عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم ميلاد پيامبر (ص) مبدأ حركت انسان بسوى معنويت من قبلاً تبريك اين عيد بزرگ سعيد اسلامى را كه در آن روز مبدأ حركت انسانها به سوى عالم ديگر بنيانگذارى شد و مبدأ حركتهاى معنوى در محيطى كه آلوده به همۀ شركها و پليديها بود، تبريك عرض مىكنم. و به همۀ ملت اسلام تبريك ولادت با سعادت رسول اكرم ـ صلى اللّه عليه و آله و سلم ـ و ولادت فرزند بزرگوارش، مبدأ همۀ فيضها و حامل پيامهاى رسول اكرم، حضرت صادق ـ سلام اللّه عليه ـ تبريك عرض مىكنم. و به همۀ مهمانان عزيزى كه از بلاد مختلف تشريف آوردند، ائمۀ جمعه و شايد ائمۀ جماعت هم باشند و ديگران برادران، عرض ارادت مىكنم و خوشامد مىگويم كه به كشور خودشان آمدند. ما جدايى مابين خودمان و مسلمين احساس نمىكنيم و اميدواريم كه مسلمين هم احساس بكنند كه همۀ ممالك، ممالك اسلام است و همه مال همۀ مسلمين. اهتمام به گرفتاريها و علل انحطاط افكار مسلمين مبارك وقتى است كه، تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه بكنند به گرفتاريهايى كه دارند و توجه بكنند به اينكه از كجا اين گرفتاريها آمده است، و علل آمدن اين گرفتاريها چيست و راه نجات از آن چيست. ائمۀ جمعه كه در اين هفته در اين كشور ستمديده و انقلابى آمدند، و ان شاء اللّه در فرصتهاى ديگر هم اين نحو اجتماعات خواهد بود، بايد بررسى بكنند از علل انحطاط افكار مسلمين، و بررسى بكنند از اينكه آن چيزى كه استعمار را بر مسلمين استيلا داد، و آن عللى كه باعث شد كه استعمار بر همۀ مقدّرات كشورهاى اسلامى و همۀ مستضعفين جهان حكمفرما باشد، ارزيابى كنند در اين سمينارها و مجالس مهمشان؛ و راه را، علل را، كيفيت سلطۀ آنها را بيابند و راه علاج را، چه بايد كرد، چه شده است و چه بايد كرد. البته بسيارى از آقايان مىدانند كه استكبار جهانى از چه راهى وارد شد در اين كشورها، به دست خود اشخاصى كه از اين ملتها بودند، با طرحهاى خود دولتهاى عقبمانده و دولتهاى بىتوجه به مصالح مسلمين، و آنهايى كه متعلق به اين دولتها بودند، از نويسندگان و گويندگان و خطبا و احياناً ائمۀ جمعه و جماعات. آنها با تبليغاتى كه الهام مىگرفتند به حسب ظاهر از قدرتهاى خارجى، درصدد اين برآمدند كه آن چيزى كه از همۀ قدرتها بالاتر مىتواند در مقابل اجانب و قدرتهاى اجنبى بايستد اسلام است، و اين را با بررسيهاى دانشمندان كشورهاى خارجى بررسى دقيق شده است، و تنها راه نجات خودشان را اين مىدانند كه اسلام در اين كشورها يا نباشد يا محتوا نداشته باشد. يا نباشد را خيلى مىدانند موفقيت پيدا نمىكنند، لكن محتوا نداشتن را موفق شدهاند و اميد توفيق هم دارند. و اگر مسلمين بيدار نشوند و توجه نكنند، اين امر و اين برنامه دنبال مىشود. نقشۀ استعمار در جدائى دين از سياست يكى از امور مهمى كه همه، بسيارى از آقايان مىدانند، قضيۀ ـ كه براى سلطۀ آنهاست ـ انزواى روحانيت از جامعههاست. و براى اين امر نقشههاى مختلف است؛ از آن جمله جدايى سياست از ديانت، كه معالأسف اين نقشه بسيار مؤثر بوده است و گرفته است. و گرفتاريهاى مسلمين اكثراً، بلكه همه از اين راه بيشتر بوده است تا راههاى ديگر. الآن هم بوقهاى استعمارى و آنهايى كه سرسپردۀ استعمار هستند اين فرياد را مىزنند، و اسلام را از سياست جدا مىدانند، و براى مسلمان جايز نمىدانند كه در سياست دخالت كند، و دامن مىزند به اين حرف، به اين مطلب. روحانيونى كه وابسته به دولتها هستند و دربارى هستند آنها دامن مىزنند به اين مطلب، خصوصاً در اين عصر. و آقايان ائمۀ جمعه و جماعات و همۀ خطباى كشورهاى اسلامى بايد اين مطلب را به مردم برسانند كه بنابر منطق اين طايفه كه مىگويند «بايد مسلمان در سياست دخالت نكند» و او را طرد مىكنند و لعن شايد بكنند بايد رسول اللّه را طرد كنند. تشكيل حكومت، بُعد سياسى دين اسلام رسول اللّه، پايۀ سياست را در ديانت گذاشته است. رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه و آله و سلم ـ تشكيل حكومت داده است؛ تشكيل مراكز سياست داده است. و ساير خلفاى اسلام تا آنجايى كه به انحراف كشيده نشده بود در صدر اسلام، بايد همۀ آنها را نفى كنند. بايد آنها را اين آخوندهاى دربارى و اين سلاطين نوكر مآب، بايد پيغمبر اكرم و خلفاى اسلام را طرد كنند، و بگويند كه آنها مسلم نبودند. براى اينكه آنها دخالت در سياست مىكردند. سياستى كه در صدر اسلام بود يك سياست جهانى بود. پيغمبر اسلام دستش را دراز كرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت مىكرد به اسلام؛ و دعوت مىكرد به سياست اسلامى و حكومت تشكيل داد، و خلفاى بعد حكومت تشكيل دادند. و از صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آن وقتى كه انحراف در كار نبود، سياست و ديانت توأم بودند. اين آخوندهاى دربارى و اين باصطلاح سلاطين امريكايى يا شوروى، يا بايد پيغمبر و پيغمبران را و خلفاى پيغمبر و پيغمبران را تخطئه كنند، يا بايد خود و حكومتهاى خود را تخطئه كنند. امر داير بين اين دو است و از اين خارج نيست. نمىشود منطقى كه در مكه، سياست ما تخطئه مىكند و مسلمين را كه مىخواهند شعار بر ضد ستمگران بدهند جلوگيرى مىكند، و در ساير بلاد كه بعض ائمۀ دربارى، ائمۀ ـ اگر باشد بينشان ـ جمعۀ دربارى و ائمۀ جماعت دربارى در يك دوراهى واقع هستند، هر كدام را مىخواهند اختيار كنند. يا اختيار كنند كه نه رسول اللّه و نه بعد از او خلفا و نه آنهايى كه متصديان امور اسلام بودهاند از اصحاب و از وابستگان به آنها در صدر اسلام، آنها مسلم نيستند ـ يا اقرار كنند كه خودشان و حكومتهايى كه در بلاد خودشان هست مسلم نيستند. جمع مابين اين دو نخواهد شد. سَر اين دوراهى همه هستند و گرفتارى مسلمين هم در همين است كه به آنها تزريق كردهاند، تبليغ كردهاند كه روحانيون بايد بروند در كنج مدرسهها و مسجدها و بعض مسائل اسلام را بگويند، نه همه را. اساس مطلب اينجاست كه اسلام آيا دين سياست است و با سياست به همۀ ابعاد، با مسائل اجتماعى ملتها به همۀ ابعاد، با مسائل اقتصادى و فرهنگى و همه چيزهايش با همۀ افراد توأم است، يا اينكه اسلام بايد منزوى باشد، و در صدر اسلام آنهايى كه حكومت دادند همه در اشتباه بودند. اسلامزدايى بواسطه بىمحتوا نمودن احكام اسلام اگر مسلمين مطلع بشوند كه اين بوقهاى استعمارى، آنها را دارند از اسلام جدا مىكنند و اسلامزدايى مىكنند و محتواى اسلام را از آن چيزى كه دارد خالى مىكنند من جمله مسئلۀ امامت جمعه. در صدر اسلام مسائل سياسى در مسجد و به وسيلۀ آنهايى كه امام جمعه بودند حل و فصل مىشد، و نقشههاى جنگ در آنجا كشيده مىشد، و مع الأسف ما را رساندند به آنجا كه در خطبههاى جمعه جز چند كلمه موعظه و تحذير از اينكه نبادا در امور دخالت كنيد چيزى نبوده است. يا نماز جمعه نبود يا اگر بود، محتوا نداشت. يا حج را نمىگذاشتند بروند و اگر مىگذاشتند، حج بيمحتوا بود. حجى كه يك مجمع عمومى است براى مسلمين، و همۀ مسلمين در آنجا گرفتاريهاى ايام سالشان را بايد حل بكنند و بايد همه دور هم بنشينند و دانشمندان آنها، عقلاى آنها دور هم بنشينند و مسائل اسلامى را طرح كنند و گرفتاريهايى كه در هر كشور هست كه از دست حكومتها اين گرفتاريها بوده است يا از دست قدرتهاى بزرگ بوده است، خاطرنشان كنند و در راه حلش فكر كنند، نقشه بكشند. حج را به يك صورت بيمحتوا و مبتذل بيرون آوردهاند. و امروز هم كه يك طايفه از مسلمين از ايران و غير ايران در فكر اين هستند كه در آن مجمع عمومى، مسائل اسلامى، گرفتارى مسلمين، مسائل اجتماعى، مسائل ديگرى كه گرفتارند مسلمين، مسائلى كه قدرتهاى بزرگ براى آنها پيش آوردهاند و گرفتاريهايى كه حكومتها براى آنها پيش آوردهاند در آنجا حل و فصل بشود، مع ذلك به يك صورت مبتذلى درآورده بودند، و به مردم هم باورانده بودند به اينكه غير از اين چيزى نيست. و امروز هم كه يك طايفهاى مىخواهند اين كار را تجديد كنند، با تمام قوا مخالفت مىكنند. امروز هم بعض از آخوندهاى دربارى، ايران را تكفير مىكند، و مسلمين ايران را مسلم نمىداند، براى اينكه آنها با امريكا مخالفاند. و چه جرمى بالاتر از اين و چه چيزى كه انسان را از اسلام بيرون ببرد بالاتر از اينكه به امريكا و اسرائيل كسى جسارت كند! اين گرفتاريهاى شما مسلمانهاست. وظائف ائمه جمعه در تبيين مسائل اسلام و مسلمين و اين ائمۀ جمعه هستند كه در بلاد بايد اين مسائل را به مسلمين بفهمانند و گمان نكنند كه اگر اينها در مجمع عمومى مسلمين اين مسائل را طرح بكنند حكومتهاى آنها ديگر بتواند به آنها آزارى بدهد. امروز اگر ائمۀ جمعه كه از همۀ بلاد اطراف آمدهاند وقتى كه رفتند در بلاد خودشان در همان جمعۀ اول گرفتاريهاى مسلمين را و اينكه راه گرفتارى چى است، گرفتارى چه بوده است، علل گرفتارى چه بوده و راه حل او چى است و راه نجات چى است به مردم بفهمانند، اگر همه با هم اين مسائل را طرح كنند، مطمئن باشيد كه حكومتها نمىتوانند شما را آزار بدهند، مسائل ايران را ببرند، مسائل سياسى ايران را، مسائل اجتماعى ايران را، مسائل اسلامى ايران را ببرند و به همۀ ملتها عرضه كنند كه ايران توانست در مقابل طاغوت، آن هم طاغوتى كه از همۀ اين طاغوتبچهها بالاتر بود بايستد و او را از كشور خودش بيرون كند، و به جاى او اسلام را جانشين كند. همان طورى كه ايران با تودههاى ملت توانست اين كار را بكند و روحانيون و نويسندگان و گويندگان مبدأ اين امر شدند، آقايان هم هرجا بروند همين امر را بگويند؛ مردم را بيدار كنند، مردم را هوشيار كنند، بفهمانند به مردم دردها را و بفهمانند راه درمان را. مجرد اينكه آقايان در يك مجلسى يا در مجالسى بنشينند و پيش خودشان نطق كنند و چيز بنويسند اين كافى نيست، خوب است ولى كافى نيست. بايد اين مسئله در اسلام، در همۀ ممالك اسلامى پخش بشود؛ مطالب ايران پخش بشود در مقابل همۀ بلندگوهايى كه الآن از اسلام ترسيدهاند و مىبينند كه ايران مىخواهد كه اسلام را در خود و در ساير بلاد اسلامى عرضه كند و ترويج كند؛ در مقابل همۀ بوقها كه ايران را مىكوبند و همۀ گويندگان كه ايران را اسلامى نمىدانند، و ايران را مملكت اختناق مىدانند، مملكت آدمكشى مىدانند، مملكتى مىدانند كه بچهها را مىكشند و زنهاى آبستن را. و اين نيست جز اينكه از ايران ترسيدهاند و مىخواهند ايران را بكوبند پيش مسلمين. ائمۀ جمعهها كه در همه بلاد هستند و تشريف آوردهاند اينجا و اوضاع ايران را ديدند، و اميد است كه به بعض از بلاد ديگر هم سفر كنند؛ و چنانچه سفر كنند به خوزستان و آن همه جناياتى كه امريكا در خوزستان كرده است و آن همه جناياتى كه عمال امريكا در بلاد عربنشين ايران كرده است به اسم عجم ببينند آقايان، و ببينند كه طرز تفكر آن آخوندهاى دربارى چيست و طرز تفكر آن سلاطين جور چيست؟ بايد عمل كرد، گفتار تنها فايده ندارد، عمل لازم است. مسلمين بايد در ميدان بيايند، در صحنه بيايند، علماى اسلام بايد در صحنه بيايند؛ همان طورى كه علماى كشور ما آمدند و نتيجه گرفتند بايد مسلمين را آنها در صحنه بياورند، بايد با تبليغات، مسلمين را در صحنۀ نبرد بياورند كه دست عمال دولتهاى بزرگ را كوتاه كنند يا آنها را خاضع كنند در مقابل اسلام. من اگر بخواهم همۀ گرفتاريهاى مسلمين و راههاى آن را بگويم؛ نه احاطه خيلى دارم به آن چيزها و نه وقت شما اقتضا مىكند و نه حال من. لكن شمايى كه در اينجا تشريف آورديد و مجالس داريد و گردهم هستيد و بررسى اوضاع را مىكنيد، يكى از بررسيهاى مهم قضيۀ گرفتاريهايى است كه ما پيدا كرديم از ابرقدرتها و راههايى است كه آنها به آن راهها نفوذ پيدا كردند در كشورهاى اسلامى؛ و دنبال فهميدن درد، دوا را هم بايد بررسى بكنيد. و من اميدوارم كه موفق بشويد. وقتى كه براى خدا و براى رضاى او كار بكنيد مطمئن باشيد كه خداوند هم هدايت مىكند شما را به راه رسيدن به مقصد، و هم با شما اعانت مىكند و همراهى مىكند و اين مطلب در ايران تحقق پيدا كرد. شما ملاحظه كنيد ايران كه با يك جمعيت كمى، بدون هيچ سلاح و بدون هيچ تشكيلات در مقابل يك قدرت بزرگى كه دو هزار و پانصد سال بر اين كشور حكومت جائرانه كردند، و امروز هم يعنى در زمان ما هم قدرتهاى بزرگ همه با او كمك بودند، همه به او سلاح مىدادند، همه به او امكانات مىدادند، اين ملت كوچك در مقابل همۀ اين قدرتها، چه قدرتهاى شرقى و چه قدرتهاى غربى ايستاد و از خوف از مرگ نترسيد؛ و متحول شد به يك انسانهاى الهى كه عاشق ديدار خداى تبارك و تعالى و عاشق شهادت هستند، و مقصد خودشان را پيش بردند و دارند پيش مىبرند. ساير كشورها هم همين بايد باشد. دولتها را آگاه كنند. اگر خاضع شدند دولتها و حاضر شدند به مضامين اسلامى رفتار كنند بپذيرند آنها را، و اگر حاضر نشدند با آنها ستيز كنند و نترسند از چيزى. قدرتهاى بزرگ منشأ گرفتاريهاى مسلمين گرفتاريهاى مسلمين همه از اين قدرتهاى بزرگ و تزريق كردن آنها و تلقين كردن آنها به نوكرهاى خودشان در منطقهها و تمام گرفتاريهايى كه مسلمين دارند از دست اينهاست، و تا از دست اينها نجات پيدا نكنند گرفتاريها رفع نمىشود. بايد ديد با چه حقى امريكا از آن طرف دنيا دستش را دراز مىكند به اين طرف دنيا و در كشورهاى اسلامى دخالت مىكند و مىخواهد مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند. اين ننگ براى مسلمين نيست كه يك كشورى كه دشمن خدا شمرده مىشود، يعنى سرانش، يك دولتى كه دشمن اسلام شمرده مىشود و دشمن بشريت شمرده مىشود، از آن طرف دنيا دستش را دراز كند با يك ميليارد جمعيت مسلم مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند؟ و نگويند تو چكارهاى كه در لبنان دخالت مىكنى؟ تو چكارهاى كه در مصر دخالت مىكنى؟ ما دست او را شكستيم و قطع كرديم و از كشور خودمان بيرونشان كرديم. امريكا مىگويد كه ما در منطقه منافع داريم! چرا بايد او در منطقه ما منافع داشته باشد؟ چرا بايد منافع مسلمين منافع امريكا باشد و او در منطقه منافع داشته باشد و يكى سؤال نكند اين را؟ يكى از كشورها سؤال نكنند اين را از امريكا، كه شما چكاره هستيد كه آمديد مىخواهيد مقدرات اين منطقه را درست كنيد؟ شما چكارهايد؟ شما چرا آمديد؟ همۀ اين مجالسى كه به دست خود اين قدرتهاى فاسد ايجاد شده هم، ساكت نشستند، با اينكه دخالت دولتى در دولت ديگر اين مسائل عمومى دنياست كه نبايد بشود. لكن او بصراحت دخالت مىكند و دولتهاى مرتجع بسيار كثيف هم با صراحت از او مىخواهند كه دخالت بكند. و اين مجلسهاى عمومى نمىگويند چرا دخالت مىكنى؟ تو از آن ور دنيا چكارهاى كه آمدى اينجا مقدرات مردم را مىخواهى دخالت كنى؛ مقدرات مسلمين را مىخواهى دخالت كنى. و از او اسفناكتر قضيۀ اسرائيل است كه بوقهاى استعمارى تا امروز هم اسرائيل را دارند ترويج مىكنند، و در عين حال ايران را متهم مىكنند كه از اسرائيل اسلحه مىخرد و با هم هستند، و گاهى هم مىگويند ايرانيها با امريكاييها هستند. ايرانى كه از پيشتر يا حدود بيست سال تا حالا در همۀ صحبتهاى گويندگان متوجهشان، اسرائيل در صدر مسائلشان بوده است و مخالفت با اسرائيل در صدر مسائلشان بوده است ايران را متهم مىكنند به اينكه از اسرائيل چيز [اسلحه] مىآورند. آن وقت عراقى كه از اسرائيل پشتيبانى مىكند و اسرائيل از او پشتيبانى مىكند، او نه، اسرائيلى نيست؟ او بر ضد اسرائيل است! اينها مصيبتهايى است كه مسلمين نشستهاند گوش و چشم باز و قلبها در عما؛ بايد چه كرد؟ اى ائمۀ جمعۀ بلاد اسلامى و كشورهاى اسلامى، بايد چه كرد؟ چرا ما به اين روز نشانده شديم كه امريكا از آن ور دنيا بيايد و مقدرات كشورهاى ما را تعيين كند، و مقدرات علماى اسلام را تعيين كند ولو با دست ديگران، و بصراحت بگويد كه من منفعت دارم در منطقه، و دخالت آشكار در منطقه بكند و مسلمين نشسته باشند و ناظر باشند؟ اى ائمۀ جمعۀ همۀ بلاد اسلامى، مردم را آگاه كنيد، اين «چرا» را بين مردم بگوييد، اين «چرا» هم به غرب وارد است و هم به شرق وارد است. و چرا شوروى در ممالك اسلامى دخالت مىكند، دخالت نظامى؟ امريكا هم همه جور دخالت مىكند در همه كشورهايى كه تحت سلطه او هستند يا مىخواهد تحت سلطه ببرد؛ هم دخالت نظامى مىكند، هم دخالت سياسى مىكند و همه جور دخالت. خوب، اين چرا ندارد در دنيا؟ اين يك ميليارد جمعيت نبايد بگويند چرا؟ از اين يك ميليارد جمعيت اگر نصفشان فرياد بزنند كه چرا، امريكا كنار مىرود. امريكا با دستِ خود دولتهاى وابسته، با دستِ خود نويسندگان خبيث و گويندگان فاسد مقاصد خودش را پيش مىبرد و مسلمين نشستهاند، و اين نويسندگان مىنويسند و اين گويندگان مىگويند، و اين درباريها و روحانيون دربارى كمك مىكنند به اين قدرتهاى بزرگ و مردم نشستهاند و گوش مىدهند و مىبينند. تكليف نيست؟ مسلمين ديگر در اين عصر تكليفى ندارند؟ مسلمين تنها هستند؟ ما نبايد از تاريخ رسول اللّه عبرت بگيريم؟ يك نفر آدم پاشد و همچو كارهايى كرد. ما نبايد از تاريخ عالم عبرت بگيريم كه يك نفر موسى پاشد و با فرعون چه كرد؟ ما بايد عبرت بگيريم. آقا آن روز پيغمبر اكرم عدهاى همراهش نبود، خودش بود و خودش با همۀ دشمنها، حتى عشيرۀ خودش دشمنش بودند. لكن اتكال به خدا، توجه به او، فناى در او، كار را پيش برد. نمىشود كه انسان هم خودپرست باشد و هم خداپرست. نمىشود كه انسان هم منافع خودش را ملاحظه كند و هم منافع اسلام. بايد يكى از اين دو تا باشد، يا بايد الهى باشد يا شيطانى، اين دو راه است. شما علاج بكنيد مردم را به اينكه از اين هواهاى نفسانى بيرون بروند. هواهاى نفسانى منشأ فساد در حكومتها اگر حكومتهايى در اسلام به طور غير قانونى دارند حكومت مىكنند، از اين هواهاى نفسانى بيرون بروند و توجه بكنند به عزّت اسلام، به ارزشهاى اسلام و براى يك پارك و يك ـ نمىدانم ـ باغ و يك ملك و يك چه، اسلام را زير پا نگذارند، مسائل اسلام حل است. حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطيئَة 1
همۀ خطاها از خود انسان و از اين حب انسان به خودش هست. اگر آنهايى هم كه در صدر اسلام بودند مثل مسلمين حالا بودند، آنها هم همان جا، در همان محلِ خودشان خفه شده بودند، لكن آنها به جان و دل براى اسلام كوشش كردند و رفتند؛ و نه براى اينكه كشورى بخواهند. كشور، اسلام مىخواهد چه كند؟ براى اينكه آدم درست كند. رفتند كه ستمكارها را شرشان را از سر مظلومان قطع كنند. دست ستمكاران را قطع كنند و وعدۀ الهى را كه: نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ 2
را تحقق بدهند و بسيار هم موفق شدند. لكن آن قدرى كه آنها مىخواستند نشد، آنها همه دنيا را مىخواستند كه آدم كنند. ائمۀ جمعه كوشش كنند مردم را به تقوا دعوت كنند، مردم را متقى كنند، مردم را از دنيا و از آمال دنيايى پرهيز بدهند. و اگر اين معنا را موفق بشوند، موفق مىشوند كه برخلاف آنهايى كه بر مصالح اسلام سلطه دارند تجهيز خواهند شد. دعوت به تقوا و ارزشهاى انسانى شما الآن غريب هستيد اينجا ولو منزل خودتان هست. لكن تازه در اين منزلتان تشريف آورديد و نمىدانيد در ايران چه بود و چه شد و چه گذشت. ايران چه حالى بود؛ خيابانهاى ايران به چه حالى بود. ميكدهها از كتابخانهها بسيار بيشتر بود و عشرتكدهها هم و مراكز فساد هم و روزنامهها و مجلات و سينماها و تئاترها و دانشمندان و همهشان، همهشان با هم مخلوط شده بودند، و يك كشور شيطانى درست كرده بودند. طاغوتى درست كرده بودند و اسلام عنايتش را، لطفش را به اين ملت مظلوم، در طول تاريخ عنايتش را، پرتو عنايتش را افكند بر اينها و اينها متحول شدند. انسان عشرتكدهاى، متحول شد به انسان مجاهد اسلامى. انسان شهوتران متحول شد به انسان عاشق موت. و اين عشق به موت است كه تمام مسائل اسلام را دارد حل مىكند. اگر نبود اين جوانها و اين رزمندههايى كه همه عشق به موت دارند، از همه قشرهايى كه هستند، از ارتش و سپاه و بسيج و سايرين و عشاير و ساير مردم كه همه با هم هستند، اگر اين تحول نبود، ما باز در زندانهاى شاهنشاهى بايد باشيم. مردم را متحول كنيد. علاج اين است كه مردم را آگاه كنيد و متحول كنيد، دعوت كنيد به تقوا، دعوت كنيد به ارزشهاى انسانى. ارزشهاى انسانى در طاغوت عبارت از اين است كه چند تا سگ دارد و چند تا اتومبيل دارد و چند تا پارك دارد و چند تا نوكر دارد. تمام ارزشهاى انسانى را زير پا گذاشتند. و شما مردم را آگاه كنيد، در اين سمينارها راه را پيدا كنيد و مردم كشورهاى خودتان را از مسائل، از مسائل سياسى بالخصوص. نترسيد از اين چهار تا دربارى كه مىگويند آخوند نبايد در سياست دخالت كند. ايران بحمد اللّه الآن اكثريت قاطع اهل علمش در سياست دخالت مىكنند؛ در امور اجتماعى دخالت مىكنند. و آن چندتايى كه آن ته مانده، از دربار ماندند، آنها هم ديگر ازشان كارى نمىآيد. شما بايد ملت را اين طور كنيد و من كه دعاگوى همۀ شما هستم به شغل خودم كه عبارت از دعاگويى است قيام مىكنم، و از خداوند تعالى نصرت مسلمين را در سراسر جهان و نصرت مستضعفين را در سراسر جهان بر مستكبرين طلب مىكنم، و توفيق و تأييد شما ائمۀ جماعات و ائمۀ جمعه را در اين امر مهم اسلامى و در اين سنگر اسلامى كه هستيد، توفيق شما را براى خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم. والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
عنوان :
نقشه انزواى روحانیت از جامعه بیان مشکلات جهان اسلام
مرجع :
صحیفه امام (۱۷) صفحه ۲۲۲
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۱-۱۰-۱۲
حضار :
سیدعلی خامنهای، علیاکبر هاشمیرفسنجانی، سیدعبدالکریم موسویاردبیلی، ربانی املشی، میرحسین موسوی، قاسمعلی ظهیرنژاد، اعضای شورای نگهبان، نمایندگان شورای اسلامی