو به شكستند، رو به شكستند، آنطور نيست كه خيال بشود مثل ده سال پيش از اين است. امروز امريكا الآن گرفتار همين مسلمانهاى سياهپوست است، كه مجبور شده در چندين شهر، هشت شهر، اعلام حكومت نظامى بدهد. اين مسئله يك جنبشى است كه در بشر پيدا شده كه زير بار نمىخواهد برود، يك چيزى است همه جا پيدا شده. الآن در عراق جنبش پيدا شده است، در ـ عرض مىكنم ـ پاكستان، در هندوستان، در جاهاى ديگر، همه جا پيدا شده. اين مسلمانها بايد هم را پيدا بكنند، خودشان را پيدا بكنند، خيال نكنند كه ابرقدرتها چه هستند. نخير، همچو حرفهايى نيست در كار. هم خودشان را پيدا بكنند، و هم با هم اجتماع بكنند، با هم وحدت داشته باشند، تا انشاءاللّه پيروز بشوند، و پيروز مىشوند، انشاءاللّه. اميدواريم كه اين انقلابات و نهضتهايى كه در بين مسلمين پيدا شده همه جا برود و همه جا با هم باشند، و با وحدت كلمه و اتكال به خداى تبارك و تعالى، كه منشأ همۀ پيروزيهاست، ما به پيش برويم، و همۀ ممالك اسلامى وحدت كلمه، و زير بيرق اسلام زندگى مرفه آبرومندانه بكنند انشاءاللّه تعالى. خداوند انشاءاللّه لبنان عزيز را نگه دارد و مسلمانان لبنان را، مسلمانانى كه براى اسلام در جنگ هستند پيروز كند انشاءاللّه تعالى. والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
عنوان :
لزوم بیدارى مسلمین در مقابل مستکبران
مرجع :
صحیفه امام (۱۲) صفحه ۳۳۸
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۵۹-۰۲-۳۰
حضار :
محمد مهدى شمسالدین (نایبرئیس مجلس عالى شیعیان لبنان) و اعضاى کادر مرکزى جنبش امل، شاخه نظامى حرکه المحرومین لبنان