عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم فرق بين جهاد و دفاع اول بايد تشكر كنم كه آقايان زحمت كشيدند تشريف آوردند اينجا كه از نزديك با هم ملاقات كنيم. ما الآن كه با قدرتهاى بزرگ دنيا مواجه هستيم، حال دفاعى داريم. يعنى ما مدافع از آن چيزهايى كه نهضت ما، قيام ما براى ما هديه آورده است، و از اهداف اسلامى و از كشور اسلامى خودمان و از تمام چيزهايى كه مربوط به اسلام و مربوط به كشور است در حال دفاع هستيم، و در حال دفاع، بسيج بايد عمومى باشد. يعنى قضيۀ جهاد يك قضيه است، قضيۀ دفاع قضيۀ ديگر. قضيۀ جهاد يك شرايطى دارد. براى اشخاص خاصى هست. براى گروه معينى هست با شرايطى. لكن قضيۀ دفاع، عمومى است. مرد، زن، بزرگ، كوچك، پير، جوان همان طورى كه عقل انسان هم آن حكم مىكند كه اگر كسى هجوم آورد براى منزل يك كسى، اهالى آن منزل، هريك كه هست دفاع مىكنند از خودشان. چنانچه هجوم آورد كسى به شهر يك كسى، اهالى شهر براى حفظ جهات خودشان دفاع مىكنند. ديگر اينجا هيچ شرطى نيست. همه دفاع بايد بكنند. و اگر به كشور ما، كشور اسلامى ما هجوم بكنند و بخواهند تعدى بكنند، تجاوز بكنند، بر همۀ افراد مملكت، بر همۀ افراد كشور، چه زن، چه مرد، كوچك، بزرگ اينجا ديگر شرطى نيست، بر همه واجب است كه دفاع كنند. و لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد. حال جهاد شرايط دارد، حال دفاع شرطى ندارد. بايد دفاع بكنند. حتى يك پيرمردى هم كه خيلى كار از او نمىآيد بايد شركت كند در دفاع. آنقدر كه مىتواند دفاع كند. و ما امروز كه مواجه هستيم با قدرتهاى بزرگ و شيطنتهاى بزرگ بايد مهيا بشويم براى دفاع. البته اين احتمال بسيار كم است كه ما يكوقت محتاج به دفاع نظامى بشويم. كم است احتمال. براى اينكه قدرتهاى بزرگ هم مىدانند كه نبايد حالا هجوم كنند. لكن هر چه هم احتمال كم است لكن از باب اينكه دفاع از يك مملكتى است، دفاع از اسلام است، اين محتمل بزرگ است. از اين جهت، ما بايد مهيا بشويم. مهيا شدن يكى اين است كه با قوه، چه قوۀ افرادى و چه قواى ديگر، بايد مهيا بشود. چنانچه قرآن كريم دستور داده. و مهيا شدنمان هم به طورى باشد كه با اين مهيا شدن بترسند آنهايى كه بناى، خيال هجمه دارند. دشمنانتان بترسند از قوۀ شما. اگر بنا شد كه در يك كشور سى و چند ميليونى، بيست ميليون قيام كردند براى اينكه مهيا كنند خودشان را از براى دفاع، ولو آن تتمه هم در وقتى كه مقتضى شد و محتاج به دفاع شد آنها هم بايد بكنند. لكن حالا كه مىخواهيم ما مهيا بشويم، بايد اين بيست ميليون، يعنى همۀ جوانها همۀ اشخاصى كه ازشان كارى برمىآيد، بايد خودشان را مهيا كنند. آن روزى را ملاحظه كنند كه يكوقت دشمن رو آورد به طرفشان. هم بايد تجهيزات مهيا بشود به قدرى كه بترساند دشمنها را، و هم بايد قواى افراد، قواى نظامى، قواى چريكى، قواى پارتيزانى بايد مهيا بشود، و هم قوۀ ايمان بايد زياد بشود. برترى سربازان اسلام در ايمان و شجاعت يك فردى كه با قوۀ ايمان پيش مىرود، با افراد زيادى كه همان قوه دارند لكن ايمان ندارند، اين مقابله مىكند. در اسلام اگر ملاحظه كرده باشيد، در بعضى از جنگها كه پيش آمد براى مسلمين و مسلمين يك عدۀ كمى بودند، تمام قوايشان ـ به حسب آنطورى كه در تاريخ هست ـ ظاهراً سىهزار بود و پيشقراول لشكر روم ظاهراً بود، پيشقراولشان شصت هزار بود، و دنبالش هشتصد يا هفتصد هزار جمعيت با ساز و برگهايى كه آن وقت روم و ايران داشتند. اين كتيبۀ آنها يعنى پيشقراولهاى آنها وقتى كه رو آوردند كه شصت هزار ظاهراً بود، يكى از سردارهاى [اسلام 1
] گفت كه من با سى نفر مىروم با اينها مقابله مىكنم، با سى عدد. و ما اگر اينها را ترسانديم و سى نفرمان رفت و شصت هزار نفر را عقب نشاند، اين چشم زخم اسباب اين مىشود كه اينها آن لشكر بزرگشان هم شكست بخورد. خوب، اشخاصى كه آنجا بودند گفتند سى تا آخر نمىشود. شصت هزار نفر با سىنفر؟ بالاخره قرار شد كه شصت نفر آدم برود. و اينها مهيا شدند و شصت نفر از جوانها مهيا شدند و شب شبيخون زدند به اين اردوى شصت هزار نفرى. هر نفر مقابل هزار نفر و شكست دادند آنها را، و اين اسباب اين شد كه لشكر روم كه تهيه ديده بود، و هشتصدهزار هم دنبالش بود، آنها هم شكست بخورند و بروند سراغ كارشان. اين قوۀ ايمان است. يعنى يك مؤمنى كه اگر بكُشد، بهشت مىرود و از اينجا بهتر است، و اگر كشته بشود، بهشت مىرود و از اينجا بهتر است، با يك همچو حربهاى كه حربۀ ايمان است، اين ديگر ترس از اين ندارد كه كشته بشود. اين شهادت را براى خودش يك سعادت مىداند. آنهايى كه مقابل شما هست، براى دنيا مىزنند. آنهايى كه اعتقاد به ماوراى طبيعت ندارند، اعتقاد به قيامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند، آنها براى همين دنياست. مىخواهند دنيايشان درست بشود. خوب، كسى كه مىخواهد دنيايش درست بشود، اگر بميرد، هيچ اين نمىتواند بزند تا آنجايى كه بميرد. اين مىخواهد هى خودش را حفظ كند كه غلبه كند و دنيايش چه باشد. اما اين آدمى كه براى خدا، اين آدمى كه براى مقصد الهى قدم برمىدارد و وارد ميدان مىشود، اين آدم براى دنيا نيست تا اينكه لرزهاى در قلبش بيايد. اين براى خداست. شما الآن كه مهيا هستيد و رفقاى شما، دوستان شما و آنهايى كه تربيت مىخواهند بشوند به اين تربيت اسلامى، به اين تربيت نظامى، اينها اين حربۀ اسلام كه، سلاح اسلام كه عبارت از ايمان است،بايد به اين هم مجهز بشوند. و اگر به اين مجهز شدند، اين، طرفشان را مىترساند. همين قوۀ ايمان، شما ملاحظه كرديد كه ايران ولو سى و چند ميليون جمعيت دارد، لكن در دو سال پيش از اين، اين سىوپنج ـ شش ميليون جمعيت به فكر اين معنا كه بزنند ـ و عرض بكنم كه ـ جنگ بكنند و اينها نبودند. اسلحه هم كه نداشتند. اما خدا خواست كه سىوپنج ميليون جمعيت بسيج ايمانى بشوند براى خدا. يك تحولى پيش آورد خدا كه نفوس اين سىوپنج ميليون جمعيت را متحول كرد به يك نفوس داراى ايمان. قدرت ايمانى پيدا كردند. يعنى جوانها نمىترسيدند از اينكه حالا اگر رفتند مقابل تانك كشته بشوند. شهادت را مىخواستند. مىدانيد كه جوانهاى ما شهادت را مىخواهند و از ما گاهى وقتها كه من ملاقات مىكنم، گاهى بعضىشان قسم مىدهند، بعضى از خانمها قسم مىدهند كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم، و من دعا مىكنم كه آنها ثواب شهيد را ببرند و پيروز بشوند. وقتى شما مجهز باشيد به جهاز ايمان، و آن ايمان وادار كند شما را كه مجهز بشويد به سلاحهاى مشابه سلاح طرفتان، يا مثل چيزهايى كه در اينجاها امكان دارد، آن پشتوانۀ ايمان است كه شما را پيروز مىكند. توجه به خداى تبارك و تعالى و مبدأ قدرت است كه شما را پيروز مىكند. شما و همۀ دوستانى كه مىخواهند مهيا بشوند از براى اين ارتش بيست ميليونى، كه انشاءاللّه موفق بشوند، به همۀ آنها سفارش اين معنا را كه يك قدرت ايمان در خودتان ايجاد كنيد. اطمينان قلبى پيدا بكنيد. قوه، قوۀ الهى در خودتان ايجاد كنيد. اين قوۀ الهى و قدرت الهى موجب اين معنا مىشود كه خداى تبارك و تعالى طرف شما را بترساند، و هر چند زياد باشند شما غلبه به آنها بكنيد. فراگيرى فنون نظامى و چريكى و من اميدوارم كه شما هم آن چيزهايى كه در نظام هست و يا در چريكى هست و يا در پارتيزانى هست و در اين چيزها كه هست، به شايستگى، به خوبى ياد بگيريد. و هم تجهيزات به مقدارى كه امكان دارد براى يك مملكت، آن تجهيزات را هم دولت فراهم خواهد كرد براى موقعى كه لازم است. هم تجهيزات داشته باشيد كه بحمداللّه ايران دارد. تجهيزات مدرن دارد ايران. و از همۀ اينها بالاتر قدرت ايمان است كه خودتان را تربيت كنيد، تزكيه كنيد. توجه به اين نباشد كه من با قدرت خودم مىخواهم كى را بزنم زمين، و فرض كنيد غلبه كنم. توجه اين باشد كه با قوۀ الهى پيش برويد. يعنى دستتان را، چشمتان را، نفستان را، همۀ چيزهايى كه در اختيار شماست، اينها را تبديل كنيد از قواى شيطانى به قواى الهى. انسان اگر غفلت كند قوايش قواى شيطانى است. چشمش هم شيطانى است. دستش هم شيطانى است. ديگر آنطورى كه هست. لكن اگر تربيت كند خودش را همه الهى مىشود. همۀ قواى شما قوۀ الهى مىشود و قوۀ الهى غلبه خواهد كرد. خداوند انشاءاللّه شما را بر همۀ دشمنان اسلام غلبه بدهد. و شما ابداً، ايران ابداً نبايد خوف اين معنا را داشته باشد كه اينها مىخواهند محاصرۀ اقتصادى بكنند. اينها مىخواهند محاصرۀ نظامى بكنند. نه ما از محاصرۀ اقتصادىاش مىترسيم! كسى كه اسلام را، نهضت اسلامى را منشأ همۀ چيزها مىداند، و مىخواهد مجاهده كند با يك طايفهاى كه مىخواهند هجوم كنند بر اسلام و بر كيش انسان و بر مملكت انسان و بر نواميس اين مملكت و اينها، اين خوف از اين ندارد كه كسى حمله بكند همان طورى كه آنجا يك نفرشان مقابل هزار نفر ايستادند، شما هم يك نفرتان مقابل هزار نفر انشاءاللّه مىايستيد و دفاع از مملكتتان مىكنيد و هيچ ترس از اين معنا كه آنها داراى چه و چه هستند [نداشته باشيد] اينها طبلهاى تو خالىشان زيادتر از واقعيت است. البته خوب، واقعيت هم دارد، مجهز هم هستند لكن يك خوفى در دل آنها هست. خوش رقصى كارتر براى ملت امريكا و اروپا يك كسى كه تمام توجهاش به اين هست كه رئيسجمهور بشود، همۀ اين حرفهايى را كه مىبينيد الآن پيش آورده. آقاى كارتر، هيچ ابداً مطرح نيست پيش او كه مملكت امريكا چه بشود، چه بشود. اينها همهاش دنبال اين هستند كه حالا يك چهار سال ديگر هم رئيسجمهور بشود و چهار سال ديگر هم اين جنايت كند. همۀ مقصدش اين است، و مثل اينكه شكست هم خورده است در اين معنا. و اينها هر قدمى كه برمىدارند به خيال خودشان مىخواهند پيش ببرند. پيش مملكت خودشان آرا پيدا بكنند. نه اينكه مىخواهند يك كارى انجام بدهند براى كشورشان. مىخواهند رأى پيدا بكنند. خوشرقصى بكنند براى امريكا كه رأى پيدا بكنند. يك كسى كه اينطور است، اين قدرت اينكه بتواند يك كارهاى اساسى بكند ندارد. اين همهاش، نقشهاش و عقلش دنبال اين است كه رأى پيدا بكند. و لهذا مىبينيد كه حالايى كه گفته است كه من محاصرۀ اقتصادى مىكنم، و مىبيند كه موافقش كم است، و غالباً زير اين بار نمىروند، و همچو نيست كه همه نوكر آقاى كارتر باشند، و يا وابسته به امريكا باشند. همۀ اينها خودشان استقلال دارند. خودشان عقل دارند. عيب است براى يك اروپايى كه دنبال آقاى كارتر باشد. آن هم دنبال چه؟ دنبال اينكه رأى براى او درست كند. همۀ ممالك غربى، همه عقلشان را روى هم بگذارند و قوّتها، قوههايشان را روى هم بگذارند، و همه دنبال اين باشند كه آقاى كارتر رأى پيدا بكند و غلبه بكند بر رقيبهاى خودش در قضيۀ جمهورى. اين يك ننگى است براى بشر؛ براى انسان. مگر اروپاييها يا سران كشورهاى اروپايى انسان نيستند. خوب آنها بايد توجه به اين معنا بكنند كه اين آقا آخر چه مىخواهد درست كند. اينكه توبرهاش را برداشته و دور دارد مىگردد و گدايى مىكند، كه [با] اين [تحريم] اقتصاد[ى]، تو هم با ما موافق [باش]. تو هم با ما موافقت كن. تو هم با ما [باش]. اين دنبال اين مىگردد رأى پيدا بكند. همۀ عالم خودشان را ذليل اين بكنند و زحمت براى خودشان ايجاد بكنند و ننگ براى خودشان ايجاد بكنند. اينهايى كه همه مىگويند ما براى حقوق بشر مثلاً اقدام مىكنيم، يك سىوچند ميليون جمعيت را در محاصرۀ اقتصادى ـ به خيال خودشان ـ درآورند، و يكوقت هم ـ فرض كنيد ـ به محاصرۀ نظامى درآورند، همهاش چه؟ خوب براى چه شما اين كارها را مىكنيد؟ براى اينكه آقاى كارتر رأى بياورد و چهار سال ديگر جنايتى بكند؟ من گمان نكنم كه يك كسى كه استقلال داشته باشد و قوۀ فكرى و استقلال فكرى داشته باشد، زير اين بار برود كه همۀ قوههايش را صرف بكند كه يك آقايى مىخواهد در امريكا مثلاً چه بكند. خودش را رسوا بكند و بين جمعيتهاى دنيا، بين جمعيتهاى مستضعفين كه غلبه دارند بر همه چيز. و اگر خداى نخواسته يكوقت همچو بىعقلى كردند، شكست مال اروپاست و امريكاست و شرق و غرب. مال آنهايى كه مستضعفين هستند، نيستند. براى اينكه ملتها موافق با ما هستند. و آنى كه مخالف با ما هست دولتها يا اكثرشان يا بعضىشان از دولتها هستند مثل دولت عراق. بازگشت رژيم عراق به دوران جاهليت عرب دولت عراق از اول دولتى نبود. اينها مجلس هم ندارند. شما خيال مىكنيد حالا يك دولتى است. يك دولتى است كه يك عدۀ نظامى آمدند و خودشان دور هم نشستند و هر چه مىخواهند مىكنند. با مردم هيچ تماسى ندارند. اينها پوسيده هستند. اين صدام حسين عقلش هم خيلى عقل درستى نيست. پوسيدهاند اينها. و حالا هى نقشه مىكشد براى اينكه ما چه و فلان. و همۀ حرفهايش هم اين است كه ما عرب هستيم. اين كلمهاى كه «ما عرب هستيم» ملتهاى مسلمان بدانند كه معنايش اين است كه ما عرب هستيم و اسلام [نمىخواهيم]. اگر اين كسى كه مىگويد مقصد من اين است كه عرب چه بشود، عرب در مقابل اسلام مىخواسته يكوقتى بايستد. اينها مىگويند كه ما مىخواهيم مجد بنىاميه را، تصريح به اين معنا مىكنند، ما مىخواهيم مجد بنى اميه را چه بكنيم. خوب بنىاميه را ديديد و ديدند و تاريخ ديد كه مقابل اسلام بودند. اينها مىخواهند به همان زمان جاهليت برگردند كه قواى عربى باشد و اسلام از آن خبرى نباشد. تازه اينها اعتقاد به اسلام ندارند. ملت عرب مىداند كه حزب اينها را مرحوم آيتاللّه حكيم، حكم به شركشان كرد. مشرك گفت هستند اينها. اينها الآن يك دسته مشركين هستند به امر مرحوم آيتاللّه حكيم كه از آن وقت اينها را گفت مشرك هستند. و ملت عرب بايد چنانچه براى خدا، براى اسلام مىخواهند عمل بكنند، با اينها مخالفت بكنند. ارتش اينها خوب از همين مسلمانها هستند. از همين اهل سنت هستند. از همين شيعهها هستند. از همين مسلمين هستند. خوب اين ارتشى كه از مسلمين است، قيام مىكند و عربيت را در مقابل اسلام مىخواهد؟ يا اسلام را مىخواهد. عربيت هم اسلام دارد. عجميت هم دارد. اينها ضد اسلامند و بايد اين مملكت شريف عراق خودش را از چنگ اينها بيرون بياورد. اين ارتش عراق بايد همان طورى كه در ارتش ايران وقتى فهميدند كه اين دارد جنگ مىكند با اسلام، جنگ با نهضت اسلامى مىكند، همان طور كه اينها قيام كردند و ارتش هم ملحق شد به خود مردم و كلك شاه را كندند، ارتش عراق هم بايد همين كار را بكند. اين جنگ با اسلام است. ارتش عراق حاضر است با اسلام جنگ كند؟ حاضر است سرنيزه را به قرآن بزند؟ اين سرنيزه به قرآن زدن است. بايد، واجب است بر آنها، لازم است بر آنها، هم ملت عراق و هم ارتش عراق، ارتش عراق لازم است كه پشت بكند به اين حزب غيراسلامى. پشت بكند به اين افراد غيراسلامى كه يك عدد كمى هستند. و همان طور كه ارتش ايران متصل به مردم شد، متصل به ملت شد و كلك اين نظام باطل را كند، شما هم همين طور. آمادگى ايران براى دفع تجاوز شما عذرى پيش خدا نداريد. اين لشكرى كه الآن سرنيزه را كشيدهاند و توپ و تانكها را كشيدهاند و با مردم مخالفت مىكنند، يا آمدهاند با ايران كه يك مملكت اسلامى است دارند جنگ مىخواهند بكنند، يا هجوم مىخواهند بكنند، اين جنگ با اسلام است. جنگ با قرآن است. جنگ با رسولاللّه است. ارتش عراق حاضر است كه با رسولاللّه جنگ كند؟ با قرآن جنگ بكند؟ ايران الآن مملكت رسولاللّه است. ايران الآن نهضت اسلامى است. مملكت اسلامى است و قانون اسلامى است. حكومت اسلامى است. افراد حكومت همه آراى اسلامى دارند. ما مىخواهيم مملكت اسلامى درست بكنيم. ما مىخواهيم عرب و عجم و ترك و ساير چيزها را همه را در تحت لواى اسلام [دربياوريم]. چرا نشستهاند؟ چرا عشاير عرب نشستهاند و نگاه مىكنند و اينها به برادرانشان تعدى مىكنند و فوج فوج جوانها را اينها مىكشند در سياهچالها؟ چرا ارتش عراق نشستهاند و يك كسى كه مخالف با اسلام، مخالف با قواعد اسلام، مخالف با قرآن است از او تأييد مىكنند؟ نمىدانند اينها كه خودشان را بكشند در راه كفر و جنگ با اسلام، عاقبت كسى كه كشته بشود براى كفر و براى مخالفت با اسلام چه خواهد بود؟ نمىدانند كه اگر اينها بخواهند تعدى به ايران بكنند، ايران خُردشان مىكند و تا بغداد مىرود. ملت را مىخواهد، دولت را از بين مىبرد. آن وقت اين ارتش اسلامى كه براى اسلام بايد كار بكند، آنها همه سعادتمندند، چه كشته بشوند چه بكشند. اما آنكه مقابل اسلام ايستاده، مقابل قرآن ايستاده، مملكت ما مملكت «اللّهاكبر» است. مملكت قرآن است. اينها در مقابل قرآن و در مقابل اسلام ايستادهاند. و اين ارتش عراق بايد توجه به اين معنا داشته باشد كه اينها را خودش سركوب كند. خودش از بين ببرد اينها را. خوب، صاحب منصبهاى خوب ما داريم در عراق. صاحب منصبهاى صحيح و متدين هستند. خود آنها كودتا كنند و اين را از بين ببرند. و حرام است بر آنها كه يك قدم دنبال اين شخص لعين باشند. و بايد قيام كنند بر ضد او و مملكت خودشان را اسلامى كنند و حكومت خودشان را اسلامى كنند و قواعد هم اسلامى باشد. نه مثل حالا كه چهار نفر بنشينند و سرنوشت يك ملت اسلامى را يك چهار نفر كافر كه تابع ـ نمىدانم ـ ميشل عفلق هستند، كه مسيحى هم نيست، حتى مسيحى هم معلوم نيست اين مرد باشد، بر خلاف ما و برخلاف اسلام كارى بكنند. خداوند انشاءاللّه شما را تأييد كند. موفق كند و شما را غلبه بدهد هم بر شياطين باطنى و هم بر شياطين ظاهر.
عنوان :
ضرورت آمادگى و دفاع در مقابل قدرتهاى بزرگ و رژیم بعث عراق
مرجع :
صحیفه امام (۱۲) صفحه ۲۵۹
مکان :
تهران، شمیران، دربند
تاریخ :
۱۳۵۹-۰۱-۲۸
حضار :
اعضاى ستاد بسیج شهرستانها