عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم لزوم اجراى قوانين اسلام من اميدوارم كه همۀ ما پاسداران اسلام باشيم. اميدوارم كه همۀ مسلمين از پاسداران قرآن كريم باشند؛ و همۀ مسلمين از پاسداران امام زمان باشند. من از شما پاسدارها كه لباس پاسدارى پوشيدهايد تشكر مىكنم. در اين مدتها شما در هر جا هستيد پاسدارى مىكنيد و از اين نهضت طرفدارى مىكنيد و از آقاى بطحايى هم تشكر مىكنم كه زحمت كشيدند و با شما آمدند اينجا. ما آنكه مقصدمان است اسلام است. به غير اسلام نبايد فكر كنيم. به غير قوانين اسلام نبايد فكر كنيم. مقصود ما اين است كه هر جاى اين مملكت برويم اسلام را ببينيم. اينطور نباشد كه رأى بدهيم به جمهورى اسلامى، لكن هر جا برويم از اسلام خبرى نباشد. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه يك جمهورى باشد كه قوانينش همان قوانين اسلام باشد. تمام قوانينى كه غير از قانون اسلام است قانون نيست؛ مورد رضاى ما و ملت ما نيست. ملت ما كه به خيابانها ريختند، به پشتبامها رفتند، شب و روز زحمت كشيدند، جوانهايشان را دادند، خونشان را دادند، اين براى اسلام بود. اگر اسلام نبود، همچو كارى نمىكردند. قدرت الهى در انقلاب اسلامى اين اسلام بود كه شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتى داد كه در مقابل اين قدرتهاى شيطانى بزرگ ايستاديد و نترسيديد. اين قدرتى بود كه خدا به شما داد؛ و الاّ ما كه بندگان ضعيفى هستيم كه چيزى نداريم. ما در مقابل يك تفنگ هم همهمان عاجزيم. و همين ما كه در مقابل يك تفنگ عاجز بوديم و از يك پاسبان مىترسيديم، همين ملتى كه از پاسبان مىترسيد، خدا يك قدرت به او داد آمد در خيابان و فرياد زد كه ما اين رژيم را نمىخواهيم. اساس را گفت نمىخواهيم. اين قدرتى بود كه خدا به شما داد و بايد از خدا تشكر كنيم. اين قدرتى بود كه ايمان به خدا اين قدرت را آورد؛ اين تحولى بود كه به دست خدا واقع شد. الآن هم باز جوانهايى گاهى مىآيند پيش من و مىگويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. شهادت را مىخواهند. اين يك تحولى بود كه در اين ملت پيدا شد كه برايشان زندگى اين دنيا خيلى مطرح نبود؛ شهادت را مىخواستند. اگر مطرح بود اين امور مادى اين زندگى، نمىرفتند در مقابل توپ، در مقابل تانكها، مسلسلها. رفتند در مقابل توپ و تانك، از بچۀ اينقدرى رفت تا بزرگها، از دانشگاهى رفت تا علماى مذهب؛ از بازارى رفت تا كارگر؛ ارتش هم جزو شما شد. يك ارتشى كه سالهاى طولانى اينها براى خودشان درست كرده بودند براى مطالب خودشان بود ديديد كه در ظرف يك مدت كمى همين ارتش پشت به آنها كرد، و رو به شما كرد؛ اين قدرت خدا بود. اين چيزى بود كه خدا به شما عنايت كرد و بايد اين عنايت خدا را حفظ كنيد. حفظ اين عنايت خدا، كه منشأ همۀ پيروزيها انشاءاللّه خواهد شد به اين است كه اين قدمهاى ديگرى هم كه ما بايد برداريم، همه با هم پشتيبانى كنيم. عدم امكان پيروزى انقلاب اسلامى، از ديد مادى همان طورى كه از اول ايمان مبدأ اين شد كه اين نهضت پيش برود. و اجتماع همۀ شما به واسطۀ ايمانى كه در دلتان بود اسباب اين شد كه همچو قدرت شيطانى را در هم كوبيديد. اين يك عنايتى بود، عنايت خاصى بود از خداى تبارك و تعالى و لهذا حساب همۀ اشخاصى كه به ماديات فكر مىكردند آن اشخاصى كه توجه به معنويات نداشتند، همۀ حسابهايشان باطل از كار در آمد، روى حسابهاى مردمى كه حسابهايشان روى همين حسابهاى دنياست و به معنويات نظرى ندارند، روى آن حساب، حق با آنها بود كه امكان ندارد كه اين قدرت از بين برود. اين را مكرر به ما مىگفتند، خصوصاً اين آخر در پاريس هى دستجات مىآمدند و بعضيها، نه اينكه سوءنيت داشتند، خيرخواه بودند، لكن اشتباه داشتند، روى حساب ماديت روى حسابهاى اهل دنيا نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد ـ حالا شما اين چهار تا اسلحهاى كه داريد بعد از انقلاب بوده است. قبل كه هيچ نداشتيد. غنيمت است اصلاً اين. و الاّ قبلاً كه نداشتيد ـ يك ملتى كه هيچ ندارد جز يك مشتِ خالى، يك ملتى كه زنهايش هميشه در پرده بود و پايشان را بيرون نمىگذاشتند، يك ملتى كه حاضر نبودند يك قدم براى يك امورى بردارند، يك تحولى واقع شد، تحول الهى، كه همين ملت كه هيچ نداشتند بر آنها كه همه چى داشتند مقدّم شد. توجه ننمودن به منافع شخصى مشتهاى شما با ايمانى كه پشتش بود بر اين تانكهاى غولپيكر غلبه كرد. خونهاى جوانهاى ما بر مسلسلها غلبه كرد. اين چيزى بود كه خدا به شما داد و بايد اين را حفظش كنيد. الآن به فكر اين نباشيد كه ما پاسدارها مثلاً ـ نيستيد شماها ـ [به] ما پاسدارها حقوق بِهمان نمىدهند؛ كم مىدهند. همان طورى كه آن وقت كه در حال انقلاب بوديد و در حال جلو رفتن و شكستن سد بوديد، هيچ كدام نمىنشستيد فكر بكنيد كه ما شب كه برويم منزل شام چى هست. اصلاً اين فكر در ذهن هيچ كس نبود، من مىدانم نبود، اگر بود نمىآمدند جان بدهند. آن روزى كه شما راه افتاديد به ميدان و توى خيابانها، آنها با ابزار غول پيكر و شما با مشت، هيچ به فكر اين نبوديد كه حقوقم كم است، حقوق مطرح نبود، جان مطرح نبود، تا حقوق برسد. اين روحيه، شما را غلبه داد. اين را حفظش كنيد اين چيزى كه شما را غلبه داد! مادامى كه آن هست پيش شما، شما پيروزيد، دعا كنيد باشد. جديت كنيد، جديت كنيد كه نگهش داريد. خدا به شما يك عنايتى كرده است. اين عنايت را حفظش كنيد، نگهش داريد، نگه داشتنش به اين است كه حالا تا آن قدمهايى كه اصول مسائل درست مىشود باز به فكر اينكه من حقوقم كم است، من رتبهام كم است، به اين فكر نباشيد. حالا بايد همه، همان طورى كه از اول مقصد را نگاه مىكرديد و به مطالب خودتان توجه نداشتيد، حالا هم مقصد را نگاه كنيد به مطالب خودتان توجه نكنيد. من اين مطلب را براى شما تنها نمىگويم؛ من براى همه دارم مىگويم. بازارى حالا نبايد به فكر منفعتبردن باشد. كارگر به فكر اين نباشد كه حقوقش كم است، دهقان به فكر اين نباشد كه امسال زراعت چطور است، باران آمده يا نه. اينها فكرهايى است كه شما را از آن قدرت باز مىدارد؛ از آن قدرت الهى باز مىدارد. شما «قيامللّه» كرديد. آن وصيتى كه خداى تبارك و تعالى به پيغمبراكرم فرمود كه به آنها بگو من يك حرف دارم، يك موعظه دارم؛ هيچ چيز ديگر من نمىگويم، يك موعظه: اِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُواِللّهِ. 1
نهضت كنيد براى خدا. يك نفر هستى، براى خدا نهضت كن، پيروز مىشوى. همه هستيد، با هم براى خدا نهضت كنيد. نشانههاى قيام للّه شما براى خدا نهضت كرديد، دليلش اينكه جان را گذاشتيد كف دست و راه افتاديد در خيابانها و فرياد كرديد اسلام. اين دليل بر اين است كه شما براى خدا كرديد اين كار را. اگر براى خدا نبود، خوب، كسى جان برادرش را، خودش را نمىدهد. تو مىدانى كه دارد تفنگ مىآيد، دارند مسلسل مىبندند؛ دارد توپ مىآيد، تانك مىآيد، سرباز مسلح است. اين دليل بر اين است كه براى خدا اين كار انجام گرفت. همين وصيت خدا موعظهاى كه خدا كرده است، عمل شد: أعظكم بواحدة. يكى. إنما أعظكم بواحدة. به آنها بگو كه من فقط يك موعظه دارم و آن اين است كه نهضت شما، قيام شما، براى خدا باشد. توى اين همه چيز هست، توى اين يك كار، يك موعظه، همه چيز هست. شما اين موعظۀ خدا را پذيرفتيد تا حالا، نگذاريد از دستتان برود. قيامللّه باشد، براى خدا؛ از حالا به بعد هم براى خدا. شما شبها خيليهاتان، يا همهتان، تا صبح بيداريد، آن وقتى كه جوان بايد بخوابد در بستر، شما ايستادهايد و تفنگتان به دوشتان است، اين اگر براى خدا نباشد براى كى هست؟ كسى زور نگفته به شما. يكوقت اين است كه يك صاحب منصب ايستاده آنجا و تفنگش را كشيده مىگويد بايد بايستيد اينجا؛ آن براى خدا نيست؛ براى صاحب منصب است، براى تفنگ است. كسى حالا به شما فشارى نياورده كه پا شويد بايستيد تا صبح. اين «للّه» است. براى خدا. جوانى كه بايد در دل شب بخوابد، اقتضاى جوانى اين است كه بخوابد، شما نمىخوابيد، تفنگ را به دوش كشيديد و خودتان را در معرض هلاكت گذاشتيد. شياطين باز دنبال هستند كه خداى نخواسته بزنند؛ و شما ايستاديد و داريد از اسلام طرفدارى مىكنيد، اين براى خداست. اگر براى خدا نبود، چه كارى بود كه انسان خوابش را بگذارد كنار و بيايد در يك جايى كه معرض خطر است، از مورد اطمينان، از معرض امان، از خواب دست بردارد بيايد در معرض اين خطر و خواب عزيزش را از دست بدهد. اين نمىشود غير از خدا. زور هم كه نيست. هيچ كس هم به شما نگفته، فقط يك قدرت در شما هست، آن قدرت ايمان است، اين را حفظش كنيد. اين همان است كه شما را تا اينجا پيروز كرده است و همۀ حرفهاى ماديين را باطل كرده است. حرفهاى كمونيستها با همين باطل مىشود. اگر فقط دنياست و فقط همين است، اين قدرت كه زمين زد آن قدرتهاى بزرگ را! اگر همين بود نمىشد. شما همه مىگفتيد معقول نيست؛ امكان ندارد. بياييد بسازيد. يك قدرى شما هم پايين بياييد از آن چيزى كه ... مىگوييد. ايمان بود كه شما را به اينجا رساند و اين ايمان را حفظ كنيد تا شما را به آخر برساند. تأييد طرح دولت و تصويب قانون اساسى ما حالا بايد قانون اساسى را آنطورى كه اسلامى باشد، اساس را تحكيم كند، بايد آن را تصويب كنيم و اين هم بايد زود تصويب بشود. اين طرحى كه دولت داده است همين طرح صحيح است. و اگر بخواهد آنطورى كه اين غربزدهها مىگويند كه شما هم مطابق مثلاً چيزهايى كه دنيا مىپسندد يك مجلسى درست كنيد، با پانصد ـ ششصد نفر آدم، و بعدش يكىيكى بنشينند همهشان آنجا، اين معنايش اين است كه ما تا دو ـ سه سال ديگر بنشينيم و عزا بگيريم و آنها قوه پيدا بكنند! طرحى است كه يا از غرب ريخته شده است؛ يا از آنجايى كه شاه آنجا هست. از آنجا اين طرح آمده بيرون، وارداتى است! اين طرح قبول نيست. ما مىخواهيم زود كلك قضيه كنده شود. مملكت اسلامى بشود ان شاءاللّه. و حالا همهتان و همهمان بايد دنبال همين معنا باشيم كه همين طرحى كه دولت گفته است، همين را ما تعقيبش كنيم و اين هم مطابق با همان چيزهايى است كه آنها مىخواهند منتها آنها يك چيز ديگر مىخواهند كه جيبهاشان پر بشود و اسلام جيب پر كن نيست! اسلام با ضعفاست. احقاق حقوق محرومان اسلام آن است كه اميرش مىفرمايد، رئيسش مىفرمايد كه من مىترسم كه در آن طرف ـ به حسب نقل ـ آن طرف مملكت يك كسى گرسنه باشد؛ شايد آنجاها كسى چيزى نداشته باشد بخورد؛ زندگىام بايد اين باشد كه دلم آرام باشد كه اگر او آنجا گرسنه است، من هم اينجا گرسنهام. اسلام اين است. البته خودش مىفرمايد شما قدرت نداريد و صحيح مىفرمايد، ماها قدرت نداريم، اما اين قدرت را داريم كه جيبهايمان را ديگر پر نكنيم! براى عرض مىكنم كه املاك زياد و قصرهاى ... . اين را قدرت داريم كه از مال اين فقرا و از مال اين ضعفا، اين پول نفت، پول زيادى كه ما نمىتوانيم خيلى تصورش را بكنيم، اكثرش به جيب اين خانواده رفته؛ اكثرش توى جيب اينها، اينها و دور و برىشان. آنقدرش كه به جيب اينها رفته. و آنقدرش هم به جيب امريكا رفته. ما مىخواهيم اين لقمه را از توى دهن اينها بيرون بياوريم بدهيم به فقرا اين كارگرهاى صنعت نفت ما با آن زحمت، با آن بيچارگى كار بكنند، آن وقت برود توى شكم اين چيزدارها و آنهايى كه در خارج براى خودشان املاك درست كردند، براى خودشان پارك درست كردند؟ اين صحيح است؟! ما مىخواهيم از توى شكم اينها اين را بيرون بياوريم پخشش كنيم بين همين ملت. همينهايى كه اين انقلاب را بپا كردند. و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مىخواهم و دلم به شماها خوش است. انشاءاللّه خداوند همهتان را حفظ كند. موفق باشيد.
عنوان :
ایمان مبدا پیشرفت نهضت
مرجع :
صحیفه امام (۸) صفحه ۲۲۹
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۳-۲۸
حضار :
پاسداران مسجد نبى اکرم تهران