Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

بسم اللّه‌ الرحمن الرحيم وحدت حوزه و دانشگاه چه مجلس شورانگيزى است و چه اجتماع مباركى! يك روز بود كه دانشگاه و حوزه‌هاى علميه نه آنكه از هم جدا بودند، جَوّى به وجود آورده بودند كه با هم شايد دشمن بودند. نه دانشگاهى تحمل روحانى را داشت و نه روحانى تحمل دانشگاهى. اساس هم اين بود كه دو قشرى را كه با اتحادشان تمام ملت متحد مى‌شوند از هم جدا نگه دارند، و با هم مخالفشان كنند تا ملت اتحاد پيدا نكند. بحمداللّه‌ در اين نهضت اسلامى، اين انقلاب اسلامى، اين تحول بزرگ حاصل شد كه هيچ يك از اين دو طايفه خودشان را از ديگرى ان شاءاللّه‌ جدا نمى‌دانند. آن وحشتى كه دانشگاهيها از معمَّم داشتند و آن وحشتى كه معمَّمين از دانشگاهيها داشته‌اند، به اذن خداى تبارك و تعالى مرتفع شد. و حالا شما برادران دانشگاهى و برادران روحانى در كنار هم براى رفع مشكلات و براى به پيروزى رساندن انقلاب مجتمع هستيد. بى‌فايده بودن علم بدون تهذيب و تعهّد دانشگاه و حوزه‌هاى علميه و روحانيون مى‌توانند دو مركز باشند براى تمام ترقيات و تمام پيشرفتهاى كشور. و مى‌توانند دو مركز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست كه اشخاص متفكر متعهد بيرون مى‌آيد. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامى باشد؛ يعنى در كنار تحصيلات متحقَّق در آنجا، تهذيب هم باشد، تعهد هم باشد، يك كشورى را اينها مى‌توانند به سعادت برسانند. و اگر حوزه‌هاى علميه مُهذَّب باشند و متعهد باشند، يك كشور را مى‌توانند نجات بدهند. علمِ تنها اگر ضرر نداشته باشد، فايده ندارد. تمام اين، وقتى ما به يك نظر وسيعى به همۀ دنيا و به همۀ دانشگاههايى كه در دنيا هست بيندازيم، تمام اين مصيبتها كه براى بشر پيش آمده است ريشه‌اش از دانشگاه بوده. ريشه‌اش از اين تخصصهاى دانشگاهى بوده. اين همه ابزار فناى انسان و اين همه پيشرفتهايى كه به خيال خودشان در ابزار جنگى دارند، اساسش از دانشمندانى بوده است كه از دانشگاه بيرون آمده‌اند. دانشگاهى كه در كنار او اخلاق نبوده است، در كنار او تهذيب نبوده است. و تمام فسادهايى كه در يك ملتى يا ملت‌ها پيدا شده است از حوزه‌هاى علميه‌اى بوده است كه متعهد به دستورات اسلامى نبوده‌اند. تمام اين اديانى كه ساخته شده است از دانشمندان و علما سرچشمه گرفته است. علمى كه پَهْلوىِ او اخلاق و تعهد اسلامى نبوده است، تهذيب نبوده است، دنيا را دانشگاه به فساد كشانده است. و دنيا را دانشگاه مى‌تواند به صلاح بكشد. دانشگاههاى سرتاسر جهان اگر موازين انسانى را، اخلاق انسانى را، آنچه كه در فطرت انسان است، در كنار تعليم و تعلّم قرار بدهند، يك عالَم، عالَم نور مى‌شود. و اگر تخصصها و علمها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذيب، منفصل باشد از انسان آگاه، انسان متعهد، اين همه مصيبتهايى كه در دنيا پيدا شده است از همان متفكرين و متخصصين دانشگاهها بوده. اين دو مركز ـ كه مركز علم است ـ هم مى‌تواند مركز تمام گرفتاريهاى بشر باشد و هم مى‌تواند مركز تمام ترقيات معنوى و مادى بشر باشد. علم و عمل، علم و تعهد به منزلۀ دو بال هستند كه با هم مى‌توانند به مراتب ترقى و تعالى برسند. اهميت نقش دانشگاه در جامعه شما پنجاه سال ديديد كه در اين حكومت جائر، دانشگاه بود، اساتيد دانشگاه بودند و كشور ما را همان اساتيد دانشگاه و همان دانشگاهها كشاندند به دامن اَبرقدرتها. اين فاجعه بوده است براى اين ملت كه ابزار عملش، دست كسانى باشد كه متعهد نيستند و به فكر خودشان نيستند. اين فاجعه است كه ابزار علم در دست اشخاصى باشد كه متعهد نيستند و اخلاق اسلامى ندارند. فرق بين دانشگاه و حوزه‌هاى علميه نيست در اينكه اگر همراه با علم، تعهد باشد، تزكيه باشد، با اين دو بال علم و اخلاق و عمل، مملكت خودشان را، كشور خودشان را نجات مى‌دهند. و از حلقوم آنهايى كه مى‌خواهند همه چيز ما را ببرند نجات مى‌دهند. و اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاهها تحصيل علم باشد، در مدارس تحصيل علم باشد، اين علم، انسان را به فنا مى‌كشد. منشأ همۀ گرفتاريهاى يك كشور از دانشگاه هست و حوزه‌هاى علمى. و منشأ همۀ سعادتها، مادى و معنوى، از دانشگاه است و حوزه‌هاى علمى. اينكه نقشه‌هاى بزرگ براى نفوذ كردن در دانشگاهها و تربيت كردن جوانهاى ما را به يك تربيتهايى كه برخلاف مصالح كشورشان است، اين براى اين است، كه اگر دانشگاه فاسد بشود، يك كشور فاسد مى‌شود. اگر دانشگاه فقط نظرش به اين باشد كه تحصيل علم بكند، ما فرض اين را مى‌گيريم كه خير، خوب هم تحصيل مى‌كرد ـ در صورتى كه اين طور نبود ـ، اگر ما فرض بكنيم كه در دانشگاه، تمام علوم و فنون به وجه اعلا پياده مى‌شود، و به جوانهاى ما تعليم مى‌شود، لكن در پهلوى او تبليغاتى است كه همين علم را آلت قرار مى‌دهند از براى انحطاط يك كشور. اينهايى كه از دانشگاهها بيرون آمده بودند و به مقامهاى وزارت و كذا رسيده بودند و به مقامات ديگر، همينها بودند كه ما را به دامن شرق و غرب كشاندند، و ما را وابسته كردند به آنها. ما كه مى‌گوييم كه بايد دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، ما نمى‌خواهيم كه دانشگاه نباشد. ما مى‌خواهيم دانشگاهى باشد كه براى ملت باشد، براى خودمان باشد. دانشگاهى كه در خدمت امريكا باشد، نبودش بهتر است. اين قدر اشخاص از تعطيل دانشگاه ناراحت‌اند، دانشگاهى كه به حسب آنچه كه به من يكى از مطّلعين گفت همين چند روز پيش از اين، دانشگاهى كه اتاق جنگ بوده براى كردستان؛ يعنى در دانشگاه اتاقى بوده است كه جنگ كردستان را، جنگ دمكرات را و ساير اشرار را اينها اداره مى‌كرده‌اند، شماها يك همچو دانشگاهى مى‌خواهيد؟! شما كه فريادتان بلند شده است كه چرا دانشگاه تعطيل است، مى‌خواهيد يك همچو دانشگاهى باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود براى هدايت دمكرات و امثال اين كه ايران را به باد فنا بدهند؟ اين دانشگاه را شما مى‌خواهيد؟ تأسفتان براى اين دانشگاه است؟ آيا اين دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نيست كه باز باشد؟ لزوم انقلاب فرهنگى در دانشگاهها البته بايد اين اشخاصى كه مأمورند كه انقلاب فرهنگى دانشگاه را درست بكنند تعجيل بكنند كه در اوّل مرتبه، فرصت عمل حاصل شده باشد. و دانشگاه، دانشگاه اسلامى و دانشگاه براى خود ملت باشد، و الاّ همين ما درِ دانشگاه را باز كنيم و هر كه مى‌رود برود. شما مگر نديده‌ايد كه آن وقت كه دانشگاه باز بود چه فسادهايى بود؟ دانشگاه سنگر بود از براى كمونيستها و اتاق جنگ بود براى كمونيستها. وشما تأسف مى‌خوريد كه اين دانشگاه نيست. مى‌فهميد چه مى‌گوييد؟ از روى فهم مى‌گوييد؟ اگر از روى فهم مى‌گوييد، بايد تكليفتان معيّن بشود. و اگر از روى نادانى مى‌گوييد، چطور شما اين دانشگاهى را كه در چندمين ماه پيش، در يك سال، چقدر پيش، مركز همۀ فسادها قرارش داده بودند، و در چنگال كمونيستها و چريكها و ساير ارگانهاى منافق بود حالا مى‌خواهيد باز بشود؟ مى‌خواهيد باز آنها بيايند؟ أسفِ شما بر اين است كه چرا منافقين نباشند در دانشگاه؟ تأسف شما بر اين است كه چرا اسلام بايد باشد در دانشگاه؟ دانشگاهى كه مركز يك همچو كارهايى باشد، اين دانش هم حتى ندارد، براى اينكه تحصيل و دانش وقت مى‌خواهد، وقت آرام مى‌خواهد، محيط آرام مى‌خواهد، محيطى كه هر روز به جان هم بيفتند و به هم بكوبند هم را، اين محيط نمى‌تواند محيط حتى علم باشد. شمايى كه دانشگاه را مى‌خواهيد با همان وضعش باز بشود، شما مى‌خواهيد ما را به همان وابستگيهايى كه داشتيم ما را برسانيد، و ما را برگردانيد به حال وابستگى. نه دانشگاهى ديگر حاضر است به اين كار و نه ملت حاضر است. شماها كه اين قدر دلسوزى براى دانشگاه مى‌كنيد و تعطيل، خوب بياييد وارد بشويد در كار. دانشگاه را يك دانشگاه اسلامى‌اش كنيد، كمك كنيد، نه اينكه بنشينيد بنويسيد كه چرا دانشگاه تعطيل است. آن دانشگاه را شما مى‌خواهيد؟ دانشگاه زمان رضاخان و زمان محمدرضا را مى‌خواهيد شما؟ مى‌خواهيد از دانشگاه امثال «شريف امامى 1

بيرون بيايد؟ اصلاح كنيد خودتان را آقا! توجه شما نداريد به مسائل. خدا نكند كه توجه داشته باشيد». لكن حمل به صحت اين است كه شما توجه نداريد به مسائل. شم سياسى، شماها نداريد. دانشگاهها در سرتاسر دنيا در خدمت ابرقدرتها هستند و بوده‌اند، و ما مى‌خواهيم نباشد اين. در دانشگاههاى ما هم اصلاً عملش هم اين قدرها نبود. يك عده‌اى، البته هم متعهد بودند و هم چه، اما در اقليت واقع شده بودند كه مشت محكم كمونيستها نمى‌گذاشت اينها كارى انجام بدهند. حالا هم اگر دانشگاه باز بشود، اساتيد متعهد داشته باشيم، نمى‌گذارند اينها كه دانشگاه، دانشگاه باشد. حتى دانشگاه، دانشش هم در آن نبود. اگر دانش در آن بود، چرا الآن بعد از اين همه سال و ميلياردها خرج و بودجه اين ملت صرف شد، و حالا وقتى كه مى‌خواهند يك مريضى را كه يك قدرى مرض آن مشكل است معالجه كنيم، مى‌گوييد بايد برود به خارج؟ اين وابستگى نيست؟ شما يك همچو دانشگاهى مى‌خواهيد كه بعد از پنجاه سال مريضش بايد برود درانگلستان خودش را معالجه كند؟ اگر دانشگاه به همان حال باشد، هر روزى كه بر دانشگاه بگذرد بر فساد اين مملكت اضافه مى‌شود. ما را خواهى نخواهى دانشگاه مى‌كشد به دامن امريكا يا شوروى؛ اين نمى‌شود، غير از اين، براى اينكه اساس از دانشگاه شروع مى‌شود. مردم بازار نمى‌توانند ما را بِكِشند به دامن شوروى يا امريكا. مردمى كه دهقان هستند نمى‌توانند ما را بكشند به دامن اين و آن. مردمى كه در كارخانه‌ها هستند نمى‌توانند اين كار را بكنند. معمّمين هم نمى‌توانند اين كار را بكنند ولو اينكه در آنها آدم فاسد باشد. آن كه مى‌تواند ما را وابسته و در دامن امريكا يا شوروى بِكِشد، دانشگاه است، براى اينكه همه چيز ما در دانشگاه است. همت كنيد با هم دانشگاه را اصلاح كنيد. هى ننويسيد كه چرا دانشگاه باز نمى‌شود. آن دانشگاه نبايد باز بشود. دانشگاهى كه امثال «شريف امامى» را تربيت مى‌كند نبايد هم باز بشود. دانشگاه بايد علم و تخصص را به آن مرتبۀ عالى برساند، و تعهد و اخلاق و اسلاميت را هم به آن مرتبۀ عالى. بايد مهذّب بشود، هم دانشگاه هم حوزه‌هاى علميه. وظيفۀ حوزه‌ها و دانشگاهها در تربيت انسان بايد از حوزه‌هاى علميه يك عالِمى به تمام معنا متعهد بيرون بيايد، و مركز ساخت انسان باشد؛ و دانشگاه هم مركز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهى مى‌خواهيم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه بايد انسان ايجاد كند و انسان بيرون بدهد از خودش. اگر انسان بيرون داد از خودش، انسان حاضر نمى‌شود كه كشور خودش را تسليم كند به غير. انسان حاضر نمى‌شود كه تحت ذلّت برود و اسارت. آنها هم از انسان مى‌ترسند. سابق رضاخان از مدرّس مى‌ترسيد براى اينكه انسان بود. آن وقت هم مدرّس از قرارى كه از او نقل كرده‌اند گفته بود كه: «در مجلس ما يك مسلمان هست، آن هم ارباب كيخسرو» 2

رضاخان رقيب خودش را مدرّس مى‌دانست، به ديگران اعتنايى نداشت. رقيب خودش را مدرّس مى‌دانست كه وقتى كه مى‌ايستاد و صحبت مى‌كرد، متزلزل مى‌كرد همه را. يك انسان بود، وضع زندگى‌اش آن بود كه شما شنيديد و من ديدم. وقتى كه وكيل شد يعنى؛ از اول به عنوان فقيهى كه بايد در مجلس باشد تعيين شد. آن طور كه نقل كرده‌اند، يك گارى با يك اسبى [در] اصفهان خريده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران. آنجا آن را هم فروخته بود. و منزلش يك منزل مُحقَّر از حيث ساختمان. يك قدرى بزرگ بود ولى محقَّر از حيث ساختمان. و زندگى يك زندگى مادون 3

عادى كه در آن وقت لباس كرباس ايشان زبانزد بود. كرباسى كه بايد از خود ايران باشد مى‌پوشيد. اين وطنخواهها كدام لباسشان مال ايران است؟ بايد همۀ اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به اين ملت، توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه. خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه‌اى بالاتر است. چنانچه خطر حوزه‌هاى علميه هم از خطر دانشگاه بالاتر است. بايد تهذيب بشوند اينها. بايد اشخاص متعهد ـ چه در حوزه‌هاى علميه و چه در دانشگاه ـ كمر خودشان را محكم ببندند براى اصلاح. حالا شما آقايان يك قدم برداشتيد و اين قدم پُر بركتى است و او اينكه آن ديوار بزرگى كه بين شما كشيده بودند، آن سدّ عظيمى را كه مابين به اصطلاح فيضيه و دانشگاه كشيده بودند، آن سد را شما شكستيد. اين قدم اول است كه شما برداشتيد، و قدمهاى بعد، كوشش در اينكه از همه جهات مستقل باشيد و وابسته نباشيد. من اين عرضى را كه مى‌كنم، خوب ديگر نمى‌توانم بعد ببينم شما را كه به آن مرتبه رسيده‌ايد. ديگر اواخر كار است براى من. امّا من مى‌گويم كه ديگران و نسلهاى آتيه‌اى كه ـ ان شاءاللّه‌ ـ مى‌آيند متوجه باشند كه اين دو مركز بايد با هم باشند. و اين دو مركز بايد علم و عمل، و علم و تهذيب را به منزلۀ دو بالى بدانند كه با يكى از آنها نمى‌شود پَريد، قدمهاى بعد؛ تهذيب است. دانشگاه مركز علم و تهذيب مهم اين است كه دانشگاه يك كسى كه از آن بيرون بيايد بفهمد كه من با بودجۀ اين مملكت تحصيل كرده‌ام، متخصص شده‌ام، به مقامات عاليه علم رسيده‌ام، و بايد براى اين مملكت خدمت بكنم. و براى استقلال اين كشور بايد خدمتگزار باشم. بايد اين اساتيد دانشگاه آن چيزهايى كه در سالهاى طولانى و خصوصاً در اين تقريباً پنجاه سال آخر در مغز اين جوانها انباشته كرده‌اند؛ و به آنها همچو باورانده بودند كه ما خودمان چيزى نيستيم و بايد همه چيزمان از آنجا باشد، كه اين موجب اين شد كه مغزهاى اينها به كار نيفتاد براى اين كه، خودشان يك چيزى را ايجاد كنند. بايد آنهايى كه به اين كشور علاقه دارند، آنهايى كه به اين ملت علاقه دارند، آنهايى كه خودشان وابسته نيستند و خدمتگزار ابرقدرتها نيستند، آنها همت كنند به اينكه دانشگاه را يك مركزى درست كنند كه مركز علم وتهذيب باشد، كه همۀ تخصصها در خدمت خود كشور باشد نه اينكه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن امريكا بكشد. متخصص بشود و با آن تخصصش به كشور ما ضربه وارد كند. هر چه متخصصتر؛ بدتر. آن كسى كه مهذَّب نشده است، و آن كسى كه براى كشور خودش احساس نكرده كه من براى اين كشور هستم و از اين كشور، من استفاده كرده‌ام و استفادۀ علمى‌ام را بايد به اين كشور تحويل بدهم، اگر اين احساس نباشد و اين باور نباشد، دانشگاه بدترين مركزى است براى اينكه ما را به تباهى بكشد. و اگر اين احساس پيدا شد و اين اساتيد دانشگاه، آنهايى كه متعهدند، آنهايى كه توجه دارند، آنهايى كه در زمان سابق براى اين مملكت غصه مى‌خوردند، بايد خودشان را مجهز كنند كه اين فرزندان ايران، متعهد و در خدمت خود ايران باشند. اگر اينطور بشود، دانشگاه بالاترين مقامى است كه كشور ما را به سعادت مى‌رساند. دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت. راه ذلّت و مسكنت و نوكرمآبى و امثال اينها، و راه عظمت و عزّت و بزرگمنشى. دانشگاه همين دانشگاه را تا ما داريم فايده ندارد. ما دانشگاه پنجاه سال است داريم. و از دانشگاه هر چه فساد توى اين مملكت پيدا شد از اين اشخاصى بود كه در دانشگاه تحصيل كرده بودند، تخصص هم شايد داشتند. آن «احمدى» 4

زمان رضاخان كه بسيارى از رجال اين مملكت را او با آمپولش كشت، آن هم از دانشگاهها، تخصص هم داشت، ولى تخصص را به اين راه كه آنهايى را كه امر مى‌شد به او كه بايد كشته بشوند، با يك آمپول آنها را مى‌كشت. شما يك همچو دانشگاهى مى‌خواهيد و يك همچو اساتيدى و يك همچو تخصصى؟ از آن طرف هم دانشگاه، از آن، اشخاصِ شريف بيرون مى‌آيد، و ما مى‌خواهيم همه‌شان شريف باشند. ضرورت كوشش حوزه‌ها در تربيت اشخاصى مهذَّب فيضيه، اگر تهذيب در كار نباشد، علم توحيد هم به درد نمى‌خورد. «اَلْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الاَْكْبَرْ» 5

هرچه انباشته‌تر بشود علم، حتى توحيد كه بالاترين علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خداى تبارك و تعالى دورتر مى‌كند. بايد كوشش بشود در اين حوزه‌هاى علميه، چه حال و چه بعدها كوشش بشود كه اينها را مهذَّب كنند. در كنار علم فقه و فلسفه و امثال اينها، حوزه‌هاى اخلاقى، حوزه‌هاى تهذيب باشد، و حوزه‌هاى سلوك «الى اللّه‌ تعالى». شما مى‌دانيد كه مرحوم شيخ فضل اللّه‌ نورى را كى محاكمه كرد؟ يك معمّم زنجانى؛ 6

يك ملاّى زنجانى محاكمه كرد و حكم قتل را او صادر كرد؛ وقتى معمّم، ملاّ؛ مهذّب نباشد، فسادش از همه كس بيشتر است. در بعض روايات هست كه در جهنم، بعضيها ـ اهل جهنم ـ از تَعفُّن بعض روحانيين در عذاب هستند، و دنيا هم از تعفُّن بعضى از اينها در عذاب است. تا اصلاح نكنيد نفوس خودتان را، از خودتان شروع نكنيد و خودتان را تهذيب نكنيد، شما نمى‌توانيد ديگران را تهذيب كنيد. آدمى كه خودش آدم صحيحى نيست نمى‌تواند ديگران را تصحيح كند؛ هرچه هم بگويد فايده ندارد. كوشش كنند علمايى كه الآن در حوزه‌ها هستند؛ در هر حوزه‌اى از حوزه‌هاى اسلامى كه اين جوانها كه با يك فطرت سالم مى‌آيند، بعد از ده، بيست سال با يك فطرت فاسد بيرون نروند. تهذيب لازم است؛ هم در شما و هم در شما. البته همه، همۀ ملت و همۀ انسانها بايد مهذَّب بشوند. لكن تاجر اگر مهذَّب نشد، كارش يك كار گرانفروشى و نمى‌دانم اينهاست كه وقتى همه‌اش را روى هم بگذارند فسادش زياد است، اما يك نفر اين قدرها فساد ندارد. اما عالِم اگر فاسد بشود، يك شهر را، يك مملكت را به فساد مى‌كشد، چه عالِم دانشگاه باشد و چه عالِم فيضيه، فرقى نمى‌كند. ان شاءاللّه‌ خداوند تبارك و تعالى، اين قدمى را كه شما عزيزان برداشتيد و آن وحدت بين شما و دانشگاه و شما و روحانيون، اين قدم را مبارك كند و توجه به اين داشته باشيد كه حالا كه شما نزديك به هم داريد مى‌شويد، نقشه‌هايى كه براى جدا كردن شما از هم است، بيشتر به كار مى‌افتد. نقشه دشمنان؛ جدايى ميان حوزه و دانشگاه آن وقت جدا كرده بودند شما را از هم. يك ديوارى كشيده بودند. شما آن طرف و آنها هم آن طرف. هر دو هم به هم بدبين و آنها هم استفاده‌اش را مى‌كردند. حالا كه مى‌بينند كه يك تحولى پيدا شده است؛ دانشگاهى متمايل شده است به روحانى، روحانى متمايل شده است به دانشگاهى، با هم هستند و مى‌خواهند با هم كشور خودشان را به پيش ببرند، حالا شياطين بيشتر در فكر هستند كه روحانى را از يك طرف بكوبند و دانشگاهى را از يك طرف، و فساد كنند بين اين دو تا. به آنها بگويند كه اينها چطورند، به اينها بگويند آنها چطورند. چشمهايتان را بايد خيلى باز كنيد. در اين زمان چشم و گوشها بايد خيلى باز باشد كه يك وقت مى‌بينيد از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فيضيه شما را به فساد مى‌كشانند. شما را به تفرقه مى‌كشانند، اينها نمى‌توانند ببينند. اينهايى كه نمى‌خواهند اين كشور يك كشور صحيح و سالم باشد، و اربابهاى آنها كه از اوّل هم نمى‌خواستند، نمى‌توانند ببينند كه شما با هم مجتمع شده‌ايد و مى‌خواهيد با هم كار كنيد. آنها عواقب اين امر را براى خودشان مى‌دانند كه اگر حقيقتاً دانشگاهى و حوزه‌هاى علمى و همۀ دانشگاهها در هر جا كه هستند اينها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند براى پيروز كردن انقلاب، اين براى آنها چه عواقبى دارد. آنها اين مطالب را مطالعه كرده‌اند، مى‌فهمند و در صدد اين هستند كه نگذارند شماها با هم باشيد. چشم و گوشتان را ـ چه دانشگاهيها و چه طلاب علوم روحانى ـ چشم و گوشتان را باز كنيد. و هر كه به شما يك مطلبى بود گفت كه در آن مسير باشد، توجه كنيد كه اين يك غرضى در آن هست. هر وقت آمدند گفتند روحانى چه جورى است، و هر وقت آمدند گفتند دانشگاهى چه جورى است، بدانيد كه اين كارى كه شما كرديد، براى آنها سنگين دارد تمام مى‌شود. و بايد ـ ان شاءاللّه‌ ـ به پيش برويد و اشخاصى هم كه هر كس در هر جا هست و مى‌تواند خدمت بكند به اين اجتماع و خدمت بكند به اين دانشگاه و خدمت بكند به اين فيضيه، بايد خدمت بكند كه آنها را، هم مهذّب كند و هم عالِم، متخصّص و هم متحد. من اميدوارم به اينكه شماها اين قدم را برداشتيد، اين قدمها يك قدمهاى بلندترى در دنبال داشته باشد، و با فضل خداى تبارك و تعالى، شما اين مملكت خودتان را نجات بدهيد از اين انگلهايى كه حالا دارند فساد مى‌كنند و از انگلهايى كه بعدها هم خواهند آمد. والسلام عليكم و رحمة اللّه‌ و بركاته

  1. - جعفر شريف امامى كه چند دوره رياست مجلس سنا را به عهده داشت و در اوج انقلاب پس از جمشيد آموزگار به نخست وزيرى رسيد. او عامل اصلى كشتار مردم تهران در ميدان ژاله شهداى فعلى بود. به دستور او در تهران و يازده شهر كشور حكومت نظامى اعلام شد و هزاران تن از مردم بيگناه و بيدفاع كشود به ضرب گلوله‌هاى دژخيمان شاه به شهادت رسيدند.
  2. - ارباب كيخسرو، نماينده ارتشى‌ها در مجلس شوراى ملى بود، مدرس در يكى از نطقهايش در مجلس گفت: «در مجلس يك مسلمان هست و آن ارباب كيخسرو است، و اين بدان معنا بود كه هيچيك از نمايندگان آن مجلس مسلمان واقعى نيستند.
  3. - كمتر از، پايين‌تر از.
  4. ـ پزشك احمدى پزشك شهربانى كه عده زيادى از مبارزين عصر حكومت رضاخان را با آمپول هوا كشت و يا براى افرادى كه زير شكنجه كشته مى‌شدند، گواهى مرگ طبيعى صادر مى‌كرد.
  5. ـ دانش بزرگترين حجاب است.
  6. ـ شيخ ابراهيم زنجانى.

عنوان :

اهمیت نقش حوزه و دانشگاه و بیان وظایف این دو نهاد علمى

مرجع :

صحیفه امام (۱۳) صفحه ۴۳۲

مکان :

تهران، جماران

تاریخ :

۱۳۵۹-۰۹-۲۷

حضار :

مدرسان و طلاب حوزه علمیه قم، دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه