بسم اللّه الرحمن الرحيم مبهم بودن كيفيت نزول قرآن در شب قدر از آقايان علما، دانشمندان، وعّاظ محترم كه در اينجا حضور دارند و زحمت كشيدهاند و من بخواهم اسم كلياتش را ببرم لازم نمىدانم ـ به همه ـ از همه تشكر مىكنم، و از همۀ آنها در اين ماه مبارك رمضان ملتمس دعا هستم براى پيروزى اسلام و براى قطع يد اجانب از ممالك اسلامى. در ماه مبارك رمضان قضيهاى اتفاق افتاد كه ابعاد آن قضيه و ماهيت آن قضيه در ابهام الى الابد مانده است براى امثال ماها و آن نزول قرآن است. نزول قرآن بر قلب رسول اللّه در ليلة القدر، كيفيت نزول قرآن و قضيۀ چه بوده است و روح الأمين در قلب آن حضرت قرآن را نازل كرده است و از طرفى خدا اَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ 1
اين نزول قرآن در قلب پيغمبر در ليلة القدر كيفيتش چيست؟ بايد بگويم غير از خود رسول اكرم و آنهايى كه در دامن رسول اكرم بزرگ شدند و مورد عنايت خداى تبارك و تعالى، عنايات خاص او بودند، براى ديگران مطلقاً در حجاب ابهام است كه مسئله تنزّل چى است، نزول در قلب چى است، روح الامين چى است، كيفيت وارد شدن روح الامين با قرآن در قلب رسول اللّه چى است، «لَيْلَةِ الْقَدْرِ» چى است؟ اينها مسائلى است كه به نظر سطحى يك مطالب آسانى است، و گاهى هم يك حرفهايى گفته شده است؛ لكن به شما عرض كنم كيفيت نزول قرآن در ابهام باقى مانده است براى امثال ما، و كيفيت نزول ملائكة اللّه در ليلة القدر و ماهيت ليلةالقدر. ضيافت پيامبر(ص) در شب قدر به نزول قرآن و اين دعوتى كه خداى تبارك و تعالى به حسب آن چيزى كه از رسول اكرم منقول است كه دُعيتُمْ اِلى ضِيافَةِ اللّه 2
ضيافت چى هست و كى پذيرفته است اين ضيافت را، و براى مقدمات پذيرش، اين زيارت، اين ضيافت چى هست و خود ضيافت چى هست. بايدعرض كنم كه غير از خود رسولاكرم ـ صلىاللّه عليه و آله و سلم ـ كسى به اين ضيافتى كه خداى تبارك و تعالى دعوت كرده است، آن طور كه او اجابت كرده است كسى اجابت نكرده است. دعوت مراتب دارد، اجابت هم مراتب دارد. آن مرتبۀ اعلاء اجابت آنى است كه پس ازحصول مقدمات و رياضاتى كه رسول خدا ـ صلىاللّه عليه و آله و سلم ـ كشيدهاند منتهى شد به اينكه خداى تبارك و تعالى از او ضيافت كرد به نزول قرآن. قرآن آن نعمتى است كه در ضيافتى كه از رسول خدا شده است، آن نعمتى است كه در آن سفرهاى كه از ازل تا ابد پهن است پيغمبر اكرم برخوردار از آن بوده، و مقدمات، آن مقدماتى است كه سالهاى طولانى رياضات معنوى كشيده است تا رسيده است به آنجايى كه لايق اين ضيافت شده است؛ و مهم قضيۀ اعراض از دنياست. اعراض از دنيا، راه ورود به ضيافت الهى آن چيزى كه انسان را به ضيافتگاه خدا راه مىدهد اين است كه غيرخدا را كنار بگذارد و اين براى هركس ميسور نيست؛ براى افراد انگشت شمارى كه در رأس آنها رسول اللّه است ميسور بوده. آن توجه قلبى به مبدأ نور و اِعراض از ماوراى او، او را لايق كرد به ضيافه اللّه و لايق كرد براى اينكه، قرآن يكمرتبه به طور بسيط در قلب او وارد بشود. ليلۀ مباركه يكى از احتمالاتش بنيۀ خود رسول اكرم است كه مشكات نوراللّه است و احتمالات ديگر هم هست. مهم ادراك اين معناست كه مراتب كمالات انسان براى ورود در ضيافت خدا زياد است، و بايد از مقدمات شروع بشود. مقدمات هم همانى است كه توجه به غير نداشتن و غيرى را نديدن و جز خدا نديدن و توجه به هيچ چيز غير از او نداشتن. در اينجا بايد عرض كنم كه از همۀ مردم اين معنا مطلوب است، و اگر بخواهند در ضيافت خدا وارد بشوند بهاندازۀ وُسع خودشان بايد از دنيا اِعراض كنند و قلبشان را از دنيابرگردانند؛ لكن براى جامعۀ روحانيت كه جامعۀ وعاظ هم در بين آنهاست يك مطلوبيت ديگرى دارد. نگرانى پيامبر(ص) نسبت به عدم استقامت امت خويش پيغمبر در يكى از فرمايشاتشان مىفرمايند كه شَيَّبَتْنى سورةُ هود 3
آيهاى كه در سورۀ «هود»وارد شدهاست در سورۀ شورى هم به استثناى يك كلمه وارد شده است، لكن سورۀ هود را ايشان مىفرمايند كه «شَيَّبَتْنى»؛ براى اينكه، در آنجا امر به استقامت خودرسول خدا و كسانى كه با او هستند هست، تابعين او. اين است كه استقامت ملت را هم پيغمبر سنگينىاش را در دوش خودش مىديد، و نگرانىاى كه پيغمبر داشت نسبت به اينكه استقامت نكند ملت، نكند امت، اين بود كه ـ به حسب احتمال قوى ـ اين بود كه ايشان را وادار كرد به اينكه اين كلمه را بفرمايند. استقامت در هر امر، و اين دنبال اين است كه انسان توجه به خداى تبارك و تعالى داشته باشد و به پيامبران خدا و خصوصاً پيمبر خاتم كه اينها چه نحو زندگى كردند و باچه مصيبتهايى استقامت كردند، و در اين بيست و چند سال كه پيغمبر اكرم در بين اين مردم بود چه مصيبتهايى از همين مردم ديد، و چه مصيبتهايى را پيش بينى كرد، و توجه به اينكه او ولىّ امر اين ملت است و استقامت اين ملت هم از او خواسته شده است، و فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ 4
اين است كه موجب نگرانى رسول خداست. مسئوليت خطير روحانيت و تمام شدن حجت بر آنان اگر امروز جامعۀ روحانيت در سرتاسر كشور ما، چه روحانيينى كه اشتغال به يك عملى داشته باشند از اعمالى كه در جمهورى اسلامىلازم است و چه آنهايى كه اشتغال ندارند، چه ائمۀ جمعه و چه ائمۀ جماعات و چه علمايى كه در غير اين دو شغل هستند و در بين مردم براى ارشاد هستند، و چه وعاظ محترم، اينها الآن اسلام سپرده به اينهاست. پيغمبر اكرم توجه به اين ملت دارد. تمام ذرات كارهاى ما تحت نظر خداى تبارك و تعالى است. و نامۀ اعمال ما به حسب روايات عرضه مىشود به امام وقت؛ امام زمان ـ سلام اللّه عليه ـ مراقب ما هستند، مراقب روحانيت هستند كه چه مىكنند اينها. امروز كه اسلام به دست آنها سپرده شده است و تمام عذرها منقطع شده است، نمىتوانند بگويند نمىتوانستيم، نمىتوانند بگويند نمىدانستيم، نمىتوانند بگويند كه رژيم شاهنشاهى ما را نمىگذاشت كارى انجام بدهيم. همۀ اينها مرتفع شده است، و اسلام به دست شما افتاده است، به دست روحانيون در سرتاسر كشور و تحت مراقبت شديد هستيد؛ مراقبت خداى تبارك و تعالى و مراقبت فرشتگانى كه مأمور اين كار هستند وَاللّه مِنْ وَرائِهِمْ مُحيط 5
ماه «رمضانها» مىآيد و مىرود، و ماهها يكى پس از ديگرى مىروند و عمرها هم مىرود، آنچه كه باقى مىماند آن صفحات اعمال شماست كه در قلب شما ثبت است، و شايد نامۀ عمل هم همان باشد. قلب شما نسبت به دنيا چه بوده است؟ دنيا با قلب شما چه كرده است و شما توجهتان به دنيا چهاندازه بوده است؟ آن روزى كه دستتان نمىرسيد زاهد و عابد بوديد، آن روزى كه دست رسيد خداى نخواسته عكس او بود؟ مراقبت در كار است. امروز مسئوليت روحانيت و كسانى كه در اين لباس مقدس هستند، مسئوليتى است كه در طول تاريخ بر عهدۀ روحانيت نبوده است. در طول تاريخ از صدر اسلام تاكنون جمعيتهاى روحانيت اينطور حجتى كه بر آنها امروز تمام است، حجت بر آنها تمام نبوده است. در طول تاريخ يك همچو فرصتى براى هيچ كشورى پيدا نشده است؛ و اسلام به دست شما سپرده شده است و از شما مىخواهند حفظش را، به دست اين ملت سپرده شده است و از اين ملت مىخواهند حفظش را. شما در ارشادات، در توجه نداشتن به زرق و برق دنيا مهم توجه قلبى است. داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چيز، اينش مهم نيست. مهم اين است كه قلب انسان را، قلب انسان را اينها تسخير كنند. اينكه مالاندوزى و ثروتاندوزى مذموم است براى اين است كه اين مالاندوزى و ثروتاندوزى و امثال اينها و زرق و برق دنيا دل انسان را مىكشاند به طرف غيرخدا و از آن ضيافتهاى خدا محروم مىكند. بخواهيد دعوت خدا را به ضيافت اجابت كنيد و وارد بشويد در ضيافةاللّه بدون اينكه قلبهاى خودتان را از اين دنيا منسلخ كنيد امكان ندارد. اولياى خدا آن چيزى كه پيششان مهم بود تهذيب نفس بود و دل كندن از غيرخدا و توجه به خدا. تمام مفاسدى كه در عالم واقع مىشود از اين توجه به خود است در مقابل توجه به خدا. تمام كمالاتى كه براى اولياى خدا و انبياى خدا حاصل شده است از اين دل كندن از غير و بستن به اوست؛ و علامات اين مسائل در اعمال ماها ظاهر مىشود. علاوه بر اينكه، ما مسئوليت خودمان را، مسئوليت شخصى داريم، مسئوليت نوعى هم به عهدۀ ماست، مسئوليت ملت هم به عهدۀ ماست. همان طورى كه سورۀ «هود» به پيغمبر فرموده است كه فَاسْتَقِمْ كَما اُمْرِتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ، به شما هم مىگويد كه استقامت كنيد و از استقامت خودتان مردم را مستقيم كنيد. اگر مردم از ما خطا ببينند، و اگر چنانچه انصراف پيدا كنند از روحانيت براى خطاهاى بعض از ما، مسئوليت، مسئوليت شخصى نيست، مسئوليت اسلامىاست، مسئوليت عمومىاست. شكست اسلام در صورت مهذب نبودن روحانيت اگر ما خداى نخواسته، با اعمالمان طورى بكنيم كه اين ملت از ما جدا بشود و اين ملت ما را زير سؤال قرار بدهد كه شما امروز كه دستتان باز است يك نحو ديگر داريد عمل مىكنيد و جدا بشود از شما، اين مسئوليت اسلام به عهدۀ ماست. اسلام به انزوا كشيده مىشود و آنهايى كه با اسلام مخالفاند روى كار مىآيند خداى نخواسته، و اين مسئوليت به عهدۀ ماست. قضيه، قضيۀ شخصى نيست كه يك شخص بگويد خوب من يك همچو كارى مىكنم به ديگران چه، اين نيست مسئله. سابق هم وقتى كه يك طلبه كارى مىكرد مىگفتند طلبهها اينطورند، اگر خداى نخواسته، يك روحانى يك كارى مىكردند مىگفتند روحانيون اينطورند. حالا ديگر مسئله اينطور است كه اگر اسلام شكست بخورد به وسيلۀ ماها شكست خورده است. اگر شما درست بشويد اسلام شكست نمىخورد، با درست شدن شما مردم درست مىشوند، با مهذب شدن شما مردم مهذب مىشوند. اگر خداى نخواسته در منبر شما چيزى بگوييد كه خودتان عاملش نيستيد و در مسجد چيزى بگوييد كه خودتان بر خلاف او عمل مىكنيد، مردم دلهاشان از شما منصرف مىشود و اين كم كم موجب شكست اسلام مىشود و اين به عهدۀ همه ماست. اين مفاسدى كه در دنيا هست و الآن اين جنجالى كه در دنيا هست و اينطور به جان هم افتادهاند همهاش براى اين است كه، توجه به خود دارند و توجه به خدا ندارند، اخلاق الهى ندارند، اخلاق حيوانى؛ و هر روز اين اخلاق حيوانى را زياد مىكنند. اگر جنگ براى ايران پيش مىآيد نه اين است كه براى اينكه اسلام را تقويت كنند جنگ با ايران مىكنند، براى اين است كه هواى نفس به آناندازه شده است كه نمىتواند يك كس ديگرى را قدرتمند ببيند. فريبكارى سردمداران سلطه براى اغفال ملتها اگر دنيا در آتش اين دو ابرقدرت مىسوزد براى همان هواى نفسى است كه عمال اين دو ابر قدرت و خود آنها دارند. اگر كشورهاى اسلامىدر آتش اين مفاسد مىسوزد براى اين است كه كسانى كه متصدى آن امور هستند هواهاى نفسانى دارند و خودشان را مىبينند و همه را براى خود مىخواهند. اخيراً نمىدانم كه توجه كرديد يك مطلبى را رئيس جمهور امريكا گفته است و يك مطلبى هم صدام. رئيس جمهور امريكا گفته است كه، يعنى اعلام كرده است يك هفته براى ملتهاى زيربند، و از مردم، ملتها خواسته است كه شماها بايد براى آزادى خودتان از اين كسانى كه شما را در بند كشيدند جديت كنيد، و رئيس جمهور گفته من هم با شما موافقم. من نمىدانم كه اين مطلب را براى كى مىگويد. براى اين ملتهايى كه همه در بند خودش هستند مىگويد؟ او كه مىداند مطلب را، مىخواهد كى را اغفال كند؟ مىخواهد ملت امريكا را اغفال كند؟ ملت امريكا مىداند از پيش كه شما چه كرديد با دنيا. مىخواهد بلوك شرق را فقط اشخاصى كه مردم را به بند مىكشند معرفى كند؟ همه مىدانند كه هر دو هستيد. مىخواهد اين ملتهايى كه در تحت بند هستند بگويد كه به من ربطى ندارد. خوب اين ملتها شايد اكثراً زير بند امريكا هستند، در بند امريكا هستند؟ مىخواهد چى بگويد اين آدم؟ يك هفته براى ملتهاى دربند كه از مردم امريكا خواسته است كه شما در اين امر جديت كنيد و همۀ مردم را خواسته است كه اگر آزادى بخواهيد بايد آزادى ديگران را هم بخواهيد. خود ايشان چه فكرى مىكند؟ اگر ملتهاى دربند اينها هستند، كه همه شان يا اكثرشان دربند شما هستند، كى بايد اينها را آزاد كند؟ چه جور بايد اينها را آزاد كنند؟ با پشتيبانى شما آزاد كنند؟ از آن طرف هم صدام ماه مبارك رمضان را خواسته است كه جنگ موقوف باشد براى اينكه ايشان به عباداتش برسد. و اين ماه ـ تعبيرات آنها اين است ـ اين ماه خداست، اين ماهى است كه براى عبادت است. بعضيشان هم مىگويند اين ماهى است كه جنگ در او حرام است. اين هم معلوماتشان است. مىگويد پيغمبر به كفار هم مهلت مىداد، آتش بس مىكرد. پيغمبر اكرم به منافقين هم مهلت مىداد؟ پيغمبر اكرم اگر چنانچه منافقين مىآمدند و مىگويند به ما مهلت بدهيد، ما ديگر مسلمان هستيم، و ما با شما هستيم، و مهلت بدهيد مىخواهيم عبادت و نمىدانم چه بكنيم، و مىديد كه دارند توطئه مىكنند، و مىخواهند كه خودشان را قوى كنند به اين مهلت و هجوم كنند، باز هم پيغمبر مهلت مىداد؟ پيغمبر به كفار مهلت مىداد براى اينكه كفار مطلبشان معلوم بود، آنها پرونده شان واضح بود و روشن. اما به منافقين كه در ظاهر مىخواهند عبادت كنند و مثل آنهايى كه در زمان حضرت امير ـ سلام اللّه عليه ـ بودند و پينه هم در جبينهاشان بود، به يك همچو اشخاصى هم مهلت مىداد؟ مهلت براى او جايز بود كه به توطئه گرها مهلت بدهد كه دست و پاى خودشان را جمع كنند و حملۀ بالاتر بكنند؟ ما كه مىشناسيم اينها را، ما كه حزب بعث را مىشناسيم، ما كه صدام را مىشناسيم، ما كه مىدانيم كه او براى اصلاح هيچ وقت دستش را دراز نكرده، او با اسم اصلاح مىخواهد افساد كند؛ مىخواهد ما را اغفال كند، به دنيا هم بگويد كه ببينيد من چه آدم سالمى هستم، ماه مبارك كه براى روزه است و براى نماز است و براى اطاعت خداست ديگر ما جنگ نكنيم. درياها را ديگر لااقل چيز نكنيم تا اينكه نفتها را صادر كند و اسلحهها را هم وارد كند و هيچ كه هم مزاحمش نباشد، و همان بين رمضان اگر خودش را ديد كه قوى است، حمله كند. كدام عاقل اين را مىپذيرد؟ اين ملتى كه جوان داده است، اعم از اينكه كشته شدند و شهيد شدند يا معلول شدند، و حالا رسانده است به اينجايى كه طرف مقابل را به عجز و لابه درآورده، باز اغفال بشود و مهلت بدهد كه شما دست و پايتان را جمع كنيد و حمله كنيد و عربستان درست كنيد و نمىدانم «خوزستان» را «عربستان» كنيد و امثال اينها؟ بايد ما بيدار باشيم و از اين فريبها بازى نخوريم، نه از فريب رئيس جمهور امريكا و نه از فريب اينها. آن هم همين حرف را مىزند كه ما مىخواهيم كه ملتهاى دربند را آزاد كنيم و از ملتها هم مىخواهد كه با او همراهى كنند. من نمىدانم ملت ايران با او همراهى كند كه از بندهاى آنها آزاد بشوند، عراق چيز بكند، لبنان بكند، فلسطين بكند؟ و همه جايى كه شما دست داريد و همه جايى كه شما داريد فساد مىكنيد و همه را دربند كشيديد. از آن ور شوروى نشسته است، آن هم نظير اين مسائل را مىگويد، ما براى صلح هست كه خودمان را مجهز مىكنيم. آن يكى هم مىگويد ما براى صلح هست. البته به يك معنا صحيح است براى اينكه، هر يك از اينها چشمش را هم بگذارد ديگرى او را مىبلعد؛ اما نبايد ديگر مردم ديگرى، ملتهاى ديگرى را اغفال كنند و نبايد ما از اين حرفها و فريبها اغفال بشويم. جنگ در رأس تمام مسائل ما امروز هم در رأس تمام مسائلمان جنگ است؛ اگر يك روز غفلت بكنيم حمله خواهد كرد برما وهمه چيز ما را ازبين خواهد برد. ما تا همان مسائلى كه در اول جنگ گفتيم، تا آن مسائل تحقق پيدا نكند، ما در دفاع خودمان سرجاى خودمان ايستادهايم. اگر چنانچه ما از اين مسائل غفلت كنيم يا اينكه بعض از منحرفين و منافقين بين مردم بيفتند و بگويند كه خوب جنگ، او مىگويد جنگ را تمام كنيم، شما هم قبول كنيد، و بخواهند مردم را سست بكنند، بدانيد كه اسلام در خطر كفر است. اگر چنانچه امروز ما يك كلمه عقب نشينى كنيم، اگر ملت ما يك قدم سستى به خودش راه بدهد و عقب نشينى كند، نواميسش، اموالش، جانهاى جوانهايش همه اش به باد خواهند رفت. بايد با قدرت به پيش برويم و با قدرت با همۀ كسانى كه به ما مىخواهند تجاوز و تعدى كنند مبارزه كنيم. و زندگى آبرومند نداشتن و زندگى زيربار بودن، هزار مرتبه از اينكه انسان بميرد، مردن بر او شرف دارد. من به ملت ايران عرض مىكنم، به همه، به همه قشرها، به قواى مسلح، به همۀ قشرهاى قواى مسلح، به همۀ قشرهاى قواى مسلح عرض مىكنم كه مصمم باشيد و مجهز باشيد و هر روز قويتر كنيد خودتان را. و ملت هم هر روز براى پشتيبانى، دفاع از اسلام بيشتر مصمم بشود و براى جنگ بيشتر مهيا شود كه دفاع از اسلام است، دفاع از نواميس مسلمين است، دفاع از قرآن كريم است، دفاع از ملت ايران است، و ملتهاى ديگر است. و ما بايد با قدرت بايستيم و هيچ عقب نشينى نكنيم. ماه رمضان، ماه بيمه نمودن اسلام و من اميدوارم كه همۀ آقايان در اين ماه مبارك همتشان را صرف كنند به اينكه مردم را مهيا نگه دارند، و مردم را مجهز نگه دارند، و اسلام را با دست مردم نگه داريد و خودتان هم در مساجد، در منابر مردم را دعوت به صلاح بكنيد، و دعوت به اينكه دنبال مسائل باشند، و بگوييد به آنها كه فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ، آنى كه پيغمبر را نگران كرده است. الآن بدانيد كه اولياى خدا توجه دارند و نگراناند از اينكه خداى نخواسته، اين ملت ما از اين راهى كه رفته است يك وقت خداى نخواسته سستى كند. و بحمداللّه تاكنون همه با هم بوديد و منسجم بوديد و همه روحانيون با هم، با ديگران، مردم با هم، با روحانيون منسجم بودند، و اميدوارم كهاز اين به بعد هم منسجم باشند و منسجمتر. و يك كلمهاى كه اين نصيحتى است به اينهايى كه در روضهخوانيها در ـ عرض مىكنم ـ مجالسى كه دارند، در تكيهها، در اينطور چيزهايى كه دارند، كه توجه به ضعفاى مردم بكنند. در بين مردم مريض هست، در بين مردم ضعيف هست، در بين مردم اشخاصى هستند پيرمرد، اشخاصى هستند پيرزن و ضعيف، صداها زياد نباشد كه مردم را منزجر كند. بلندگوها را بيرون نگذاريد كه فريادش همه مردم را منزجر كند. بلندگوها را در داخل مسجد بگذاريد، و اينطور نباشد كه بخواهيد اطاعت خدا را بكنيد خداى نخواسته، معصيت بشود. و از آداب ماه رمضان همين است كه مردم را آرامش بدهيد. اينها روزه مىخواهند بگيرند، خوب، بعضيشان هست مىخواهند اول شب بخوابند و روزه بگيرند فردا، بعضىها هستند كه كسالت دارند، مريضاند، مريضخانهها پر است از اشخاص. معلولين در آنجا هستند، ممكن است اينها ناراحت كند آنها را. در اين امور يك قدرى ملاحظه برادران ايمانى خودتان را بكنيد. و من اميدوارم كه طبقات مختلف روحانيت در هر جا هستند همه شان با هم باشند؛ همچو نباشد امام جمعهاش علىحده يك بساطى داشته باشد، و امام جماعتش هم على حده و روحانيت ديگرش هم علىحده. اجتماع داشته باشيد با هم، برادريد شما. حافظ اسلام هستيد شما و حفظ اسلام تا همراه هم نباشيد نمىشود. شما همه با هم باشيد، مجالس داشته باشيد، ماه رمضان است حالا. شبها مجالس داشته باشيد. مردم را دعوت كنيد به اينكه مجالس انس داشته باشند، مجالس احكام داشته باشند، مجالس دعا داشته باشند. شهر دعاست، شهر توسل به خداست. و انشاءاللّه همه موفق باشيد كه در اين ماه رمضان اين اسلام را بيمه كنيد با دعاهاى خودتان و با گريه و زارى خودتان و از آن مسائلى كه هميشه داشتيد كه براى اسلام، براى روضههايى كه خوانده مىشد جانفشانى مىكرديد، آن روضههاى سنتى را سرجاى خودش نگه داريد، و آن مصيبتها را نگه داريد زنده كه بركاتى كه به ما مىرسد از آنهاست، و از كربلا اين بركات به ما مىرسد. كربلا را زنده نگه داريد، و نام مبارك حضرت سيدالشهدا را زنده نگه داريد، كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته مىشود. و همۀ طوايفى كه در ايران هستند با هم اخوت داشته باشند، توجه كنند به اينكه الآن كسانى كه مخالف با اسلام هستند و دارند پخش مىكنند مطالبى را، مىخواهند بين برادرهاى شيعه و سنى اختلاف ايجاد كنند. اينها نه خيرخواه شيعه هستند، نه خيرخواه سنى، و اينها با اسلام مخالفند. بيدار باشند همۀ برادرها، با هم باشند. دشمن مشترك ما داريم، به اين دشمن مشترك بايد ما با هم حمله كنيم و آنها را نگذاريم كه خداى نخواسته، در صفوف ما يك رخوتى ايجاد بشود و يك اختلافى ايجاد بشود. انشاءاللّه خداوند همۀ شما را توفيق بدهد و براى خدمت به اسلام مهياتر بكند و براى خدمت به جبههها مهيّاتر بكند. والسلام عليكم ورحمة اللّه
عنوان :
کیفیت نزول قرآن بر قلب رسول الله رسالت خطیر روحانیت
مرجع :
صحیفه امام (۱۷) صفحه ۵۰۹
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۲-۰۳-۲۱
حضار :
واعظ طبسى، عباس (نماینده امام و تولیت آستان قدس رضوى) فلسفى، محمدتقى ائمه جمعه و جماعات استانهاى خراسان، باختران، فارس، قم، تهران، طلاب شوراى سرپرستى طلاب غیر ایرانى مقیم قم مسئولان دفتر نمایندگى امام در سپاه پاسداران و روحانیون