عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
مصاحبهكننده: خبرنگار راديو ـ تلويزيون «بى.بى.سى» سؤال: [اكنون كه شاه قبول كرده است كه برود ـ گر چه براى مدتى نامشخص ـ آيا دعوت بختيار را در مورد بازگشتن به ايران قبول خواهيد كرد؟] جواب: من هر وقت مقتضى بدانم خودم به ايران خواهم رفت و رفتنم متوقف به دعوت كسى نيست؛ چه دعوت بشود يا نشود. ــ [آيا از نظر شما نقش قابل قبولى در آينده براى شاه وجود دارد؟] ــ هرگز او نقشى ندارد. ــ [نقش آتى شما در امور كشور چيست؟] ــ من همان كسى كه قبلاً بودم بعداً هم هستم. من مردم و حكومت را هدايت مىكنم. ــ [شما از بازسازى ايران و تأسيس جمهورى اسلامى صحبت كردهايد. براى ما مشكل است مقصود شما را درك كنيم. عملاً چگونه به اين هدف دسترسى پيدا خواهيد كرد؟ و زندگى مردم ايران چگونه عوض خواهد شد؟] ــ قضيه، تغيير زندگى نيست؛ قضيه اين است كه تاكنون مردم تحت فشار شاه بودند و مملكت هم استقلال نداشته است. ما مىخواهيم كه مملكت را مستقل كنيم و به مردم هم آزادى بدهيم. و حكومت جمهورى اسلامى هم يك جمهورى است مثل ساير جمهوريها ولكن قانونش قانون اسلامى است. ــ [بعضى از منتقدين ادعا مىكنند كه شما مسائل مدرن و پيچيده و مسائل جامعۀ صنعتى آيندۀ ايران را ـ كه به سوى صنعتى شدن مىرود ـ به خوبى در نمىيابيد و همچنين انتقاد مىكنند كه شما مدت زيادى از ايران دور بودهايد. به اين انتقادات چگونه پاسخ مىدهيد؟] ــ البته ما براى قضاياى پيچيده كارشناس داريم؛ ولى ما آنچه را درك مىكنيم اين است كه شاه ظالم است و خائن، و به مملكت و ملت خيانت كرده است؛ اين ديگر يك مطلب واضحى است كه همه مىدانند. ما مىدانيم كه مملكت ما استقلال ندارد و اجانب در همۀ امور مملكت ما دخالت مىكنند؛ اين هم كه مطلب معلومى است. ما براى استقلال و آزادى مبارزه مىكنيم. ــ [غير مسلمانان تصويرى مملو از بىرحمى از جامعۀ اسلامى دارند؛ تنبيهاتى براى جرايم نسبتاً كوچك و يا قطع يد، چنانكه نمونهاى از آن را در پاكستان و عربستان مىبينيم، گفته مىشود كه اين قوانين وحشيانه هستند؛ نظر شما چيست؟] ــ آنهايى كه نظر سوء نسبت به اسلام دارند از باب اين است كه اسلام را درك نكردهاند. حكومت اسلامى تاكنون در كار نبوده؛ حكومت اسلامى در صدر اسلام بود و هيچ وحشتى هم در زمان حكومت على بن ابىطالب ـ سلاماللّه عليه ـ نبود و مردم در امان بودند. اين حكومتهاى فعلى است كه مردم را به وحشت انداخته و هيچ گونه امنيتى در آن نيست و مردم را دسته دسته مىكُشند. ذائقۀ تلخى كه مىگوييد، از اين حكومتهاست نه از حكومت اسلامى كه رفتارى عادلانه و منصفانه دارد. ــ [بسيارى از زنانى كه در ايران به سطحى از آزادى و تحصيل رسيدهاند، ترس اين را دارند كه به يك رژيم مذهبى مرتجع بازگشت داده شوند. شما براى اطمينان خاطر آنان چه مىگوييد؟] ــ اسلام به زنان آزادى داده است و اين دولت و شاه است كه آزادى را از آنان سلب كرده است و آنان را از هر جهت به بند كشيده است. ــ [سؤالى كه مجبورم بكنم اين است كه بسيارى از منتقدين غربى شما مىگويند كه شما رهبر مذهبىاى هستيد كه دستتان به خون بسيارى از مردم رنگين است. آيا شما هيچ از اين بابت احساس پشيمانى و ندامت نمىكنيد كه هزاران نفر در خيابانهاى ايران به واسطۀ فرمانهاى شما مبنى بر اِعمال مستقيم عليه رژيم، جان خود را از دست دادهاند؟ و يا فكر مىكنيد كه هيچ راه حلى جز اين وجود نداشت؟] ــ اين دست شاه است كه تا مرفق به خون ملت ما رنگين است. ما دفاع از حق خودمان مىكنيم و هر انسانى حق دارد كه از حق خود دفاع كند. بنابراين ما طالب آزادى و استقلال هستيم؛ و اين شاه است كه مردم را وحشيانه مىكشد. ــ [وقتى كه به ايران برگشتيد، نظرتان راجع به تأمين نفت اسرائيل و آفريقاى جنوبى چه خواهد بود؟] ــ اسرائيل در حال جنگ با مسلمين است و غاصب سرزمينهاى برادران ماست؛ ما به آن نفت نخواهيم داد. كشورهاى ديگرى كه روش عادلانهاى با ما داشته باشند از نفت برخوردار خواهند شد.
عنوان :
مسائل عمومى ایران
مرجع :
صحیفه امام (۵) صفحه ۳۶۷
مکان :
پاریس، نوفللوشاتو
تاریخ :
۱۳۵۷-۱۰-۱۵