عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم وحدت روح و جسم يكى از آثار اين نهضت اين شد كه ما با رخسارهايى مواجه مىشويم كه قبلاً نمىشناختيم. ما قبلاً به واسطۀ فعاليتهايى كه عمال اجانب و خود اجانب در مدتهاى طولانى كرده بودند از هم جدا بوديم؛ همۀ قشرها از هم جدا بودند. ما ـ يعنى روحانيت ـ با شما ـ يعنى اطباى ارجمند ـ قوهمان فرق دارد با آنهاى ديگر: العِلمُ عِلمانِ: عِلْمُ الْأَبْدانِ وَ عِلمُ الْأَدْيانِ 1
. روح و جسم با هم وحدت دارند: جسمْ ظلّ روح است؛ روحْ باطنِ جسم است، جسمْ ظاهرِ روح است. اينها با هم يك هستند، جدايى از هم ندارند. همان طورى كه جسم انسان و روح انسان وحدت دارد، بايد طبيب جسمى و طبيب روحى وحدت داشته باشند؛ اينها بايد يك باشند و معالأسف ما را از هم جدا كردند. ما را از همۀ اقشار جدا كردند. روحانيت را يا به نسيان ـ به طاق نسيان ـ سپردند يا لكهدار كردند. شما را از نظر ما انداختند، ما را از نظر شما انداختند. اين خيانتى بود كه در عرضِ قريبِ سيصد سال اجانب با كارمندهاى خودشان، با عمال خودشان انجام دادند. دانشگاه را از مدارس ما جدا كردند بلكه هر يك را مخالف ديگرى كردند. اقشار ملت ما را از هم جدا كردند. اين خيانت بزرگى بود كه به ما و به ملت ما كردند تا ما را به اين روزها نشاندند. توطئۀ اجانب، جدايى ملتها نه تنها اقشار يك ملت را از هم جدا كردند، ملتها را از هم جدا كردند؛ به طورى كه ملت ايران با ملت تركيه هيچ روابط ندارد. اصولاً اگر مخالفت نداشت موافقت هم نداشت؛ بىتفاوت بود. اگر مصيبتى به برادرهاى ترك ما مثلاً مىرسيد يا عرب ما، برادرهاى فارس ما بىتفاوت بودند؛ و به عكس اگر به ما مصيبتى وارد مىشد، اينها بىتفاوت بودند. اين بىتفاوتى از همين عمال اجانب و خود اجانب ايجاد شد كه تا توانستند، مخالفت ايجاد كنند و اگر نتوانستند غفلت ايجاد كنند. و ما را غافل كردند از مقدرات خودمان؛ از مقدرات برادرهاى خودمان هم غافل كردند. ما بايد از اين به بعد، اين هوشيارى كه ملت ما پيدا كرده است، جديت كنيم كه اين ادامه پيدا كند. صدمههاى ناشى از غفلتها ما صدمۀ اين غفلتها را سيصد سال است كه داريم مىخوريم. پنجاه و چند سال است كه پيرمردهاى ما ـ آنهايى كه به سن من يا يك قدرى هم كمتر هستند ـ پنجاه و چند سال است كه عذاب اليم اين طايفه را كشيدند. و شما جوانها هم بيست و چند سال است كه ديديد هرچه ديديد و شنيديد هرچه شنيديد. همۀ ذخاير ما را از بين بردند؛ نيروى انسانى كه از همۀ ذخاير بالاتر است از بين بردند؛ انسانهاى ما را كه بايد مقدرات اين مملكت در دست آنها باشد و مملكت را آباد كنند، معنويتش را آباد كنند، ماديتش را آباد كنند، اين نيروها را از دست ما گرفتند يا به مراكز فحشا كشيدند. تمام مراكز آموزشى را اينها مراكز فحشا قرار دادند. سينما كه يكى از مراكز آموزشى است در دنيا، راديو و تلويزيون كه يكى از مراكز آموزشى است براى همه، آموزش براى همۀ طبقات، دستگاهى است كه بايد همۀ ملت را آموزش بدهد، اينها[را] به صورت ديگرى درآوردند. سينماها را مراكز فحشا تقريباً قرار دادند. راديوها تبليغاتشان ديديد چه بود، تلويزيون هم همين طور! زدودن فرهنگ رژيم پهلوى اينهايى كه امروز به خدمت اسلام درآمدند بايد اصلاح بشوند، و مشغولند به فعاليت براى اينكه اصلاح بشوند. الآن هم اين تتمۀ رژيم فاسد در آنها هست: در مطبوعات ما هست، در روزنامههاى ما هست، در مجلات ما هست؛ الآن هم آن فساد تتمهاش هست. بايد بتدريج اينها اصلاح بشود. اين اخلاق فاسدى كه در جوانهاى ما ايجاد كردند باز هم تتمهاش هست لكن بايد اصلاح بشود. خدا مىداند كه اين مراكز فحشا با جوانهاى ما چه كرد؛ براى آنها همه چيز را تهيه كردند [تا] غفلت كنند از همه چيز خودشان. مراكز فحشا را درست كردند به رايگان دادند؛ دعوت كردند، دعوتها كردند، جوانهاى ما را كشيدند در آن مراكز و از مقدرات خودشان غافل كردند. پيروزى قدرت ايمان بر قدرتهاى مادى من خدا را شكر مىكنم كه در ظرف اين يك سال ـ يك سال و نيم، يك تحول اساسى در ملت ما پيدا شد. جوانهاى ما توجه به مسائل روز پيدا كردند؛ منصرف شدند از آن ـ اكثر از آن چيزهايى كه قبلاً بود متحول شدند، منصرف شدند. تحولهايى معنوى پيدا شد كه اين تحولها را نمىتوانيم اسمى روى آن بگذاريم الاّ اينكه دست خدا بود توى آن. بشر نمىتواند تحول روحى در همۀ طبقات [ايجاد كند]. اين را كراراً گفتم كه يك پاسبان مىآمد يك بازار سرتاسر هر امرى را كه مىكرد اطاعت مىكردند، و براى خودشان حق چون و چرا قايل نبودند؛ نه اينكه حق قايل بودند و نمىكردند، اصلاً وضع روحىاشان را اينطور كرده بودند كه كوركورانه بايد اطاعت كرد! همان طورى كه ارتش ما آنطور بود. مردم را اينطور كرده بودند كه مثل گوسفند اطاعت كند! سر تا پا اطاعت باشد: چه فرمان سلطان چه فرمان خدا، «چه فرمان ايزد چه فرمان شاه»!! اين كلمه را در اذهان بچههاى ما از بچگى رشد دادند، آن هم اين شاه! يك تحولى پيدا شد در ظرف يكى ـ دو سال كه همين جمعيتى كه از پاسبان آنطور وحشت داشتند به تانكها حمله كردند و به شاه هرچه خواستند گفتند و او را بيرونش كردند. همين جمعيت كه ديروز از يك «ستارهدار» 2
آنطور خوف و وحشت مىكرد، مشتش را گره كرد مقابل همه ايستاد و همه را بيرون كرد. اين غير از تحول الهى، غير از حكم الهى نيست. ايمان است. اگر ايمان نبود نمىشد؛ ايمان مىخواهد. ايمان به خدا اين كار را كرد؛ ايمان به مبادى اسلامى اين كار را انجام داد. همه با هم، همه با هم گفتند كه ما اسلام را مىخواهيم. اين ايمان بود. قدرت ايمان غلبه كرد بر اين قدرتها و الاّ ما كه چيزى نداشتيم. با همان كاردهاى توى مطبخها و با همان ـ عرض مىكنم ـ چوبها و با همان چيزها آمدند بيرون و غلبه كردند بر اين تانكها و توپها و مسلسلها و اينها. گفتند اينها «ديگر اثر ندارد» 3
در مقابل ايمان. اثر هم نداشت و نتوانست اثر بكند. دستاوردهاى ايمان و وحدت كلمه ايمانتان را حفظ كنيد آقا! ايمان به خدا را حفظ كنيد، وحدت كلمه را حفظ كنيد، اين نهضت را حفظ كنيد. ما هرچه داريم از اين ايمان و وحدت كلمه [است]. آنها ايمان را از ما مىخواستند بگيرند و وحدت كلمه را. كوشش كردند براى اين دو تا، و خداى تبارك و تعالى نخواست و با ما بود و متحول كرد يك مملكت و يك ملتى كه اعتنا به مسائل دينى نداشت. متحولشان كرد به طورى كه همه توجه دارند. همه با ايمان به ميدان آمدند. اين ملتى كه با هم دعوا داشتند، اين شهر با آن شهر، خود شهر اين محله با آن محله، اين جوان با آن جوان، يكدفعه يك تحول الهى پيدا شد كه حس تعاون پيدا شد. يكى از دوستان من مىگفت كه در تهران من در اين تظاهرات ديدم كه يك پيرزنى يك جايى ايستاده يك كاسهاى دستش است تويش پول است. گفت لابد اين حالا مىخواهد يك پولى جمع بكند. رسيدم به او گفتم كه پيرزن چيه؟ گفت كه حالا چون بازار تعطيل است، مردم هم به تلفن احتياج دارند من ديدم كه اين كار را من بكنم، اين پولها را بياورم كه مردم پول خُرد ندارند بردارند بيندازند آنجا و تلفن كنند. يك همچو حسى در يك افراد پيدا شد. يك همچو حس تعاونى كه وقتى كه اين جمعيت بيرون مىآمد، همۀ مردم ـ توى خانه و بيرون ـ با اينها كمك مىكردند. اين تحول به دست خدا واقع شد. فقط «جمهورى اسلامى» اتكال به خدا بكنيد. اگر خداى نخواسته اين ايمان از دست ما گرفته بشود، اين اتكال به خدا از دست ما گرفته بشود، وحدت كلمه هم گرفته خواهد شد. باز خداى نخواسته برگشتش به همان مصيبتهاست. دعوت كنيد مردم را، دعوت كنيد همه را به اينكه در اين رفراندم به جمهورى اسلامى: «فقط جمهورى اسلامى» يك كلمه اين ور يك كلمه آن ور نبايد باشد. نه از آن اسقاط بشود نه به آن زياد بشود. شياطين مىخواهند يك كلمه را اسقاط بكنند، يا كلمه[اى] را زياد بكنند. توجه به اين معنا داشته باشيد؛ دعوت كنيد همه را. من از همۀ اطباى ايران ـ و حالا كه قم هستم از اطباى قم ـ و از مريضخانهها تشكر مىكنم كه در اين مصايب اينها هم حس مسئوليت كردند و انجام وظيفه كردند. خداوند همۀ شما را بر وظايفتان بيشتر از اين آشنا كند؛ كه اين دعاى بزرگى است. و همۀ شما را سعادت بدهد و همۀ شما را سلامت. و مملكت شما را از دست اجانب نجات بدهد انشاءاللّه. خداوند همهتان را حفظ كند. والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
عنوان :
نگاهى به دستاوردهاى انقلاب اسلامى
مرجع :
صحیفه امام (۶) صفحه ۳۷۲
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۷-۱۲-۱۶
حضار :
جمعى از پزشکان و پرستاران قم